searchicon

کپی شد

آگاهی از تاریخ ائمه (علیهم السلام)

برای موفقیت در دست‌یابی به یک نتیجۀ مشخص در مطالعۀ تاریخ و سیرۀ معصومان (علیهم السلام) لازم است به چند نکته مهم توجه شود:

1. هیچ‌گاه، تنها با مراجعه به یک سلسله کتاب های مشخص و بدون مراجعه به متخصصان هر فن و رشته­، موفقیت لازم در تحقیقات به دست نمی آید. بر همین اساس، هرگز نباید از مباحثه و مشاوره غافل ماند.

2. اگر شرایط حاکم بر زمان زندگانی ائمه (علیهم السلام) و بعد از آن را مورد بررسی قرار دهیم، به این نکته پی خواهیم برد که، اولاً: بسیاری از کتب شیعیان معاصر با آن بزرگواران که می توانست راهنمای مناسبی در بررسی سیرۀ آنان باشد، از بین رفته و متأسفانه، اکنون در دسترس ما نیست. با مراجعه به کتاب هایی همچون فهرست نجاشی و فهرست ابن ندیم و …، با لیست بزرگی از این کتب مفقوده مواجه خواهیم گشت.

ثانیاً: نویسندگان غیر شیعه نیز؛ با خود سانسوری شدید؛ اطلاعات بسیار اندکی را از امامان (علیهم السلام) ما ارائه می‌نمودند که به عنوان نمونه، به تاریخ طبری می توان اشاره نمود که علی رغم این که مؤلف آن، در فاصلۀ زمانی نزدیکی با آخرین امامان شیعه زندگی می نموده است، اما تنها به موارد جزئی؛ همانند تاریخ وفات آنان بسنده کرده و از ارائۀ اطلاعات بیشتری از زندگی این پیشوایان، خودداری نموده است!

بر این اساس، برای مطالعۀ تاریخ برخی از ائمه، از لحاظ منابع در تنگنا قرار داریم.

3. تاریخ ائمه را به دو شیوه می‌توان مورد مطالعه قرار داد:

اول: شیوۀ کتابخانه‌ای، که ما کتابی را برداشته و زندگانی امامی را از بدو تولد تا زمان شهادت مطالعه نماییم، و شاید با این که تمام وقایع زمان حیاتشان را به ذهن سپرده ایم؛ نتوانیم تحلیلی از آنچه گذشت را ارائه دهیم.

دوم: مطالعۀ تحلیلی، یعنی ذهن و فکرمان را به هر موضوعی که در زندگی امامان وجود داشته، حساس نماییم و با بررسی اوضاع پیرامونی و شرایط قبل و بعد حاکم بر جامعه، تحلیل درستی از آنچه اتفاق افتاده به دست آوریم.

به عنوان نمونه، موضوع ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) را از دو منظر می توان مطالعه نمود: یکی این که حرکت ایشان از مدینه در چه ماهی از سال بوده و مسیر حرکت ایشان از چه شهرهایی می­گذشته و در چه تاریخی به خراسان رسیده و در نهایت تاریخ دقیق نصب ایشان به ولایتعهدی، چه روزی بوده است و …، اما در نگاهی دیگر، می توان موضوع را این گونه بررسی نمود که امام رضا (علیه السلام) و مأمون؛ قبل از طرح موضوع ولایتعهدی؛ دارای چه جایگاه و موقعیتی در جهان اسلام بوده اند و مأمون با چه مشکلاتی مواجه بوده که در صدد این اقدام برآمده و چه دلایلی، امام را وادار به پذیرش این امر نموده و نتایج آن در دنیای اسلام و تشیع چه بوده است و … .

این دو نوع مطالعۀ بیان شده، به نحوی لازم و ملزوم یک دیگر اند و نقص در هر کدام، ضعف در دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت.

4. هرچه دامنۀ اطلاعات اشخاص بیشتر می شود، قدرت استفادۀ آنان از منابع مختلف نیز افزایش خواهد یافت به عنوان نمونه، آگاه بودن به حال راویان یک حدیث و یا آشنا بودن با قراین تاریخی، سبب می شود بفهمیم که مراد از “ابو جعفر” در روایات، امام باقر (ع) است یا امام جواد (علیه السلام)؟ و یا مراد از کنایاتی همچون “عالم” و “شیخ” و “ناحیه” در “قال العالم”[1] و “کنت عند الشیخ”[2] و “خرج عن الناحیة”[3] کدامین امام معصوم است؟ بر این اساس، باید هم زمان با مطالعۀ سیرۀ معصومان، به افزایش دانش خود در رشته های جانبی؛ همانند رجال و درایه و …، بپردازیم.

تسلط بر زبان عربی نیز، عاملی است که بیشترین کمک را برای استفاده بهتر از منابع اسلامی در اختیارمان قرار خواهد داد، بنابر این لازم است که حداکثر تلاش را در تسلط بر ادبیات عرب انجام داده، تا در مراحل بعد بتوانیم به راحتی از متون عربی استفاده نماییم و نکته های موجود در کلام اهل بیت را دریابیم که این موضوع، از جانب خود آن بزرگواران نیز توصیه شده است.[4]

5. در بسیاری از موارد، نمی توان منبعی را به عنوان منبع اصلی معرفی نمود؛ زیرا به عنوان نمونه؛ هم کتاب ارشاد شیخ مفید و هم کتاب بحار الانوار علامۀ مجلسی را می توان به عنوان منبعی در زمینۀ تاریخ ائمه در نظر گرفت، اما در مقام مقایسۀ بین آن دو، باید گفت که کتاب ارشاد، این امتیاز را دارد که فاصلۀ زمانی کمتری با دوران اهل بیت (علیهم السلام) داشته و بر همین اساس، از دقت و قابلیت استناد بیشتری برخوردار است، اما مرحوم مجلسی که هفت قرن بعد از ایشان بوده، این زحمت را بر خود هموار نموده تا در کتاب خود، مجموعه ای را ایجاد نماید که شامل کتاب های مختلف -از جمله ارشاد و نیز کتاب هایی که خود آن کتاب اکنون در دسترس ما نیست،- می شود. این جامعیت را می توان امتیازی برای بحار الانوار در مقابل ارشاد دانست و به همین جهت، یک پژوهش گر از هیچ کدام بی نیاز نیست و هیچ یک از این دو کتاب را نمی‌توان منبع اصلی و دیگری را فرعی برشمرد.

6. نکتۀ مهم دیگری که لازم است تمام پژوهش‌گران در زمینه های دینی به آن توجه نمایند، این است که اطلاعات جمع آوری و ارائه شده چه در سخنرانی و چه در کتب و مقالات و …؛ همیشه باید مستند بوده و از پذیرش و نقل هر موضوع غیر مستندی خودداری شود، هرچند آن را از فرد محترم و متدینی نقل نموده باشند!، چون شاید در گذشته می توانستیم به گفتۀ دیگران اعتماد نموده و به دلیل دشواری جست و جو در تمام منابع، تنها به استناد آنچه از افراد موجّه شنیده ایم، آن را پذیرفته و بدان عمل نماییم، اما اکنون که به برکت پیشرفت دانش و در دسترس بودن نرم­افزارهای مختلفی که بیشتر منابع را به آسانی در اختیارمان قرار می دهند، نمی توان روش قبل را ادامه داد. البته این بدان معنا نیست که از دانش و یافته های دیگران استفاده ننماییم، بلکه باید دقت نماییم که تنها سخن و نوشته های مستند را بپذیریم و در ارتباط با منابع مورد استناد نیز، مورد به مورد، به بررسی و تحقیق و پرسش بپردازیم تا ارزش استناد به آن مشخص شود و این روش، موجب آن خواهد شد که در آینده تبلیغی و تحقیقی خود نیز موفق تر بوده و با توجه به مستند بودن سخنانمان، پذیرش آن را برای دیگران آسان تر نماییم.

7. برای جبران فقر منابع تاریخی که بدان اشاره شد، باید از روش دیگری استفاده نمود و آن هم بررسی روایاتی است که از پیشوایانمان برجای مانده است؛ هر چند که مستقیماً با تاریخ و سیره در ارتباط نباشد؛ زیرا هرچند که دانستن تاریخ ائمه (علیهم السلام) هم لازم و هم مفید برای فهم سخنانشان است، اما باید بدانیم که تنها آشنایی با تاریخ ولادت و وفات و نام همسران و فرزندان و …ائمه نمی تواند ما را در فهم سیرۀ امامان معصوم (علیهم السلام) یاری دهد، بلکه دقت و بررسی در تعالیم آنان، روش بهتری برای درک سیرۀ آن بزرگواران خواهد بود. به عنوان نمونه، می توان مجموعۀ وقایع تاریخی مرتبط با امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را که در دسترس ما است، در مدت زمان اندکی فرا گرفت، اما برای بررسی مجموعه سخنان باقی مانده از آن دو بزرگوار، سالیان سال باید تلاش نمود و هر روز به نکته ای جدید برخورد نماییم.

8. اکنون، در اختیار داشتن نرم­افزارهای مختلف علوم اسلامی به علاوۀ توانایی استفادۀ صحیح از آنها، کمک بسیار مهمی، دست کم در سرعت تحقیق خواهد داشت که هیچ پژوهش گر علوم دینی، از آن بی ­نیاز نیست.

 


[1]. حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 17، ص 64، ح 21993.

[2]. البرقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج 1، ص 62،  دار الکتب الاسلامیة، قم، 1371 هـ ق.

[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 64، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 52، روایت 13(اعربوا حدیثنا فانا قوم فصحاء).