searchicon

کپی شد

اثبات حجیت سنت

پس از تبيين معناى لغوى و اصطلاحى سنت، زمينه براى بحث پيرامون ارزش و اعتبار و حجيت آن فراهم است. شهید مطهری می گوید: درباره حجيت ظواهر سنت احدى بحثى ندارد، ولى در باب سنت -كه مقصود همان اخبار و روايات است كه قول يا فعل يا تقرير پيغمبر يا امام را بازگو كرده است- دو مطلب مهم وجود دارد كه اصوليون درباره آنها بحث مى‏كنند. يكى حجيت خبر واحد است، ديگر مسئلۀ تعارض اخبار و روايات است؛ ازاين رو دو فصل مهم و پرشاخه در علم اصول باز شده است؛ يكى به نام «خبر واحد» و ديگر به نام «تعادل و تراجيح».[1]

البته اصل اعتبار و حجيت سنت از همان ابتدا بايد داراى دليل باشد؛ زيرا پيامبر (ص) به لحاظ بشرى، بنده‏اى است مانند ديگر بندگان خدا: بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما…».[2] و اين كه گفتار و عمل و تقرير او، اسوه و الگو و خط مشى براى ديگران قرار گيرد، نياز به دليل شرعى و عقلى دارد. به تعبير فنى اصل اولى در اين موارد عدم حجيت است، و حجيت آن نياز به اثبات و اقامۀ برهان دارد.

اعتبار و حجيت سنت- اعم از قول و فعل و تقرير-  اگر چه نياز به اثبات دارد، ولى با توجه به نصوص قرآنى اثبات آن كار دشوارى نيست و نياز به بحث فراوان ندارد، لذا انديشمندان اسلامى به روشنى آن را پذيرفته‏اند.

به هر حال، براى اثبات حجيت سنت رسول اللَّه (ص) به وجوهى تمسک شده است، از آن جمله:

1. نصوص قرآنى‏

الف. “آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد”.[3]

ب. “و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد”! آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست”![4]

ج. “…تنها از آنچه به من وحى مى‏شود پيروى مى‏كنم…”.[5]

د. آيات فراوانى كه اطاعت و پيروى از رسول خدا (ص) را لازم شمرده است که به عنوان نمونه به چند آیه اشاره می شود: “ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود…”.[6] “هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد…”.[7]

“اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد)…”.[8] “بگو: اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد…”.[9] “كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده…”.[10]

از مجموع اين آيات چنين استفاده مى‏شود كه به فرمان الاهى، امر و نهى پيامبر (ص) بدون استثنا بايد مورد پذيرش قرار گيرد؛ زيرا او جز به خواست خدا چيزى را نمى‏گويد و همه رسولان به اذن پروردگار مطاع بوده‏اند و هيچ مؤمنى نمى‏تواند قضاوت خدا و رسول او را ناديده انگارد. و اطاعت رسول خدا (ص) قرين اطاعت خدا است و همان گونه كه مردم به‏ اطاعت خداوند در تمام امور؛ چه دنیوی چه اخروی و چه دینی دعوت شده‏اند، به اطاعت رسول خدا نيز مأمور گشته‏اند. براين اساس اطاعت از رسول خدا (ص) در حقيقت اطاعت از خدا است و براى تقرب به پروردگار بايد از پيامبر (ص) او تبعيت كرد.

اگرچه برخى از آيات فوق، فقط حجيت قول و منطوق را مى‏رساند، ولى از مجموع آنها معلوم مى‏گردد كه تبعيت و پيروى از رسول خدا لازم است و او اسوه و الگوى مردم در همه ابعاد زندگی چه دنیوی، چه دینی و چه اخروی می باشد: “مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود…”.[11]

2. احاديث‏

براى اثبات اعتبار و حجيت سنت رسول خدا (ص) برخى به احاديث نيز تمسک جسته‏اند.

در کتاب «المدخل الفقه الاسلامى» این گونه آمده است: “من دو چيز گرانبها در ميان شما باقى مى‏گذارم، تا زمانى كه به آن دو پناهنده شويد گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم كه خاندان من هستند. اين دو از يکديگر جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند. و اين حديث دلالت بر حجيت و اعتبار سنت دارد.[12]

و نيز حديث معاذ بن جبل مفهم اعتبار سنت است؛ زيرا وقتى پيامبر (ص) به او فرمود چگونه بين مردم حكم مى‏كنى؟ گفت به كتاب خدا حكم مى‏كنم و اگر نيافتم به سنت رسول خدا (ص)، و پيامبر او را منع نفرمود، بلكه عمل او را امضا نمود و تقرير كرد.[13]

عمر عبد اللَّه بنا بر آنچه در كتاب او است مى‏گويد: سنت به عنوان دليل و مصدر تشريع اعتبار شده است و حديث معاذ بن جبل گوياى آن است.[14]

3. دليل عقلى‏

منظور از دليل عقلى به خصوص آن ادله‏اى است كه بر عصمت رسول خدا و امتناع غفلت و خطا و سهو آن حضرت دلالت دارد؛ زيرا اعتقاد به اين امور باعث مى‏شود كه مكلف يقين‏ پيدا كند تمام اعمال و گفتار رسول خدا موافق با موازين شرع است و براى ديگران مى‏تواند ملاک و حجت قرار گيرد. اين دليل عقلى خدشه ‏ناپذيرترين دليلى است كه براى اعتبار سنت رسول اللَّه آورده شده است.

به هر حال، از نظر جنبه‏هاى عملى نيز چاره‏اى جز پذيرفتن اعتبار سنت نيست؛ زيرا اگر سنت رسول اللَّه (ص) را فاقد اعتبار انگاريم، بهره گيرى از كتاب خدا، جهت دست يابى به احكام اسلامى بسيار اندک و محدود مى‏شود و در بيشتر ابعاد مسائل دينى، علمى و اجتماعى و .. با بن بست و سر در گمى روبرو خواهيم شد؛ چون در قرآن معمولا كليات و اصول احكام بيان گرديده و بيان جزئيات و خصوصيات احكام به سنت واگذار شده است. قرآن در مقام بيان اصل تشريع حكم است، نه در مقام بيان تمام فروعات و ويژگی هاى حكم و موضوع.

جالب توجه است كه اثبات ضرورت حجيت و اعتبار سنت از اين طريق، خود نوعى استدلال عقلى خواهد بود و با دقت بيشتر و نيز با مراجعه به نمونه‏هاى آن در فقه و معارف‏ اسلامى استحكام آن آشكارتر مى‏گردد. به عنوان مثال: قرآن در باب نماز فقط مى‏فرمايد: “و نماز را بپا داريد…”[15] و اگر به سنت اعتماد نشود، هرگز نمى‏توان كيفيت و شرايط و اجزا و موانع آن را شناخت. يا در مورد زكات، قرآن مى‏فرمايد: “و زكات را بپردازيد”.[16] و باز در اين مورد نيز بدون مراجعه به سنت، خصوصيات و فروعات آن مبهم و ناشناخته است.

اين واقعيتى است كه در همه ابواب فقه بدون استثنا مشهود است، لذا بايد گفت قول به عدم اعتبار سنت رسول (ص) مستلزم تعطيل دين و نقص قوانين شرعى است كه با حكمت خداوندى سازگار نيست. براين اساس است كه برخى از انديشمندان، حجيت و اعتبار سنت رسول اللَّه (ص) را از ضروريات دين شمرده‏اند.[17]



[1] مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏20، ص41.

[2] کهف، 110.

[3] حشر، 7. «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

[4] نجم، 3و4. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى».

[5] انعام، 50. «…إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ”…».

[6] نساء، 64. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ…».

[7] احزاب، 36. «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ…».

[8] نساء، 59. « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ …”.

[9] آل،31.«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ…”.

[10] نساء، 80. « مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ … »

[11] احزاب، 21. «لقد کان لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ”».

[12] منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى،ج 1، ص 78، به نقل از کتاب «المدخل للفقه الإسلامی»، ص 225.

[13] منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج 1، ص 78.

[14] همان، به نقل از عمر عبدالله، سلم الوصول إلى علم الاصول، ص261.

[15] بقره، 43. « وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ”..».

[16] همان. «وَ آتُوا الزَّكاةَ».

[17] منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج1، ص 80.