کپی شد

آزادکردن مکیان

قريش خواسته و ناخواسته به اسلام در آمدند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) كليد خانه را از عثمان بن ابى طلحه گرفت و در کعبه را با دست خود گشود و سپس وارد خانه شد. کعبه در آن روزگار شش ستون داشت و حضرت وسط ستون‌های جلویی دو رکعت نماز خواند[1] و بعد در هر زاویه و گوشه کعبه ایستاد و بر آن تکبیر گفت.[2]

سپس بيرون شد و دو بازوى در را گرفت و گفت: لا اله الا الله وحده لا شريك له انجز وعده و نصر عبده و غلب الاحزاب وحده فلله الحمد و الملك لا شريك له،” معبودى جز خدا نيست كه تنها و بى‏انباز است، وعده خود را انجام داد و بنده خود را يارى كرد و دسته‏ها را به تنهايى شكست داد، پس ستايش و جهان‌دارى شایسته خداوند است و شريک ندارد.” سپس گفت: ما تظنون و ما انتم قائلون؟” چه گمان مى‏بريد و چه مى‏گوييد؟” سهيل گفت: گمان نيكى و گفتار نيكى داريم، برادرى جوانمرد و عموزاده‏اى بزرگوارى كه هم اكنون پيروز شده‏اى. گفت: فانى اقول لكم كما قال اخى يوسف: لا تثريب عليكم اليوم،” پس هم اكنون به شما چنان مى‏گويم كه برادرم يوسف گفت: امروز سرزنشی بر شما نيست.” سپس گفت: “هان هر خونى و مالى و افتخار موروثى كه در جاهليت بود؛ زير اين دو پاى من نهاده شده، مگر خدمتگزارى كعبه و آب دادن حاجيان كه اين دو به صاحبانش داده شود.

سپس گفت: “الا لبئس جيران الذين كنتم فاذهبوا فانتم الطلقاء،” هان چه زشت همسايگانى كه شما بوديد، برويد كه شما آزادشدگانيد”.[3]

 

[1]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، ج ‌2، ص 834.

[2]. ابن ابی شیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد، المصنف، تحقیق: محمد عوامه، فقان، ج 14، ص 477.

[3]. ابن‌هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج ‌2، ص 412؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج ‌3، ص 61؛ مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرينش و تاريخ، ترجمه محمد رضا شفيعى كدكنى، ج 2، 711.