کپی شد
احمد ابن موسی (علیهما السلام) و لقب شاه چراغ
تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (علیه السلام) اطلاع نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گِلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن، خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت. با خود اندیشید، شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم. هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش تعجب کردند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند، اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم. چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و به پیرزن گفت: هر وقت چراغ روشن شد، مرا بیدار کن. وقتی یک سوم از شب باقی مانده بود، پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود، بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».
امیر بیدار شد و به طور ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و از دیدن نور چراغ تعجب کرد و وقتی بالای تل رفت تا از نزدیک چراغ را ببیند، اثری از چراغ ندید و چون پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خود نمایی می کرد، خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مأمور می کند و…، مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر (علیه السلام) حضرت شاه چراغ نمایان می شود و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می شود، که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.[1]