کپی شد
اخباریگری و مبانی آن
ابتدای قرن یازدهم هجری مصادف با فعالیت گروهی بود كه با عنوان اخباری شناخته و توصیف می شدند. گرایش گستردۀ آنان به روایات معصومان(ع) و دوری گزیدن از منابع معرفتی دیگر؛ همانند قرآن و عقل، علت اصلی نامگذاری این گروه به اخباریان است.
سرسلسلۀ این گروه محمد امین استر آبادی (م 1033 هـ) است كه با نگارش كتاب «الفوائد المدنیة» این حركت را آغاز كرد. این حركت در دوره های بعد با بهره گرفتن از فضای مناسبی كه در دوران صفویه ایجاد شده بود و نیز تفكر تهاجمی نسل های اولیه اخباریان، توانست در حوزه های علمیه نیز جلوه گری كند و تفكر اجتهادی شیعه را مدّت زمانی تحت تأثیر خود قرار دهد. نسل های بعدی اخباریان با كاستن تندروی های اولیه، به فكر متعادل نزدیک تر شدند و در نهایت، در اواخر قرن دوازدهم، تفكر اجتهادی توانست بر تفكر اخباری غلبه كند و آن را از صحنه علمی شیعه خارج سازد. مرحوم وحید بهبهانی (م 1205 هـ) سردمدار مبارزه مجتهدین با تفكر اخباری است. تفكر اجتهادی پس از ظهور صاحب جواهر (م 1266 هـ) قدرت بیشتری یافت و با شیخ اعظم، مرتضی انصاری (م 1281 هـ) به اوج خود رسید.
پیدایش و گسترش اخباری گری به عنوان یک مكتب حدیثی حاصل تفكر و تلاش میرزا محمد امین استر آبادی است. یكی از اساتید او به نام میرزا محمد استرآبادی (م 1028 هـ) كه از رجالیان نامدار آن دوره بوده، تأثیر عمیقی بر وی گذاشت. میرزا محمد به او توصیه نمود تا شیوه قدمای امامیه را در اعتماد بر حدیث احیا كند.
استرآبادی معتقد است كه تفكر اخباری گری شیوه كهن امامیه است. گروهی از عالمان شیعی نیز این دیدگاه را پذیرفته اند، چنانچه از عبارات علامه محمد تقی مجلسی (مجلسی اول) چنین استفاده می شود.[1] در سال های بعد از علامه، برخی از عالمان بزرگ به این شیوه گرایش پیدا كردند كه ملا محسن فیض كاشانی (م 1091 هـ)، شیخ حرّ عاملی (م 1104 هـ)، سید هاشم بحرانی (م 1107هـ)، سید نعمت الله جزایری (م 1112 هـ) و شیخ یوسف بحرانی (م 1186 هـ) از این جمله هستند.
نگرش اخباری به سبب جمود و پاسخ گو نبودن به نیازهای زمانه، امكان استمرار نداشت. بنابر این در مقابل تفكر اصولی تاب مقاومت نیافت.
به احتمال قوی آنچه باعث بروز تفكر اخباری گری بوده، عقل گرایی افراطی و بی اعتنایی به نقل، در قرن هشتم تا دهم هجری می باشد که موجب پدید آمدن نظریه افراطی اخباریان در این زمینه شده است؛ زیرا هر افراطی، تفریطی را نیز به دنبال خود دارد.[2]
برای نقد این دیدگاه ابتدا باید با برخی ویژگی های این تفكر آشنا شویم. ایدۀ اصلی اخباریان این بود كه تنها راه رسیدن به صلاح و فلاح، تمسك به روایات معصومان و دوری گزیدن از سایر منابع معرفتی است. آنان بر خلاف مجتهدان، اجماع و عقل و قرآنِ بدون تفسیر معصوم (ع) را شایسته احتجاج و استناد نمی دانستند.[3]
برخی از ویژگی های تفكر اخباری گری از این قرار است:
1. بیشتر آیات قرآن كریم برای مردم قابل فهم نیست و تنها امامان معصوم قدرت فهم مراد همه آیات را دارند، بنابر این استناد به آیات برای به دست آوردن حكم و نظریه شارع صحیح نیست. این نظریه در دوره های بعد مورد قبول برخی اخباریان میانه رو قرار نگرفت.
2. تمامی امور نظری و عملی كه انسان به آن محتاج است در میراث حدیثی اهل بیت موجود است.
3. عقل انسان توان فهم و درك احكام و نظریات شرعی را ندارد.[4]
4. اجماع، دلیلِ شرعی برگرفته از اهل سنت است و نمی تواند به عنوان دلیل حكم شرعی قرار گیرد. اگر همه فقیهان بر حكم مسئله ای اجماع كنند آن نظریه حجت نخواهد بود؛ زیرا هیچ یك از آنان معصوم نیستند، پس بود و نبود اجماع یكسان خواهد بود.[5]
5. روایات كتب اربعه قطعی الصدور و عمل به آنها لازم است و تقسیم بندی احادیث به چهار گروه صحیح، موثق، حسن و ضعیف كه از دوران علامه حلی رواج پیدا كرده نادرست و ناروا است.[6]
6. اجتهاد و تقلید بدعت و نادرست است؛ زیرا این گونه اجتهاد و تقلید، در زمان معصومان (ع) پیشینه ای نداشته و از طریق اهل سنت به جامعه شیعی منتقل شده است. اصحاب امامان هم از شیوۀ اجتهادی آگاهی نداشته و تنها منبع علمی آنان، روایات معصومین بوده است كه بر اساس آن عمل می كردند و امامان هرگز آنان را به اجتهاد فرا نخوانده و از عمل به روایات منع نكرده اند، بلكه آنان را از قیاس و استحسان بر حذر داشته اند. این شیوه روش عالمان و فقیهان كهن نیز بوده است. اجتهاد و مباحث اصولی از زمان ابن ابی عقیل و ابن جنید در میان عالمان شیعی راه افتاد.[7] بنابر این، اجتهاد و استنباط، حرام بوده و تقلید تودۀ مردم از مجتهدین نیز جایز نیست.
با توجه به این طرز تفكر است كه شیخ حر عاملی، صاحب وسایل الشیعه در ذیل روایت -“فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام أن یقلدوه”؛ هر فقیهی كه خود نگهدار و نگهبان دینش باشد و همچنین در مقابل هوای نفس خود ایستاده و از امر مولایش فرمان برد، پس بر مردم است كه از او تقلید كنند- آورده است: منظور از تقلید محض در این حدیث، فقط پذیرش روایت او است، نه پذیرش رأی و اجتهاد و گمان وی … .[8]
7. همه شیعیان مقلّد ائمه هستند؛ بنابراین ارتباط عالمان با توده مردم در مقام مجتهد و مقلد صحیح نیست.
8. نتیجۀ ویژگی قبل این است كه تقلید از ائمه جایز است.
9. اصول عملی عقلی هیچ گونه حجیتی ندارد؛ زیرا عقل شایستگی ورود به مباحث دقیق شرعی را ندارد.
10. چون برائت عقلی مورد پذیرش نیست، بنابراین هر جا به مورد مشكوكی بر جواز یا عدم آن برخوردیم، باید نسبت به آن احتیاط كرد.
11. سازماندهی اصول فقه به دست اهل سنت بوده است كه از منبع معرفتی معصومان فاصله گرفته اند و این روش نزد معصومان مورد پذیرش نبوده است كه به صراحت با برخی از آن نظریات مثل “قیاس” مخالفت كرده اند. بنابراین استناد به اصول فقه استناد به اصول فاسده و كاسده است.[9]
[1] . مجلسی، محمد تقي، لوامع صاحبقراني، ج 1، ص 16، مؤسسة إسماعيليان للطبع، قم، 1414 ق.
[2] . بروجردي، محمد حسین، حاشيه بر كفاية الاصول، ج 1، ص 36، نشر انصاريان، قم، 1412 ق.
[3] . استر آبادي، محمد امين، الفوائد المدنية، ص 104، جامعه مدرسين، قم، 1426 ق.
[4] . استر آبادي به سخن امامان در نفي قياس، استدلال مي كند و در پي اثبات اين نظريه است كه عقل در محدوده احكام شرعي حق دخالت ندارد و نور افشاني نمي كند. او در نهايت دخالت عقل را در تمامي موارد شرعي انكار مي كند. الفوائد المدنية، ص 77، جامعه مدرسين، قم، 1426 ق.
[5] . الفوائد المدنية، ص 57.
[6] . همان، ص 30، موضع گيري محدث استر آبادي نسبت به علامه حلي بسيار تند است.
[7] . همان، ص 78.
[8] . حر عاملى، وسايل الشيعة، ج 27، ص 131و132، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ق.
[9] . اين دو وصف را فيض كاشاني در طعن بر اصول فقه مجتهدين به كار برده است. ر.ك: ملا محسن، فيض كاشاني، الوافي، ج 1، در مقدمه کتاب، كتابخانه امير المومنين، اصفهان، 1370هـ.