کپی شد
اخلاق و صفات آیهالله وحید بهبهانی
در باره اخلاق و صفات علامه وحید بهبهانی، نکات قابل توجهی وجود دارد که در این مقال کوتاه به برخی از آنها اشاره میشود:
1. عشق به مباحث علمی: وی عاشق مطالعه، تحقیق و مناظره علمی بود. مرحوم محدث قمی در کتاب الفوایدالرضویه در این باره آورده است: «مسئول حرم شریف حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) برای من نقل کرد که در حرم آنحضرت مشغول خدمت بودم و میدیدم که استاد کل وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی در حال قدم زدن مشغول مذاکره و مباحثه علمی بودند و در این حال اعلام شد، درهای حرم بسته میشود. خادمان درهای صحن را بستند و آن دو بزرگوار پشت درِ صحن رفته، بهمباحثه ادامه دادند. بعد از بستن درها، بهمنزل رفته و قبل از طلوع فجر برای بازکردن درهای صحن مراجعه کردم، با کمال تعجب مشاهده نمودم که ایشان هنوز مشغول مذاکره هستند».
2. فروتنی: فروتنی از برترین صفات انسانی است و سبب برتری و بلندی آدمی میگردد. علامه محمدباقر بهبهانی نیز مانند سایر علما و فضلای راستین، شخصیتی فروتن داشت و نمونههای فراوانی از این سرشت نیکو در رفتار و گفتار وی یافت می شود. ایشان با این که دانشمندی بزرگ و مجتهد و مرجع تقلید بود، در اواخر عمر به تدریس لمعه، که از متونِ درسیِ سطحِ پایینِ حوزه است، اکتفا نمود. علامه وحید برای این که از وظیفه درس و بحث و از فضیلت آن محروم نماند و از طرفی ترغیب علما و تشویقی برای پویندگان دانش باشد، این کار را انجام میداد.
3. تقوا و خداترسی: موارد و شواهد بسیاری وجود دارد که دلالت بر تقوا و خداترسی وی مینماید؛ از جمله اینکه معروف است، علت مهاجرت ایشان از بهبهان، این بود که شخصی به نام «کلانتر» موقع نماز بهوی میگوید: «آقا ببینید چقدر مردم در نمازجماعت شما شرکت کردهاند و جمعیّت چقدر زیاد شده است». او از این گفته بهقدری منقلب میشود که دیگر نماز نخوانده، بهمنزل میرود و بیدرنگ و بدون این که بهکسی چیزی بگوید، برای همیشه بهبهان را ترک میکند و عازم عتبات عالیات میشود تا مبادا زنگ ریا و تعلقات جسمانی بر لوح دل و روح پاک و بزرگش بنشیند و او را از مقام والای معنوی بهپرتگاه پستی و جاهطلبی سقوط دهد.
4. ادب و احترام فوق العاده به اهل بیت (علیهمالسلام): معروف است که جناب وحید بهبهانی، زمانی که برای زیارت بهحرم حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) مشرف میشد، ابتدا آستان کفشکنِ آن جناب را میبوسید و صورت مبارک خود را بدان میمالید. پس از آن، با خضوع و خشوع و رقّت قلب به اندرون حرم مشرف میشد و زیارت میکرد.
5. احترام و گرامیداشت عالمان بزرگ و راستین شیعه: وقتی از علامه وحید بهبهانی پرسیدند، چگونه بهاین مقام علمی و عزت و مقبولیت رسیده ای؟ در جواب مینویسد: «ابدا خود را صاحب مقامی نمیداند و در ردیف علمای موجود بهشمار نمیآورد و اگر هم توفیقی باشد، از این است که هیچگاه از تعظیم و بزرگداشت علما و نام آنان را بهنیکی بردن خودداری ننمودم و هیچوقت دانش اندوختن را تا آنجا که در توانم بود ترک نکردم و همیشه آن را بر تمام کارها مقدّم میداشتم».
6. زهد و همیاری و همدلی با تنگدستان: وحید بهبهانی همیشه لباسهای ساده میپوشید. لباسش در بيشتر مواقع از همان كرباسى بود كه همسرش با دست خود مىبافت. همنشینی با تهیدستان را دوست داشت و در برآوردهساختن نیاز ناتوانان جامعه از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. بسیار اتّفاق می افتاد که عبادت استیجاری انجام میداد و درآمد آن را بهشاگردان تنگدستی چون میرزای قمی میبخشید تا در راه دانشاندوزی بهکار گیرند. او زندگی فرزندانش را نیز زیر نظر داشت تا در استفاده از نعمتها زیادهروی نکنند و پابرهنگان جامعه را از یاد نبرند. روزی حضور زنی با پیراهن رنگارنگ در خانه توجّهش را جلب کرد. از اطرافیان پرسید: این زن کیست؟ گفتند: عروستان (همسر عبدالحسین) است، آقا عبدالحسین لباس تازه برایش خریده است. استاد با ناراحتی بهچهره فرزندش نگاه کرد و او را از تکرار این کار نهی کرد. عبدالحسین این آیه را تلاوت کرد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ …»؛ «بگو: چهكسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، حرام كرده است؟ …».[1] پدر گفت: من نیز این آیه را شنیدهام، ولی بسیاری از فقرا اطراف ما زندگی میکنند که سادگی و نداری ما باعث دلگرمی آنها است.
7. مناعت طبع و عزت نفس: بلند طبعی و آزادگی، شخصیت و عزت انسان را محفوظ می دارد. عالم عامل حاج ملارضا استرآبادی، درباره مناعت طبع آقامحمدباقر بهبهانی نقل میکند: تاجری برای استادِ کل، هدیهای آورده بود و چون شنیده بود، وحید از کسی چیزی قبول نمیکند و از رابطه صمیمی و نزدیک من با ایشان آگاه شده بود؛ از این رو پیش من آمد و از من خواست کاری کنم که هدیه را بپذیرد و بسیار بر این امر اصرار و پافشاری کرد. خدمت آقا رسیدم و هدیه را بهوی عرضه داشتم. آقا شدیدا از من ناراحت شد و نپذیرفت و با تندی فرمود: پنداشتم که در این هوای گرم برای حل مشکل علمی بدینجا آمدهای. عرض کردم: آن مرد قول داده که اگر شما این هدیه را بپذیرید، هدیهای هم بهمن بدهد، راضی نشوید از دستم برود. چون این سخن را شنید، خندید و فرمود: «فرزندم، درس بخوان و وقت و فرصت خود را صرف این کارهای بیهوده نکن». سپس آن هدیه را قبول کرد و گفت: بهشرط اینکه دیگر از این شفاعتها نکنی.[2]
[1]. اعراف، 32.
[2]. درگذشت علامه وحید بهبهانی، مجله گلبرگ، شماره 36؛ برگرفته از سایت حوزه نت.