کپی شد
آزمایش سلیمان نبی (علیه السّلام) به جسد بر روی تخت
آیهاى در قرآن نشان مىدهد که حضرت سلیمان (علیه السلام) در معرض يکى از آزمايشهاى الهی قرار گرفته، آزمايشى که با «ترک اولى (ترک کار بهتر)» همراه بوده، و به دنبال آن وی به درگاه خدا روى آورد و به سبب ترک آن کار بهتر، توبه نموده، از خداوند تقاضاى آمرزش و مغفرت کرد و خداوند هم تقاضاى او را پذیرفت. قرآن کریم در این زمینه چنین مىفرماید: «ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى افکندیم؛ سپس او [به درگاه خداوند] توبه کرد. گفت: پروردگارا! مرا ببخش … و براى او [سليمان] نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيکو است».[1]
امّا این آزمایش به طور تفصیل، چه بوده و این جسد بىروح که بر تخت سلطنتى او افتاد، جسد چه کسى بودهاست؟ قرآن شرحى درباره آن نداده است. در تفاسیر اسلامى و روایات، تفسیرهاى گوناگونى براى آن نقل شده و افسانه پردازان نیز که میدان را در این جا براى خود وسیع دانستهاند، افسانههاى بى اساس و موهومى را ساخته و به این پیامبر بزرگ الهى نسبت دادهاند که نه تنها با مقام عصمت و نبوّت مخالفت دارد؛ بلکه با هیچ منطق و عقل سلیمى سازگار نیست. آن چه از تفسیرها صحیحتر به نظر مى رسد و در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده، این است:
حضرت سلیمان (علیه السلام) آرزو داشت فرزندان لایق و شایسته و شجاعى داشته باشد که حکومت او را بعد از وى حفظ کنند و در زمان حیاتش نیز در اداره کشور و نظم سپاه با او همکارى داشتهباشند؛ لذا شبى از شبها گفت: تصمیم دارم با همسران متعدّدى که دارم، آمیزش کنم به این امید که فرزندانى شایسته نصیبم گردد؛ ولى «ان شاء الله» نگفت -همان جملهاى كه بيانگر اتكاى انسان به خدا در همه حال است-. همین «ترک اولى» سبب شد که هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت، جز کودکى ناقص الخلقة؛ همچون جسدى بى روح که آن را آوردند و بر کرسى او (تخت او) افکندند!. سليمان سخت در فكر فرو رفت، و ناراحت شد كه چرا يک لحظه از خدا غفلت كرده، و بر نيروى خودش تكيه كردهاست؛ لذا توبه كرد و به درگاه خدا بازگشت.[2]
در حدیثى از رسول مکرم اسلام (صلى الله علیه و آله) آمدهاست: «سوگند به کسى که جانم به دست او است، اگر «ان شاء الله» مىگفت، فرزندان برومندى نصیب او مىشد که سوار بر اسبها در راه خدا مىجنگیدند!».[3]
مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه میگوید: آن چه بهطور اجمال از میان اقوال و روایات میتوان پذیرفت، این است که جسد نامبرده، جنازۀ کودکی از سلیمان (علیه السلام) بوده که خداوند آن را بر تخت وی افکند و جمله «ثُمَّ أَنابَ قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی»[4] اِشعار، بلکه دلالت دارد بر این که: سلیمان (علیه السلام) به آن فرزند، امید داشته و یا در راه خدا نسبت به او آرزوهایی داشتهاست. پس خدا آن فرزند را قبض روح نموده و جسد بیجانش را بر تخت سلیمان افکند تا او بدین وسیله آگاه گشته و امور را به خدا واگذارد و تسلیم او شود».[5]
[1]. ص، 34 و 40.
[2]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 280 و 281.
[3]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغى، محمد جواد، ج 8، ص 741؛ زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 4، ص 93.
[4]. ص، 34 و 35.
[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 204.