searchicon

کپی شد

آرایش نظامی دو طرف در جنگ جمل

بعد از این‌که حضرت علی (علیه السلام) نزدیک بصره رسيد، سپاهيان را آرايش داد و پرچم‌ها و علم‌ها را به‌پا داشت.و برای لشگریانشان هفت پرچم قرار داد:

  1. مردم قبیله‌های حمير و همدان به فرماندهی سعيد بن قيس همدانى.
  2. قبيله‌های مذحج و اشترى‌ها، به فرماندهی زياد بن نضر حارثى.
  3. قبيله طى، به فرماندهی عدى بن حاتم.
  4. قبيله قيس، عبس و ذبيان، به فرماندهی سعد بن مسعود ثقفى (عموی مختار ثقفی).
  5. قبیله کنده، حضرموت، قضاعه و مهره، به فرماندهی حجر بن عدى كندى.
  6. قبیله ازد، بجيله، خثعم و خزاعه، به فرماندهی مخنف بن سليم ازدى.
  7. قبيله بكر، تغلب و ربيعه، به فرماندهی محدوج ذهلى.

حضرت علی (علیه السلام) براى قريش و انصار و ديگر مردم حجاز هم پرچمى برپا کرد و عبد الله بن عباس را بر ايشان گماشت. همچنین جندب بن زهیر ازدی را به فرماندهی پیادگان منسوب نمود. اين چینش و دسته‌بندی به همين صورت در جنگ‌هاى صفين و نهروان نیز انجام شد.

وقتی خبر ورود حضرت على (علیه السلام) با لشكریان به طلحه و زبير رسيد، ایشان نیز شروع به آرايش لشكرهاى خود و بستن پرچم‌ها كردند.

محمد بن طلحه بر سواران و عبد الله بن زبیر بر پيادگان گماشته شدند. پرچم بزرگ را به عبد الله بن حزام بن خويلد و پرچم ازد و فرماندهى پهلوى راست را به كعب بن سور دادند. همچنین فرماندهی پهلوی چپ سپاه را به عبد الرحمن بن حارث بن هشام سپردند.[1]

طلحه و زبير فرماندهان قبیله ها را به این صورت در نظر گرفتند:

  1. قبیله قيس، به فرماندهی مجاشع بن مسعود.
  2. قبیله قريش و كنانه، به فرماندهی عبد الرحمن بن عتاب بن اسيد.
  3. قبیله تيم الرباب، به فرماندهی عمرو بن يثربى.
  4. قیبله خزاعه، به فرماندهی عبد الله خلف خزاعى.
  5. قبیله قضاعه، به فرماندهی عبد الرحمن بن جابر راسبى.
  6. قبیله مذحج، به فرماندهی ربيع بن زياد حارثى.
  7. قبیله ربيعه، به فرماندهی عبد الله بن مالک.

فرماندهی انصار، ثقيف و ديگر خاندان هاى قيس را به عبد الله بن عامر بن كريز[2] واگذار شد.

[1]. عبد الرحمن كسى است كه عايشه در مورد او می‌گفت: اگر در خانه خود مى نشستم و به جنگ جمل نمى‌آمدم، براى من بهتر و پسنديده تر از اين بود كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده پسر به خوبى و عقل و پارسايى عبد الرحمن بن حارث مى‌داشتم.

[2]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 183.