Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

آیه‌الله وحید بهبهانی و مبارزه با اخباری‌گری

مهم‌ترین اقدام تاریخی وحیدبهبهانی، مبارزه ایشان با اخباری‌گری بوده است. امتیار برجسته وحید در مواجهه با اخباری‌گری و پایه‌گذاریِ روشِ نوینِ اصولی در فقه امامیّه است. مسلک اخباری‌گری که قریب به دو قرن بر حوزه‌های علمی شیعه سایه افکنده بود، توسط ملاّ محمد امین استرآبادی (متوفی 1033 یا 1036 ق) به‌ظهور رسیده و سبب طرد اجتهادِ مبتنی بر علم اصول شده بود. اساس این مرام تأکید بر روایات و قطعی الصّدور بودن روایات کتاب‌های حدیثی، خصوصاً کتاب‌های چهارگانه حدیث امامیه[1] بود، تا آن‌جا که برخی از آنان استدلال به قرآن را نیز جز در موارد بدیهی، روا نمی‌دانستند.[2] شهرهای عراق خصوصاً کربلا و نجف به‌حدّی تحت سیطره علمی اخباریان قرار گرفته بود که کتب فقهای اصولی متروک و مهجور مانده بود. مبارزه مرحوم وحید از زمان توقّف طولانی او در بهبهان آغاز شد. بهبهان به‌سبب مهاجرت بسیاری از علمای بحرین مرکز فعالیت پیروان نظریه اخباری‌گری شده بود و او در آن‌جا به تدریس، اقامه نماز جماعت و تصّدی امور دینی و از همه مهم‌تر به‌تألیف در جهت تبیین و نقد آرای اخباریان پرداخت. وی کتاب «الاجتهاد و الاخبار» را که نوعی دفاعیه از مسلک اجتهاد است، در سال ۱۱۵۵ قمری در بهبهان تألیف کرد و در آن مبانی اخباری‌گری را به باد انتقاد گرفت. وی در این کتاب نمونه‌هایی از سخنان بی‌پایه اخباریان و نیز مباحثات خود را با آن‌ها نقل و از برخورد توهین‌آمیز اخباریان با علمای دین به شدت انتقاد کرده است.

اقامت طولانی وحید در بهبهان، آمد و شد اهل علم نزد او و تربیت شاگردان و تألیف آثار ارجمند، آوازه وی را به نجف و کربلا رساند. وحیدبهبهانی بعد از هجرت از بهبهان و ورود به‌کربلا که آن زمان محل تجمّع اخباریان بود، چند روز در درس شیخ یوسف بحرانی (متوفی ۱۱۸۶ ق)، سرآمد فقهای عصر و آخرین نماینده مسلک اخباری‌گری، حاضر شد. سپس اعلام کرد که مایل است اندک زمانی به‌جای بحرانی درس بگوید و از وی خواست تا شاگردانش را به‌حضور در درس وی سفارش کند.

بحرانی که اخباری معتدلی بود و به تعبیر خودش راه میانه[3] را برگزیده بود، خود، به دسته‌بندی علمای شیعه به اخباری و اصولی و بدگویی از مجتهدان بزرگ شیعه انتقاد داشت؛ از این‌رو مجلس درس خود را که بزرگ‌ترین حلقه درسی در آن زمان بود، به آقای بهبهانی واگذار کرد و او ظرف سه روز با تبیین نظریه اجتهاد و نقد نظریات اخباریان، نزدیک به دو سوم شاگردان بحرانی را از مرام اخباری رویگردان ساخت.

هم‌زمان وحید با بحرانی و علمای دیگر اخباری نیز به‌بحث‌های طولانی پرداخت[4] و با انتقاد علنی از اخباری‌گری و برحذرداشتن شاگردان خود، از پیوستن به‌حلقه‌های درسی آنان، این مرام را از رونق انداخت. در این میان شیخ یوسف بحرانی با تقدیر از مقام علمی و فراهم آوردن نفوذ اجتماعیِ وحید، به‌شکل غیر مستقیم کمک شایانی در سست کردن پایه‌های اخباری‌گری و رشد مکتب اجتهاد نمود.

وحید بیش از سی سال در کربلا ماند و سرانجام موفق شد تا جریان اخباری‌گری را کنار زده، حوزه اجتهادی خود را برپا کند. پس از کتاب «الاجتهاد و الاخبار» مهم‌ترین اثر وحید در ردّ اخباریان «الفوائد الحائریّة» است. نگارش کتاب اخیر در دو مرحله انجام شد: مرحلة اول در سال 1180 ق نوشته شد و شامل 35 مطلب با عنوان فائده بود که به «الفوائد الحایریّة القدیمة» مشهور است.[5]

به‌نظر وحید در آثار اصولی‌اش، بر خلاف قول استرآبادی و پیروان او، استنباط و اجتهاد در عصر امامان (علیهم‌السلام) رایج بود و به‌همین دلیل در آن روزگار نیز اصول فقه وجود داشت و کار مجتهدان اصولی، تنها گسترش و تعمیق مباحث و تدوین دانش اصول بود؛ ازاین‌رو قول استرآبادی که آغاز اجتهاد و اصول فقه را به «ابن جنید» و «ابن ابی عقیل» و پس از آن دو، به «شیخ مفید» و سپس به «علاّمه حلّی» نسبت داده، اشتباه است.[6]

برای نمونه؛ نقل دو حکم متعارض از یک امام و روش حلّ تعارض، از آن امام یا امامان بعدی مقوله‌ای اصولی است. بحث حجیّت خبر واحد یا حجیّت ظواهر قرآنی نیز در عصر امامان مطرح بوده است.[7] از آن مهم‌تر، به‌کارگیری برخی روش‌های اجتهادی چون قیاس از سوی فقهای اهل سنّت ـ که پیروان امامان نیز گاهی نادانسته آن‌ها را می‌پذیرفتند ـ و این که امامان در شرایطی ناگزیر آن روش‌ها را نفی می‌کردند، همه مربوط به‌مباحث اصولی است. وحید در آغاز کتاب «الاجتهاد و الاخبار» (ص 6 ـ 7) اشاره می‌کند که فرد مسلمان ناگزیر از پایبندی به تکالیف دینی است و از آن‌جا که این تکالیف توقیفی است، باید درصدد جست‌وجو و شناخت تکالیف برآمد. در فصل دوم کتاب به‌حجیّت قول مجتهد پرداخته و قول اخباریان را که هر کس می‌تواند با رجوع به کتب حدیث، وظیفه شرعی خود را به‌دست آورد، ابطال می‌کند. استرآبادی برای قول مجتهدان هیچ‌گونه حجیتّی قائل نبود و فقط کسانی را فقیه می‌دانست که با تأمّل و فحص در احادیث توانسته‌اند احکام را مطابق با احادیث به‌دیگران اطلاع دهند، در حالی‌که در نظریّه اجتهاد قولِ فقیه حجیّت دارد و مکلّفان با عمل به آن وظیفه شرعی خود را به‌جای می‌آورند. وحید با ذکر دلایل و مثال‌های فراوان از پیامدِ نظر اخباریان در نفی اجتهاد و تقلید سخن گفت و آشفتگی و هرج و مرج ناشی از کنار گذاشتن تقلید را آشکار کرد.[8] وی اشاره می‌کند که امامان در بیان احکام از روش تدریج استفاده کرده‌اند و خصوصاً با توجه به‌محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی نتوانسته‌اند همه «احکام واقعی» را به همگان بگویند. گذشته از این همه آن‌چه با توجه به تناسب ظرفیت علمی شاگردان، به‌آنان گفته‌اند به‌ما نرسیده است. از سوی دیگر حوادث تاریخی و از بین رفتن دفاتر و یادداشت‌های اصحاب و در بسیاری از موارد نقل از حافظه نشان می‌دهد که بسیاری از احادیث به دست تدوین کنندگانِ جوامع حدیثی نرسیده یا از سوی آنان به‌دلایل گوناگون نقل نشده است و چه‌بسا بسیاری از اصول استنباط حکم، در اخبار مفقوده وجود داشته است. هم‌چنین گذشت زمان و پیدایش مباحث و پرسش‌های جدید نیاز واقعی به اجتهاد و اصول فقه را آشکارتر می‌کند و فقها ناگزیر از کشف مبانی و اصول استنباط احکام می‌باشند.[9] رأی دیگر وحید در مقابل اخباریان، ردّ ادعای قطعی‌الصّدور بودن احادیث بود. وی ضمن تقدیر از مؤلفانِ آثار و بیانِ اعتبار آن‌ها، بر ظنّی‌الصّدور بودن روایاتشان تأکید کرد، اهمیت پژوهش‌های رجالی و حدیث‌شناسی را یادآور شد و ادعای علم‌آفرین بودن مجموعه روایات را گزاف دانست.[10] هم‌چنین این ادّعای اخباریان را که در شرع از عمل به ظن منع شده و از قول مجتهدان تنها می‌توان به‌ظن رسید، در حالی‌که با رجوع به‌اخبار می‌توان علم به‌احکام پیدا کرد، نقد کرد و توضیح داد که مجتهدان دلایل قطعی بر درستی عمل به‌ظنون معتبر را ارائه کرده‌اند و با مراجعه به اخبار، هیچ‌کس به قطعیّت نرسیده و با تتبّع و تأمّل بیشتر امکان تغییر رأی وجود دارد. گذشته از این، ما یقین نداریم که همه احکام واقعی و مورد نیاز مکلّفان در جوامع حدیثی وجود داشته باشد.[11] وحید در تبیین جدیدی که از روش اجتهاد عرضه کرد، دو اصطلاح «دلیل اجتهادی» و «دلیل فقاهتی» را ابداع نمود. منظور او از دلیل اجتهادی، داده‌هایی است که در قرآن و حدیث عرضه شده و مجتهد از پژوهش در آن‌ها به‌حکم ظنّی دست می‌یابد. مقصودش از دلیل فقاهتی مواردی است که حکم آن‌ها مستقیماً از منابع استنباط به‌دست نیامده و فقیه با به‌کارگیری اصول فقه؛ مانند اصل برائت و استصحاب و تخییر درباره آن‌ها روش عملی پیشنهاد می‌کند … موفقیت وحید در براندازی مکتب اخباری به‌حدّی بود که فقهای پس از او در آثار اصولی خود نیاز چندانی به‌بازگویی و نقد آرای اخباریان نیافتند و حداکثر به‌نقل قول اخباریان از جنبه تاریخی بسنده کردند.[12]


[1].چهار کتاب اصلی شیعه عبارتند از: کافی کلینی، تهذیب و استبصار طوسی، من لایحضره الفقیه صدوق.

[2]. بحرانی، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة‌، تحقیق / تصحیح: ايروانى، محمد تقى و مقرم‌، سيد عبد الرزاق، ج 1، ص 26 – 65.‌ ‌

[3]. همان، ج 1، ص 15.

[4]. قمی، عباس، الفوائد الرضویة (زندگانی علمای مذهب شیعه)، ج 2، ص 407.

[5]. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۱۶، ص ۳۳۰ و ۳۳۱.

[6]. بهبهانی، محمدباقر، الرسائل الاصولیة «رسالة الاجتهاد والاخبار»، ص 99 و 100.  

[7]. همان ، ص 100.

[8]. همان ، ص 50، 52، 55 و 57.

[9]. همان ، ص 101 و 103.

[10]. همان ، ص 112، 118، 189، 193 و 194.

[11]. همان، ص 36، 41، 217 و 218؛ نیز رجوع کنید به ص 119 ـ 121، 124،125و 135 ـ 140.

[12]. برای نمونه ر.ک. انصاری، مرتضی، فرائدالاصول، ص 191؛ برگرفته از سایت ويکی شيعه و کتابخانه مدرسه فقاهت.