کپی شد
ابو بصیر لیث بن البختری
او افتخار شاگردی امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را داشت.
جمیل بن درّاج میگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: دلدادگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، برید بن عجلی، ابوبصیر، محمد بن مسلم و زراه. اینها همان چهار مرد نجیب و امین خدا بر حلال و حرام هستند که اگر این چهار نبودند آثار نبوت قطع و از بین میرفت.[1]
سلیمان بن خالد میگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که میفرمود:
نیافتم احدی را که معارف ما و احادیث پدرم را زنده کند مگر زراره و ابوبصیر لیث المرادی و محمدبن مسلم و برید بن معاویه عجلی. اگر اینها نبودند کسی نمیتوانست احکام را استنباط کند، اینها حافظان دین و أمناء پدرم امام باقر (علیه السلام) بر حلال و حرام خدا هستند. [2]
ایشان سبقت گیرندگان در دنیا به سوی ما میباشند همانطور که در آخرت نیز به سوی ما سبقت خواهند گرفت و بر دیگران مقدم خواهند بود.[3]
و همان بزرگوار فرمود: اوتاد زمین و اعلام دین چهار نفرند، محمدبن مسلم، بریدبن عجلی، ابو بصیر و زرارة بن اعین.
یک روز ابا بصیر نفس زنان بر امام (علیه السلام) وارد شد. همین که در گوشهای نشست امام (علیه السلام) فرمود: چرا اینطور نفس میکشی؟ عرض کرد فدایت شوم ای پسر رسول خدا پیر شدهام و استخوانهایم سست شده و به مرگ نزدیکم و نمیدانم که آیا برای جهان آخرت خویش کاری کردهام؟
امام فرمود: ای ابا محمد تو هم اینطور صحبت میکنی؟ عرض کرد فدایت شوم چگونه این سخن را نگویم! فرمود: ای ابا محمد آیا نمیدانی که خداوند تبارک و تعالی به جوانان شما کرم میکند و از کهنسالان شما حیا میکند![4]
[1]. قمی، عباس، سفینه البحار، ج 1، ص 68، «بشّر المخبتین بالجنه بریدبن معاویه العجلی و ابو بصیر لیث بن البختری المرادی و محمد بن مسلم و زوراره امناء الله علی حلاله و حرامه لولا هولاء لانقطعت آثار النبّوه و اندرست».
[2]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 27، ص 144، «مَا أَجِدُ أَحَداً أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي ع إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثٌ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي ع عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَة».
[3]. خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 142.
[4]. همان، ص 145.