Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

اختیار انسان و هدایت الاهی

خدای متعال در چند مورد از قرآن مجید امر هدایت و ضلالت را با بیانات مختلف بیان فرموده است.

آیاتی از قرآن را با همدیگر مرور می کنیم:

سورۀ نحل آیۀ 93 می فرماید: “و اگر خدا می خواست به مشیت ازلی همۀ بشر را یک امّت قرار می داد و لیکن هر که را بخواهد گمراه کند و هر که را بخواهد هدایت، و البته آنچه از نیک و بد کرده اید از همه سؤال خواهید شد”.[1]

سورۀ کهف آیۀ 17 می فرماید: “هر کس را خدا هدایت کند او هدایت شده است و هر کس را گمراه کند، پس هرگز برای او یاور و راهنما کننده نخواهی یافت”.[2]

سورۀ اعراف آیۀ 186: “هر که را خدا گمراه کند هیچ کس راهنمای او نباشد و چنین گمراه را خدا واگذارد تا در طغیان و ضلالت بماند”.[3]

سورۀ زمر آیۀ 36- 37 : “هر که را خدا گمراه کند دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود و هر کس را خدا هدایت کند، دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد”.[4]

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیۀ 93 سورۀ نحل می گوید: “مقصود این است که خداوند می تواند همۀ ایشان را از نظر هدایت و سعادت یک جور خلق کند. و مقصود از اضلال بعضی و هدایت بعضی، اضلال و هدایت ابتدایی نیست، بلکه مجازاتی است؛ زیرا همۀ آنان چه گمراهشان و چه در راهشان همه هدایت ابتدایی دارند و آن کسی که خدا می خواهد گمراهش کند کسی است که خودش راه ضلالت؛ یعنی معصیت را پیموده و پشیمان هم نمی شود و آن کس که خدا هدایتش کرده کسی است که هدایت فطری خود را از دست نداده و بر آن اساس مشی می کند یا همواره در طاعت است و یا اگر گناهی از وی سر می زند توبه می کند و از راه گناه به صراط مستقیم و سنت الاهی اش که تبدیل پذیر نیست بر می گردد: ” وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏: جمله ای است برای دفع توهمی که ممکن است به ذهن بیاید و آن این است که مستند بودن هدایت و ضلالت به خداوند سبحان اختیار بشر را باطل می کند و به دنبال باطل شدن اختیار مسئلۀ نبوت ها و رسالت ها باطل می شود. برای دفع چنین توهمی جواب داده شده که نه، هنوز سؤال و جواب و اختیار باقی است. و به دست خدا بودن هدایت و ضلالت اختیار شما را باطل نمی کند؛ زیرا خدا ابتداءً گمراه و هدایت نمی کند، گمراه کردنش مجازاتی است؛ یعنی کسی را که خودش گمراهی را خواسته در گمراهی پیش می برد، و همچنین کسی را که هدایت را اختیار کرده باشد در هدایت پیش می برد و خلاصه شما هر چه اختیار کنید خداوند شما را کمک می کند و در آن چه انتخاب کرده اید پیش تر می برد”.[5]

آیات متمم یک دیگر هستند و بعضی آیات بعض دیگر را تفسیر می کند. همان خدایی که فرموده: “یضل من یشاء”؛ هر کس را بخواهد گمراه می کند، همان خدا هم فرموده : “و یضل الله الظالمین”؛ خدا ظالمین را گمراه می کند.[6] یا “کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب”؛ خدا گمراه می کند کسی را که اسراف می کند.[7] و یا “کذلک یضل الله الکافرین”؛ خدا گمراه می کند کافرین را.[8] پس درست است که به اصطلاح هر کس را خدا بخواهد گمراه می کند، ولی باید دانست چه سنخ از بندگان در معرض گمراهی قرار می گیرند، خدا ظالمین و دروغ گویان، فاسقان، مسرفان و کافران و آن هایی که در حالت اختیار نافرمانی می کنند را گمراه می نماید. پس مقدمۀ اضلال حق به دست بنده جاری می گردد. نیز در مقام هدایت هم شرایطی وجود دارد، اگر می فرماید: “یهدی من یشاء”؛ یعنی هر که را بخواهد هدایت می کند، آیاتی هم در مقام بیان شرایط هدایت وارد شده است که می فرماید: “و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا”؛ و آنان که در راه ما مجاهده کردند هر آینه هدایت می کنیم ایشان را.[9] و در جاهای دیگر می فرماید: “ان الله لا یهدی القوم الفاسقین” ، “لایهدی القوم الکافرین” ، “لایهدی القوم الفاسقین” ، “لایهدی کید الخائنین” ، “لایهدی من هو کاذب کفار”؛… یعنی خداوند از آنهایی كه در مقام هدایت نیستند. هدایت را نفی می كند.

پس معلوم شد كه برای صالحان و متقین هیچ گاه گمراهی روا نیست و معاندان لجوج را هدایت شایسته نباشد.

ذكر این نكته در این جا ضروری است كه ارایه طریق از خالق است،و وظیفۀ مخلوق است که راهی را که به او نشان داده می شود گرفته تا به مقصود اصلی برسد و الاٌ اگر خود از جاده منحرف شد و اعوجاجی حاصل نمود، مسئولیت آن تنها بر خود او است. خداوند در قرآن می فرماید: “و الله یدعوا الی دار السلام”؛[10] یعنی خدا همۀ خلق را به سرمنزل سعادت و سلامت می خواند. همچنین می فرماید: “من شاء اتخذ الی ربه سبیلا”؛ هر کس بخواهد انتخاب کند راه پروردگارش را… “و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا”؛ هر کس که قصد به سوی ما کند و میل و رغبت حاصل نماید که به جانب ما بیاید ما او را هدایت و راهنمایی می کنیم. و الاّ آنها که میل و رغبت به سوی پروردگار ندارند و از طریق حق بیزارند و ایمان به آیات و به رسولان و به روز جزا نمی آورند مشمول این آیۀ شریفه خواهند شد كه: “ان الذین لایؤمنون بآیات الله لا یهدیهم الله و لهم عذاب الیم”؛[11] یعنی کسانی که به آیات خدا ایمان نمی آورند خدا آنها را هدایت نمی کند و برای آنها عذابی سخت است.

اگر به این آیات توجه شود کوچک ترین تردیدی باقی نمی ماند که خدای تعالی حالت اختیار و استقلال را به همه داده است که می فرماید: “انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً”؛[12] یعنی ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به انسان ارائه نمودیم حال خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواه آن نعمت را کفران کند.

نتیجه این که خدای تعالی ظالمان، کاذبان ، مجرمان را هدایت نمی کند و اصلاً این گروه، خود در یک گمراهی آشکار هستند که می فرماید: “من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً”؛[13] یعنی کسی که نافرمانی کند خدا و رسولش را پس به تحقیق که گمراه شده گمراه شدنی آشکار. پس هر کس مستحق هدایت باشد خدای تعالی او را به بهشت هدایت می کند و کسی نیست که بتواند او را برگرداند و آن را که مستوجب عذاب باشد و به سوی دوزخ کشاند کسی او را از شر عذاب نگاه ندارد. اما اهل و مستحق عذاب شدن و یا مستحق ثواب شدن مقدمتاً به دست انسان سپرده شده است.

اگر کسی ظالم شد خدا او را هدایت نمی فرماید: “ان الله لا یهدی القوم الظالمین” و اگر کسی با تقوا باشد خدا او را هدایت می کند. “یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً”؛[14] اگر پرهیزگاری پیشه کنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده می کند و به شما روشن بینی عطا می فرماید.

بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اوّل در اختیار خود ما است و این حقیقت را وجدان هر انسانی قبول دارد.


[1] . “ولو شاء الله لجعلکم امة واحدة و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء و لتسئلن عماکنتم تعملون”.

[2] . “من یهد الله فهو المهتد و من یضلل فلن تجدله ولیاً مرشداً”.

[3] . “من یضلل الله فلا هادی له و یذرهم فی طغیانهم یعمهون”.

[4] . “و من یضلل الله فما له من هاد و من یهد الله فما له من مضل”.

[5] . المیزان، ج 12، ص 48 آیه 94 سوره نحل و ترجمه فارسی آن.

[6] . ابراهیم، 27.

[7] . غافر، 34.

[8] . غافر، 74.

[9] . عنکبوت، 69.

[10] . یونس، 25.

[11] . نحل، 106.

[12] . دهر، 3.

[13] . احزاب، 36.

[14] . انفال، 29.