کپی شد
آگاهی روح پس از مرگ
انسان دارای دو بُعد روح و بدن است و جای هیچ گونه انكاری نیست كه حقيقتى به نام روح در انسان ها وجود دارد.
روح انسان، جوهری است مجرد که زنده و توانا و دانا و مختار است که از آن به نفس ناطقه یا روان هم تعبیر می شود.[1]
تعلّق روح به بدن تعلق تدبیری است، یعنی؛ روح دارای حيات بالاصاله است و تا به بدن متعلق است بدن نيز از وى كسب حيات مي كند و هنگامي كه از بدن مفارقت نمود بدن خواص حيات خود را از دست مي دهد و تدريجا متلاشى مي شود گرچه روح همچنان به حيات خود ادامه می دهد.[2]
پژوهش های عقلانی در باب زندگی پس از مرگ، می تواند به اثبات مطالب کلی مثل بقاء روح و یا ضرورت معاد بپردازد، اما جزئیات مسائل پس از مرگ را باید از طریق وحی و بیانات ائمه (ع) دریافت نمود.
از آیات و روایات در این زمینه استفاده می شود که روح انسان ها پس از مرگ می توانند از مسائل دنیا آگاهی پیدا کنند.
برای نمونه به چند روایت در این زمینه توجه کنید:
1. اسحق بن عمار از امام كاظم (ع) پرسيد: آيا مؤمن خانواده خويش را زيارت مىكند؟ امام (ع) فرمود: «آرى، گفتم: چقدر؟ فرمود: بر حسب فضايلشان؛ پارهاى از آنان هر روز و پارهاى هر سه روز.»
اسحق بن عمار مىگويد: در اثناى كلام حضرت دريافتم كه مىفرمود: كمترين آنان هر جمعه (خانواده خود را زيارت مىكنند)؛ پس گفتم: در چه ساعتى؟ فرمود: «هنگام زوال خورشيد يا مثل آن، پس خداوند فرشتهاى را با او روانه مىكند تا چيزهايى را به او نشان دهد كه شاد شود و از وى چيزهايى را بپوشاند كه او را غمگين سازد».[3]
2. امام صادق (ع) مىفرمايد: «به درستى كه مؤمن خانواده خويش را زيارت مىكند؛ پس آن چه را دوست دارد، مىبيند و آن چه را ناخوشايند دارد، از او پوشيده مىشود و به درستى كه كافر خانواده خويش را زيارت مىكند؛ پس مىبيند آن چه ناخوشايند اوست و از او پوشيده مىشود، آن چه را دوست دارد. امام (ع) مىفرمايد: پارهاى از ايشان هر جمعه زيارت مىكنند و پارهاى بر حسب عمل خود زيارت مىكنند».[4]
4. از آن جا که فرشتگان الاهی در سلسلۀ علل طولیه قرار دارند و از جملۀ اسباب الاهی هستند، هیچ استبعادی ندارد که ارواح بتوانند به امر خداوند به عالم دنیا رجوع کرده و از احوال خویشان خود و… با خبر شوند و در این امر فرشتگان، نقش واسطه ای داشته باشند، چنان که در روایت نیز بدان اشاره شده بود.
[1] آنجا كه سخن از ارتباط روح با جسم است و تأثير متقابل اين دو در يكديگر، نام” روان” را بر آن مىگذاريم و آنجا كه پديدههاى روحى جداى از جسم مورد بحث قرار مىگيرند نام روح را به كار مىبريم.
[2] نک: ترجمه الميزان، ج 19، ص344.
[3] مجلسى، بحارالانوار، ج 6، ص 268.
[4] كلينى، كافى، ج 3، ص 230.