searchicon

کپی شد

ابو دجانه و حضور در جنگ احد

ابو دجانه در جنگ احد شركت و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پايدارى و با آن‌حضرت بيعت تا پاى جان جنگید.

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روز جنگ احد شمشيرش را به ابو دجانه عنايت فرمود.[1] در مرحله اول جنگ وقتی لشکریان كفار شکست خوردند و مسلمانان سرگرم تاراج آنان و غنائم جنگى شدند، نگهبانان جبل الرماة (که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)) آنان را در آن مکان نهاد و فرمود: در هیچ شرایطی این محل را ترک نکنید. نگه‌بانان زمانی که دیدند لشکریان اسلام مشغول جمع‌آوری غنائم هستند، با يک‌ديگر گفتند: هر چه غنيمت است اكنون اينان می‌برند و ما در اين‌جا دست خالى به‌جاى خواهيم ماند!؟ پس به فرمانده‌شان (عبد اللّه بن جبير) گفتند: ما هم می‌خواهيم مانند مردم غنيمتى به‌چنگ آوريم، فرمانده گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من دستور داده كه از اين‌جا حركت نكنم، گفتند: آن‌حضرت كه اين دستور را داد، نمی‌دانست كه كار به اين‌جا می‌كشد و لشكر مشركان شكست می‌خورد؛ لذا فريفته غنيمت‌ها شده و او را واگذارده به‌سوى مسلمان‌ها آمدند و او از جاى خود حركت نكرد، پس خالد (كه در كمين بود)، بر او حمله كرد و او را كشت و از پشت سر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يورش برد. آنان بى‏باكانه به صورت منسجم به آن‌حضرت حمله كردند و با تمام وسائلى كه در دست داشتند به آن‌حضرت و چند نفر انگشت‌شمارى كه گردش بودند يورش بردند، ياران پيامبر (صلی الله علیه و آله) نيز شروع به دفاع از او كردند، تا اين‌كه هفتاد تن از آنان در جنگ كشته شدند و تنها على (عليه السّلام)، ابودجانه انصارى و سهل بن حنيف به‌جاى ماندند كه از آن‌حضرت دفاع می‌كردند[2] و مشركان نيز بر اين سه نفر سخت تنگ گرفتند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چشمان مبارک را پس از آن‌كه از آن پيش آمد و آن جراحاتى كه به او رسيده از هوش رفته بود، باز كرد، نگاهى به على (عليه السّلام) كرده و فرمود: اى على مردم چه كرده‏اند (و چه شدند)؟ عرض كرد: پيمان‌هاى‏ خود را (كه در اسلام و دفاع از شما بسته بودند) شكستند و پشت به جنگ كرده و فرار كردند. حضرت به او فرمود: پس تو مرا از اين دشمنان كه مرا هدف قرار داده‏اند، آسوده خاطر كن. پس على (عليه السّلام) به آن‌ها حمله كرد و از پيش روى پيامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را براند و دوباره نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بازگشت. دشمنان از سوى ديگر حمله‏ور شدند، على (عليه السّلام) دوباره به آنان حمله كرد و تار و مارشان كرد و ابودجانه انصارى و سهل بن حنيف نيز در اين حال شمشير به‌دست بالاى سر آن‌حضرت ايستاده بودند و از نزديک دفاع می‌كردند، تا اين‌كه چهارده نفر از مسلمانانى كه فرار كرده بودند، بازگشتند و ديگران به‌بلای كوه رفتند.[3]

از يحيى بن سلمة بن كهيل روايت شده كه به پدرم گفتم در روز احد چند نفر با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پايدار ماندند، هر كس مدعى آن است؟ در پاسخ گفت: دو كس! گفتم: كه بودند؟ گفت: على و ابو دجانه.[4]

 

[1]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏الكبرى، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏4، ص 468 و 469.

[2]. از جمله مدافعان پیامبر مصعب بن عمير بود که هجوم دشمنان را دفع می‌کرد، عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عبد الموجود، عادل احمد و معوض، على محمد، ج ‏7، ص 100.  عدد 18 در اینجا چه می کند؟

[3]. مفید، محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج ‏1، ص 73 و 74،

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، روضه كافى، ترجمه: كمره‏اى، محمد باقر، ج ‏2، ص 225‏.