Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

اخباری‌ها و شبهات تحریمیه

اخباری‌ها در شبهات وجوبیه حکمیه و موضوعیه و در شبهات تحریمیه موضوعیه قایل به احتیاط نیستند،[1]ولی در شبهات حکمیه تحریمیه، قایل به وجوب احتیاط اند.

به این مطلب بزرگانی؛ مانند میرزاى شیرازى،[2] میرزاى آشتیانى[3] اذعان دارند. مرحوم نایینی می‌گوید: غالب اخباری‌ها در شبهه تحریمیه قایل به وجوب احتیاط اند.[4]

در مکتب اخبارى، اشیاء یا حلال هستند یا حرام و یا مشتبه، و چنانچه مشتبه باشند؛ یعنی حلیت و حرمت آنها معلوم نباشد و نصّى از معصومان (علیهم السّلام) دربارۀ آنها نرسیده باشد، باید در فتوا، توقّف و در عمل، احتیاط کرد، ولى در مکتب اصولى در موارد مشکوک، اصل بر برائت  است و احتیاط، واجب نیست.[5] [6]

دلایل اخباری‌ها بر وجوب احتیاط در شبهات تحریمیه:

1. قرآن:

گروه اول: آیاتی که از «قول به غیر علم» نهی می‌کند؛ مثل آیه شریفه « وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»،[7] در این آیه شریفه تبیعت و پیروی از آن‌چه که انسان علم به آن ندارد، مورد نهی قرار گرفته است. اخباری‌ها می گویند: در شبهات حکمیه تحریمیه، قول به ترخیص و برائت، از مصادیق پیروی از غیر علم است؛ لذا باید ترک نمود.[8]

گروه دوم: آیاتی که از «القاء در هلاکت» نهی می‌کند؛ مانند آیه « وَ لاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ».[9] اخباری‌ها می گویند: ارتکاب شبهات تحریمیه، القاء در هلاکت به دست خود است و این کار مورد نهی واقع شده است.[10]

گروه سوم: آیاتی که امر به تقوی می کند؛ مانند آیه «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»[11]  و یا «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ».[12]  آنها می‌گویند: ارتکاب شبهات حکمیه تحریمیه با تقوا منافات دارد و تقوا و حق تقوا اقتضا می‌کند که از شبهات تحریمیه اجتناب کنیم.[13]

2. روایات:

گروه اول: اخبار توقف؛ یعنی رواياتی كه می‌فرمایند: «الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَةِ».[14] مکلف وقتی با شبهه‌ای برخورد می‌کند بهتر است توقف نموده و اقدام نکند.[15]

گروه دوم: اخباری كه بر احتیاط دلالت می کنند؛ مانند روایت امام رضا (علیه السّلام): «إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قَالَ لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ فِيمَا قَالَ: يَا كُمَيْلُ، أَخُوكَ دِينُكَ، فَاحْتَطْ لِدِينِكَ بِمَا شِئْتَ».[16] این روایت بر وجوب احتیاط دلالت می‌کند.[17]

گروه سوم: اخبار تثلیث؛ مانند «…إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ أَمْرٌ بَيِّنٌ رُشْدُهُ فَيُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَيِّنٌ غَيُّهُ فَيُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْكِلٌ يُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَمَنْ تَرَكَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَكَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَكَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ…».[18] در این کلام، پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، امور را سه قسم فرموده: حلال آشکار و حرام آشکار و شبهات. می فرماید: برای این‌که گرفتار حرام نشوید، مشتبهات را ترک کنید.[19]

ج. دلیل عقلی:

الف. تمسک به علم اجمالی:

دلیل اول عقلی اخباریان، تمسک به علم اجمالی است. آنها می‌گویند: ما علم اجمالی داریم به یک سری از تکالیف الزامی و این علم اجمالی عقلا منجز است. در مواردی که طرق و امارات قائم شده، ما بر طبق این طرق و امارات عمل می‌کنیم، اما در غیر این موارد باید به مقتضای علم اجمالی عمل کنیم و مقتضای علم اجمالی احتیاط در مواردی است که شک در حرمت داریم.[20]

ب. تمسک به بیان استحسان عقلی:

تمام عالم و وجود انسان ملک خداوند است و همان طور که در ملکیت‌های اعتباری نیاز به اذن مالک برای تصرف داریم، در مواردی هم که حکم آن معلوم نیست و ما شک داریم جواز تصرف وجود دارد یا نه، اصل اولی ممنوعیت است و باید احتیاط کرد.[21]

ج. تمسک به قاعده عقلی دفع ضرر محتمل:

احتیاط در شبهات تحریمیه، دفع ضرر محتملی است که در صورت ارتکاب آن، متوجه انسان می شود.[22]

لازم به ذکر است که اصولی‌ها به همه این استدلال‌ها پاسخ داده‌اند.[23]


[1]. روحانى، محمد حسين، منتقى‏الأصول، ج 4، ص 466 و 467. «ثم ان شيخنا العلامة الأنصاري (قدس سره) أيد ما أفاده في الجواب عن روايات التوقف بوجه اخر، كما يلي: ان الأخبار الآمرة بالتوقف عند الشبهات شاملة لكل من الشبهتين: الوجوبية و التحريمية مطلقا، سواء كانتا من الشبهة الحكمية أو الموضوعيّة. مع أنّ الأخباريين لا يقولون بالاحتياط في الشبهة الوجوبية الحكمية و الموضوعية، و في الشبهة التحريمية الموضوعية – إلا ما ينسب إلى صاحب الوسائل (قدس سره) من الاحتياط في الشبهة الوجوبیة».

[2]. ميرزاى شيرازى، تقريرات‏الشيرازي، ج 4، ص 26. «قوله قدّس سرّه: «عدم المؤاخذة على مخالفة النهي المجهول»، فلا يصلح لرد الأخباريين، حيث إنهم مسلمون بذلك، و إنما يدعون ثبوت المؤاخذة على تكليف معلوم، و هو وجوب الاحتياط في موارد الشبهة التحريمية».

[3]. آشتيانى، محمد حسن، بحرالفوائد، ج 2، ص 12، «هذا معنى ما يقال إن إعطاء كل شي‏ء بحسبه و قد التزم بإرادة الجامع عند توجيه استدلال السيد أبو المكارم على البراءة و عدم وجوب الاحتياط في الشبهة التحريمية في قبال الأخباريّين».‏

[4]. نائينى، محمد حسين، أجودالتقريرات، ج 2، ص 203، «مع ان أغلب الأخباريين القائلين بوجوب الاحتياط في الشبهة التحريمية وافقوا الأصوليين في الحكم بالبراءة في الشبهة الوجوبية»، ج 2، ص 185، «لذهاب الأخباريين و فيهم أساطين الفقهاء على وجوب الاحتياط».

[5]. جمعى از پژوهشگران زير نظر هاشمى شاهرودى، سيد محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، ج ‌1، ص 303.

[6]. برای آگاهی بیشتر از موارد اختلاف، ر.ک: گرجى، ابو القاسم‌، تاریخ فقه و فقها‌، ص 247 – 259؛ نمایه: اخباریون و اصولیون، سؤال 6741 (سایت اسلام کوئست: 6940).

[7]. اسراء، 36.

[8]. ر.ک: انصاری، مرتضی، فرائدالأصول، ج 1، ص 339.

[9]. بقره، 195.

[10]. ر.ک: فرائدالأصول، ج 1، ص 339.

[11]. تغابن، 16.

[12]. آل عمران، 102.

[14]. کلینى، محمد بن یعقوب؛ کافی‏؛ محقق/ مصحح: غفارى، على‌اكبر/ آخوندى، محمد‏، ج ‌1، ص 50.

[15]. ر.ک: فرائدالأصول، ج 1، صفحه 340 ؛ نائينى، محمد حسين؛ فوائد الأصول؛ مقرر و محقق: كاظمى؛ تعليقه: عراقى، آقا ضياء، ج 3، ص 372.

[16]. طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، محقق/ مصحح: بخش تحقيقات اسلامى مؤسسه بعثت، ص 110.

[17]. ر.ک: فرائدالأصول، ج 1، صفحه 346 ؛ فوائد الأصول؛ مقرر و محقق: كاظمى؛ تعليقه: عراقى، آقا ضياء، ج 3، ص 372.

[18]. کافی‏؛ محقق/ مصحح: غفارى، على‌اكبر/ آخوندى، محمد‏، ج ‌1، ص 67 و 68.

[19]. ر.ک: استر آبادی، محمد امین و عاملى، سید نور الدین؛ الفوائد المدنیة- الشواهد المکیة‌؛ ص 334 و 335؛ فوائدالأصول‏، ج 3، ص 373.

[20]. ر.ک: فرائدالأصول، ج 1، ص 353؛ فوائدالأصول‏، ج 3، ص 378.

[21]. فوائدالأصول‏، ج 3، ص 378.

[23]. ر.ک: فرائدالأصول، ج 1، ص 339- 355؛ فوائدالأصول‏، ج 3، ص 371- 379.