کپی شد
آیت الله کوهستانی
فهرست
چکیده مقاله آیت الله کوهستانی
آیت الله شیخ محمد کوهستانی (ره)؛ معروف به آقاجان کوهستانی از فقیهان، عالمان و عارفان برجسته شیعه است که در سال 1267 شمسی (1308 قمری) در روستای «کوهستان» از توابع شهرستان «بهشهر» در استان مازندران، به دنیا آمد. پدر ایشان؛ آیت الله محمد مهدی کوهستانی و مادرشان؛ فاطمه کوهستانی است. آیت الله کوهستانی دارای چهار فرزند بود که پسر ایشان در کسوت روحانیت در آمد.
آیت الله کوهستانی، از همان اوان طفولیت به مکتبخانه فرستاده شد تا با قرائت قرآن و خواندن و نوشتن آشنا گردد. وی پس از آن فراگیری دروس دینی را آغاز نمود و به این منظور در حوزههای علمیه شهرستان بهشهر، ساری، بابل، و مشهد، نزد اساتید عالم و با تقوا، خوشهچینی نمود. ایشان سپس برای تحکیم مبانی اجتهاد و رسیدن به مدارج عالی علمی، حدود سال 1340 قمری، رهسپار حوزه بزرگ و پرآوازه نجف اشرف شد و از محضر علمی اساتید بزرگ و برجسته آن دیار؛ آیات عظام میرزا حسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، و آقا ضیاءالدین عراقی (رضوان الله تعالی علیهم) بهرههای فراوانی برد و به اخذ درجه اجتهاد از آنان موفق شد.
آیت الله کوهستانی در سال 1348 قمری به ایران مراجعت نمود، و در روستای زادگاه خود کوهستان، حوزه علمیهای تأسیس نمود که به تدریج به یکی از مراکز مهم فراگیری علوم دینی و تهذیب نفس در منطقه مازندران و بلکه ایران تبدیل شد. تأسیس حوزه علمیه کوهستان، در اوج خفقان رضاخانی و مبارزه با همه مظاهر دینی، و در فشار شدید اقتصادی صورت گرفت، لکن با استعانت از پروردگار و عنایات حضرت حجت (علیه السلام) و ایثار و فداکاری همسرشان، برکات فراوانی؛ از جمله تربیت طلاب و شاگردان اهل علم و عمل را به همراه داشت.
آیت الله کوهستانی دارای شخصیتی جامع و صاحب فضائل و کمالات نفسانی؛ همچون زهد و سادهزیستی، مهماننوازی، تواضع، توکل، اخلاص، عبادت و مناجات با خدا، خضوع و خشوع در نماز، تهجد و شبزندهداری، ارادت کامل به اهل بیت عصمت و طهارت؛ به ویژه امام رضا (علیهم السلام) بود. استفاده ایشان از جنس ایرانی در لباس، پوشاک، وسایل منزل و خورد و خوراک، و همچنین پذیرایی از مهمانان با آش بابرکت، زبانزد همگان بود. از ویژگیهای بسیار برجسته آیت الله کوهستانی، تقوا و احتیاط ایشان در مصرف وجوهات شرعی بودهاست.
مرحوم آیت الله کوهستانی، در طول زندگی بابرکت خود، بر اثر بندگی خدا و ریاضتهای شرعی به کرامات فراوانی دست یافته بود. همچنین ایشان در عین حال که عالمی زاهد و عارفی پرهیزکار بود، هیچگاه از مسایل و حوادثی که در اطراف و جامعهاش پدید میآمد بیاطلاع و بیتفاوت نبود؛ به همینجهت در راستای حمایت از نهضت امام خمینی، تشویق شاگردان و مبارزان انقلابی و پیروزی انقلاب اسلامی، سهم مؤثر و مهمی ایفا نمود.
مرحوم آیت الله کوهستانی، سرانجام در حدود ساعت یک بعد از نیمه شب جمعه؛ چهاردهم ربیع الاول سال 1392 هجری قمری، برابر با هشتم اردیبهشت سال 1351 شمسی، ندای «ارجعی الی ربّک» را لبیک گفت و روح بلندش به ملکوت اعلی پرواز نمود و پس از تشییع باشکوه و کمنظیر در بهشهر، گرگان، علیآباد، و مشهد، در روز پانزدهم ربیع الاول در رواق دارالسیاده حرم مطهر امام رضا (علیه السلام)، دفن شد.
زندگینامه آیت الله کوهستانی
زندگینامه آیت الله کوهستانی (رحمه الله)، مربوط به ولادت، وفات، معرفی پدر، مادر، اجداد، همسر، فرزندان، نام و القاب مشهور و فرازهای زندگی ایشان است که در ادامه مقاله به آنها اشاره میشود.
ولادت آیت الله کوهستانی
آیت الله شیخ محمد کوهستانی در یکی از روزهای سال 1267 شمسی (1308 قمری) در روستای «کوهستان» از توابع شهرستان «بهشهر» در استان مازندران، به دنیا آمد.[1]
پدر، مادر و اجداد آیت الله کوهستانی
پدر آیت الله کوهستانی، عالمی پارسا و فقیهی وارسته، به نام آیت الله محمد مهدی کوهستانی بود که از عالمان برجسته و با فضل به شمار میآمد. طبق مدارک و اسناد موجود، اجداد ایشان در اصل از کاشان بودهاند که قریب به یک قرن و نیم قبل[2] به مازندران هجرت کردند و نسب پدر ایشان به «ملا محمد شریف کاشانی» که عالمی برجسته و فاضل بوده میرسد به این ترتیب: محمد مهدی فرزند محمد علی، فرزند مهدی، فرزند حاج محمد کاشی که وی نوه ملا محمد شریف بود.
ملا محمد شریف از عالمان زمان خود بهشمار میآمد. او را بهعنوان قاضی به روستای «رستمکلا» ـ از توابع شهرستان بهشهر ـ دعوت کردند که بعد یکی از نوادگان او به نام حاج محمد کاشی در کوهستان ساکن شد و فرزندان او نیز در همان کوهستان ماندگار شدند و به کوهستانی شهرت پیدا کردند.
شیخ مهدی با دختر عالم ربانی؛ مرحوم ملا محمد باقر کوهستانی؛[3] از عالمان بزرگ و متقی کوهستان ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک، تنها یادگارش آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.
مادر آیت الله کوهستانی؛ فاطمه کوهستانی ـ همسر حاج شیخ مهدی ـ بانویی باایمان، پاکدامن، خردمند و باکفایت بود. قناعت و سادهزیستی همراه با کیاست و تدبیر، از صفات این بانوی صالح به شمار میآمد. وی از جهت معیشتی وضعیت مناسبی نداشت، اما بسیار سخاوتمند بود و به فقرا و مستمندان رسیدگی میکرد و در برآوردن حوایج آنان میکوشید. به خاندان عصمت و طهارت، به ویژه سیدالشهداء (علیه السلام) علاقه وافر داشت و هفتگی در منزل، مراسم روضه و عزا برپا میکرد.[4] وی زنی لایق، مسؤولیتشناس و دارای روحی بزرگ و همّتی بلند بود. روزی به او خبر دادند که یکی از تاجران خیرخواه، عدهای از مؤمنان را تشویق کرده تا برای مخارج زندگی پسرش، کمک مالی جمع کنند و برایش به نجف بفرستند. مادر، از این خبر برآشفت و به آن تاجر پیغام فرستاد که: «شیخ محمد، مُقنّی (چاهکَن) نیست تا برایش جیره جمع کنید. پسرم به این پولها احتیاج ندارد؛ خودم هزینهاش را تأمین میکنم».[5]
خانواده آیت الله کوهستانی
مرحوم آیت الله کوهستانی در حدود 25 سالگی با دختری از خانواده متدین، به نام «خدیجه محمد نژاد»؛ معروف به «ننهجان» ازدواج کرد.[6] ثمره این ازدواج مبارک، هشت فرزند بود که چهار تن از فرزندان ایشان در دوران کودکی و در زمان حیاتشان از دنیا رفتند، ولی خداوند متعال با عطا کردن چهار فرزند صالح دیگر، چراغ زندگی ایشان را روشن نمود. سه تن از آنان دختر بودند و آخرین فرزند صالح ایشان؛ حجت الاسلام محمد اسماعیل کوهستانی است.
دامادهای ایشان که از شاگردان شایسته ایشان بودند، عبارتند از: 1. آیت الله حاج سید آقا هاشمی نسب؛ 2. حجت الاسلام محمد حسن یوسفی بیشه بنهای هزار جریبی؛ 3. آیت الله حاج شیخ محمد فاضل.[7]
نام و القاب مشهور آیت الله کوهستانی
نام مرحوم آیت الله کوهستانی، «محمد» و لقبش کوهستانی بهشهری؛ به جهت انتساب ایشان به روستای کوهستان از توابع بهشهر مازندران است. همچنین ایشان را «آقاجان» یا «آقاجان کوهستان» میخواندند؛ زیرا وی برای تعلیم، تربیت و هدایت مردم و طلاب، زحمات فراوانی کشیده و برای آنان به گونهای دلسوزی مینمود که آنها وی را همانند پدر مهربان خود دانسته؛ و به همین جهت وی را آقاجان خطاب میکردند.[8]
فرازهای زندگی آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی از جمله افرادی است که در طول حیات پربرکت خود، فراز و نشیبهای بسیاری را در دوران کودکی، دوران تحصیلات، و دوران تأسیس و اداره حوزه علمیه کوهستان، تجربه نموده، مجاهدتهای فراوان و زحمتهای بسیاری کشید و سرانجام در همین راه پرخیر و برکت و افتخار نیز به لقاء الله پیوست.
دوران کودکی آیت الله کوهستانی
آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی، قسمتی از دوران کودکی خویش را در زمان حیات پدر بزرگوارش گذراند. استعداد و نبوغ فوق العاده وی، پدر را بر آن داشت که در تعلیم و تربیتش بیشتر بکوشد؛ لذا در همان اوان طفولیت وی را به مکتبخانه فرستاد تا با قرائت قرآن و خواندن و نوشتن آشنا گردد و خود نیز شخصاً در تربیت او مراقبت کامل داشت که در آینده فردی مفید و عالمی خدمتگزار شود؛ گویی از جبینش آیندهای پرامید را میخواند. میتوان گفت این دوران زودگذر از بهترین روزهای زندگیاش بود؛ چرا که سایه پرمهر و محبت و دست نوازشگر پدر را بر سر خود میدید و از هدایتها و مراقبتهای مستمرش بهرهمند میگشت، ولی افسوس که بیش از هشت بهار از عمرش سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر فرزانه خود محروم گشت. شاید دست تقدیر چنین رقم زد که این کودک خردسال که روزی باید قافلهسالار کاروان علم و فضیلت گردد، با رنج و مشقت یتیمی، دست و پنجه نرم کند و شیرینی و تلخیهای روزگار را به تنهایی لمس کند. این حادثه، دردناک و غمانگیز بود؛ چرا که با داشتن هوش و ذکاوت خارقالعاده میتوانست بیشتر از فضایل اخلاقی و علمی پدر بزرگوارش بهره گرفته و قلههای رفیع ترقی را زودتر و استوارتر بپیماید، ولی در عین حال برخورداری از نعمت مادری شجاع و با کفایت، توانست خلأ وجودی پدر را پر کند و دل غمزدهاش را آرامش بخشد.[9]
دوران تحصیلات آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی، پس از فراگیری قرآن در دوران کودکی، در سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه شهرستان بهشهر شد و بیشتر تحصیلات مقدماتی علوم دینی؛ از قبیل صرف، نحو، منطق، فقه و اصول را در همین حوزه گذراند. البته در این میان، مدتی را در حوزه علمیه ساری و مدتی نیز در حوزه علمیه شهرستان بابل، در مدرسه «کاظم بیک» و «سقا» به تحصیل پرداخت. ایشان پس از به پایان رساندن علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و بخشی از فقه و اصول، برای ادامه تحصیل، وارد حوزه علمیه مشهد شد و در مدرسه «میرزا جعفر» که از مدرسههای بزرگ و در همسایگی حرم مطهر امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) بود، اسکان یافت. وی در مشهد، درسهای معالم الاصول، قسمتی از شرح لمعه، و درسهای خارج فقه و اصول را از اساتید آن دیار فراگرفت.
آیت اللّه کوهستانی، پس از 13 سال اقامت در جوار حضرت امام رضا (علیه السلام)،[10] برای تحکیم مبانی اجتهاد و رسیدن به مدارج عالی علمی، حدود سال 1340 قمری، رهسپار حوزه بزرگ و پرآوازه نجف اشرف شد. ایشان در درس فقه و اصول، از محضر علمی اساتید بزرگ و برجسته آن دیار بهرههای فراوانی برد.
استعداد سرشار، حضور عالمانه و محققانه در درسهای اساتید، همراه با سابقه علمی در مشهد، مراوده و مذاکره علمی با فقیه بزرگی؛ چون آیة الله سید محمد شاهرودی و مباحثه با شخصیتهای برجستهای؛ همچون عارف کامل آیة الله شیخ محمد تقی آملی، از او عالمی فاضل و برجسته ساخته و در شمار فضلای اهل نجف قرار داده بود.[11] مرحوم آیت الله کوهستانی در بعد علمی و فقهی از عالمان برجسته به شمار میرفت. وی در فقه و اصول صاحبنظر، در ادبیات عرب توانمند، در دینشناسی عالمی ژرفنگر و در عرفان عملی عارفی با بصیرت بود. ثمره این برجستگی و نبوغ فوق العاده، اخذ اجازه اجتهاد از اساتید بزرگ حوزه نجف بود. یکی از اهل فضل میگوید: «وقتی از آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی درباره مقام علمی آقای کوهستانی پرسیدیم، ایشان فرمودند: وقتی آقای کوهستانی میخواست به وطن بازگردد، مرحوم آیت الله نائینی از عالمان حاضر در جلسه استفتاء، درباره اجتهاد ایشان سؤال کرد، همگی به اتفاق آراء به اجتهاد و عدالت ایشان شهادت دادند. آنگاه آیة الله نائینی از من پرسید، گفتم: «لا شک فی عدالته، مجتهدٌ مجتهدٌ؛ در عدالت او شکی نیست، مجتهد است، مجتهد است».[12]
آیت الله کوهستانی در دوران تحصیل و بعد از آن، از وجوهات شرعی استفاده نمیکرد و هزینه زندگیاش از مبلغ اندکی که مادرش برای وی میفرستاد تأمین میشد و در نتیجه از لحاظ مادی و معیشتی در وضعیت دشواری قرار داشت، ولی هیچگاه این سختیها و کمبودها او را از هدف مقدسش باز نداشت؛ چرا که او خوب میدانست نیل به مقام عالی اجتهاد و کسب فضایل علمی و نفسانی، جز با تحمل سختیها امکان پذیر نیست، همانگونه که از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده است: «لا یدرک العلم براحة الجسم؛[13] علم با راحتی تن به دست نمیآید».[14]
البته ایشان در کنار تحصیل علم، از تهذیب نفس و خودسازی هم غافل نشد. وی هر چند در این مسائل، استاد خاصی نداشت، ولی با خطِ مشیِ صحیحی که مستقیما از زندگی و سیره و روش اهل بیت (علیهم السلام) اتخاذ کرده بود و با عمل و تبعیت محض از احکام شرع مقدس، به درجهای از تقوا و پارسایی رسید که برخی از بزرگان اخلاق و عرفان حوزه نجف به حال او غبطه میخوردند.[15]
اساتید آیت الله کوهستانی
مرحوم آیت الله کوهستانی از محضر اساتید متعددی در بهشهر، بابل، مشهد و نجف بهره بردهاست که اسامی آنها عبارت است از:
الف) اساتید دوران تحصیل در بهشهر
آيات و حجج اسلام: شیخ احمد رحمانی، شیخ محمد صادق شریعتی، حاج آقا بزرگ کردکویی، حاج آقا خضر؛ معروف به شریعتمداری اشرفی، و حاج سید محسن نبوی اشرفی (رضوان الله تعالی علیهم).[16]
ب) اساتید دوران تحصیل در بابل
آیات و حجج اسلام: شیخ عبدالحسین شاهی جمنانی فقیهی؛[17] و شیخ احمد گرجی مازندرانی (رضوان الله تعالی علیهما).[18]
ج) اساتید دوران تحصیل در مشهد
آیات و حجج اسلام: حاج شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی (پدر حضرت آیت اللّه شیخ محمد فاضل استرآبادی، داماد ارجمند آیت اللّه کوهستانی)، شیخ شعبان حجتی، میرزا محمد کفایی (فرزند محقق کبیر، حضرت آیت اللّه ملاّمحمد کاظم آخوند خراسانی صاحب کفایه) و حضرت آیت اللّه العظمی حاج آقا حسین قمی (رضوان الله تعالی علیهم).[19]
د) اساتید دوران تحصیل در نجف
آیة الله العظمی میرزا حسین نائینی، آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، و آیة الله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی (رضوان الله تعالی علیهم).[20]
آیت الله کوهستانی همواره از اساتید خود به نیکی و بزرگی یاد میکرد، ولی در بین آنان، مرحوم آیة الله العظمی نائینی نزد او از عظمت و ابهت خاصی برخوردار بود و از مبانی اجتهادی وی دفاع میکرد.[21]
دوران تأسیس و اداره حوزه علمیه آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی در سال 1348 قمری، پس از قریب نه سال اقامت در جوار بابرکت امام همام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و بهرهگیری از محضر اکابر علم و عمل و دستیابی به مراتب والای علمی و عرفانی و رسیدن به مرتبه عالی اجتهاد، آهنگ وطن کرد و به زادگاه خویش بازگشت. ایشان بعد از مراجعت به ایران، در مقابل اصرار و تقاضای اهالی بهشهر، ساری و گرگان که خواستار سکونت او در این شهرها بودند، مقاومت ورزید و به همان روستای زادگاه خود کوهستان رفت و به درس و بحث پرداخت و در همان محل کوچک، حوزه علمیه تأسیس نمود.[22]
ایشان در این باره چنین میفرمود: «وقتی از نجف بازگشتم در فکر بودم که چه کاری انجام بدهم و چگونه وظیفه خود را بهانجام برسانم؟ چطور با مردم رفتار نمایم؟ تا این که تصمیم گرفتم در ویژگیهای اخلاقی و رفتاری امامان معصوم (علیهم السلام) غور کنم و همانسان که آنان با مردم رفتار مینمودند، من نیز سیره آن بزرگواران را در رفتار خود با مردم پیاده کنم. مردد بودم آب و نان خود را بگیرم و به شهرها و روستاها سفر کنم و به طور سیار و خانهبهدوش تبلیغ نمایم، یا حوزهای بنا کنم و عدهای را تربیت کنم که آنان به جای من به شهرها و روستاها بروند و اسلام و دین را ترویج کنند؟ دیدم اگر بخواهم به طور سیار در مناطق مختلف بروم و وظیفهام را این چنین انجام دهم، شاید از عهدهاش برنیایم و نتوانم به خوبی تبلیغ کنم و مشکلات و زحمات خاص خود را نیز در پی خواهدداشت که با وضع مزاجی و روحی من سازگار نبود. سرانجام با توکل به خدا و توجه حضرت ولیعصر (علیه السلام)، تأسیس حوزه را آغاز کردم و تمام سعی خود را برای تربیت و پرورش نسل جوان به کار گرفتم».[23] این دوران تا پایان حیات مبارک ایشان، به طول انجامید.
وضعیت سیاسی-اجتماعی زمان تأسیس حوزه آیت الله کوهستانی
جهت پیبردن به اهمیت تأسیس و بنیان حوزه بابرکت و ثمربخش آیت الله کوهستانی، باید موقعیت حساس و شرایط موجود در آن روزگار، مورد توجه عمیق قرار گیرد. آیت الله کوهستانی زمانی به ایران برگشت و تصمیم بر تشکیل حوزه و تربیت طلاب گرفت که ایران زیر سلطه و نفوذ استعمار رضاخانی بود. رضاخان به دستور اربابان خود تلاش فراوانی میکرد تا فرهنگ اسلامی ایران را دگرگون سازد و هرگونه مقاومتی را در هم بکوبد، حوزههای علمیه، مساجد، حسینیه و دیگر مراکز دینی را تعطیل کند و حتی از اقامه مجالس سوگواری سیدالشهداء (علیه السلام) جلوگیری مینمود. وی دستور داده بود چادرها را از سر زنان و عمامهها را از سر طلاب و عالمان دینی بردارند، به گونهای که کمتر زنی با حجاب چادر و کمتر عالمی با لباس روحانی جرأت میکرد در اجتماع حضور یابد. نقل شده: در شهرستان بهشهر تنها دو نفر از روحانیان معمم بودند: یکی آیت الله کوهستانی و دیگری حاج شیخ محمد حسن حجتی؛ نوه عالم ربانی ملا محمد اشرفی.
آیت الله کوهستانی خود در این باره فرموده بود: «وقتی آمدم، زمانی بود که با خود میگفتم: اگر بمیریم آیا کسی هست که نماز میت ما را بخواند؟ پس تکلیف ما چیست؟»،[24] زمانی بود که طلاب را میبردند و اذیت و آزار میکردند، در بعضی موارد به خود ایشان هتاکی میکردند، اما او گاهی طلاب را به بیرون کوهستان میبرد و در داخل باغ انار به آنها درس میداد.
در چنین شرایط سخت و دشوار و موقعیت حساسی، آیت الله کوهستانی برای تربیت نسل جوانی که در آینده نزدیک بتوانند سنگرهای دفاعی اسلام را با لیاقت و شایستگی پر نمایند و با جدیت از حریم اسلام و میهن خویش دفاع کنند، تمامی امکانات خود را در راه وصول به آن هدف مقدس بسیج نمود. از آیت اللّه کوهستانی نقل شدهاست: «روزی که از نجف به مازندران آمدم، به همسرم گفتم: تو حاضری در حق طلاب مادری کنی و من پدری کنم و آنها را تربیت نماییم تا نزد پروردگار، روسفید باشیم؟ قبول کرد و من هم تصمیم گرفتم در آن زمان که رضاشاه نمیگذاشت یک نفر معمم در ایران وجود داشته باشد، (طلاب زیادی را تربیت کنم به گونهای که) دائما حدود دویست نفر طلبه در این مدارس، در این روستا تحصیل میکردند و تربیت میشدند».[25]
افزون بر شرایط نابسامان سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه، وضعیت مالی و اقتصادی مردم و خود مرحوم کوهستانی مناسب نبود، بنابراین ایشان از یک سو با مشکلات اجتماعی آن روز روبهرو بود و از سوی دیگر با وضع آشفته اقتصادی، دست به گریبان بود، ولی به یاری خدا و عنایات حضرت ولی عصر (علیه السلام) توانست همه موانع را پشت سر بگذارد و با همتی بلند و بصیرتی ژرف، کاروان علم و فضیلت را در آن منطقه، رهبری کند.[26]
نقش همسر آیت الله کوهستانی در اداره حوزه علمیه
به طور کلی نقش همسر شایسته و فداکار در موفقیت و پیشرفت اهداف متعالی شوهر، غیر قابل انکار است. همسر آیت الله کوهستانی را باید از جمله زنان و بانوان ایثارگری به شمار آورد که توانست با درک صحیح موقعیت آیت الله و اهداف بلند و حیاتبخش وی، نقش بسیار مفید و مهمی را ایفا کند و در واقع یکی از مهمترین عوامل موفقیت مرحوم کوهستانی در تشکیل و ساماندهی حوزه و تعلیم و تربیت صدها عالم و دانشمند، فداکاری و از خودگذشتگیهای این همسر بزرگوار بود.
این بانوی عالیقدر برای طلاب نوجوان، همچون مادری دلسوز و مهربان بود و همه را فرزند خود میدانست. هر طلبهای که احساس گرسنگی میکرد و در حجره خود چیزی نداشت و به این مادر مهربان مراجعه میکرد، وی با محبت و خوشرویی از غذاهای منزل در اختیارش میگذاشت و او را ناامید برنمیگرداند. یکی برای گرفتن نان میآمد و دیگری برای ترشی، یکی سبزی میخواست و دیگری سیر، یکی کدو میخواست و دیگری دوغ. برای او تفاوتی نداشت که طلبه روستایی باشد یا شهری، از طبقات محروم و فقیر باشد یا غنی و متمکن، همه را یکسان مینگریست و به آنان علاقه داشت و همین محبتهای بیدریغ مادرانه بود که طلاب، او را چون مادر خویش میدانستند و وی را «ننه جان» صدا میکردند.
او هم از مهمانها پذیرایی میکرد، و هم سرپرست فرزندان بود، و هم تسکینبخش خاطر طلاب جوان، و هم نوازشگر دلهای غمزده نوجوانان دور از وطن و مهجور از پدر و مادر بود. او چنان مادر مهربانی بود که میگفت: «روزی که برادر جوانم را از دست داده و تازه از سر مزارش با دلی اندوهناک و دیدهای اشکبار برمیگشتم و در غم جگرخراش برادرم در گوشه خانه اشک میریختم، سید عبدالکریم (شهید هاشمی نژاد) آمد و گفت: استاد ما آقا سید خلیل (آیة الله حاج سید خلیل محمدی بادابسری) کسالت دارد، اگر برای او آش سوپ درست کنید برای حالش مناسب است، با خوشرویی پذیرفتم و آش سوپ را بار گذاشتم، گویی که من خواهر برادر مرده نیستم».
از این جهت بود که شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد که خود نیز از محبتهای آن مادر بهرهمند گشته، فرمود: اگر ننهجان نبود، آقا نمیتوانست این طور در کارشان موفق باشند و چنین حوزه با عظمتی را اداره کنند، و نیز آیت الله حاج شیخ محمد شاهرودی بهشهری فرمود: «نیمی از کارهای حوزه و کمک به ریاست دینی آیت الله، بر دوش همسر وی بود».[27]
فات آیت الله کوهستانی
مرحوم آیت الله کوهستانی، سرانجام در حدود ساعت یک بعد از نیمه شب جمعه؛ چهاردهم ربیع الاول سال 1392 هجری قمری، برابر با هشتم اردیبهشت سال 1351 شمسی، ندای «ارجعی الی ربک» را لبیک گفت و روح بلندش به ملکوت اعلی پرواز نمود و بدین ترتیب، خواستهاش که رحلت در شب جمعه بود، مستجاب گردید و در آن شب غفران و رحمت الهی به لقای محبوب شتافت. طبق وصیتش، حضرت آیت الله هاشمی نسب (داماد ایشان)، همان شب پیکر مطهرش را در حیاط منزل غسل داد. صبح جمعه نیز، آیت الله حاج شیخ محمد شاهرودی –از عالمان برجسته بهشهر- بر ایشان نماز خواند و پس از تشییع باشکوه و کمنظیر در بهشهر، گرگان، علیآباد، و مشهد، در روز پانزدهم ربیع الاول در رواق دارالسیاده حرم مطهر امام رضا (علیه السلام)، دفن شد.[28]
ویژگیهای شخصیتی آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی، با توفیق الهی و کوشش و تلاش فراوان به شخصیتی جامع و ممتاز در علم و عمل نائل شده بود. وی همچنین با مجاهدت در امر تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی و ترویج دین به وفیقاتی دست یافت که در ادامه مقاله به برخی از ابعاد شخصیت والای ایشان اشاره میشود.
خلاق و صفات آیت الله کوهستانی
بخش مهمی از شخصیت آیت الله کوهستانی را اخلاق و صفات والای ایشان تشکیل میدهد که بعضی از آنها عبارتند از: زهد و وارستگی، ارتباط وثیق با پروردگار عالم و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، جود و کرم و مهماننوازی.
زهد و سادهزیستی آیت الله کوهستانی
مرحوم آیت الله کوهستانی، زندگی زاهدانه و سادهای داشت. ایشان با آن که میتوانست، زندگی مرفهی برای خود فراهم سازد، در کمال سادگی و بدون آلایش بهسرمیبرد، و در هیچیک از جهات زندگی او آثار تجمل دیده نمیشد. کسانی که محل مطالعه و اطاق استراحت او را دیدهاند، به خود حق میدهند بگویند: این شیوه، مخصوص اؤلیای خدا است، چندین بار برخی از خیّرین حاضر شدند که برای اطاقهای وی، قالی یا فرشهای بهتری تهیه نمایند، ولی ایشان قبول ننمود. وی نه تنها در ایام اشتغال به تحصیل، بلکه در تمام مدت عمر خود، برای هزینه شخصی خود، از سهم امام (علیه السلام) و سایر وجوهات استفاده نکرده و گاه میشد، در شدت احتیاج و نیاز بود، با این حال از تصرف در آن خودداری میکرد و به اندک منافع املاک موروثی خود که در همان روستای کوهستان قرار داشت اکتفا میکرد.[29]
مرحوم دکتر سعیدی، متخصص قلب و پزشک معالج آیت الله کوهستانی، در اوایل آشنایی با ایشان، وقتی قلبشان را معاینه کرد، گفت: این قلبی است که فشار زیادی ندیده است. آنگاه آیت الله در تأیید سخن پزشک معالج فرمودند: «در ایامی که در نجف مشغول به تحصیل بودم، روزی متوجه شدم که مدتی است قلبی گرفته و خاطری افسرده دارم. در اندیشه فرو رفتم و خاطرات و واردات قلبیام را کنترل کردم تا این که عقده غم را پیدا کنم که آیا ریشه دنیایی دارد یا آخرتی؟ علاقه به دنیا و کمبود مطامع دنیوی است یا چیز دیگر؟ پس از بررسی متوجه شدم علاقه به دنیا است که این چنین مرا اندوهناک ساخته است؛ از این رو با توجه و اخلاص به سوی حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) شتافتم و با تضرع و زاری از مقام ولایت خواستم که علاقه به دنیا را برای همیشه از دلم بیرون کند و در آن جا تصمیم گرفتم که هیچگاه برای دنیای فانی ناراحت نشوم، در حالی از حرم به خانه برمیگشتم که دیگر برای همیشه از علاقه به دنیا آسوده شده بودم».[30]
ارتباط با خدا در سیره آیت الله کوهستانی
از فرازهای برجسته و درخور عنایت در سیره عملی آیت الله کوهستانی، توجه فوق العاده ایشان به مسأله عبادت و نیایش در بارگاه باریتعالی است. آیت الله کوهستانی از عارفانی بود که از عمق جانش خدا را شناخته و باور کرده بود و در پرتو این خداباوری همواره به یاد خدا بود، به غیر او توجه نمیکرد و همیشه مشغول ذکر بود. ایشان غفلت نداشت، اهل راز و نیاز و مناجات شبانه بود و با قرآن و دعا، به ویژه صحیفه سجادیه انس فراوان داشت. بسیاری از دعاهای مفاتیح و صحیفه را از حفظ داشت و روزها نزدیک غروب، برخی از دعاهای صحیفه سجّادیه را زمزمه میکرد.[31]
یکی از شاگردان ایشان نقل میکند: روزی در محضر استاد افتخار حضور داشتم، صحبت از لذت و شیرینی عبادت و ارتباط با حق به میان آمد، آیت الله ضمن بیانات مفید و دلنشین فرمودند: «حال خوش و شیرینی که من در عبادت و ارتباط با خدا دارم، به حدی است که اگر دولت وقت به من بگوید: آقا شیخ محمد اگر پنجاه سال حکومت بلا معارض پهنه فلان کشور را به تو واگذار کنیم، آیا حاضری یک لحظه از حال خوشی که با خدا داری به ما تفویض کنی؟ خدا گواه است که حاضر نیستم حتی به کمتر از آنی، حالات باطنی خود را با چنان قدرت و مکنت معاوضه کنم».[32]
اهتمام به نماز و نافله
نماز در زندگی آیت الله کوهستانی جایگاه ویژهای داشت. ایشان همواره نماز را در اول وقت آن به جای میآورد. یکی از شاگردان وی میگوید: روزی با یکی از طلاب مشغول مباحثه بودیم و آقا در حسینیه مشغول تدریس بود، همین که صدای اذان ظهر را شنید، کتاب را بست و فرمود: «باباجان من دیگر نمیتوانم درس بگویم، باید بروم نماز».[33] وی با خشوع و خضوع تمام، نماز را اقامه میکرد و در نماز آن چنان غرق در معبود میشد که از خود بیگانه بود و سکون و آرامش، حضور قلب و خدابینی او در نماز، آوازه همگان به ویژه خواص بود.
ایشان بر تعقیبات و نوافل مستحب، مواظبت تام داشت و عقب نمازها، بیشتر تعقیبات مشترکه و مختصه را میخواند؛ از این رو در هر نماز برنامه عبادیشان، بیشتر از یک ساعت به طول میانجامید و این روش همیشگی ایشان در نماز بود، حتی در زمستانها که مسجد گرمای کافی نداشت و برای اکثر نمازگزاران غیر قابل تحمل بود، برنامه عبادی ایشان تغییر نمیکرد».[34]
سیره ایشان در ماه رمضان
ایام ماه مبارک رمضان نیز دعاها و اذکار و نوافل ایشان تغییر نمیکرد، حتی در تابستان که هوا بسیار گرم و روزها بلند بود، از عبادتشان کاسته نمیشد. نماز مغرب و عشا را قبل از افطار اقامه میفرمود و مشغول تعقیبات میگردید، پس از گذشت حدود یک ساعت از شب، عصازنان به طرف منزل حرکت میکرد.
شبهای ماه مبارک رمضان را تا صبح بیدار و اغلب مشغول ذکر و دعا و قرآن بود و یا مطالعه میکرد. قریب به نیمساعت به اذان صبح از خوردن و آشامیدن امساک میکرد. بیداری شب را با خواب روز جبران مینمود و در ایام مبارک رمضان نیز بیشتر مشغول ذکر و دعا بود و ملاقاتهای مردمی را کمتر میپذیرفت.[35]
تهجّد و سحرخیزی
ایشان از اوان جوانی تا پایان عمر پربرکت خویش اهل تهجّد و شبزندهداری بود و همواره طلاب را به مواظبت آن سفارش میکرد و نمازشب را بهترین عامل توفیق و پیشرفت معنوی میدانست، از اینرو میفرمودند: «طلبهای که نماز شب نخواند، راضی نیستم در مدرسه بماند».[36]
فرزند ایشان میگوید: «در ایام نوجوانی که با مرحوم والد در یک اتاق میخوابیدم، شبی از خواب بیدار شدم، دیدم پدرم در حال قنوت است و با خضوع تمام ذکر «یا رب العالمین» را تکرار میکند، به گونهای که احساس مینمودم تمام دَر و دیوار با ایشان مشغول ذکر هستند. بعدها به ایشان عرض گردم در نمازشب ذکر «یا رب العالمین» نیست، فرمودند: در قنوت نماز وتر، دعای تذلل امام سجاد (علیه السلام) را میخوانم و در آخر آن دعا، جمله «یا رب العالمین» را به قصد رجا (امید به ثواب) ده بار میگویم».[37]
ارتباط با اهل بیت (علیهم السلام) در سیره آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی با تمام وجود به خاندان عصمت و طهارت عشق میورزید و ولایت و محبت آنها با جانش عجین شده بود. وی با ذکر فضایل و معارف و مصیبتهای آنها، ارادت و فروتنی خود را به ساحت مقدس آن بزرگواران نشان میداد.[38] ایشان با زیارتهای رسیده از امامان معصوم (علیهم السلام) آشنایی داشت و به زیارت جامعه کبیره عشق میورزید. از داماد ایشان مرحوم شیخ محمد حسن یوسفی نقل شده که: مرحوم آقاجان کوهستانی زیارت جامعه را با صدای دلنشینی میخواند و بسیار میگریست. از دوران نوجوانی به دعا و زیارت علاقه و توجه داشت. خود میفرمود: زمان کودکی و نوجوانی شبها موقع خواب بعد از خواندن زیارت وارث، دو رکعت نماز میخواندم، بعد میخوابیدم.[39]
شور و شوق وصفناپذیر آیت الله کوهستانی به خاندان عصمت و طهارت موجب شده بود که هر هفته شبهای پنجشنبه و جمعه و ایام جشن و شادی یا ایام سوگ و ماتم اهل بیت (علیهم السلام)، در حسینیه خود مجلس برپا مینمود و در این مجالس با کمال تواضع و ادب شرکت میجست و در مصائب و مظلومیت آنان، به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) اشک از دیدگان جاری میساخت و عنایت خاصی به این جلسهها داشت؛ چه بسا خود احیاناً زودتر از علاقمندان دیگر حضور پیدا میکرد و اگر واعظ مجلس نمیآمد، خود بر منبر میرفت و ذکر مصیبت میخواند و تنها به خواندن مرثیه اکتفا نمیکرد.[40]
آیت الله کوهستانی و استفاده از جنس ایرانی
مرحوم آیت الله کوهستانی نوعاً از لباس کرباس ایرانی استفاده میکردند.
شهید هاشمی نژاد از استادش مرحوم آیت الله کوهستانی نقل میکرد که در عمرم هرگز لباس غیر ایرانی نپوشیدم.[41]
آیت الله نوری همدانی در باره این ویژگی مرحوم آیت الله کوهستانی مینویسد: «… نوع لباسهای آیت الله همه از کرباس سفیدِ دستبافت بود که با سفارش خود ایشان تهیه میشد».[42]
مهماننوازی آیت الله کوهستانی
از جمله ویژگیهای اخلاقی انسانی مرحوم آیت الله کوهستانی که تقریباً از امتیازات منحصر به فرد ایشان بود، مهماننوازی و سفره باز و بابرکت اطعام وی بودهاست، تا آن جا که طعام و آش آقاجان کوهستانی در مازندران و حتی نقاط مختلف کشور، از شهرت بهسزایی برخوردار گشته بود، به حدی که برخی از بزرگان و مراجع نیز تمایل داشتند از آن میل نمایند و از برخی دوستان ایشان نیز خواستار آن آش ساده بودند.
درِ خانه وی همواره بر روی همگان باز بود و ایشان با کمال میل و رغبت، توأم با خوشرویی از مهمانان پذیرایی مینمود و منزلش جایگاه امنی برای مستمندان و عموم ارادتمندان بود که از نقاط مختلف استان و ایران به خدمت ایشان میرسیدند. به ندرت اتفاق میافتاد که بر سر سفرهاش مهمانانی حضور نداشته باشند و روزهای جمعه و تعطیلی، بر تعداد آنان افزوده میشد، به ویژه در ایام عید فطر و یا ایام نوروز بیش از صد نفر، و گاه به سیصد نفر میرسیدند و همگی از خوانِ گسترده آقاجان بهرهمند میگشتند و معمولاً هم بدون اطلاع قبلی بود. طبق معمول، هر روز پذیرایی و ناهار عبارت بود از یک کاسه آش و مقداری نان محلی همراه با قاشق چوبی، که پس از اقامه نماز جماعت در مسجد، آن را با اشتیاق میل کرده و مایه سعادت، برکت و موجب شفای امراض میدانستند؛ از این رو هر چه نان بر سر سفره باقیمیماند، پس ازجمعآوری در سینی بزرگ و دعای آقاجان بر آنها، مهمانها برای تبرک باخود میبردند.
مهماننوازی مرحوم کوهستانی چند ویژگی داشت:
نخست آنکه ایشان نه تنها از کثرت مهمانان اظهار ناخشنودی نمیکرد، بلکه اگر روزی برسرسفرهاش مهمانی نبود که با وی همغذا گردد، بسیار ناراحت و متأسف میشد و میفرمود: امروز ما چقدر فقیریم!.
دوم: سفره ایشان بابرکت بود و به تعداد مهمانان، به گونهای که کاملا سیر شوند، غذا میرسید و کم نمیآمد، و سوم: وی در تأمین مخارج پذیرایی از وجوهات شرعی استفاده نمیکرد. فرزند گرامی ایشان میگوید: روزی حضرت آقا به من فرمود: «من دوست داشتم از مهمانان بهتر پذیرایی کنم و برای من خیلی دشوار است که غذایی بسیار ساده برای مهمانان خود بیاورم، ولی اگر چنین نمیکردم ناچار بودم از وجوهات استفاده نمایم؛ از این رو در حد توان مالی خود از آنان پذیرایی میکنم».[43]
تقوای آیت الله کوهستانی در مصرف وجوهات شرعی
از ویژگیهای بسیار برجسته آیت الله کوهستانی، تقوا و احتیاط ایشان در مصرف وجوهات شرعی بودهاست. وی که در مکتب حیاتبخش اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) پرورش یافته بود، سیره امامان (علیهم السلام) را الگوی زندگی خود قرار داده و در امر بیتالمال، دقت فراوانی داشت.
آیت الله کوهستانی در باره تصرف در وجوهات شرعی بسیار محتاط بود و در زندگیاش هیچگاه از وجوهات استفاده نکرد، حتی در دوران تحصیل نیز از مصرف آن خودداری میورزید و با اندک کمکی که از مادرش میرسید زندگی خود را اداره میکرد و چه بسا آن هم در موقع نیاز به دستش نمیرسید؛ از این رو گاهی برای امرار معاش، روزهای تعطیلی حوزه کار میکرد و کمبود هزینه تحصیلی را جبران مینمود.
آقاجان میفرمود: «وقتی که در مشهد درس میخواندم، مادرم آرد جو و گندم را مخلوط میکرد و برایم میفرستاد و از آن برای امرار معاش استفاده میکردم و از سهم امام (علیه السلام) مصرف نمیکردم. استادم به من میگفت: شیخ محمد، برو سهم خودت را بگیر و من میگفتم که احتیاج ندارم و رفتم سرکارگری را در آن جا پیدا کردم و به او گفتم که روزهای تعطیلی حاضرم با شما کار کنم و چون من طلبهام، شاید نتوانم به اندازه کارگر معمولی کار کنم؛ لذا برایم نصف دستمزد را بده، با این وضع درس خواندم تا از سهم (امام) استفاده نکنم».[44]
آیت الله فاضل؛ داماد گرامی ایشان میگوید: «مرحوم آیت الله کوهستانی از مصداقهای بارز آیه «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ»؛[45] بود. من در وَرَع، کسی مانند ایشان ندیدم، هرگز خوراک مشکوک نمیخورد، لباس مشکوک نمیپوشید. خوراک وی تنها از زمین کشاورزی و ارثی پدرش بود».[46]
کرامات آیت الله کوهستانی
مرحوم آیت الله کوهستانی، در طول زندگی بابرکت خود، بر اثر بندگی خدا به کراماتی دست یافته بودند که به چند مورد از آنها اشاره میشود:
الف) اندرونی مثل بیرونی است
مرحوم شیخ عبدالنبی احمدی علیآبادی از دانشآموختگان حوزه کوهستان میگوید: «پدرم با بعضی خوانین و اربابان علیآباد معاشرت داشت و همیشه از بزرگی و عظمت آیت الله کوهستانی برای آنها تعریف میکرد، ولی آنان با روحانیت میانه خوبی نداشتند و چندان اعتقادی به آقای کوهستانی نیز نداشتند. روزی برای کاری میخواستند به ساری بروند، به پدرم پیشنهاد دادند که شما نیز با ماشین ما بیا، از آن جا به کوهستان میرویم؛ هم پسر شما را که مشغول تحصیل است، میبینیم و هم آقایی را که شما خیلی از آن تعریف میکنی زیارت میکنیم. وقتی به کوهستان آمدند، من طلبه کوچکی بودم و به اندرونی آقا نیز رفتوآمد داشتم. پدرم به من گفت: برو اندرون و به آقاجان بگو مهمان برای شما رسیده است. رفتم آقا را خبر کردم، فرمودند: «تعارف کن داخل حسینیه بنشینند، الآن خدمت میرسم»؛ مهمانان داخل اتاق شدند، بلافاصله آقاجان آمد دم درب بیرونی، بنده را صدا زد و گفت، مهمانان را راهنمایی کن که به اندرون بیایند. مهمانان وارد شدند و خدمت آقا رسیدند، پس از مدتی از آقاجان خداحافظی کردند و به طرف شهر ساری حرکت نمودند. در بین راه به پدر من گفتند: چیز عجیبی از آقا دیدیم! ابتدا که داخل حیاط حسینیه شدیم و آن فرش حصیر را دیدیم و آقاجان که گفت بیرون بنشینید، چنین پنداشتيم که اینها همه دکان است. بیرونی، برای مردم است و اندرونی را ـ که بهتر است ـ برای خودش دارد. در همین اندیشه بودیم که ناگهان آقا ما را به اندرونی فراخواند و دیدیم که اندرون مثل بیرونی است و هیچ امتیازی ندارد و به این ترتیب آقا با این کار خود، ما را متوجه سوءظن و اندیشه باطل خودمان ساخت و پیبردیم که بهراستی او از علمای عامل و اهل معنا است».[47]
ب) در هر مجلسی نباید شرکت کرد
مرحوم آقای حاج عین الله رحمتیان زاغمرزی نقل کرد: حدود سال 1350 شمسی به ولیمه حج یکی از متمولان ساری که بهرهای از علم و دانش نیز داشت دعوت شدیم. شرکتکنندگان در حدود پانزده نفر بودند. هنگامی که سفره ناهار را پهن کردند، در اتاق مجاور نیز سفره دیگری نهادند که هر کس که اهل بساط خمر (شراب) است، در آن اتاق بنوشد. صاحبخانه به من نیز تعارف کرد، من بهانه آوردم و ننوشیدم. پس از صرف غذا یکی از آنان پیشنهاد کرد که به خدمت آیت الله کوهستانی شرفیاب شویم، تقزیبا با سه تا ماشین جمعیت، روانه کوهستان شدیم. پس از زیارت آقا، هنگام خداحافظی، من آخرین نفر بودم که دست ایشان را بوسیدم، آقا رو به من کرد و فرمود: دوست ندارم در چنین مجالسی حاضر شوی!.[48]
ج) چرا نمازشب نمیخوانی
حجةالاسلام آقای سید علی جبارزاده میگوید: طلبه فاضلی برای من تعریف کرد: هنگامی که در حوزه علمیه کوهستان در حیاط حسینیه، قدمزنان کتاب درسیام را میخواندم، در آن حال یکی از ارادتمندان آیت الله کوهستانی با ایشان مشغول صحبت بودند، آن فرد از آقاجان تقاضای استخاره کرد. آیت الله کوهستانی دست برد در جيب قبای خود که تسبیح بگیرد و استخاره نماید، متوجه شد که در جیبش تسبیح نیست، رو به من کرد و فرمود: پسرم تسبيح داری؟ عرض کردم: بله، بلافاصله تسبیح خود را تقدیم کردم، آقاجان تسبیح را که از من گرفت، يک نگاه به تسبیح کرد و نگاهی دیگر به من و فرمود: باباجان چرا نمازشب نمیخوانی؟ تسبیح تو نشان میدهد که نمازشب نمیخوانی! طلبه باید نمازشب بخواند. عرض کردم: از این به بعد نمازشب میخوانم.[49]
د) بگذار آن چه خدا میخواهد بشود
یکی از مردان بافضیلت میگفت: روزی به عیادت ایشان رفته بودم، هنگامی رسیدم که آقا در ضعف و بیحالی مُفرطی بهسرمیبرد و هیچ توجه نداشت که من در خدمتش افتخار حضور دارم، میل هم نداشتم که بیدار شود، با خواندن حمد سلامتی ایشان را از خداوند متعال درخواست نمودم. سپس ایستادم که بروم، در این هنگام آقا تکانی خورد و در حالی که چشمهایش بسته بود فرمود: آقای فلانی…چه میکنی؟ بگذار آنچه که او (خدا) میخواهد بشود.[50]
آثار و اقدامات آیت الله کوهستانی
مرحوم آیت الله کوهستانی در طول حیات پربار خود، آثار و اقدامات مثبت بسیاری انجام دادند که در ادامه مقاله به برخی از آنها اشاره میشود.
آیت الله کوهستانی و تأسیس حوزه علمیه
یکی از مهمترین و شایستهترین اقدامات مرحوم آیت الله کوهستانی بعد از بازگشت از نجف، تأسیس حوزه علمیه است. ایشان حدوداً از سال 1312 شمسی، جهت تشکیل حوزه و جمعآوری و تربیت طلاب علوم دینی همت نمود. ابتدا که هنوز بنایی ساخته نشده بود، حسینیه خویش را در اختیار طلاب گذاشت. به مرور زمان، علاقهمندان به علم و دانش، از اطراف گرد ایشان حلقه زدند تا سال 1321 شمسی که آمار طلاب و شیفتگان علم فزونی یافت، ایشان چند اتاق در حاشیه حیاط بیرونی خود احداث کرد. با افزایش بیشتر طلاب و کمبود اتاق، آنان به ناچار در منازل محل به عنوان مستأجر اسکان مییافتند، تا آنکه با اصرار طلاب در مورد احداث ساختمان و افزایش خوابگاه، وی به قرآن تفأل میزند که این آیه میآید: ««قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَ بِرَحۡمَتِه فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ»؛[51] «بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوید که این از تمام آنچه گردآوری کردهاند بهتر است».
ایشان با الهام از این آیه امیدبخش، تصمیم بر احداث ساختمان مدرسه گرفت و با یاری خدا و توجهات حضرت ولیعصر (علیه السلام)، کلنگ آن را به زمین زد و با تلاش و کوشش همراه با تدبیر و دوراندیشی، سه دستگاه ساختمان کاهگِلی بسیار ساده و بیآلایش که هر یک مشتمل بر چند حجره (مدرسه فضل 5 اتاق، مدرسه رحمت 11 اتاق، و مدرسه فرح 12 اطاق در دو طبقه) بود برای اسکان طلاب بنا کرد. مدرسه از سه قسمت تشکیل شده بود، ایشان هم طبق مفاد آیه شریفه، نام آنها را به ترتیب آیه، «فضل»، «رحمت» و «فرح» نامید. ایشان در این باره میفرمود: از این آیه استفاده میکردم که مدرسه چهارمی به نام جامعه (مما یجمعون) بسازم، لیکن این خواسته ایشان عملی نگردید و همان سه مدرسه دایر بود.
زمینهای مدرسه از مِلک شخصی وی بود و در ساختن مدرسه نیز سعی وافر داشت از اموال شخصی آن را تکمیل نماید و از سهم امام (علیه السلام) استفاده نکند، و اگر احیاناً دیگران میخواستند در جهت تکمیل بنای مدرسه وجهی بپردازند، دقت داشت که هر پولی را قبول نکند؛ لذا وقتی یکی از افراد ثروتمند، مقداری پول فرستاد که در بنای ساختمان استفاده شود، چون نمیتوانست آن را قبول نکند و از طرفی هم در مصرف آن احتیاط میکرد، پول را گرفت، ولی خرج چَپَر[52] دور مدرسه کرد و آن را در ساختمان به کار نگرفت و طولی نکشید که آن چپر خشک شد و به مرور زمان تمام چوبهایش از بین رفت.
برخی از طلاب که از ابتدای تأسیس خدمت ایشان بودند نقل کردند که ما خودمان در ساختمان مدرسه کمک میکردیم و خود آقا نیز از کمککردن و مهیا نمودن وسایل مورد نیاز و گاه در آماده کردن گِل و حمل چوب دریغ نداشت. در اندک زمانی، حوزه کوهستان مملو از مشتاقان علم، فضیلت و کمال گردید، به حدی که شمار طلاب از دویست تن فراتر رفت و در بعضی از سالها تا چهار صد نفر نیز سکونت داشتند، و به این ترتیب دوران حیات و شکوفایی علوم دینی پس از سالها خاموشی در مازندران آغاز گشت. یکی از بزرگان در توصیف و تمجید از آیت الله کوهستانی و خدمت ایشان به اسلام و روحانیت فرمود: «کوهستانی، دهات را نجف کرد».[53]
شاگردان آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی بر اثر علم، اخلاص، تلاش، مجاهدت، تدبیر، صبر و تحمل مشکلات، موفق شد شاگردان بسیاری را تربیت نماید. بعضی از شاگردان ایشان عبارتند از:
آیات و حجج اسلام: حاج میر تقی نصیری، حاج شیخ حسین محمدی لائینی، سید فضل الله حسینی بادابسری، سید خلیل محمدی بادابسری، شیخ ابوالقاسم رحمانی، شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد، مرحوم شیخ ابوالحسن ایازی (مؤسس حوزه علمیه رستمکلای بهشهر)، شیخ رضا صادقی گِلوَردی.[54]
اقدامات و مواضع سیاسی آیت الله کوهستانی
یکی از امتیازات آیت الله کوهستانی آن بود که مسائل اجتماعی و سیاسی روز را خوب میشناخت. ایشان در عین حال که عالمی زاهد و عارفی پرهیزکار بود، هیچگاه از مسائل و حوادثی که در اطراف و جامعهاش پدید میآمد بیاطلاع نبود. او عالمی روشنبین و با بصیرت بود که به مصداق حدیث شریف: «اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور الله»[55] مسائل را با نور الهی درک میکرد و موضعگیریهای او در سایه همین درک صحیح و عالمانه و آگاهانه، چراغ راه شاگردان و ارادتمندانش بود.
این فقیه بیدار، همواره نگران توطئههای دشمنان داخلی و خارجی بود که میکوشیدند هر روز توطئه و تهمت تازهای، علیه عالمان برجسته و مبارزان سیاسی وارد سازند. وی در دوران مبارزات «آیت الله کاشانی» و نهضت روحانیت در سال 1342 شمسی، به شدت نگران توطئههای تفرقه آمیز بیگانگان بود؛ چرا که از قضایا و حوادث تلخ مشروطه به خوبی آگاه بود که چگونه دشمنان آن را منحرف کردند.[56]
حمایت از امام خمینی
از آن جا که آیت الله کوهستانی خود عالمی بیدار و زمانشناس بود، عالمان بیدار و شجاع و متعهد زمان خود را بهخوبی میشناخت و آنان را دوست میداشت؛ از این رو به امام خمینی (رحمه الله) علاقه خاصی داشت؛ چرا که وی را مرجعی آگاه و شجاع میدانست که قیام و مبارزهاش علیه طاغوت، برای حفظ و اعتلای اسلام و روحانیت بود. ایشان از حضرت امام و نهضت او تجلیل مینمود و از مبارزات حقطلبانه او و دیگر عالمان در مناسبتهای مختلف حمایت میکرد. فرزند مرحوم آیت الله کوهستانی راجع به حمایت ایشان از امام راحل میگوید: هنگامیکه شاه، امام خمینی را به ترکیه تبعید کردهبود، پس از کسب اطلاع، گزارش تبعید شدن امام را به ایشان رساندم، بسیار ناراحت شد و در حالی که چهرهاش از ناراحتی سرخ شده بود، فرمود: «[او] مشعل است، هر کجا برود نور میدهد».[57]
متقابلاً مرحوم امام نیز ایشان را عالم متقی و اهل معنا و عارفی بیدار میشناخت. داماد آیت الله کوهستانی، مرحوم آیت الله هاشمی نسب نقل نمود که یک روز بعد از حمله رژیم شاه به مدرسه فیضیه، خدمت مرحوم امام رسیدم و مقداری سهم امام که آقاجان برای ایشان فرستاده بود، محضرشان تقدیم کردم. حضرت امام تفقد کردند و فرمودند: «سلام مرا به آقای کوهستانی برسانید، ما از ایشان التماس دعا داریم! هنوز نیمه راه هستیم، خیلی مانده به مقصد برسیم و محتاج دعای ایشان هستیم».[58]
دیگر اقدامات سیاسی آیت الله کوهستانی
- تلگراف به آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی و محکومیت تصمیم شاه برای محاکمه و اعدام امام خمینی، پس از حادثه قیام 15 خرداد سال 1342 شمسی.
- تعطیلی جشن روز 9 ربیع الاول –سالگرد آغاز امامت امام زمان (علیه السلام)- به جهت اعتراض به دستگیری حضرت امام در سال 1342 شمسی.
- تحریم رفراندوم شاه در تصویب لوایح ششگانه و از جمله اصلاحات ارضی.[59]
- تشویق شاگردان و طلاب به مبارزه با شاه و حمایت از آنها.
آیت الله حسین نوری همدانی نقل نمودهاست: «من در کوهستان به محضر آیت الله کوهستانی رسیدم ـ و این زمانی بود که به خاطر مبارزات سیاسی علیه شاه در مازندران به سر میبردم ـ او زندگی زاهدانهای داشت و در عین حال، فکر و اندیشه انقلابی داشت و فکرش همآهنگ با نهضت و مبارزات حضرت امام (رحمة الله علیه) بود. در آن زمان خفقان که شرایط بسیار دشواری بر علیه مبارز و انقلابی ایجاد کرده بودند، ایشان ما را تقویت کرده و به ما روحیه دادند».[60]
- تأیید مبارزات شهید نواب صفوی.[61]
آثار و اقدامات اجتماعی آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی در طول حیات بابرکت خویش، آثار و اقدامات اجتماعی مثبت و متعددی نسبت به همه مراجعان؛ به ویژه مردم مازندران و هزارجریب[62] داشت. ایشان در مسائل قضایی و حقوقی و ایجاد سازش بین مردم، بسیار موفق و دارای نفوذ فوق العاده بود. خانه ایشان مرجع تظلم و پناهگاهی برای مردم بود. در بسیاری از روزها از گوشه و کنار استان، مؤمنان به منظور رسیدگی به اختلاف و نزاعها و شکایتها به حضورش میرسیدند و ایشان، دشوارترین موارد اختلاف را با قدرت معنوی، بیان گرم و پر از مهر، موعظه و بیان احکام اسلامی پایان میداد.[63]
از دیگر اقدامات اجتماعی ایشان میتوان این موارد را نام برد: احداث مسجد در مناطقی که مسجد نداشت؛[64] تبدیل سینما به مسجد؛[65] تهیه لیستی از نیازمندان و فقرا -اعم از سادات و غیر سادات- و کمک به آنها؛[66] و حمایت فکری و مالی از انجمن جوانان مسلمان بهشهر.[67]
دیدگاههای آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی، در موضوعات مختلف معرفتی دیدگاههای ویژهای داشتند. ایشان همچنین به طلاب و سالکان کوی الهی، سفارشهایی داشتند که در ادامه مقاله به بعضی از آنها اشاره میشود.
دیدگاههای معرفتی آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی، در موضوعات مختلف معرفتی دیدگاههایی دارند که برخی از آنها عبارتند از:
استفاده از قرآن و عترت در معارف الهی و توحیدی
مرحوم آیت الله کوهستانی، افزون بر مقام فقاهت، در معارف توحیدی نیز صاحبنظر و دارای خلاقیت و در القای مطالب و تأثیرگذاری بر شاگرد بسیار قوی بود. شیوه ایشان در تبیین مسائل اعتقادی و مباحث عمیق خداشناسی، استفاده از معارف بلند قرآن و عترت بود. وی شاگردان خود را به استفاده از این منابع عظیم و پربار دعوت میکرد و برای دریافت آن حقایق معنوی و عرفانی، آمادگی روحی و دعا و توسل را بسیار مهم میدانستند؛ یعنی ایشان راز و رمز رسیدن به توحید ناب و دستیابی به عرفان حقیقی را طهارت باطن و تزکیه نفس، همراه با دعا و تضرع و دستگیری اهلبیت عصمت (علیهم السلام) میدانست. فرزند ایشان میگوید: گاه از محضر ایشان، در باره راه ترقی و پیشرفت در امور معنوی و معرفتی سؤال میکردم و از ایشان دستوری میخواستم، ایشان فرمود: «پسر، آنجا که سلطه نیست، شما این قدر اصرار میورزی، آنها باید بخواهند، اگر خواستند خودشان مقدمات و زمینه را آماده میکنند».[68]
خواصّ تعقیبات نماز
یکی از شاگردان آیت الله کوهستانی نقل میکند: زمانی که در کوهستان، محضر آقاجان کوهستانی به تحصیل اشتغال داشتم، برخی از طلاب اوراقی از دعاهای مربوط به ابطال سحر را به مدرسه آوردهبودند و بعضی از آنان از این اوراق میگرفتند. من به آقاجان عرض کردم نظر شما درباره این دعاها چیست؟ آقا در جواب فرمود: اگر انسان تعقیبات نمازهای یومیه را مرتب بخواند، همه چیز در آنها هست و نیاز به دعاهای ابطال سحر ندارد. سپس افزود: عدهای میخواستند ما را اذیت کنند، ولی نتوانستند کارهایشان اثری نداشت؛ زیرا بر انجام این تعقیبات مواظبت داشتم.[69]
عادت به ذکر
آیت الله کوهستانی میفرمود: انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.[70]
اثر غذای حرام
زهر، کشنده و مهلک انسان است، ولی غذای حرام دودمان را به هلاکت میرساند.[71]
اثر سخنان بیهوده
آقازاده گرامی ایشان میگوید: روزی… آقا به مناسبتی در فرمایشات خود فرمود: حرفهای بیهوده و لغو، تأثیر زیادی در روح دارد و روح را میمیراند، سپس در باره تأثیر منفی سخنان بیهوده در روان آدمی فرمود: من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم.[72]
سفارشها و دستورالعملهای آیت الله کوهستانی
آیت الله کوهستانی، به افراد مختلف و به مناسبتهای مختلف، سفارشها و دستورالعملهایی داشتند که بعضی از آنها عبارتند از: اخلاص در منبر؛[73] مطالعه و عمل به مطالب کتاب معراج السعاده[74]؛[75] عمل به آیه «فَاذکرُونی اَذکرکم؛[76] پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم»؛[77] نماز شب؛ نماز جعفر طیار (در هفته یک بار)؛ اجتناب از محرمات و مکروهات؛ انجام واجبات و مستحبات؛[78] احتیاط در مسائل و حوادث روز؛ پرهیز از شتابزدگی در تصمیم؛[79] مداومت بر ذکر «سُبحانَ اللهِ العَظیمِ و بِحَمدِه، اَستَغفِرُ اللهَ و اَسأله مِن فَضلِه» بعد از نماز صبح ده مرتبه برای جلب روزی و وسعت رزق؛[80] پرهیز از انتقام از دیگران در برابر جسارت و بدی آنها؛[81] پرهیز از مال صغیر،[82] مال میت، و مال وقفی؛[83] انجام فریضه حج و زیارت بیت الله الحرام.[84]
دیدگاه برخی از بزرگان در باره آیت الله کوهستانی
بعضی از عالمان، اندیشمندان و بزرگان در توصیف شخصیت برجسته آیت الله کوهستانی، مطالبی گفتهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
آیت الله العظمی بروجردی
شخصی نقل میکند: ابتدا که جهت تحصیل علوم دینی به قم رفتم، دیدم آب و هوای قم با مزاج من سازگار نیست و اقامت در قم برای من دشوار است، وقتی با آیت الله بروجردی مشورت کردم، ایشان فرمود: «تو چون مازندرانی هستی برو کوهستان بهشهر، در آن جا حوزهای پاک و مقدس دایر است، برو نزد شیخ محمد زاهد حفّاظ، و در آن جا (دوره) سطح را بخوان، اگر (درس) خارج هم میگوید، در آن حوزه بمان، بعد بیا قم» … من به راهنمایی آقای بروجردی به کوهستان آمدم،… و متوجه شدم که آقای بروجردی که فرموده بود برو نزد شیخ محمد زاهد حفاظ، درست فرموده بود؛ چون (آیت الله کوهستانی) هم زاهد بود و هم حافظهای قوی داشت.[85]
آیت الله العظمی حکیم
یکی از عالمان نقل میکند: در سفر حج پس از ورود به مکه متوجه شدم، حضرت آیت الله حکیم نیز مشرف هستند. در مِنا خدمت ایشان رسیدم، آقای حکیم از من پرسید: «اهل کجایی؟» گفتم: از مازندران، پرسیدند: «آقای کوهستانی را میشناسی؟» گفتم: از شاگردان ایشان هستم. فرمود: «او عالمی زاهد و عارف است، او از اؤلیای الهی است، در نجف به زهد و تقوا مشهور بود»، بعد فرمود: «آیا مردم قدر او را میدانند؟ سلام مرا به ایشان برسان».[86]
آیت الله العظمی میلانی
آیت الله العظمی میلانی در مشهد خطاب به آیت الله کوهستانی فرمود: «خیلی میل دارم شما در مشهد بمانید، ولی از خدا میترسم. وجود شما در آن جا (مازندران) در مقابل دشمنان اسلام لازم است، میخواهم اصرار ورزم که اینجا تشریف بیاورید و بمانید، لکن از خدا میترسم، خدا میداند آستان قدس رضوی به وجود شما نیازمند است». در جای دیگری فرمودهبود: «لحظاتی که با آقا شیخ محمد کوهستانی مینشینم از عمرم محسوب نمیگردد». همچنین فرمود: «دوست دارم توفیقی دست دهد، سفری به مازندران نمایم و چند روزی از محضر آقا شیخ محمد کوهستانی استفاده کنم».[87]
آیت الله العظمی گلپایگانی
روزی که مرحوم کوهستانی پس از بهبودی، از بیمارستان آیت الله گلپایگانی قم خارج شد، آیت الله گلپایگانی ضمن تودیع و خداحافظی فرمودند: «زهد و تقوا و بزرگی شما برای من علم الیقین بود و الان به مرحله عین الیقین رسید».[88]
آیت الله العظمی مرعشی نجفی
آیت الله مرعشی نجفی همواره از مقام و منزلت آیت الله کوهستانی تجلیل مینمود. وی در یکی از سخنان خود فرمود: «کوهستانی لنگر ارض است».[89]
علامه طباطبایی
عالم فاضلی نقل نمود: از علامه طباطبایی؛ صاحب تفسیر المیزان شنیدم که درباره آقای کوهستانی فرمود: «از وقتی که آقای کوهستانی را در منزل آیت الله میلانی دیدم، هیچ شبی نشد که ایشان را فراموش کنم».[90]
آیت الله العظمی بهجت
هنگامیه مرحوم آیت الله بهجت، جهت عیادت آیت الله کوهستانی (در بیمارستان آیت الله گلپایگانی قم) رفتند، درباره ایشان فرمودند: «باید قدر چنین شخصیتهایی را دانست؛ زیرا قبلاً اگر مثل ایشان صد نفر بودند، اکنون نادرند و از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکنند، هریک به جای ده نفر نشستهاند، از این رو مزاحمتشان جایز نیست و نباید وقت آنها را گرفت». همچنین ایشان، علاوه بر عیادت حضوری، پیام فرستادند که «مازندران به اندازه کافی از ایشان استفاده کردند، اکنون در قم یا شاه عبدالعظیم اقامت کنند و یا (برای این کار) استخاره کنند».[91]
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی در باره توجه و حضور آیت الله کوهستانی در حرم مطهر حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: «وقتی ایشان را در حرم امام رضا (علیه السلام) دیدم که مثل یک زائر معمولی مشغول زیارت بود که هیچ به خود نمیگرفت و با چه حال و توجهی زیارت میخواند، خیلی لذت بردم».[92]
شهید نواب صفوی
او (مرحوم آیت الله کوهستانی) مردی است که حقیقتا خدا را شناخت.[93]
نظر آیت الله جوادی آملی
آیت الله جوادی آملی، در دیدار با جمعی از اعضای کنگره ملی آیت الله کوهستانی فرمودند: «… آیت الله کوهستانی به معنای واقعی کلمه نشان داد عالِم کیست و چه ویژگیهایی باید داشته باشد. ایشان یَمشی بالعلم[94] بود … انسانهای وارسته نیازی به جهاد و تحمل زحمت برای کنترل نفس خود ندارند؛ آیت الله کوهستانی اینچنین بود، به آسانی راه مستقیم را میپیمود و برای او این مسأله حل شده بود؛ چون دنیا در نظر وی سهل شده بود. شخصیتهایی؛ مثل آیت الله کوهستانی اثرگذار هستند که امیدواریم آثار ایشان بیش از گذشته منتشر و در دسترس علاقمندان قرار بگیرد».[95]
کتابنامه مقاله آیت الله کوهستانی
- قرآن کریم.
- ابطحی، سید حسن؛ پرواز روح؛ بینا، چاپ چهلم، بیتا.
- ابن فهد حلى، احمد بن محمد؛ عدة الداعي و نجاح الساعي؛ محقق/ مصحح: موحدى قمى، احمد؛ دار الكتب الإسلامي، چاپ اول، 1407ق.
- پور شریف، حسین؛ «چکادها؛ عالم ژرفنگر و عارف…»؛ نشریه پاسدار اسلام، سال 29، شماره 339، اسفند 1388 و فروردین 1389ش.
- تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم؛ محقق/ مصحح: درايتى، مصطفى؛ دفتر تبليغات، چاپ اول، قم، 1366ش.
- حسینی شیرازی، سید علی اکبر؛ کبیر کوهستان (آیت الله کوهستانی)؛ انتشارات مهر ساجده، چاپ اول، ساری، زمستان 1381ش.
- درگاهی، زینالعابدین؛ آیة الله کوهستانی؛ رسانش نوین، چاپ اول، تهران، 1391ش.
- دیلمی، حسن بن محمد؛ ارشاد القلوب الی الصواب؛ الشريف الرضي، چاپ اول، قم، 1412ق.
- روحانی نژاد، محمد رضا؛ یادنامه استاد عظیم الشأن آیت الله کوهستانی؛ بینا، بهشهر، 1354ش.
- سایت بنیاد بین المللی اسراء.
- سایت تبیان.
- سایت حوزه نت.
- سایت خبرگزاری مهر؛ «مصاحبه با آیت الله فاضل، برنامه ضیافت شبکه قرآن: مروری بر زندگی آیت الله کوهستانی/خانه خود را پناهگاه طلاب کرد»؛ ۴ تیر ۱۳۹۴ش.
- سایت راسخون.
- سایت صالحین.
- سایت واژهیاب.
- سایت ویکی پدیا.
- سایت ویکی فقه.
- شریف رازی، محمد؛ گنجینه دانشمندان؛ کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، تهران، 1352-1370ش.
- قرائتی، محسن؛ خاطرات از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی؛ مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، 1386-1387ش.
- کوهستانی، عبدالکریم؛ بر قله پارسایی؛ انتشارات زمینهسازان ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ دوم، قم، پاییز 1381ش.
- مرسلوند، حسن؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران؛ انتشارات الهام، چاپ اول، 1375ش.
- نوری همدانی، حسین؛ علمای بزرگ اسلام؛ مهدی موعود، قم، بیتا.
- یوسفی، محمد؛ روح مهربان 2؛ خورشید هدایت، چاپ اول، قم، زمستان 1387ش.
[1]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 10؛ سایت حوزه نت، «پارسای کوهستان (ارتحال عارف کامل، آیت اللّه کوهستانی)».
[2]. تا سال 1391 زمان انتشار کتاب آیة الله کوهستانی، اثر زینالعابدین درگاهی.
[3]. درگاهی، زین العابدین، آیة الله کوهستانی، ص 15.
[4]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 10 – 15؛ سایت راسخون، «آیت الله محمد کوهستانی (رحمت الله علیه)(شماره 1)».
[5]. بر قله پارسایی، ص 16.
[6]. حسینی شیرازی، علی اکبر، کبیر کوهستان (آیت الله کوهستانی)، صفحات مقدماتی کتاب.
[7]. سایت تبیان، «آیت الله آقا شیخ محمد کوهستانی».
[8]. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 254؛ کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 4 و 16 و 143.
[9]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 16 و 17.
[10]. حسینی شیرازی، سید علی اکبر، کبیر کوهستان (آیت الله کوهستانی)، ص 63.
[11]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 17 – 22؛ پورشریف، حسین، «چکادها؛ عالم ژرفنگر و عارف…»، نشریه پاسدار اسلام، سال 29، شماره 339، ص 43.
[12]. بر قله پارسایی، ص 27، 34 – 39.
[13]. تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق/ مصحح: درايتى، مصطفى، ص 44.
[14]. بر قله پارسایی، ص 23 و 24.
[15]. همان، ص 23.
[16]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 17؛ حسینی شیرازی، سید علی اکبر، کبیر کوهستان (آیت الله کوهستانی)، ص 62.
[17]. بر قله پارسایی، ص 18.
[18]. کبیر کوهستان (آیت الله کوهستانی)، ص 62.
[19]. بر قله پارسایی، ص 20.
[20]. همان، ص 22.
[21]. همان.
[22]. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 254 و 255؛ مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج 5، ص 313.
[23]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 51 و 52.
[24]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 55.
[25]. ابطحی، سید حسن، پرواز روح، ص 173؛ سایت حوزه نت، «پارسای کوهستان (ارتحال عارف کامل، آیت اللّه کوهستانی)».
[26]. بر قله پارسایی، ص 52 – 54.
[27]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 74 – 77؛ سایت صالحین، «زندگینامه آیت الله محمد کوهستانی».
[28]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 340 – 342.
[29]. نوری همدانی، حسین، علمای بزرگ اسلام، ص 383 و 384.
[30]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 88 و 89.
[31]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 94.
[32]. روحانی نژاد، محمد رضا، یادنامه استاد عظیم الشأن آیت الله کوهستانی، ص 36.
[33]. بر قله پارسایی، ص 98.
[34]. همان، ص 95 و 96.
[35]. همان، ص 96.
[36]. همان، ص 99.
[37]. همان، ص 99 و 100.
[38]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 185 و 186.
[39]. همان، ص 94.
[40]. همان، ص 188 و 189.
[41]. قرائتی، محسن، خاطرات از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی، ج 2، ص 37.
[42]. نوری همدانی، حسین، علمای بزرگ اسلام، ص 383.
[43]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 157 – 161.
[44]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 126 و 127؛ سایت صالحین، «ویژگیهای آیت الله محمد کوهستانی».
[45]. احزاب، 23، «در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادهاند».
[46]. سایت خبرگزاری مهر، «مصاحبه با آیت الله فاضل، برنامه ضیافت شبکه قرآن: مروری بر زندگی آیتالله کوهستانی/خانه خود را پناهگاه طلاب کرد»، ۴ تیر ۱۳۹۴ش.
[47]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 236 و 237؛ یوسفی، محمد، روح مهربان 2، ص 78 – 80.
[48]. همان، ص 246؛ همان، ص 83.
[49]. همان، ص 255 و 256؛ همان، ص 85 و 86.
[50]. روحانی نژاد، محمد رضا، یادنامه استاد عظیم الشأن آیت الله کوهستانی، ص 41 و 42.
[51]. یونس، 58.
[52]. در فرهنگ معین آمده است: «چپر: دیواری ساخته شده از چوب و علف و شاخههای درخت است. به آن پرچین هم میگویند» .سایت واژهیاب، وازه چپر.
[53]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 57 – 60.
[54]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 77 – 84.
[55]. پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «از روشنبينى مؤمن بپرهيزيد كه او با نور خدا نگاه مىكند»، دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1، ص 130.
[56]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 209 و 210.
[57]. همان، ص 214.
[58]. همان، ص 211.
[59]. انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم، رفراندمی بود که توسط محمدرضا شاه پهلوی به بهانه ایجاد اصلاحاتی با هدف تحول در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران، در شش بهمن سال ۱۳۴۱ هجری شمسی برگزار شد و آنرا انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام نهاد. اساس انقلاب سفید، اصلاحاتی در شش اصل بود. این همهپرسی که از طرف آمریکا و توسط محمدرضا شاه در ایران برگزار شد، با مخالفت شدید علما و امام خمینی روبرو گردید و امام طی سخنرانی و اعلامیهای مردم را از اشکالات این طرح آگاه نمود و این حرکت امام، آغازی برای مبارزه با حکومت پهلوی شد. سایت ویکی فقه، «انقلاب سفید».
[60]. بر قله پارسایی، ص 352 و 353.
[61]. همان، ص 212 – 224.
[62]. اسدالله عمادی گفته است: «امروزه، فقط به بخشهایی از جنوب شهرستانِ نکا، «هزار جریب» گفته میشود»، ولی در گذشته: «هزارجریب… حدود آن از مناطق کوهستانی سوادکوه شروع میشد و تا مرز گلستان امروزی خاتمه مییافت». سایت ویکی پدیا، «بخش هزار جریب».
[63]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 165.
[64]. همان، ص 181.
[65]. همان، ص 182.
[66]. همان، ص 162.
[67]. همان، ص 175 و 176.
[68]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 30.
[69]. همان، ص 236 و 237؛ یوسفی، محمد، روح مهربان 2، ص 78 – 80.
[70]. بر قله پارسایی، ص 289.
[71]. همان، ص 291.
[72]. همان، ص 116.
[73]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 293؛ یوسفی، محمد، روح مهربان 2، ص 116.
[74]. کتاب اخلاقی مرحوم ملا احمد نراقی.
[75]. همان، ص 301؛ همان، ص 120.
[76]. بقره، 152.
[77]. بر قله پارسایی، ص 299 و 300؛ روح مهربان 2، ص 119.
[78]. همان، ص 300؛ همان.
[79]. همان، ص 298.
[80]. همان، ص 279؛ ابن فهد حلى، احمد بن محمد، عدة الداعي و نجاح الساعي، محقق/ مصحح: موحدى قمى، احمد، ص 266 و 267.
[81]. همان، ص 294 و 295.
[82]. همان، ص 121.
[83]. همان، ص 137.
[84]. همان، ص 309.
[85]. کوهستانی، عبدالکریم، بر قله پارسایی، ص 347.
[86]. همان، ص 346 و 347.
[87]. همان، ص 348.
[88]. همان.
[89]. همان، ص 349.
[90]. همان.
[91]. همان، ص 334.
[92]. همان، ص 197 و 198.
[93]. همان، ص 224.
[94]. یعنی مشی و روش زندگیاش بر اساس علم و آگاهی بود.
[95]. سایت بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، «دیدار آیت الله العظمی جوادی آملی با جمعی از اعضای کنگره ملی آیت الله کوهستانی»، 04/11/1400.