کپی شد
آداب و رسوم ایرانیان
ایرانیان نیز مانند بسیاری از اقوام دیگر آداب و رسوم ویژه ای نزد خود دارند که به برخی از آن اشاره می شود.
الف. نوروز یا روز نو، در همه تقاویم، در همه دوره ها و در میان همه فرهنگها، با اسامی گوناگون مطرح بوده و هست. گردش زمین به دور خورشید و پدید آمدن روز و شب و فصول سال و نیز حرکت ماه بر گرد زمین، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبیعی تقویم را پدید آورده است. آغاز هر سال، شروع جدیدی است که خود به نوعی انسان را با احساسی تازه و تولدی نو به حرکت در می آورد. این آغاز همراه با شادی و سرور بوده و در هر فرهنگی آیین های ویژه ای برای نشان دادن خوشحالی و شادی وجود دارد. در میان ایرانیان، این روز نو، روزی بود که شاه جدید ساسانی به تخت می نشست، که طی آن آیین های ویژه ای را اجرا می کردند،روزی در اواخر خردادماه بود که یزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، این نوروز، هر سال، با توجه به عدم محاسبه کبیسه و اهمال آن، در هر چهار سال یک روز به عقب می افتاد. پس از آمدن اسلام، بسیاری از ایرانیان حتی با این که اسلام را پذیرفتند، باز هم بر آیین کهن خود بوده و به مراسم نوروز پای بند بودند. گفتنی است که اسلام دو عید را با عنوان عید فطر و قربان با آیین های ویژه مطرح کرد، هر چند آنها در آغاز سال نبودند، اما عید های حقیقی و اصلی مسلمانان به شمار می آمدند.
در برابر، از سوی معصومان (ع)، موضعگیری روشن و شناخته شده مفصلی نسبت به نوروز مطرح نشده است.[1]
ب. یکی از آئینهای سالانه و دیرینه ایرانیان جشن سوری، چهارشنبه سوری یا به عبارت دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند. چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود.
مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشهاش به قرن ها پیش باز می گردد و مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گیرد. برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و آواز «سرخی تو از من ، زردی من از تو» سرمی دهند. مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئین های کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با اشکال دیگر در میان مردم رواج دارد.
“سور” در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی به معنای “جشن”،”مهمانی”و “سرخ” آمده است. البته ناگفته نماند که دین مقدس اسلام با همه رسمهایی که معقول بوده و منافاتی با عقل و دین نداشته باشد، هیچ گونه مخالفتی ندارد.
ج. سيزده به در نیز يكى از مراسم نمادين سلسله «جشن ها و آيين هاى نوروزى» است كه توانسته با وجود دگرگونى هاى فراوان اجتماعى، فرهنگى در جامعه ايران، راه به دوران ما رسانده و به عنوان يک جشن فراگير در بين گروه ها و اقشار مختلف اجرا شود. در حقيقت، «سيزده به در» حسن ختامى بر «جشن ها و آيين هاى نوروزى» است كه در آن، به بدرقه نوروز رفته و ترک شهر و سپردن خود به دامن مام طبيعت، از مواهب طبیعی استفاده لازم را می برند.
د. شب یَلدا یا شب چلّه، بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند.
این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
«یلدا» واژهای است به معنای «تولد»، برگرفته از زبان سریانی که از شاخههای متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبانهای رایج در منطقه خاورمیانه بودهاست. برخی بر این عقیدهاند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته میشده، وارد زبان پارسی شدهاست.
واژه «یلدا» به معنای «زایش، زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد؛ از این رو به دهمین ماه سال، دی (دی در دین زرتشتی به معنای دادار و آفریننده)، میگفتند که ماه تولد خورشید بود پس آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند، جشنی که از لازمه های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشيد در پايان پاييز بوده است و هم چنين خوراکی های فراوان برای بيداری دراز مدت که هم چون انار و سنجد به رنگ سرخ خورشيد باشند. بسياری از اديان نيز به شب چله مفهومی دينی دادند.[2]
[1]. تقیزاده، سید حسن، مقالات تقیزاده، مقاله، گاه شماری در ایران، زیر نظر افشار، ایرج، ج 10، ص 3 – 6؛ مقاله نوروز در مجله یادگار، سال چهارم، شماره 7؛ مدخل نوروز در لغتنامه دهخدا؛ نک: تاریخ تحولات تقویمی در ایران از نظر نجومی، میراث جاویدان، شماره 14 و 15، ص 101 – 108.
[2]. روزنامه شرق، ۴ دیماه ۱۳۸۴.