کپی شد
اخلاق و صفات حضرت عباس (علیه السّلام) در اشعار فارسی زبان
از دیرباز میان شیعیان فارسی زبان با حضرت عباس (علیه السلام) پیوندی عمیق و ناگسستنی برقرار بوده است. در این میان، شعر یکی از زمینههای عرض ارادت به این شخصیت بزرگوار است. گفتار مختصرِ حاضر، اشارهای بسیار کوتاه به اشعار برخی از شاعران فارسی زبان معاصر و غیر معاصر در مورد آنحضرت دارد.
الف) شاعران غیر معاصر:
- وصال شیرازی: … چو مشک پاره شد و آب ریخت پنداری *** که ریخت بر دل سوزانش سوده ی الماس ز پشت زین به زمین اوفتاد و نعره کشید *** به یاری آمدش آن خسرو سپهر اساس ++++ چه دید؟ دید ز عباس او فتاده دو دست *** کشید آه که پشت مرا زمانه شکست[1]
- سروش اصفهانی: آمد آن عباس میر صادقان *** و آن علمدار سپاه عاشقان ++++ از تف عشق و عطش بریان شده *** شاه دین بر حال او گریان شده ++++ تف خورشید و تف عشق و عطش *** هر سه طاقت برده از آن ماه وش ++++ چشم از جان و جهان بردوخته *** از برادر عاشقی آموخته …[2]
- میرزا عبدالجواد جودی خراسانی: … برخیز بهر یاریام ای آنکه بودهای *** در هر بلیه یارم و هر ورطه یاورم ++++ با آن شجاعتی که تو را بود بینمت *** افتادهای به خاک، ولی نیست باورم *** قد راست کن که گر علمت آمده نگون *** بهرت زآه دل علم دیگر آورم ++++ رو در حرم نمی کنی ای مه لقا، چرا؟ *** بی مهری از که دیده ای ای ماه پیکرم …[3]
- عمان سامانی: … شوری اندر زمره ناس آورم *** در میان ذکری ز عباس آورم ++++ نیست صاحب همتی در نشأتین *** همقدم عباس را بعد از حسین ++++ در هواداری آن شاه الست *** جمله را یک دست بود او را دو دست ++++ … لاجرم آن قدوه اهل نیاز *** آن به میدان محبت یکه تاز ++++ آن قوی پشت خدا بینان از او *** و آن مشوش حال بد بینان ازو +++ موسی توحید را هارون عهد *** از مریدان جمله کاملتر به جهد …[4]
ب) شاعران معاصر: بخشی از شعر عاشورایی معاصر، به بیان احساس و عاطفۀ شاعران نسبت به حضرت عباس (علیه السلام) اختصاص دارد که در این مقال مختصر به یرخی از آنها میپردازیم:
- مرحوم احمد عزیزی: فخر کنم بر فلک، ناز کنم بر ملک *** ماه بنی هاشم است، دلبر و دلدار من
- سید محمد علی ریاضی: تاج شهیدان همه عالمى *** دست على، ماه بنى هاشمى
- استاد غلامرضا سازگار: ماه کجا، روی دل آرای تو؟! *** سرو کجا، قامت رعنای تو؟!
- حمیدرضا برقعی: تمام کودکان معراج را توصیف میکردند *** مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
- سید علی موسوی گرما رودی: چون سوی زمین خمید آن ماه *** عرش و ملکوت، بود همراه ++++ تنها نه فتاد بوفضایل *** شد کفۀ کاینات، مایل ++++ هم برج زمانه، بیقمر شد *** هم خصلت عشق، بی پدر شد *** حق ساقی خویش را فراخواند *** بر کام زمانه، تشنگی ماند
- علیرضا قزوه: مگر تو دست بگیری که دستگیر، تویی *** به آستان شفاعت نمیرسد هر دست
- محمدعلی مجاهدی: کو شیردلی، که پنجه با شیر زند *** بیحمله، ره هزار نخجیر زند ++++ مانَد به تو خورشید، اگر بخروشد! *** مانَد به تو شیر، اگر که شمشیر زند!
- حامد حسین خانی: لشگر شام فغان کرد که سردار آمد *** بگريزيد که آن شير علمدار آمد
- محمدرضا آقاسی: بازوانش مرگ را بیتاب کرد *** تیغهای تشنه را سیراب کرد ++++ کیست این ساقی که در خون پانهاد *** تیغها را دید و پیشانی گشاد
- محمد تقی نیر تبریزی: ناگهان تیری فرود آمد به مشک *** عُلویان از دیده باریدند اشک ++++ شد چو نومید آن شه پُردل ز آب *** خواست از مرکب، تهی کردن رکاب ++++ وه! چه گویم من چه آمد بر سرش؟ *** کز فراز زین، نگون شد پیکرش ++++ من نیارم شرح آن را بازگفت *** از عمود آهنین باید شنفت ++++ چون نگون از مرکب آمد بر زمین *** زد به سر در آسمان، «روح الامین» ++++ ای دریغ آن هاشمی ماه منیر! *** کز فراز آسمان آمد به زیر ای همایون رایت دیبا طراز! *** چون شد آن دستی که پروردت به ناز؟[5]
[1]. وصال شیرازی، میرزا کوچک، دیوان میرزا کوچک وصال شیرازی، ص 297.
[2]. سروش اصفهانی، محمد علی، دیوان شمس الشعراء سروش اصفهانی، تصحیح: محجوب، محمد جعفر، ص 795.
[3]. جودی خراسانی، میرزا عبدالجواد، دیوان کامل میرزا عبدالجواد جودی خراسانی، ص 333.
[4]. عمان سامانی، میرزا نورالله، گنجینه الاسرار، ص 72.
[5]. برگرفته از سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب.