کپی شد
آیة الله خامنه ای و فقه شیعه
آیة الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، از دانش آموختگان حوزه مشهد و قم می باشند و اساتید برجسته ای؛ همچون آیة الله سید جواد خامنه ای،[1] آیة الله میلانی، آیة الله بروجردی، امام خمینی و آیتالله حاج شیخ مرتضی حایری یزدی[2] در مقدمات و فقه و اصول و علامه سید محمد حسین طباطبایی در فلسفه را درک نمودهاند، ولی به تعبیر خودشان «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى (قدّسسرّه)» هستند. تقریرات درس خارج فقه و اصول و تدریس رسایل و مکاسب و کفایه و تفسیر قرآن کریم و نهج البلاغه و اخیراً درس خارج فقه، از جمله فعالیتهای علمی ایشان بوده و هست. ایشان در ترجمه، تحقیق و نویسندگى نیز سابقه درخشانى دارند. تعدادى از آثار ارزشمند ایشان چاپ شده و در دسترس عموم قرار دارد، ازجمله: گفتارى در باب صبر، چهار کتاب اصلى علم رجال، اجوبة الاستفتاءات، عنصر مبارزه در زندگى ائمه (علیهم السلام)، کتاب الجهاد (درس خارج) و همچنین ترجمه کتابهای «صلح امام حسن (علیه السلام)»، «آینده در قلمرو اسلام»، «نقش مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان»، ترجمه دو جلد از هشت جلد تفسیر فى ظلال القرآن … .[3]
آیة الله خامنه ای، مسئولیتهای مختلفی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب داشتهاند که مهمترین آنها رهبری انقلاب اسلامی ایران است که از روز چهاردهم خرداد سال ۱۳۶۸ شمسی، پس از رحلت امام خمینى (قدس سره)، توسط مجلس خبرگان رهبرى به این مقام و مسئولیت عظیم انتخاب شدند.[4]
دیدگاه های رهبر معظم انقلاب درباره بایسته های حوزه و فقه:
رهبر معظم انقلاب، در دوره دهم فقه شیعه، درباره بایسته های حوزه و فقه، دیدگاههایی دارند که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می شود:
1. شیوه صحیح اجتهاد:
«شیوۀ اجتهادى که امروز در حوزههاى علمیه رایج است و علماى دین به آن متکى هستند، یکى از قوىترین و منطقىترین شیوههاى اجتهاد است؛ اجتهاد متکى به یقین و علم، با اتکاى به وحى؛ یعنى از ظن به دور است و استنباط ما استنباط علمى و یقینى است. این ظنون خاصهاى هم که وجود دارد، همۀ اینها حجیتش باید یقینى و قطعى باشد. حتّى اعتبار اصول عملیهاى که ما در فقه از آن استفاده می کنیم، باید اعتبار جزمى و قطعى باشد. تا وقتى که از دلیل قطعى به معتبر بودن این اصل عملى -استصحاب یا برائت یا اشتغال، هر کدام در مجارى خودشان- جزم پیدا نکنیم، نمی توانیم از این اصل استفاده کنیم. بنابراین یا بىواسطه یا باواسطه، همۀ شیوههاى استنباط ما در فقه، به قطع و یقین منتهى می شود… اجتهاد در شیعه به معناى تکیه به ظنون غیر معتبر نیست، همین که قدماى ما اصطلاح اجتهاد به رأى، اجتهاد متکى به ظنون غیر معتبر؛ مثل قیاس، استحسان و امثال اینها را به کار بردند و کتاب ها نوشتند[5] و این اجتهاد متکى به ظنون غیر معتبر را رد کردند. این اجتهاد مردود است .امروز هم تحت هر نامى اگر کسانى به این جور اجتهادها روى بیاورند، مردود است…اگر اجتهاد با همان شیوۀ درست و صحیح خود که تکیۀ به کتاب و سنت است، و با آن متد معقولِ صحیحِ منطقی حساب شدۀ پخته انجام بگیرد، بسیار خوب است. اجتهادها ولو نتایج مختلفى هم داشته باشد، موجب بالندگى است، موجب پیشرفت است… این اجتهاد باید در حوزه تقویت شود… اگر این اجتهاد نباشد، آب راکد خواهیم شد…».[6]
2. شیوه های صحیح علم آموزی:
«ما در حوزۀ علمیه، شیوههاى رایج بسیار خوبى داریم، از قدیم معمول بوده: شیوۀ انتخاب آزادانۀ استاد به وسیلۀ طلبه. طلبه وارد حوزه که می شد و می شود، به دنبال استاد مورد قبول و مورد علاقۀ خود می گردد و او را پیدا می کند، به درس او می رود. اساس کار طلبگى، فکر کردن و دقّت کردن و مطالعه کردن است، نه حفظ کردن. حفظ محورى، همان چیزى است که امروز بلاى تعلیم و تربیت جدید ما است و ما مدّت ها است که داریم با آن مقابله و مبارزه می کنیم و هنوز هم روبهراه نشده است و باید روبهراه شود. در حوزه، اساس سنتى ما بر پایۀ فکر کردن است. طلبه درس را که می خواند، اولاً قبلاً پیشمطالعه می کند، ذهنش را آماده می کند تا از استاد حرف نو بشنود. بعد از درس، آن درس را با یک رفیقى مباحثه می کند، یک بار به او درس می گوید، یک بار او به انسان درس می گوید؛ لذا در ذهن جایگزین می شود. در بعضى از حوزهها؛ مثل نجف، تقریر درس استاد معمول بود -در قم کمتر وجود داشت یا نداشت و خیلى به ندرت بود- طلبۀ فاضلى بعد از درس استاد مىنشست، همان درسى را که استاد گفته بود، براى بعضى از طلابى که احتیاج داشتند، دوباره می گفت. ببینید این کار چقدر در عمق بخشیدن به علم و سواد و معلومات محصل و طالب علم تأثیر می گذارد. این سنتها را نباید از دست داد، اینها حیف است. احترام به استاد هم یک مسئله است. یکى از سنت هاى رایج حوزههاى علمیه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود، احترام به استاد. «آداب المتعلّمین» می نوشتند، که متعلم در مقابل معلم چه وظایفى دارد و معلم چه حقوقى بر او دارد، همچنان که متقابلاً متعلم بر معلم حقوقى دارد. این که استاد بیاید بگوید و برود، نه، حرف شاگرد را می شنیدند و گوش می کردند. اینها از قدیم معمول بوده است. در همین زمان ما بعضى از بزرگان بودند، الان هم هستند که شاگرد بعد از درس، تا خانۀ استاد، او را همراهى می کرد، بحث می کرد، صحبت می کرد، سؤال می کرد. گعده، گعدۀ علمى؛ نشست، نشست تحقیقى و سؤال و جواب، اینها سنت هاى خوب حوزۀ ما است… این سنت ها باید باقى بماند و تقویت شود».[7]
3. تحول در حوزه:
الف: معنای صحیح تحوّل:
«…چند سال است که مسئلۀ تحول در حوزههاى علمیه، به خصوص در حوزۀ مبارکۀ علمیۀ قم مطرح است. این تحوّل یعنى چه؟ حوزه می خواهد چه کار کند که اسمش تحوّل باشد؟ تحوّل و دگرگونى یک امر قهرى است، پیش مىآید… معناى اساسى تحوّل این است: حرکت نوبهنوى محتوایى. (معنای صحیح تحول در حوزه)، حرکت نوبهنوى اجتهادى (است که) اساس تحوّل است. ممکن است یک معناى غلطى از تحوّل اراده بشود و فهم بشود، که حتماً باید از آن پرهیز کرد. تحوّل به معناى رها کردن شیوههاى سنتی بسیار کارآمد حوزه در تعلیم و تعلم و تبدیل این شیوهها به شیوههاى رایج دانشگاهی امروز نیست، این چنین تحوّل و تغییر و دگرگونىاى، غلط اندر غلط است، این عقبگرد است… تحوّل به معناى تغییر اینها نیست. (همچنین) اگر تحوّل را به معناى تغییر خطوط اصلى حوزهها بدانیم -مثل تغییر متد اجتهاد -قطعاً این یک انحراف است. تحوّل است، اما تحوّل به سمت سقوط…».[8]
ب: تحوّل در فقاهت به معنای شیوه استنباط:
«عدم تحوّل، یعنى عدم پرداختنِ فقه به خود مسئلۀ فقاهت. فقاهت، یک شیوه و روش براى استنباط، آن چیزى است که ما اسمش را فقه مىگذاریم. همان چیزى است که تا این درس را نخوانید، یاد نمىگیرید که چگونه باید از کتاب و سنّت استنباط کرد. فقاهت؛ یعنى شیوۀ استنباط. خودِ این هم به پیشرفت احتیاج دارد. این که چیز کاملى نیست، بلکه متکامل است. نمىشود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قلّۀ فقاهت رسیدهایم و دیگر بهتر از این شیوه، نخواهد شد، نه، از کجا معلوم است؟… فقاهت، در دورههاى متعدّدى تکامل پیدا کرده است… آفاق و گسترههاى جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلى دارد که بزرگان و فقها و محقّقان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضى از بزرگانِ این زمان و نزدیک به زمان ما، از لحاظ قوّت علمى و دقّت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این اراده در حوزه راه بیفتد. باید این گستاخى و شجاعت پیدا شود و حوزه آن را بپذیرد… حفظ، ترمیم و بالندگی حوزه، سه وظیفه مهم است که بر دوش بزرگان حوزه، فضلای جوان و دستگاه مدیریت حوزه می باشد».[9]
ج: انطباق فعالیت های علمی با نیازهای روز:
یکى از چیزهایى که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهایى هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما می خواهند، ما باید آنها را فراهم کنیم. یک چیزهایى هم هست که مردم احتیاجى به آنها ندارند، زیاد کار شده، زیاد تلاش شده، خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلى مسایل اساسى و مهمّى است…،[10] فقه باید به زمینه های نوظهور؛ مانند پول، معاملات بانکی، تورم و احکام حکومتی گسترش پیدا کند…[11] امروز حوزه نباید در صحنههاى متعدد فلسفى و فقهى و کلامى در دنیا غایب باشد. این همه سؤال در دنیا و در مسایل گوناگون مطرح است، پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غایب باشد، نه باید منفعل باشد… در زمینههاى گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفتشناسى اسلام، تفکر اقتصادى و سیاسى اسلام، مفاهیم فقهى و حقوقىاى که پایههاى آن تفکر اقتصادى و سیاسى را تشکیل می دهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقى و معنوى و غیره، همۀ اینها باید دقیق، علمى، قانع کننده و ناظر به اندیشههاى رایج جهان آماده و فراهم شود، این کار حوزهها است. با اجتهاد، این کار عملى است. اگر ما این کار را نکنیم، به دست خودمان به حذف دین از صحنۀ زندگى بشر کمک کردهایم، به دست خودمان به انزواى روحانیت کمک کردهایم…».[12]
د: تحوّل در نظام رفتارى و اخلاقى حوزه:
«مسئله تحوّل باید ناظر به نظام رفتارى و اخلاقى حوزهها هم باشد. چند تا سرفصل در این خصوص وجود دارد که من این جا یادداشت کردهام:
1. تکریم اساتید: نظام رفتارى و اخلاقى ما در حوزهها باید در این جهت حرکت کند: تکریم استاد، تکریم عناصر فاضل، به خصوص تکریم مراجع تقلید… .
2. مسئله دیگر در نظام رفتارى و اخلاقى حوزهها، فیض بردن از معنویات است، تهذیب است. این خیلى مهم است. جوان امروز حوزه بیش از گذشته به مسئلۀ تهذیب نیازمند است… .
3. یک مسئلۀ دیگر در زمینۀ نظام رفتارى و اخلاقى حوزه، مسئلۀ گرایش ها و احساسات انقلابى در حوزه است. عزیزان من! فضاى انقلابى در کشور، دشمنان عنودى دارد، دشمنان کینهورزى دارد. با حاکمیت فضاى انقلابى در کشور مخالفند، می خواهند این فضا را بشکنند. شما دیدید در یک دورهاى شهادت را زیر سؤال بردند، جهاد را زیر سؤال بردند، شهید را زیر سؤال بردند، نظرات امام را زیر سؤال بردند، پیغمبران را زیر سؤال بردند!… می خواهند فضاى انقلابى را بشکنند، روحانى انقلابى را منزوى کنند. تحقیر بسیج، تحقیر شهید، تحقیر شهادت، زیر سؤال بردن جهاد طولانى این مردم، اگر خداى نکرده در گوشه و کنار حوزه به وجود بیاید، فاجعه است. بزرگان حوزه بایستى مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند.[13]
ه: تشکیل مجمع فقهی:
«باید براى فقه، مجمعِ بررسىِ مباحثِ تازۀ فقهى مركّب از هفت، هشت، ده نفر طلبۀ فاضل ایجاد شود و اینها مركزى داشته باشند و جلساتى تشكیل دهند و سخنرانی هاى فقهى بگذارند تا هر كس هر خطابه و مطلب و فكر جدیدى در فلان مسئلۀ فقهى دارد -از طهارت تا دیات، كوچک و بزرگ- به آنجا بیاورد و آنها نگاه كنند، اگر دیدند اركانش درست است (نه اینكه خودِ حرف درست باشد) و متّكى به بحث و استدلال طلبگى است و عالمانه طرح شده است، آن را در فهرست بنویسند و در نوبت بگذارند تا اینكه آن فرد، روزى بیاید و در حضور جماعتى كه اعلان مىشود خواهند آمد، سخنرانى كند و آن مسئله را آزادانه تشریح نماید و یک عدّه هم آنجا اشكال كنند».[14]
و: تغییر در کتب درسی حوزه:
«مسئلۀ تغییر كتابهاى درسى را باید جدّى گرفت. باید كتابهاى درسى تغییر كند. بناى بر تغییر هم باید بر صرفهجویى در وقت طلبه باشد…، باید لَجنهاى (گروهی) از فضلاى بزرگ حوزۀ علمیه بنشینند و یک دوره فقه – از طهارت تا دیات- را به زبان ساده بنویسند كه كار «شرح لُمعه» را بكند و كیفیت استدلال را نشان دهد. «شرح لمعه»، كتاب نسبتاً مشكلى است، ما چرا براى این عبارت، طلبه را معطّل كنیم؟ كتابهاى درسى دیگر نیز همین گونهاند…
Efedrin var assosiert med doser belgfrukter, men det ble besluttet å bruke små doser på grunn norgerx.com av overdrevet hodeskallrespons.
بنابراین، تغییر جدّى در كتب درسى باید صورت گیرد؛ چون تحوّل از پایه باید شروع شود…».[15]
[1]. پدر بزرگوار رهبر معظم انقلاب، كه از آیات عظامی همچون نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی اجازۀ اجتهاد داشت.
[2]. فرزند آیتاللهالعظمی حائری مؤسس حوزه علمیه قم.
[3]. آثار دیگر ایشان عبارت است از: ادعانامه اى علیه تمدن غرب، از ژرفاى نماز، طرح كلى اندیشه اسلامى در قرآن، زندگى سیاسى امام صادق (علیه السلام)، درست فهمیدن اسلام، بازگشت به نهج البلاغه، پژوهشى در زندگى امام سجاد (علیه السلام)، پیام به كنگره جهانى امام رضا (علیه السلام)، پیام به كنگره هزاره شیخ مفید (رحمه الله)، پیشواى صادق (علیه السلام)، درست فهمیدن اسلام، رسالت انقلابى نسل جوان، روح توحید درنفى عبودیت غیر خدا، سیرى در زندگى امام صادق (علیه السلام)، شهید آغازگر.
[4]. ر.ک: «نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آیت الله العظمی سید علی حسینی خامنهای»، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی).
[5]. مانند: «الرّدّ على اصحاب الاجتهاد فى الاحكام» اسماعیل بن ابوسهل نوبختى، «الذریعه» سید مرتضى، شیخ «عدةالاصول» شیخ طوسی و …
[6]. خامنه ای، سید علی، بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، تاریخ: ) 1389/07/2913ذىالقعده 1431ق).
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. خامنه ای، سید علی، بیانات در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی، تاریخ: 13/09/1374.
[10]. بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، تاریخ: ) 1389/07/2913ذىالقعده 1431ق).
[11]. بیانات در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی، تاریخ: 13/09/1374.
[12]. بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، تاریخ: ) 1389/07/2913ذىالقعده 1431ق).
[13]. همان.
[14]. بیانات در دیدار جمعى از نخبگان حوزوی، تاریخ: 13/09/1374.
[15]. همان.