کپی شد
احكام فرقه بابیه
مقدمه
بیشتر احکام فرقه بابیه مبتنی بر عدد نوزده است. نظر به این كه در اوایل امر علیمحمد باب، 18 نفر از شیخیه دور وی را گرفتند، و توسط آنها كمكم امر باب قوت گرفت، علیمحمد به طور جدی فداكاری آنها را از یاد نبرد، آنها را حروف «حی» (كه به حساب ابجد 18 است) نامید و با خودش 19 نفر شدند و این عدد 19 به نظر باب و بابیان به حدی قداست یافت که بسیاری از احكام بابیه، بر اساس این عدد شکل گرفت. باب، كتاب «بیان» خود را بر 19 واحد و هر واحد را 19 باب قرار داد. او حتی عدد هر سال را به عدد «كل شیء» (كه به حساب ابجد 361 میباشد) قرار داده و هر سال را عبارت از 19 ماه و هر ماه را 19 روز دانسته است.[1]
بعضی از احکام بابیه
- نماز:
در باب 19 از واحد 7 کتاب بیان آمده است: اول نمازی که وضع شد، نماز ظهر بود و کل آن (کل نمازها)، به عدد واحد (عدد 19) وضع شد تا آن که هر یکی باب جنتی باشد در اطاعت حق… در سه رکعت از اول نماز، توحید ذات را قصد کن، در چهار رکعت بعد، توحید صفات، در شش رکعت بعد توحید افعال، و در شش رکعت بعد توحید عبادت و… .[2]
در بخشی دیگر از این کتاب آمده: نماز جماعت حرام است جز در نماز میت که مؤمنان باید اجتماع کنند، اما قصد فرادا نمایند.[3] نماز با عبا جایز است به نحوی که دستها جز سر انگشتان پیدا نباشد. نماز با لباس پشمینه محبوب نبوده و نیست مگر در حال اضطرار.[4]
- روزه:
در باب 18 از واحد 8 می نویسد: روزه ۱۹ روز از آخر هر سال است.[5]
- غسل میت:
غسل میت یک مرتبه واجب و تا سه و یا پنج مرتبه هم جایز است. غسل را اشخاص با تقوا انجام دهند. ابتدا سر را غسل داده و بگویند: «یا فرد»، سپس شکم را و بگویند «یا حیّ»، آن گاه سمت راست را و بگویند «یا قیوم»، بعد، سمت چپ را و بگویند «یا حکم»، سپس پای راست را و بگویند: «یا عدل»، و در نهایت، پای چپ را و بگویند «یا قدوس». با کافور و سدر غسل داده و از آب سرد یا گرم، آن گونه که شایسته میت در زمان حیاتش در هر فصل بوده، استفاده نمایند. بعد از غسل دادن، میت را با گلاب یا عطر خوشبوی دیگری معطر نمایند. باید به دست راست میت مَرد، انگشترى كه بر نگین آن این جمله از بیان نقش شده، بگذارند: «و لله ما فی السموات و الارض و ما بینهما و کان الله بکل شئ علیما»، و اگر زن است این جمله از بیان نقش شود: «و لله ملک السموات و الارض و ما بینهما و کان الله علی کل شئ قدیرا». با 5 پارچه از حریر تا پنبه، کفن نمایند و بر آن بیش از 19 اسم ننویسند. قدری تربت (خاک کربلا) با او دفن نمودن باعث می شود که بعد از مرگ حزنی نبیند.[6] جسد اموات را در بلور یا سنگ های صیقل داده شده، قرار دهید و همراه با انگشتر عقیق دفن نمایید.[7]
- سخن گفتن مرد با زن، به قدری که در ظهور ثمر کفایت کند جایز است و اگر از 28 کلمه تجاوز نکند به تقوا نزدیک تر است، و اگر این مقدار مفید نبود، بیش از آن هم اذن داده شده است.[8]
- در واحد 7، باب 18، می گوید: «هر گاه كسی شخصی را عمدا محزون كرد، باید 19 مثقال طلا به او بدهد و اگر نمی تواند، نوزده مثقال نقره بدهد، و اگر به این هم توانایی ندارد، 19 بار استغفار نماید».[9]
- در باب 5 از واحد 9 می نویسد: هر شخصی باید 19 روز به نقطه (علی محمد باب) هنگام رجعتش خدمت کند و هر گاه به او اذنی داد بر اساس اذن او عمل نماید.[10]
- تبعیض موی سر برای پسرها و گرفتن موی صورت به جهت قوت آن و ظاهر شدن حسن صورت، و گرفتن موی سبیل در هر حال، جایز است.[11]
- استفاده از تریاق[12] و مسکرات و مطلق دواها حرام است و در مواقع ضرورت، از آلاء و نعمت های طیبه استفاده شود.[13]
- در باب پانزدهم از واحد هشتم آمده: بر هر كس از پیروان باب واجب است كه برای طلب اولاد ازدواج كند، اما اگر از یک طرف مانعی برای بچه دار شدن بود، طرف دیگر می تواند با یکی از مؤمنان به باب همراه شده و با او ازدواج نماید.[14]
- در باب چهارم از واحد هشتم آمده: هر چیزی بهترین آن متعلق به نقطه (یعنی خود باب) و متوسط آن متعلق به حروف حی (هیجده تن یاران باب)، و پستترین آن برای بقیه مردم است.[15]
- در باب 8 از واحد 5 می گوید: هر بابی باید آیات کتاب بیان را خوانده و از 19 آیه کمتر نخواند، و اگر نتوانست، از طلوع تا طلوع، 19 بار بگوید: «الله الله ربی و لا اشرک بالله ربی احدا».[16] جالب آن است که در باب 14 از واحد 8 می گوید: اگر کسی تواند هر روز و شب، هفتصد آیه از بیان تلاوت نماید، و اگر نتواند، هفتصد مرتبه «الله اظهر» بگوید.[17]
- احتراز از سگ و شبه آن، یا از سِنّوره (گربه ماده)، لازم نیست و اگر موی تری از آنها به شما رسید لازم نیست اجتناب نمایید، البته اگر خواستید نظافت و لطافت را رعایت نموده و از نزدیکی به آنها پرهیز نمایید جایز است، ولی واجب نیست.[18]
- در واحد 6، باب 11، در تأدیب فرزند می گوید: طفل قبل از سن 5 سالگی، با زبان تأدیب شود و بر او حزنی واقع نسازند. بعد از بلوغ، بیشتر از 5 ضربه خفیف نزنند آن هم نه بر گوشت، بلکه بستری حائل کنند و بر قسمت های پایین وَقر[19] نزنند، و اگر از پنج ضربه بیشتر شود، تا 19 روز نزدیکی بر او حلال نیست، و اگر زن نداشته باشد باید 19 مثقال طلا به آن بچه، دیه بدهد.[20]
- بر هر شخصی واجب است برای وارث خود 19 ورقه كاغذ لطیف و 19 انگشتری كه بر آنها اسمی از اسماء خدا منقوش شده باقی گذارد!، و وارثان میت عبارتند از: پدر، مادر، همسر، فرزند، برادر، خواهر و… .[21]
- در خرید و فروش رضایت طرفین کافی است، هر چنذ به اشاره یا خود عمل خرید و فروش باشد. تنزیل در معامله (نزول خواری) و کم و زیاد به سبب مهلت (ربا خواری) جایز است.[22]
- هرگاه از پیروان، کسی به سلطنت رسید، احدی را غیر از مؤمنان به بیان، روی زمین نگذارند. در زمان ظهور «من یظهره الله» نیز همین طور، غیر مؤمن به او باقی گذارده نشود، مگر کسانی که تجارت کلیه دارند و مردم از وجود آنها منتفع می شوند.[23]
- باب ادعا می نماید که در کتاب «بیان» همه چیز وجود دارد: از آیات، مناجات، تفاسیر، علوم حکمیه، جوابهای فارسی، به نحوی که احدی محتاج به غیر آن نیست؛ لذا تعلیم و تعلم کتابی غیر از بیان جایز نیست. علومی؛ مانند اصول، منطق، قواعد فقهیه و حکمیه، علم لغات غیرمستعمله فایده ای ندارد. از صرف و نحو هم به مقداری که فاعل و مرفوع و مانند آن شناخته شود جایز است، از زبان فارسی به مقداری که کتاب بیان فهمیده شود اخذ شود، و اگر کسی مشغول به اینها (علوم نهی شده) شود خداوند او را نمی بخشد.[24]
[1]. باب، علی محمد، بیان فارسی (نسخه الکترونیکی)، باب 3 از واحد 5، ص 148 و 149.
[2]. همان، ص 253 و 256.
[3]. همان، باب 9 از واحد 9، ص 310.
[4]. همان، ص 276.
[5]. همان، ص 293.
[6]. همان، باب 11 از واحد 8، ص 278 و 279.
[7]. همان، باب 12 از واحد 5، ص 164 و 165.
[8]. همان، باب 10 از واحد 8، ص 277 و 278.
[9]. همان، ص 250 و 251.
[10]. همان، ص 305.
[11]. همان، باب 8 از واحد 8، ص 275 و 276.
[12]. ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم به عنوان ضد درد و ضد سم به کار میرفته؛ پادزهر؛ پازهر؛ داروی ضد زهر؛ تریاک. ر.ک: سایت واژه یاب، فرهنگ لغت عمید، ذیل این واژه.
[13]. بیان فارسی، باب 8 از واحد 9، ص 310.
[14]. همان، ص 285.
[15]. همان، ص 269.
[16]. همان، ص 157 – 159.
[17]. همان، ص 282.
[18]. همان، باب اول از واحد 10، ص 327 و 328.
[19]. در اصطلاح نامه کتاب بیان تعریف شده به: بستن گوش تا صدا را نشنوند.
[20]. همان، ص 205 و 206.
[21]. همان، باب 2 از واحد 8، ص 260.
[22]. همان، باب 18 از واحد 5، ص 174.
[23]. همان، باب 16 از واحد 7، ص 248 و 249.
[24]. همان، باب 10 از واحد 4، ص 128.