searchicon

کپی شد

احمد الحسن از نگاه سید محمد رضا شرف الدین

آیت الله کورانی می‌گوید: از دوست عزیزم، دانشمند بزرگوار، آقای سید محمدرضا شرف الدین، نوه حضرت آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین،[1] خواستم که برای احتجاج علیه این دجال‌ها، چیزی برایم بنویسد. اوهم چنین نوشت:

خداوند متعال فرموده است: «أَ فَمَنْ يَمْشي‏ مُكِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ يَمْشي‏ سَوِيًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»؛ «آیا کسی که به رو افتاده ]واژگون[ حرکت می کند به هدایت نزدیک تر است یا کسی که راست قامت در صراط مستقیم گام برمی دارد؟».[2]

هنگامی که ماه مبارک رمضان برای انجام وظیفه شرعی خود، در حرم مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) بودم. برخی از طلابی که فریفته حیله‌های احمد الحسن بصری (وارث شلمغانی گمراه) شده بودند، نزد من آمدند و از من خواستند که با آنان صحبت کنم شاید به راه هدایتشان برگردند. من نیز از آنان استقبال کرده و به همه حرف هایشان با دقت گوش دادم. سپس درباره استدلال‌هایشان از آنان پرسیدم که از چه راهی باید به صحت دعوت شما اعتماد کرد؟

گفتند از سه راه: حدیث، استخاره و خواب دیدن.

از آنان حدیث خواستم، اما آنان روایاتی را برای من آوردند که هیچ ربطی به ادعایشان نداشت و حتی برای کوچک‌ترین مسائل هم قابل استناد نبودند، چه رسد به مسئله ای به این مهمی!

درباره خواب سوال کردم، کلمات و دعاهایی درباره احمد الحسن بود که معتقد بودند اگر کسی چهل روز آن را بخواند، خوابی خواهد دید و حقانیت احمد الحسن به او نشان داده خواهد شد.

من هم در برابر آنان به روایت صحیح ابن اذینه از امام صادق (علیه السلام) استناد کردم.

امام صادق (علیه السلام) به ابن اذینه فرمودند: «این ناصبی ها چه می گویند؟ عرض کردم: فدایتان گردم، در چه مورد؟ فرمودند: درباره اذان، رکوع و سجده‌هایشان؟ عرض کردم: آنان می گویند که أبی بن کعب آن را در خواب دیده است؛ آن حضرت فرمودند: به خدا قسم دروغ می گویند! دین خداوند، بسیار والاتر از این است که در خواب دیده شود».[3]

به آنان گفتم: با توجه به این روایت صحیح، خواب حتی در فروعِ فروع دین ]مثل اذان و رکوع و سجده که فرع نماز هستند و خود نماز از فروع دین است[ هم حجت نیست، پس چگونه در مسئله مورد بحث ما می تواند حجت باشد؟

بله خواب می تواند ما را به یک دلیل عقلی یا نقلی، هدایت و راهنمایی کند، اما اینکه خودش اصل دلیل یا بخشی از دلیل باشد، خیر، این باطل است.

خواب خود نیز چند گونه است، گاه، رحمانی گاهی شیطانی! و گاهی هم در اثر امور ناخودآگاه و تلقین و تکرار است.

برای مثال، شما چهل شب، هر شب چهل بار کلمه طالبی را قبل از خواب تکرار کنید، من به شما قول می دهم که تا قبل از شب چهلم، یک صحرا پر از طالبی را در خواب خواهید دید!

اما در رابطه با استخاره، شرط استخاره این است که برای کاری باشد که دوطرف آن ]ترک و انجام[ نه واجب باشد نه حرام و اگر قرار باشد که برای هرکاری بشود استخاره گرفت ]آن گونه که شما خیال می کنید[، پس آیا شما موافق هستید که استخاره کنیم و اگر خوب آمد، تمام اموالتان را به من بدهید؟ یا اگر خوب بود همسرتان را طلاق بدهید و من او را به عقد کسی دیگر در بیاورم؟!

به آنان گفتم: من برخی از نوشته های احمد الحسن و یارانش را خوانده‌ام؛ سرشار بود از مزخرفاتی که از کتاب‌های صوفیه و امثال آن ها کپی کرده بودند و این نشان دهنده سطح علمی بسیار پایین آن‌ها است. چیزی که بسیار نظرم را جلب کرد، غلط های بسیار زیاد در لغت های عربی، دستور زبان و حتی املای کلمات بود.

اشکالات آن ها را در چهار صفحه جمع آوری کرده و به آنان نشان دادم، در حالی که بر علمای ادبیات عرب مرثیه خوانی می کردم!

اما آنان جوابی به من دادند که عزادار را به خنده می آورد؛ ایشان می گفتند: اشتباه نحوی ]دستوری[ حتی در قرآن هم وجود دارد! مانند این آیه: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيم».[4]

وقتی که جواب این اشکالشان را هم دادم – که کلمه المقیمین به این دلایل منصوب شده-، بهت زده شده و به دلیل عدم فهمشان لبخند زدند، لبخندی که باید به فهرست انواع لبخندها اضافه شود!

سپس به آنان گفتم: احمد الحسن ادعا کرده که پیامبر، تجلی صفات خداوند و بلکه خود ذات خداوند در بین مردم است! چنین چیزی چگونه ممکن است؟

آیا ذات خداوندی که با عنوان علام الغیوب از آن یاد می شود، چگونه ممکن است تجلی پیدا کند؟ در حالی که پیامبر، نمی تواند ذات الهی را درک کند، چگونه ممکن است بگوییم او خداوند در بین مردم است؟

دیدم آنان اصلا نمی فهمند چه می گویند، چه رسد به این‌که بخواهند در آن تدبر کنند و صحت و سقم آن را دریابند!

به همین دلیل سعی کردم فطرت آنان را بیدار کنم؛ لذا به آنان گفتم: دوستان عزیز! زندگی یک بار بیشتر نیست و کار بسیار خطرناک است، عقل هم ما را به همان چیزی راهنمایی می کند که شرع به ما می گوید، آنچه را که شما را به شک می اندازد رها کنید و چیزی را بپذیرید که بدان شک ندارید، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در روایتی فرمودند: آیا خورشید را می بینی؟ فقط چیزی را که مثل خورشید آشکار باشد بپذیر و یا ترک کن.

شما هم بروید و آموزه های دینتان را یاد بگیرید. علم نور است، مطمئن باشید که امر ظهور از خورشید هم نمایان‌تر خواهد بود و زمانی که ]مقدمات و نشانه های آن[ آغاز شود، بر هیچ کس پوشیده نخواهد بود، تا جایی که حتی زنان پرده نشین هم از آن با خبر می شوند و برای آنان هم آشکار خواهد بود، این خرافات، معما و شعبده بازی‌ها هیچ ارزشی ندارند. حجت الهی رسا و شیوا و بسیار گران‌قدرتر از این است که به وسیله کسی بیان شود که حتی قرآن خواندن هم نمی داند.

این فرد نامبرده کسی نیست جز یک دزد که می خواهد مردم عوام را گمراه سازد، از او و همانندهای او بپرهیزید.

[1]. سيد عبد الحسين شرف الدين موسوي فرزند سيد يوسف. وی در سال 1290 ق در شهر کاظمین متولد و در سال 1377 ق در شهر صور درگذشت و بدنش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. ایشان در نجف و سامرا نزد بزرگانی مانند طباطبائي، خراساني، شيخ الشريعة و شيخ محمد طه تلمذ نموده است. و در سال 1329 ق دیداری از مصر داشت، در آن‌جا با شیخ سلیم بشری که میانشان نامه‌های زیادی ردّ و بدل شد ملاقات نمود که نتیجه این نامه‌نگاری ها کتاب مبارک المراجعات شد. وی تألیفات ارزنده‌ای را به یادگار گذاشته است. 1. المراجعات 2. الفصول المهمة في تأليف الأمة 3. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء 3. المجالس الفاخرة في ماتم العترة الطاهرة 4. أبو هريرة 5 فلسفة الميثاق و الولاية 6 بغية الراغبين (خطی) و … .

[2]. ملک، 22.

[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 482.

[4]. نساء، 162.