کپی شد
اتحاد عاقل و معقول
اتحاد عاقل و معقول یکی از مباحث مهم فلسفه اسلامی در باب علم و ادراکات، است. در فلسفه ادراک کلیات، تعقل و معلومات کلی، معقول نامیده میشود. امّا مسئله اتحاد عاقل با معقول، تنها اختصاص به معلومات کلی ندارد؛ بلکه طرفداران این نظریه در مورد مطلق معلومات (اعم از علوم حسی، خیالی و عقلی)، به اتحاد آنها با نفس قائلند. البته خود نفس نیز دارای مراتب است و هر کدام از این علوم با مرتبهای از مراتب نفس متحد میشود. به این معنا که نفس در مرتبه ادراک حسّی با صورت محسوس یکی میشود و در مرتبه ادراک خیالی با صورت متخیله متحد میشود. بنابراین اتحاد عاقل و معقول تنها به عنوان نمونه گفته میشود و مقصود، اتحاد مطلق معلومات با عالم است.[1]
عاقل:
مقصود از عاقل، ادراک کننده کلیات است.
معقول:
مقصود ازمعقول(معلوم)، معلوم بالذات است. توضیح اینکه در هر ادراکی مانند ادراک یک درخت سه چیز وجود دارد:
1. عالم و نفس انسان.
2. درخت خارجی.
3. صورت ذهنی درخت (علم ما به درخت).
صورت علمی درخت، معلوم بالذات و وجود خارجی آن، معلوم بالعرض نامیده میشود؛ زیرا علم نفس، به واسطه صورت علمی درخت حاصل شده و درخت خارجی به تبع این علم (صورت ذهنی)، برای ما معلوم میگردد.[2]
اتحاد:
اتحاد در لغت؛ به معنای یکی شدن است، امّا مقصود از اتحاد در اینجا نوع خاصی از یکیشدن میباشد. از آنجا که شناخت معنای اتحاد، کلید دریافت نظریه اتحاد عاقل و معقول است؛ لذا اندکی با تفصیل به معنای اتحاد پرداخته می شود:
اتحاد عالم با معلوم از نوع اتحاد جوهر با عرض نیست؛ بلکه نوع خاصی از اتحاد است که از آن به اتحاد اندکاکی تعبیر میشود. توضیح اینکه درباره نسبت نفس با معلومات خود، دو نظریه مطرح است:
1. فلاسفه مشاء معتقدند که نسبت نفس با معلومات خود، از قبیل اتصاف موضوع به اعراض است؛ مانند سفیدی که بر دیوار عارض میشود. طبق این نظریه، نفس با عالم شدنش در ذات خود هیچ تغییری نمییابد و تنها اعراض آن زیاد می شود؛ مانند اتاقی که نقش و نگارش زیاد شده باشد.
2. از نظر قائلین به اتحاد عاقل و معقول، مقصود از اتحاد، فراتر از اتحاد عرض با موضوع خود است. در اتحاد عرض با موضوع، هرچند عرض حقیقتاً با موضوع خود متحد میشود، امّا مرتبه عرض غیر از مرتبه جوهر است. در اتحاد سفیدی با دیوار، هیچگاه سفیدی دیوار نشدهاست، امّا نفس به هنگام ادراک یک چیز، همان چیز میشود؛ یعنی نفس به هنگام عالم شدن تحوّل پیدا میکند و با علم خود یکی میشود؛ همانند نطفه که به انسان تبدیل میشود.[3]
[1]. طباطبایی، سید محمدحسین، نهایة الحکمة، تعلیقه غلامرضا فیاضی، ج 2، ص 935.
[2]. مطهری، مرتضِی، مجموعه آثار(شرح مبسوط منظومه)، ج 9، ص 344.
[3]. برگرفته از سایت پژوهشکده باقر العلوم.