searchicon

کپی شد

احمد بن موسی (شاه چراغ)

چکیده مطالب

احمد بن موسی بن جعفر (علیهماالسلام)، از فرزندان امام موسی كاظم (علیه السلام)، معروف به «سید السادات» و «شاه چراغ» است. وی ‏از شخصیت‏‌های عالی مقام و جلیل‌القدر و پرهیزكار بود.‏

پیرامون روز تولد آن حضرت گزارش‌های متفاوتی وجود دارد، ولی به ‏درستی مشخص نیست.‏

در رابطه با ولایت پذیری ایشان، مورخان گزارش داده‏‌اند كه پس از شهادت امام كاظم (علیه السلام)، مردم مدینه به لحاظ شخصیتی كه احمد بن موسی (علیه السلام) داشت، به در ‏خانه او رفته و با وی بیعت كردند و او پیشاپیش جمعیت به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و خطبه‏‌ای خواند و به مردم گفت: «ای ‏كسانی كه با من بیعت نموده‏‌اید! بدانید كه من خودم با برادرم علی (علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام)) بیعت كرده‏‌ام و او ‏واجب الاطاعة است. بر من و شما است كه از او اطاعت كنیم». سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در ‏خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت كردند.‏ ‏

درباره آمدن احمد بن موسی (علیه السلام) به ايران و انگيزه او گزارش‌‏های گوناگونی وجود دارد. برخی عقيده دارند ایشان در بغداد ساكن بود و آن‌گاه كه خبر شهادت و درگذشت ناگهانی امام رضا ‏‏(علیه السلام) را شنيد، شديداً ناراحت شد و گريه نمود. آن‌گاه با همراهانی بسيار (حدود سه هزار نفر)، به خون‌خواهی امام ‏رضا (علیه السلام) و انتقام از مأمون خروج كرد و روی به ايران نهاد.

بعضی ديگر بر این باورند كه احمد بن موسی (علیه السلام) پيش از شهادت امام رضا (علیه السلام) و مقارن با ولايت عهدی او، همراه جماعتی قصد ايران ‏كرده تا به برادرش ملحق شود.

اما در خصوص شهادت و یا وفات و محل دفن احمد بن موسی (علیه السلام) مورخان اختلاف دارند. برخی ‏عقیده دارند وی در اسفراین به شهادت رسید و در همان جا دفن شد و زیارت‌گاه او همان‌جا است. بر این اساس قبر ‏احمد در اسفراین و یا مکان‏‌های دیگر اطراف آن است.‏

برخی دیگر می‌گویند: احمد بن موسی در شیراز در جنگ شهید شد، یا بعد از مخفی شدن، در شیراز وفات و در ‏همان‌جا دفن گردید.‏

 

زندگی نامه احمد بن موسی (علیه السلام)

احمد بن موسی بن جعفر (علیهما السلام)، از فرزندان امام موسی كاظم (علیه السلام)، معروف به “سيد السادات” و “شاه چراغ” است. وی از شخصيت‏‌های عالی مقام و جليل القدر و پرهيزكار بود.[1]

آگاهی درباره زندگی ایشان بسيار اندک و برخی از مقاطع زندگی او مبهم و در منابع، جز به بعضی از بخش‌‏های زندگی او پرداخته نشده‌است.

روز تولد آن حضرت به درستی مشخص نیست و در این خصوص گزارش‌های متفاوتی وجود دارد.

هم‌چنین از نام و تبار مادر او، ظاهراً اطلاعی در دست نیست؛ اما آنجه که از منابع به صورت پراکنده به دست می‌آید این است که، مادر ایشان از زنان بسيار محترم بود كه او را ام احمد می ناميدند. حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام)، به او علاقه بسیاری داشت، وقتى از مدينه به بغداد رفت، امانت‏‌هاى امامت را به او سپرده، فرمود: هر كس در هر موقع آمد و اين امانت‌ها را از تو خواست، بدان من از دنيا رفته‏‌ام و او جانشين من است و امامى است كه اطاعتش بر تو و ساير مردم واجب است.

وقتى هارون امام هفتم (علیه السّلام) را در بغداد مسموم كرد حضرت رضا (علیه السلام)، از ام احمد امانت‏‌ها را خواست. ام احمد گفت: واى پدرت شهيد شد؟ فرمود: آرى اكنون از دفن او فارغ شدم، آن امانت‌هائى كه پدرم موقع رفتن به بغداد در اختيارت گذاشت بياور، من جانشين او و امام به حق بر جن و انس هستم. ام احمد گريبان چاک زده، امانت‌ها را تحويل داد و با آن جناب به امامت بيعت كرد.[2]

احمد ابن موسی (علیه السلام) و لقب شاه چراغ

تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (علیه السلام) اطلاع نداشت و آن‌چه روی قبر را پوشانده بود تل گِلی بیش به نظر نمی‌رسید که در اطراف آن، خانه‌های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت. با خود اندیشید، شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم. هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آن‌چه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش تعجب کردند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند، اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم. چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آن‌جا خوابید و به پیرزن گفت: هر وقت چراغ روشن شد، مرا بیدار کن. وقتی یک سوم از شب باقی مانده بود، پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی‌تر از دیگر شب‌های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود، بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».

امیر بیدار شد و به طور ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می‌داد و از دیدن نور چراغ تعجب کرد و وقتی بالای تل رفت تا از نزدیک چراغ را ببیند، اثری از چراغ ندید و چون پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خودنمایی می‌کرد، خلاصه این‌که امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مأمور می‌کند و…، مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر (علیه السلام) حضرت شاه چراغ نمایان می‌شود و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می‌شود، که تا امروز زیارت‌گاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.[3]

شهادت یا وفات و مکان دفن احمد بن موسی (علیه السلام)

مورّخان در خصوص شهادت و یا وفات و محل دفن احمد بن موسی (علیه السلام) اختلاف دارند. این اختلاف مبتنی بر آن است که وی به اسفراین (از توابع استان خراسان شمالی) رفته و در آن جا به شهادت رسیده و یا در شیراز وفات یافته و یا به شهادت رسیده‌است. برخی عقیده دارند وی در اسفراین به شهادت رسید و در همان‌جا دفن شد و زیارتگاه او همان‌جا است. بر این اساس قبر احمد در اسفراین و یا مکان‏‌های دیگر اطراف آن بوده و آرامگاه شیراز مربوط به احمد بن موسی نیست.[4]

برخی دیگر می‌گویند: احمد بن موسی در شیراز در جنگ به شهادت رسید، یا بعد از مخفی شدن، در شیراز وفات، و در همان جا دفن گردید.[5]

بعضى همین مطلب را این‌گونه بیان می‌کنند كه، وقتى ایشان وارد شيراز شد در گوشه‏‌اى پنهان گرديد و به عبادت پروردگار مشغول شد تا به مرگ طبیعی از دنيا رفت، كسى از محل دفن او مطلع نبود تا زمان امير مقرب الدين مسعود بن بدر الدين كه از وزراء مقرب اتابک ابى بكر بن سعد بن زنگى بود، او مشغول تعمير در محل مرقد احمد بن موسى بود، ناگاه جسدى صحيح كه هیچ‌گونه تغييری نيافته بود، پيدا شد كه در انگشت، انگشترى داشت و بر روی نگین آن نوشته بود: «العزة للَّه احمد بن موسى» جريان را به گوش ابى بكر رساندند، او بر فراز قبر قبه‏‌اى بنا كرد.[6]

نویسنده کتاب اعیان الشیعه، بعد از بیان عقیده آنانی که محل دفن احمد بن موسی را در اسفراین و یا مکان دیگر می‌دانند، می‌نویسد: این عقیده بعید و مخالف با عقیده مشهور (محل شهادت و قبر او شیراز می‌باشد) است.[7]

حقیقت امر آن است که به طور قاطع نمی‌توان گفت قبر وی در کجا است، ولی شواهد و قرائن، دیدگاه کسانی را که قایل هستند شیراز محل دفن احمد می باشد، تأیید می کند و مشهور همین است.

تاریخ وفات احمد بن موسی دقیقاً معلوم نیست، ولی برخی تاریخ وفات را حدود 203 قمری که همزمان با شهادت امام هشتم (علیه السلام) است، ذکر نموده‏‌اند.[8]

ولایت پذیری احمد بن موسی (علیه السلام)

پس از شهادت امام كاظم (علیه السلام)، برخی از مردم مدینه به لحاظ شخصیت و سن احمد، به در خانه او رفته و با وی بیعت كردند و او پیشاپیشِ جمعیت به مسجد پیغمبر (صلی الله علیه وآله) رفت و خطبه‏‌ای خواند و به مردم گفت: “ای كسانی كه با من بیعت نموده‏‌اید! بدانید كه من خودم با برادرم علی (علی بن موسی الرضا(علیهما السلام)) بیعت كرده‌‏ام و او واجب الاطاعة است. بر من و شما است كه از او اطاعت كنیم”. سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت كردند.[9]

توجه امام کاظم به احمد بن موسی (علیهم السلام)

در خصوص رابطه احمد بن موسی (علیه السلام) با پدر بزرگوارش، روایت شده‌است كه امام كاظم (علیه السلام)، او را بسیار دوست می‌داشت و ملكی را از خود به او بخشيد و او را به بخشندگی و دليری ستود.

شيخ مفيد می‌گوید: احمد بن موسى، سيّدى كريم و جليل و صاحب ورع بوده و حضرت ابو الحسن موسى (علیه السلام) او را دوست مى‏‌داشت و مقدّم می‌شمرد و يک قطعه زمينى همراه با آب آن، معروف به يسيره، به او بخشيده بود. گزارش شده كه احمد بسیاری از بردگان را از مال خويش آزاد نمود.[10]

اسماعيل بن موسى بن جعفر (علیهما السلام) مى‏‌گوید: «… پدرم پيوسته به او نظر داشت و او را پاس مى‏‌داشت و از او غافل نمى‏‌شد».[11]

آمدن احمد بن موسی (علیه السلام) به ایران

درباره آمدن احمد بن موسی (علیه السلام) به ايران و انگيزه او گزارش‌‏های متفاوتی وجود دارد و اين قسمت از زندگی وی فاقد شفافيت است. برخی عقيده دارند ایشان در بغداد ساكن بود و آن‌گاه كه خبر شهادت و درگذشت ناگهانی امام رضا (علیه السلام) را شنيد، شديداً ناراحت شد و گريه نمود. آن‌گاه با همراهانی بسيار (حدود سه هزار نفر)، به خون‌خواهی امام رضا (علیه السلام) و انتقام از مأمون خروج كرد و روی به ايران نهاد. بر اساس اين نقل، او در قم و ری با سپاهيان مأمون جنگيد و سرانجام به خراسان آمد و در جايی نزديک اسفراين طی جنگ با لشكريان مأمون به شهادت رسید.

بعضی ديگر بر این باورند كه احمد پيش از شهادت امام رضا (علیه السلام) و مقارن با ولايت عهدی او همراه جماعتی قصد ايران كرده تا به برادرش ملحق شود. بر اساس اين گزارش حركت او به طرف فارس بود. اين گزارش نيز به صورت‏‌های گوناگون بيان شده‌است. برخی آورده‏‌اند كه عامل مأمون در نزديكی شيراز با او جنگيد. هنگامی‌كه ياران احمد شنيدند امام رضا (علیه السلام) وفات يافته است، متفرق شدند و به سوی شيراز رفتند.[12]

 


[1]. امين عاملی‏، سيد محسن، اعيان الشيعه، ج 3، ص 191.

[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏48، ص 307.

[3]. اعيان الشيعه، ج 3، ص 192؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 11.

[4]. ، اعيان الشيعه، ج 3، ص 192 ؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 11.

[5]. مدرس تبریزی، محمد، ریحانة الادب، ج 4 – 3، ص 50 – 51.

[6]. بحار الأنوار، ج ‏48، ص 309.

[7]. اعیان الشیعه، ج 3، ص 191 – 193.

[8]. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 9؛ ریحانة الادب، ج 4 – 3، ص 51.

[9]. بحار الانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 48، ص 308.

[10]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 245.

[11]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 245.

[12]. اعيان الشيعه، ج 3، ص 192 ؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 7، ص 11.