کپی شد
اجتهاد در شیعه
شيعه، اجتهاد به معناى استنباط احكام از نصوص و ظواهر كتاب و سنت را پذیرفته، و این نوع اجتهاد از عصر معصومان (علیهم السلام) در ميان اصحاب ايشان رواج داشته است.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برخی از صحابه را برای تبلیغ و تعلیم احکام دین، به سرزمینهای اطراف میفرستاد. مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل از نمونههای بارز آنان به شمار میآیند. آن حضرت میفرمود: «از افتای بدون علم خودداری کنید که لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت».[1] این امر نشانگر آن است که فتوا دادن از سوی مفتی و فقیه و تقلید و پیروی کردن از طرف مردم، در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) مطرح بودهاست و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)، فزونی گرفت. فقیهان بیشماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند[2] و به منظور احیا و تعلیم احکام، به شهرهای مختلف کوچ کردند و بسیاری از مردم شیفته و تشنهی معارف و احکام الهی که در نقاط دور دست زندگی میکردند و دستشان از اهل بیت (علیهم السلام) کوتاه بود به سراغ آنان رفته و مسائل خود را از ایشان میپرسیدند و با واسطه از علم بیکران ائمه (علیهم السلام) سیراب میگشتند. این همان «تقلید» است که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
1. حضرت امام باقر (علیه السلام) به ابان بن تغلب می فرماید: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده؛ زیرا دوست دارم در میان شیعیانم کسانی همچون تو باشند.»[3]
2. معاذ بن مسلم، صحابى امام صادق (علیه السلام)، بدون آنكه از سوى آن حضرت مأذون گرديده باشد، در مسجد جامع فتوا مىداد، و چون خبر به امام رسيد، او را تشويق و تأييد فرمود.[4]
3. شعیب عقرقوفی میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «گاهی ما میخواهیم سؤال و مشکل دینی خود را از کسی بپرسیم (و به شما به جهت دوری راه یا حالت تقیه و … دسترسی نداریم)، شما بگویید به چه کسی رجوع کرده و سخن او را بپذیریم؟ حضرت در جواب فرمودند: «علیکم بالاسدی یعنی ابا بصیر»؛ یعنی، شما به ابوبصیر مراجعه کنید.[5]
4. حسن بن علی بن یقطین میگوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: «من نمیتوانم به جهت هر مشکل دینی که برایم پیش میآید، از شما سؤال کنم، پس آیا یونس بن عبدالرحمان ثقة و راستگو است و میتوانم پاسخ نیازهای دینی خود را از او دریافت کنم؟ حضرت فرمود: آری.»[6]
5. حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع شریف و معروف خود به اسحاق بن یعقوب، به عنوان یک قاعدهی کلی، این چنین مینگارد:
«در پیشآمدهایی که رخ میدهد، به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنا حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان هستم.»[7]
بر اساس این توقیع و دیگر روایات، مسألهی رجوع به فقیه در عصر غیبت کبرا، شکل دیگری به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقلید» مصطلح به وجود آمد و فقیهان و مجتهدان جامع شرایط مسؤولیت افتا و پاسخگویی را به عهده گرفتند و خلأ و مشکل عدم دسترسی به امام معصوم را با حضور خود در عرصهی اجتماع پر کردند. این امر تاکنون ادامه داشته و همچنان خواهدداشت؛ چنانکه شیخ طوسی میگوید: «من شیعهی امامی (اثنی عشری) را از زمان حضرت علی (علیه السلام) تاکنون (قرن پنجم هجری) اینگونه یافتم که پیوسته سراغ فقیهان خود رفته و در احکام و عبادات خود، از آنان استفتا میکردند و بزرگان آنان نیز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان میدادند.»[8]–[9]
بنابراین، اجتهاد گستردهای که هماکنون در حوزههای علمیه شیعه رواج دارد سابقهای دیرینه از زمان معصومان (علیهم السلام) دارد. قبل از آن، مسائل مستقیما از امام معصوم (علیه السلام) سؤال میشده است و ائمه (علیهم السلام) در مقام تبيین مسائل شرعى به عنوان امام، بيان اصول و قواعد كلى را وظيفهی خود مىدانستند و در پاسخ به سؤال اصحاب، چگونگى استنباط احكام فرعى از اصول كلى را آموزش مىدادند.[10] پس اولین مجتهد قبل از رسیدن به اجتهاد، از معصوم (علیه السلام) تقلید میکردهاست. در زمانهای بعد گروهی از افراد تحصیل کرده و با استعداد بااستفاده از گفتار و روایات ائمه (علیهم السلام) به سؤالات شرعی مردم پاسخ میگفتند. این، شکل ابتدایی اجتهاد بودهاست که به تدریج پیشرفت کرده و در مرحلهی بعد در زمان غیبت، علما با استفاده از روایات فراوان و به کار گرفتن اصول و قواعدی که از امام (علیه السلام) آموخته بودند ، متوجه حکم شرعی میشدند؛ زیرا تمام مسائل مورد نیاز در روایات منعکس شدهبود. در مراحل بعدی با پیشرفت علوم و گستردگی نیازها مسائلی پیش میآمد که در روایات بیان نشدهبود و مجتهدان آنها را از عمومات و اطلاقات آیات و روایات استفاده میکردند. به تدریج این تکامل بیشتر و بیشتر و اجتهاد روز به روز گسترده مشکلتر گردید. امروزه دامنه اجتهاد بسیار گسترده شدهاست.
برای اطلاع بیشتر می توانید به سلسله درس های خارج اصول استاد هادوی تهرانی[11] مراجعه فرمایید.
.[1] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 27، ص 20 – 35، (باب 4 و 7)، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، قم، 1409 ق.
.[2] مورخان می نویسند امام صادق (علیه السلام) چهار هزار شاگرد داشتند که از بلاد مختلف به حوزهی درسی آن حضرت کوچ کردهبودند، ر.ک: اسد، حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 69.
.[3] «اجلس فی مسجد المدینة و افت الناس فانی احب ان اری فی شیعتی مثلک»؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 17، ص 315، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، قم، 1408 ق.
[4] . وسائل الشيعة، ج 27، ص 148.
[5]. «ربما احتجنا ان نسأل عن الشی فمن نسأل»؛ وسائل الشیعه، ج 27، باب 11، ص 142.
.[6] «لا اکاد اصل الیک اسألک عن کل ما احتاج الیه من معالم دینی. افیونس بن عبد الرحمان ثقة آخذ منه ما احتاج الیه من معالم دینی فقال نعم»؛ همان.
[7]. «… و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»؛ همان.
[8]. نک: طوسى،العدة في أصول الفقه، ص731.
[9]. پرسش ها و پاسخ های دانشجویان، ص 42، 43 و 44.
[10]. مثلا، نك: طوسى، الاستبصار، ج1، ص 77ـ 78.
[11] . کتاب اول: فلسفه ی علم اصول فقه،دفتر اول: علم اصول از آغاز تا امروز، ص 22 – 38.