کپی شد
آداب مسجد
فهرست
چکیده مطالب
مسجد خانه خدا و محل عبادات، برترین و شریف ترین مکان زمین است. مرکز اتصال قلب و روح به محبوب حقیقی و محل شنیدن دعوت حضرت دوست به سوی خیر و کمال است.
پس ادب در این است که بنده به خانه مولا رفته در آنجا با او سخن گوید که این منتی بس بزرگ از سوی خداوند بر بندگان است که ایشان را به خانه خویش دعوت کرده است. خداوند از آن رو مسجد را خانه خود معرفی نموده است؛ یعنی در آنجا با میهمانان خود ملاقات نموده و مسجد را محل انس و زیارت و پذیرائی از میهمانان خویش قرار داده است.
چه زیبا است وقتی مؤمن آهنگ مسجد می کند، همت خویش را در شناخت صاحب خانه قرار دهد و در حد امکان، آداب حضور را رعایت کند، که در قرب و نزدیکی به صاحب خانه بسیار مؤثر و کارآمد است. به راستی باید دید که در حضور پروردگار چگونه رفتار و ادبی باید داشت تا با رعایت ادب حضور درهای قبول به روی انسان گشوده شود.
لذا هنگامى که مسلمان قصد رفتن به مسجد را مى کند، باید به اندازه توانايى اش در شناخت آداب حضور، کوشا باشد؛ زيرا هر چه معرفت بيشتر باشد، عمل با ارزش تر و مراعات ادب، سبب تقرب بنده به خدا مى شود.
فقه اسلامى به منظور حفظ قداست و حرمت خاص مسجد براى مسلمانان وظايفى را لازم دانسته است و احكام و مقرراتى وضع كرده است. اين دستورها در متون فقهى با عنوان احكام مسجد در سه محور مستحبات، مكروهات و محرمات از سوى فقهاى اسلامى به طور مبسوط و مستدل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه قسمتى از آنها در باب كيفيت بنا و ساختمان مسجد، بخشى ديگر در باب آداب ورود به مسجد و بعضى درباره كارهايى است كه بايد در مسجد از آنها اجتناب كرد.
آداب رفتن به سوی مسجد
لازم است هنگامى که مسلمان آهنگ رفتن به مسجد و قصد احرام حضور خانه خدا را مى کند، به اندازه توانايى اش در شناخت آداب حضور، کوشا باشد؛ زيرا هر چه معرفت بيشتر باشد، عمل با ارزش تر و مراعات ادب، سبب تقرب بنده به خدا مى شود.
از آنجا که آداب مسجد و دستوراتی که در این زمینه از جانب شارع مقدس نام برده شده، زیاد است؛ از این رو در این مقال بسیار مختصر تنها به نام برخی از آدابی که وارد شده، اشاره می شود:
از جمله بعضی از آدابی که انجام آنها نسبت به مسجد شايسته و نيکو است، عبارتند از: 1. انگيزه الهى داشتن در رفتن به مسجد. 2. طهارت روح. 3. پاکيزگى جسم و لباس. 3. استعاذه[1] و خواندن دعا هنگام ورود به مسجد و خروج از آن. 4. خواندن نماز تحيّت و رو به قبله نشستن. 5. شتاب نکردن براى خارج شدن از مسجد.
در مقابل، امورى مانند: 1. عبور کردن از داخل مسجد بدون نماز خواندن در آن. 2. بلند کردن صدا. 3. سخن گفتن از مسائل دنيوى. 4. معرّفى کردن گم شده و پرسش از آن. 5. خواندن اشعار بيهوده و بى محتوا. 6. تجارت در مسجد. 7. خوابيدن در مسجد بدون ضرورت، شايسته نيست. همچنین مسجد رفتن کسى که بوى دهانش ديگران را آزار می دهد، مکروه است.
به عنوان مثال در باب آداب ورود به مسجد، حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که می فرماید: هر گاه به در مسجدى رسيدى، پس بدان که تو آهنگ سلطانی بزرگ و ملِکى عظيم کرده اى که بر بساطش، جز پاکيزگان کسى پا ننهد و براى مجالست با او، جز به راستگويان و راست کرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه که بر بساط او قدم نهى، بدان که اگر اندک غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفته اى. پس در پيشگاه او به ناتوانى و تقصير خود اعتراف کن؛ زيرا که قصد عبادت و انس با او کرده اى و اسرارت را بر او عرضه کن و بدان که او پنهان و آشکار همه آفريده ها را مى داند. در حضور او بسان فقيرترين بندگان باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مى دارد و به خود مشغول مى کند، خالى کن؛ زيرا او، جز پاکيزه ترين و خالص ترين دل ها را نپذيرد و نيک بنگر نام تو از کدامين دفتر خارج مى شود. پس اگر حلاوت مناجات با او را چشيدى و لذت سخت گفتن با او را احساس کردى و از جام رحمت و کرامت او نوشيدى، اين نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوت از سوى او است و بدان که براى خدمت او شايسته هستى. پس، داخل مسجد شو که اذن و امان به تو داده است.[2]
زینت کردن به هنگام رفتن به مسجد
از جمله آداب مسجد، زینت کردن به هنگام داخل شدن در مسجد است. در این زمینه قرآن کریم می فرماید: «ای فرزندان آدم، هنگام داخل شدن به مسجد، زینت خویش را به همراه داشته باشید …».[3]
در این آیه شریفه دو کلمه «زینت» و «مسجد» میان مفسّران مورد بحث و گفت و گو واقع شده است. در مورد لفظ مسجد احتمال می رود که مراد از آن «سجده» و در حقیقت «نماز» باشد؛ زیرا سجده به عنوان مهمترین جزء نماز است و انسان به هنگام سجده از هر حالت دیگری به خداوند متعال نزدیکتر است؛ بنابراین معنای آیه شریفه آن است که انسان نمازگزار شایسته است به هنگام راز و نیاز با معبود، خود را زینت نماید.
احتمال دیگر آن است که مراد از «مسجد»، خانه خدا باشد و این احتمال قوی تر و روشن تر به نظر می رسد و اگر برخی روایات وارده از ائمّه هدی (ع) در ذیل این آیه شریفه، گویای آن است که مراد از کلمه مسجد، نماز است، در حقیقت از آن رو است که معمولاً کسی که به مسجد می رود، قصد او بجا آوردن نماز است. به عبارت دیگر، از آن جا که مسلمانان بر اساس سنّت پیامبر (ص)، معمولا نماز را در مسجد بپا می دارند؛ میان اینکه گفته شود: «به هنگام ورود به مسجد زینت نمایید»، با اینکه گفته شود: «به هنگام نماز زینت کنید»، فرقی وجود ندارد.
علاّمه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه شریفه می گوید: «مراد از به همراه داشتن زینت در تمام مساجد، آن است که انسان به هنگام حضور در مسجد، زینت های نیکو و پسندیده را به همراه داشته باشد. البتّه این کار طبعاً برای نماز و طواف و سایر کارهایی که جنبه یاد خدا دارد، می باشد. پس فرمان خداوند به «زینت کردن» در هنگام ورود به مساجد، در حقیقت به معنای مطلوب بودن زینت برای نماز و دیگر عبادات مشابه می باشد و شامل زینت کردن در نمازهای عید و جماعات یومیّه و سایر عبادات نیز می شود».[4]
اما زینت به چیزی گفته می شود که انسان، خود را به وسیله آن آراسته می کند و شامل هر چیز زیبا و پسندیده ای می شود. بنابراین آیه شریفه بیانگر آن است که خداوند متعال دوست دارد بندگان او آراسته و مرتّب به خانه وی داخل شوند. رعایت ادب بندگی نیز همین را می طلبد. همچنان که انسان به هنگام ملاقات با افرادی که از جهتی دارای برجستگی و امتیاز هستند سعی می کند تا آنجا که ممکن است با وضعیّتی نیکو و پسندیده، آنان را ملاقات نماید، در مقام ورود و جلوس به خانه ربّ الارباب و معبود خویش نیز بایستی به مراتب آراسته و مزیّن باشد.
نکته مهم تری که در اینجا قابل طرح می باشد، این است که بی شکّ مراد از زینت، تنها آراسته بودن به امور ظاهری نیست و نمی توان گفت کسی که خود را به زیورهای گوناگون همچون لباس تمیز و نیکو و بوی خوش و مانند اینها آراسته است، اما با انگیزه ریا و خودنمایی یا دیگر اغراض فاسد به خانه حقّ تعالی رفت و آمد می کند، به این آیه شریفه و فرمان الهی عمل نموده است. چرا که زینت کردن برای هر مجلس و محفلی باید همگون و متناسب با صاحب آن محفل و مجلس باشد و اگر مسجد، خانه حقّ تعالی و صاحب مجلس نیز او است، چگونه ممکن است خداوند متعال انسان ریاکار و یا کسی را که دارای دیگر اغراض باطل است، به حضور پذیرفته و وی را مورد لطف و توجّه خاصّ خویش قرار دهد؟
بنابراین مراد از «زینت»، تنها امور ظاهری و مادّی نیست؛ بلکه آراسته شدن به زیور فضایل معنوی؛ مانند اخلاص و یاد خداوند و حقیقت بندگی نیز از مصادیق مهّم زینت در مسجد است. موارد استعمال لفظ «زینت» در کلام عرب نیز این معنا را تأیید می کند.
امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «عفاف مایه زینت فقر و ناداری و شکر نمودن باعث زینت توانگری و ثروت است».[5]
با اینکه عفّت و شکر، هر دو از امور معنوی هستند؛ ولی از آن دو به عنوان زینت یاد شده است. علاوه بر این، اولیای دین، ما را به آراسته شدن به زیور فضایل معنوی در هنگام ورود به مسجد فرمان داده اند. امیر المؤمنین (ع) می فرماید: «خداوند عزّوجلّ به عیسی بن مریم (ع) وحی فرمود که به بنی اسرائیل بگو: جز با دلهای پاکیزه و دیدگان خاشع و دوستان پاک به هیچ یک از خانه های من وارد نشوید …».[6]
پس می توان گفت آنچه که باعث زینت حقیقی برای ورود به خانه حقّ تعالی است، در این حدیث شریف ذکر شده است. سه عضو اصلی بدن که منشأ اثر در کلیّه اعمال و رفتار انسان است، بایستی مزیّن باشند. قلب انسان مسجدی، بایستی آراسته به طهارت و پاکی بوده و از شرک و ریا و اعتقادات نادرست، به دور باشد. دیدگانش به زینت خشوع در مقابل حقّ تعالی آراسته و از خیانت، مبرّا باشد و دستان او نیز پاک و از حرام و شبهه اجتناب نماید.
مراد از زینت، هنگام رفتن به مسجد در روایات
زینت کردن به هنگام داخل شدن در مسجد، از جمله آداب مسجد است که در قرآن کریم و روایات معصومان (ع) بر آن تکیه شده است. در روایاتی که از معصومان (ع) رسیده است، اموری به عنوان مصداق و معنای زینت ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می شود:
در تفسیر عیّاشی در ذیل آیه 31 از سوره اعراف از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «مراد از زینت، ائمّه است».[7]
مرحوم علاّمه طباطبایی (ره) در «المیزان»، پس از ذکر این روایت می گوید: «ممکن است مراد از ائمّه در این روایت، ائمّه جماعات باشد. چون وقتی مؤمنان، امام را در مسجد جلو قرار داده و به وی اقتدا می کنند، مایه زینت نماز است و ممکن است مراد از ائمّه، ائمّه معصومان (ع) باشند».[8]
ولی به تناسب حکم و موضوع ظاهراً مراد از ائمّه، همان ائمّه جماعات است؛ چرا که بنابر احتمال دوّم معنای آیه شریفه آن است که: «ولایت ائمّه (ع) مایه زینت نماز است»، در حالی که ولایت ائمّه (ع) از زینت بسی برتر و والاتر و به منزله روح و جان نماز و مسجد؛ بلکه همه فرایض و واجبات دینی است.
تفسیر دیگری که در روایات برای زینت وارد شده است، این است که: در تفسیر عیّاشی از خیثمة بن ابی خیثمة روایت شده است که: «امام حسن مجتبی (ع) هنگامی که به نماز می ایستاد، بهترین لباسهای خود را می پوشید. کسی به ایشان عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! چرا بهترین لباسهایتان را به هنگام نماز می پوشید؟ فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد. من هم برای پروردگارم خود را زیبا میکنم. خداوند خود فرموده است: «زینت خود را در هر نماز (یا مسجدی) به همراه داشته باشید»، من هم دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم». [9]
لذا فقهای اسلام با استناد به همین گونه روایات، یکی از مستحبّات ورود به مسجد را پوشیدن لباسهای خوب ذکر کرده اند.[10]
شیخ طبرسی نیز در «مکارم الاخلاق» از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت در ذیل آیه شریفه مورد بحث فرمود: «مراد از زینت، آن است که هنگامی که به در مساجد می رسید، کفشهای خود را بررسی کنید (مبادا آلوده به نجاست باشد)»، البتّه این بررسی جنبه احتیاطی دارد و عملی مستحبّ می باشد، ولی آلوده کردن مسجد به نجاست، حرام و برطرف نمودن نجاست از آن واجب فوری است.
یکی دیگر از مصادیق زینت نمودن در روایات را، استعمال عطر و بوی خوش به هنگام مسجد رفتن می توان شمرد. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: امام سجّاد (ع) در شبی سرد در حالی که ردا و عمامهای از خز پوشیده و بوی خوش نیز استعمال کرده بود، به خادم خود برخورد نمود. خادم عرض کرد: فدایت شوم در این ساعت از شب با این هیئت نیکو به کجا می روید؟ امام سجّاد (ع) فرمود: به مسجد جدّم پیامبر (ص) به خواستگاری حورالعین از خداوند عزّ و جلّ می روم».[11]
این حدیث شریف گویای آن است که استعمال عطر به هنگام وارد شدن به مسجد، مطلوب و زینت محسوب می شود.
در حدیث دیگری واردشده که از امام صادق (ع) در مورد سخن خداوند متعال که می فرماید: «زینت خود را در هر مسجدی به همراه داشته باشید»، سؤال کردم. امام (ع) فرمود: مراد از زینت، شانه کردن مو در هر نماز واجب و مستحبّی است».[12]
البتّه اموری که در این روایات به عنوان معنای زینت ذکر شده، هیچ کدام جنبه تعیینی ندارد. بلکه مراد، بیان مصادیق زینت است؛ لذا در روایات مختلف امور متفاوتی به عنوان معنای زینت ذکر شده است؛ بنابراین میتوان گفت: استفاده کردن از هرگونه زینتی که شرعاً و یا عرفاً نکوهیده نباشد، در نماز و مسجد مطلوب می باشد.
با طهارت رفتن به سوی مسجد
از دیگر آداب مسجد آن است که انسان در صورت امکان، از محلّ اقامت خویش با حالت طهارت به سوی خانه خدا حرکت کند و در هنگام ورود به مسجد نیز، با طهارت باشد. در روایتی آمده است که، از انسانی که در خانه خویش وضو گرفته و سپس در مسجد حضور مییابد، به «زائر خداوند» تعبیر شده است.[13]
علاوه بر منزلت والای فوق، در برخی از روایات، تطهیر انسان از گناهان را نیز از جمله فواید، با طهارت به مسجد رفتن، بر شمردهاند. امام صادق (ع) میفرمایند: «برحضور در مسجد، مواظبت کنید! چرا که مساجد، خانههای خداوند در زمین است. کسی که با حالت طهارت وارد مسجد شود، خداوند او را از گناهانش تطهیر می نماید و نام وی را در زمره زائرین خویش می نویسد».[14]
در حدیث دیگری با طهارت به مسجد رفتن از جمله اسبابی به شمار رفته که مایه جلب دعای خیر فرشتگان الهی در حقّ انسان مؤمن است. ابوسعید خدری میگوید: «رسول خدا (ص) فرمودند: آیا مایلید شما را به چیزی راهنمایی کنم که مایه پوشیدن و آمرزش گناهان و باعث افزایش حسنات و خوبیها است؟ عرض شد: آری ای رسول خدا. ایشان فرمودند:… هر کس که با حالت طهارت از خانه خود خارج شود و نماز جماعت را با مسلمانان بجا آورد، آنگاه در مسجد، منتظر برپایی نماز شود … فرشتگان الهی در حقّ وی دعا کرده و میگویند: خداوندا! او را بیامرز، خداوندا! او را رحمت نما».[15]
پیاده رفتن به سوی مسجد
از دیگر آدابی که برای مسجد ذکر شده، آن است که انسان در صورت امکان، فاصله بین محل کار یا خانه تا مسجد را پیاده طی کند. این امر در حقیقت ابراز نوعی بزرگداشت و تعظیم نسبت به صاحبخانه است. همانگونه که انسان به هنگام وارد شدن به خانه های صاحبان فضیلت و بزرگان سعی می کند کوچکترین کاری که نشانه بیاعتنایی باشد از وی سر نزند، در مورد مساجد این امر بایستی به مراتب، بیشتر مورد توجّه قرار گیرد. از همین رو اولیای الهی و صالحان، از سر تعظیم و اظهار تواضع به درگاه ربوبّی با وجود اینکه امکانات حجّ سواره برای ایشان فراهم بوده است، ولی در طول عمر خود، بارها فاصله بین کعبه معظّمه و محلّ اقامت خویش را پیاده طی می کردند.
در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه شریفه، «آنچه را که پیش فرستادهاند و نیز آثار آنان را می نویسیم»،[16] آمده است: «برخی گفتهاند: مراد از آثار، گامهای مؤمنان به سوی مسجد است و سبب این تفسیر آن است که ابو سعید خدری روایت کرده است که بنی سلمه در منطقهای از مدینه ساکن بودند. روزی در مورد دوری خانههای خویش از مسجد و مشقّت و سختی حضور در نماز پیامبر (ص) به آن حضرت شکایت کردند. آنگاه این آیه نازل شد. در حدیثی از ابوموسی آمده است که رسول خدا (ص) فرمودند: «برترین مردم از نظر پاداش در نماز کسانی هستند که پیاده روی آنان تا مسجد بیشتر است».[17]
با قطع نظر از این آیه شریفه و کلمات مفسّران پیرامون آن، در روایات فراوانی که در کتب شیعه و سنّی موجود است، از پیاده روی به سوی مسجد به عنوان عملی پسندیده یاد شده و آثار و فضایلی نیز برای آن ذکر شده است.
به عنوان مثال در کتاب «ثواب الأعمال و عقاب الأعمال» از رسول خدا (ص) نقل شده که آن حضرت فرمودهاند: «کسی که به سوی یکی از مساجد، پیاده حرکت کند، خداوند در مقابل هر گامی که در مسیر رفت و برگشت بر می دارد به او ده حسنه پاداش می دهد و ده بدی را از او دور کرده و وی را ده درجه بالا می برد …»[18]
آداب ورود به مسجد
شایسته است مؤمنان به منظور مراعات هر چه بیشتر حرمت و عظمت خانه خدا، در هنگام ورود به مسجد، تا آنجا که ممکن است رعایت شأن این مکان مقدس را بنمایند؛ مثلا از داخل شدن با کفش و … خودداری کنند. همچنین داشتن وقار و آرامش، توجه قلبی به عظمت و بزرگی صاحبخانه و اینکه مسجد، محضر خاص حق تعالی است، از جمله آداب ورود به مسجد است که موجب می شود انسان مؤمن در مسجد دارای آرامش و سکون باشد. در این زمینه ابو بصیر می گوید: «از امام صادق (ع) سؤال کردم چرا در اسلام مساجد اینگونه بزرگ داشته شدهاند؟ امام (ع) فرمودند: چون مساجد خانه های خداوند در زمین است».[19]
در حدیث دیگری آمده است که «امام صادق (ع) فرمودند: هنگامی که به سوی نماز حرکت می کنی باید حرکت تو همراه با سکینه و وقار باشد. پس هر مقدار از نماز (جماعت) را درک کردی، برگزار کن و آنچه را که از تو فوت شد، (فُرادا) بجا آور …».[20]
کیفیت ورود به مسجد
از آداب مسجد، این است که انسان در هنگام ورود به مسجد، پای راست و در وقت خروج، پای چپ را مقدم بدارد. از معصومین علیهم السلام نقل شده است که می فرمایند: «فضیلت در هنگام ورود به مسجد آن است که، پای راست و در وقت خروج، پای چپ مقدم شود».[21] در حدیثی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله امده است که: «هنگامی که پیامبر (ص) داخل مسجد می شدند، پاى راست خود را مقدم می داشتند و می فرمودند: (بسم اللَّه و على اللَّه توكّلت و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظیم) و چون بیرون مىآمدند پاى چپ خود را مقدم می داشتند و می فرمودند: (بسم اللَّه اعوذ باللَّه من الشیطان الرّجیم)، آنگاه فرمودند: یا على هر كه داخل مسجد شود و همان طور که من گفتم، بگوید، خدا نماز او را قبول كند و براى او برای هر ركعتى از نماز که بجا آورده است، فضل صد ركعت بنویسد. پس آنگاه که از مسجد خارج شود و بگوید مثل آنچه من گفتم، خداوند گناهان او را بیامرزد و براى هر قدمى یک درجه و صد حسنه بنویسد …».[22]
دعا در هنگام ورود به مسجد و خروج از آن
از جمله آداب مسجد اینکه مستحب است مؤمن در هنگام ورود به مسجد، رو به قبله نموده و در آن حال خدای را حمد و ستایش کند و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود فرستد. امام باقر (علیه السلام) در ضمن حدیثی می فرمایند: «هنگامی که قصد ورود به مسجد را داری، تنها با حال طهارت داخل شو! و وقتی به مسجد رسیدی رو به قبله کن، آنگاه خداوند را بخوان و حاجتت را از او درخواست کن، در لحظه ورود به مسجد نیز، نام خداوند را بر زبان جاری نما (بسم الله الرحمن الرحیم بگو) و خداوند را ستایش کن و بر پیامبر اکرم درود فرست».[23]
از این حدیث و نظایر آن استفاده می شود از جمله مواردی که دعا مورد توجه خاص حق تعالی است، دعا کردن به هنگام ورود به مسجد است.
یکی از دعاهایی که هنگام ورود به مسجد وارد شده، روایتی از امام عسکری (علیه السلام) است که مرحوم سید بن طاووس از قول آن حضرت نقل کرده که می فرمایند: «به نام خدا و به وسيله خدا و از خدا و به سوى خدا و بهترين نامها و كمالات براى خدا است، بر خداوند توكّل مىنمايم و هيچ دگرگونى و نيرويى به غير خداوند وجود ندارد، خداوندا، در رحمت و توبهات را بر من بگشاى و درهاى معصيت و نافرمانىات را به روى من ببند و مرا از زيارتكنندگان خود و آبادكنندگان مساجدت و از كسانى كه شبانه روز با تو مناجات مىنمايند و از آنان كه بر نمازهايشان محافظت دارند، قرار ده، و شيطان (رانده شده) و همه لشكرهاى ابليس را از من دور فرما».[24]
همان طور که ورود به مسجد دعاهای خاص خود را دارد، خروج از مسجد هم دارای دعاهای مخصوصی است که به نحو اختصار به بعضی از آنها اشاره می شود. سیّد بن طاووس در «فلاح السائل» از امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل کرده است که: «هنگامی که یکی از شما نماز واجب را بجا آورد و قصد خروج از مسجد را داشت، (کنار در مسجد بایستد و) این دعا را بخواند: خداوندا! مرا دعوت نمودی و من نیز دعوت تو را اجابت کردم و نمازی را که بر من واجب نمودی بجا آوردم. اینک همانگونه که خود، فرمان داده ای،[25] در زمین تو حرکت می کنم و از تو می خواهم از فضل خویش به من توفیق بندگی و دوری از آنچه که تو را به خشم می آورد، عطا فرمایی و به رحمت خویش، رزق کافی را به من ارزانی داری».[26]
عبارت «دعوتنی» (مرا دعوت کردی) در متن این روایت، با تعابیری که در برخی از روایات است که انسانهای مقیم در مسجد را «میهمان خداوند» معرّفی می نمایند، بسیار متناسب و هماهنگ است. همچنین جامعیّت این دعای شریف که با وجود اختصار، مشتمل بر درخواست امور دنیوی و اخروی است، نیز قابل دقّت است.
در برخی از روایات نیز بر صلوات فرستادن بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به هنگام خروج از مسجد توصیه شده است. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «هنگام ورود به مسجد و نیز در وقت خروج، بر پیامبر (صلی الله عیه و آله) درود فرست».[27]
از وجود مقدس فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نقل شده که فرمودهاند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در وقت ورود به مسجد، صلوات فرستاده و دعا می کردند: خدایا گناهانم را ببخش و درهای رحمت خویش را بر من بگشا! و به هنگام خروج از مسجد نیز صلوات فرستاده و عرضه می داشتند: خداوندا! گناهانم را مورد آمرزش خویش قرارده و درهای رزق و روزی خویش را بر من بگشا!».[28]
به وسیله این دعاها است که انسان می فهمد که با چه انگیزه ها و اهدافی به مسجد رفت و آمد کند و از خداوند متعال چه فضایل و کمالاتی را درخواست نماید.
آداب داخل مسجد
مسجد در نزد مسلمانان از جایگاه خاصى برخوردار است، تا آنجا كه از جانب شرع مقدس اسلام، حتی براى بنای مسجد، اعم از داخل و خارج آن، آداب و احكام ويژهاى وضع شده است.
مسجد محل عبادت
در فرهنگ دینی نام مسجد یادآور بندگی و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است، مسجد؛ یعنی جایگاه سجده و سجده اوج عبادت و بندگی انسان است. اگر چه بر اساس فرمایش نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) همه گستره زمین، مسجد است، ولی در میان همه ادیان و اقوام و ملل مختلف، مکانهایی وجود دارد که از قداست و اهمیت ویژهای برخوردار و محل عبادت آنها است و این معابد در ادیان توحیدی به عنوان صوامع و بیع و صلوات و مساجد از آنها یاد شده است. در فرهنگ اسلام برترین و اصیلترین محفل برای عبادت و تقرب جستن به خداوند متعال، مساجد است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «…مسجد جایگاه ذکر و یاد خداوند است …».[29]
مسجد و نماز
مهمترین ادب و عملی که در مسجد انجام می شود، نماز است. فضیلت بجا آوردن نمازهای پنجگانه بلکه هر نماز واجبی در مسجد افزون از آن است که به شمارش در آید. اصولا برپا نمودن نماز به صورت جماعت، فضیلتی والا به شمار می رود، ولی نماز جماعت در مسجد، فضیلت آن را دو چندان میکند؛ زیرا در این صورت، پاداش حضور در مسجد با پاداش نماز جماعت با یکدیگر جمع می شود. به همین دلیل، نسبت به برگزارنمودن نمازهای واجب روزانه به صورت جماعت در مسجد، تأکید بیشتری به عمل آمده، تا آنجا که میتوان گفت: در زمینه حضور در مسجد هیچ عملی مانند بجا آوردن نمازهای واجب پنجگانه تأکید نشده است.
مسلمانان به فرمان پیامبر خویش مأمورند تا نسبت به کسی که برای انجام نمازهای روزانه در مسجد حضور مییابد، هر ظن و گمان خیری را داشته باشند. ایشان در حدیثی فرمودهاند: «کسی که نمازهای پنجگانه را به جماعت برگزار می کند، هر گمان نیکی را نسبت به او داشته باشید».[30]
پس آنچه مسلّم است، این است که مهمترین فلسفه وجودی مسجد، برگزاری نماز جماعت در مسجد است، تا جایی که در بعضی از روایات آمده است: «… صفهای نماز واجبی که به جماعت برگزار میشود، همچون صفوف فرشتگان الهی است و یک رکعت نماز آن نزد خداوند، از چهل سال عبادت دوست داشتنیتر است …».[31]
همچنین در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «اى عثمان (عثمان بن مظعون)! هر کس نماز صبح را به جماعت بخواند و بنشيند و ذکر خدا گويد تا آفتاب برآيد، در فردوس هفتاد درجه دارد که فاصله آنها بهاندازه هفتاد سال دويدن اسب نجيب کمر باريک است و هر کس ظهر را به جماعت بخواند، در جنات عدن پنجاه درجه دارد که فاصله هر کدام به اندازه پنجاه سال دويدن چنين اسبى است و هر کس عصر را به جماعت بخواند، ثواب آزاد کردن هشت تن از اولاد اسماعيل را دارد که هر کدام خانواده داشته باشند و هر کس نماز مغرب را به جماعت بخواند، ثواب حج مبرور و عمره مقبوله دارد و هر کس نماز عشاء را به جماعت بخواند، ثواب احياى شب قدر را دارد».[32]
مسجد و نماز تحیت
پس از داخل شدن به مسجد، مقتضای رعایت ادب و احترام نسبت به خانه خداوند آن است که انسان مؤمن در آغاز ورود و قبل از نشستن، دو رکعت نماز به عنوان «نماز تحیت» بجا آورد. همانگونه که مرحوم شهید ثانی (ره) و بسیاری دیگر از فقیهان فرموده اند: «مقصود از نماز تحیت آن است که حرمت مسجد به واسطه نشستن بدون نماز هتک نشود».[33]
البته لازم نیست نماز تحیت مسجد، نماز مسقلی باشد، بلکه همینقدر که انسان پس از ورود به مسجد و قبل از نشستن، نمازی را بخواند چه واجب باشد چه مستحب، کافی است.[34]
بنابراین کسی که به قصد بجا آوردن نماز واجب یا نماز مستحب در مسجد حاضر میشود، همین قدر که بعد از ورود به مسجد و قبل از آنکه بر زمین بنشیند، نمازی را شروع کند، در واقع نماز تحیت مسجد را نیز بجای آورده است، اگر چه قرار دادن نماز مستقلی به عنوان نماز تحیت مسجد، افضل است. جناب ابوذر (ره) می گوید: «روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در مسجد ملاقات نمودم، ایشان فرمودند: ای ابوذر! مسجد تحیتی مخصوص به خود دارد. عرض کردم: تحیت مسجد چیست؟ فرمودند: اینکه دو رکعت نماز بجا آوری».
میتوان گفت نماز تحیت در حقیقت به منزله سلام مؤمن به مسجد است و این امر از جهتی نهایت تکریم و تعظیم خانه خداوند به حساب میآید. گویا نمازگزار با این عمل نشان میدهد که مسجد موجودی دارای ادراک و احساس است و مانند سایر مکان های معمولی نیست که انسان بتواند به طور عادی در آن رفت و آمد کند.
مسجد و قرائت قرآن
مسجد خانه خدا در روی زمین است. هیچ خانهای در كره خاكی شریفتر و محترمتر از مسجد نیست. خانه خدا محلّ عبادت و یاد خدا است و قرائت قرآن برترین عبادت الهی است. جا دارد هر یک از مسلمانان مقداری از وقت خود را در مساجد به تلاوت قرآن اختصاص دهند. برای پیبردن به ارزش تلاوت قرآن در مساجد به گزارش قطعهای از تاریخ و سخنی از آورنده قرآن اشاره می شود.
شخصی در مسجد شعر میسرود. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) خطاب به آن شخص فرمود: «مسجدها را برای قرآن خواندن ساختهاند».[35]
این گفتار نشاندهنده اهمیت تلاوت قرآن در مساجد است. از كتابهایی كه در مورد سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اصحاب او نگاشته شده است، استفاده میشود كه مسلمانان علاوه بر تلاوت قرآن در خانهها، در مساجد نیز قرآن تلاوت میكردند و بیشتر اوقات، این تلاوتها به صورت جمعی بوده است.
در ارتباط بین قرآن و مسجد، گفتنی است که رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) می فرماید: «كسی كه دوستدار قرآن است، مساجد را نیز دوست دارد».[36]
قرآن كلام خدا و مسجد خانه خدا است، هر دو نور خدا هستند؛ بنابراین دوستدار قرآن، دوستدار مسجد است و دوستدار مسجد دوستدار قرآن. بین قرآن و مسجد پیوندی غیبی است، باید سعی شود این پیوند در دنیا پایدار و همیشگی باشد.
مسجد و دعا
از جمله آداب مسجد دعا نمودن در مسجد است. دعا در مسجد، از جلوههای یاد خدا و بردن نام نیکوی او است. از دستهای از روایات چنین برمیآید که دعا در مسجد دارای فضیلتی ویژه است، تا آنجا که حتی از عبادتهایی مانند تلاوت قرآن کریم، برتر به شمار آمده است. به روایتی در همین زمینه اشاره می شود: «معاوية بن عمار می گويد: به امام صادق (عليه السّلام) عرض کردم: دو نفر به مسجد وارد میشوند و در يک لحظه نمازشان را آغاز مىکنند، يکى از آن دو در نمازش قرآن بيشترى تلاوت مىکند و ديگرى بيشتر دعا مىنمايد و سپس هر دو در يک لحظه نمازشان را پايان مىدهند، کداميک افضل هستند؟ فرمود: هر دو داراى فضيلت بوده و هر دو نيک هستند. گفتم: مىدانم هر دو خوب هستند، ولى مىخواهم بدانم کداميک بهتر است؟ فرمود: دعا، برتر است، مگر سخن خداى متعال را نشنيدى که فرمود: مرا بخوانيد تا اجابتتان کنم، همانا کسانى که از عبادت من سرکشى کردند، آنان را با خوارى داخل جهنّم خواهم کرد،[37] به خدا قسم! منظور از عبادت، همان دعا است، به خدا قسم! دعا برتر است، به خدا قسم! دعا عبادت است، به خدا قسم! دعا شديدترين عبادت است».[38]
امام صادق (علیه السلام) به شیعیان خود فرمان می داد تا در گرفتاریها و سختیها در مسجد حضور یابند و پس از نماز برای برطرف شدن مشکلات، دعا کنند.
همچنین پیشوایان دینی خود در عمل برای دعا در مسجد، اهمیت فراوان قائل بودند. معاویه بن عمار می گوید: «امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر گاه پدرم حاجتى از خداوند درخواست مىكرد، به هنگام زوال ظهر دست دعا و نيايش برمىداشت: ابتدا صدقه مىداد. بعدا عطر مىزد و به مسجد مىرفت و با نيايش به درگاه حق، حاجت خود را درخواست مىكرد.[39]
دعا در مسجد می تواند به صورت فردی یا جمعی برگزار شود. برپایه روایاتی که از پیشوایان دین در دست است، برگزار نمودن جلسات دعا به صورت دسته جمعی، چنانچه آسیبی به اخلاص نرساند، مطلوب و پسندیده است. پس تشکیل مجالس دعا در مسجد و خدا را در خانه خودش خواندن، عبادتی بزرگ به شمار میآید. بیگمان چنین دعایی در معرض اجابت پروردگار قرار دارد. برگزاری این گونه مجالس در مسجد، آن هم به طور منظم و متناسب با حال نمازگزاران مسجد، از جنبههای تربیتی خوبی برخوردار است. این مجالس پرفیض زمینه آشنایی و اُنس مؤمنان با فرهنگ پربار دعا را فراهم میآورد. جذابیت بخشیدن به این برنامهها و به ویژه سودمند و کوتاه برگزار نمودن آن میتواند باعث جلب شمار بیشتری به دعا باشد.
مسجد و پرهیز از برخی امور
هر مکانی که به نام مسجد به وسیله مسلمانی بنا شود، شیعه باشد یا از سایر فرقه های اسلامی، رعایت حرمت آن واجب و اهانت و هتک آن؛ مانند خراب کردن یا آلوده نمودن آن به نجاست یا هر گونه بی احترامی نسبت به آن، در نزد هر دین داری، ممنوع و گاهی گناهی بزرگ و یا مکروهی نکوهیده است.
در فقه اسلامی قاعده ای تحت عنوان «حرمت اهانت به محترمات دینی» مطرح است. براساس این قاعده که مفاد آن مورد اتفاق همگان است، هتک، اهانت، و خوار شمردن آنچه که در دین دارای احترام و حرمت است، جایز نیست. کعبه معظمه، قرآن مجید، وجود مقدس انبیا و ائمه (علیهم السلام)، مکه مکرمه، تربت مقدس امام حسین (علیه السلام)، مساجد مسلمین و … از جمله اموری هستند که رعایت احترام آنها لازم و هتک حرمت نسبت به آنها هرگز روا نیست.[40]
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «… ملعون است ملعون (از رحمت خدا به دور است)، كسى كه مسجد را محترم نشمارد…».[41]
بنابراین می توان گفت هر عملی عرفا نوعی هتک حرمت نسبت به مسجد محسوب می شود، حرام است؛ لذا باید از اموری که موجب بی احترامی به مسجد می شود، پرهیز نمود.
معامله در مسجد
از جمله آداب مسجد در جهت حفظ احترام و شأن این مکان مقدس، این است که خرید و فروش و همچنین کارهایی که جنبه شغل و حرفه دارند؛ مانند: آرایشگری، نجّاری، آهنگری و …، در مسجد ممنوع است. در روایات معصومان (علیهم السلام) از انجام این گونه اعمال در مسجد نهی شده و فقیهان اسلامی با استناد به این روایات حکم به کراهت نموده اند.[42]
در حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) آمده است که: «مساجد خویش را محلّ خرید و فروش قرار ندهید…».[43] برخی از فقها؛ مانند صاحب جواهر (علیه الرحمه)، سایر معاملات معاوضی را که اثر آن نقل و انتقال است، ملحق به خرید و فروش نموده و انجام آن در مسجد را مکروه دانسته اند. ولی انجام عقود و ایقاعاتی، مانند نذر و وقف را که صرفاً جنبه قربی و عبادی دارند، در مسجد، بلا مانع می دانند.[44]
همچنین بایستی از انجام هر عملی که جنبه شغل و حرفه دارد، در مسجد خودداری نمود؛ چرا که مسجد محلّ ذکر و یاد خداوند متعال است و بنای اسلام بر آن است که این مکان مقدّس از هر گونه امری که باعث جلب توجّه انسان به غیر خدا می شود، خالی و زمینه عبادت و ذکر در آن، کاملاً فراهم باشد و پیدا است که این امر با اعمالی نظیر نجّاری، آهنگری و آرایشگری و … سازگار نیست.
شیخ صدوق (علیه الرحمه) در کتاب «علل الشرایع» نقل می کند که: «رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در مسجد، به مردی که تیرهای خود را می تراشید، برخورد نمودند. وی را از این کار منع کرده و فرمودند: مسجد را برای این گونه کارها نساخته اند».[45]
ناگفته پیداست اموری که در این گونه روایات ذکر شده، خصوصیّتی ندارند و هر گونه شغل و حرفه دیگری نیز همین حکم را دارد؛ لذا فقها هر گونه کار و صنعتی را در مسجد، مکروه دانسته اند.
خوابیدن در مسجد
از دیگر آداب مسجد آن است که انسان به خاطر تعظیم و ارج نهادن به خانه خدا در صورتی که ضرورتی نباشد از خوابیدن در این مکان مقدّس، خودداری کند. خوابیدن در مسجد مکروه است و با شأن و عظمت مسجد سازگاری ندارد. در حدیثی از نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است که: «کسی که بدون عذر در مسجد بخوابد، خداوند او را به دردی که دوا ندارد، مبتلا می نماید».[46]
البتّه کراهت خواب در «مسجدالحرام» و «مسجد النّبی (صلّی الله علیه و آله)» از سایر مساجد شدیدتر است؛ زیرا عظمت این دو مسجد از سایر مساجد به مراتب بیشتر است. زرارة بن اعین می گوید: «از امام باقر (علیه السّلام) در مورد خوابیدن در مساجد سؤال کردم. امام فرمود: اشکالی ندارد، مگر در مسجد النّبی (صلّی الله علیه و آله) و مسجدالحرام…».[47]
نکته قابل ذکر این است که، آنچه درباره مسلمانان صدر اسلام ذکر شده است که گروهی از مسلمانان به نام «اصحاب صُفّه» در مسجد می خوابیدند، منافاتی با حکم مذکور ندارد؛ زیرا اصحاب صُفّه نوعاً مسلمانانی بودند که از اطراف و مناطق دیگر به مدینه و محضر مقدّس نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله) مشرّف شده و فاقد جا و مکانی برای خوابیدن بوده اند، بنابراین خوابیدن آنها در مسجد از باب ضرورت بوده است.
نکته دیگری که دراین رابطه بایستی مورد توجّه قرار گیرد آن است که، در برخی موارد، ممکن است خوابیدن در مسجد، حرام باشد و آن هنگامی است که خوابیدن در مسجد، مانع عبادت مؤمنین در مسجد باشد. مانند اینکه جمعّیت قابل توجّهی کلّیه صحن مسجدی را اشغال کنند و در آن بخوابند. در چنین فرضی، خوابیدن در واقع نوعی مزاحمت برای کسانی است که به منظور عبادت به مسجد می روند.
تکدّی در مسجد
تکدّی و تقاضای کمک از دیگران در صورت بی نیازی، بلکه در صورت احتیاج نیز عملی مذموم و ناپسند است. برخی از فقها به دلیل اخبار فراوانی که از این عمل نهی نموده است، تقاضای کمک و سؤال در صورت بی نیازی را حرام دانسته اند.
امام باقر (علیه السلام) در مقام نکوهش این عمل، خطاب به محمّد بن مسلم می فرمایند: «ای محمد! کسی که از دیگری چیزی را در خواست می کند، اگر می دانست که سؤال کردن چه (آثار زیانباری) را به دنبال دارد، هرگز سؤال نمی کرد. و اگر آن کس چیزی را به سائل می دهد، می دانست که عمل او چه (پاداشی) دارد، هیچگاه سائلی را ردّ نمی کرد. آنگاه امام باقر (علیه السلام) فرمودند: ای محمد! کسی که در حال بی نیازی، از مردم تکدّی می کند روز قیامت در حالی که گوشتی بر صورت ندارد، خداوند متعال را ملاقات می کند».[48]
تکدّی کردن در مجالس و به طور آشکار از مردم تقاضای کمک کردن در روایات، مورد نهی شدیدتری قرار گرفته است. شیخ حرّ عاملی قدّس سرّه در کتاب «وسائل الشیعة» بابی را تحت عنوان «شدّت کراهت تکدّی در مجالس» منعقد نموده و در آن حدیث ذیل را نقل کرده است: «امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: از امّت من در میان مجالس و اجتماعات تقاضای کمک نکنید. این کار باعث می شود که آنان را (درصورتی که چیزی به شما ندهند) بخیل بشمرید».[49]
با توجّه به مطالب فوق می توان گفت گرچه در کتب فقهی شیعه «سؤال در مسجد» به عنوان یکی از مکروهات مسجد ذکر نشده است؛[50] ولی شاید عدم ذکر، از آن جهت است که کراهت سؤال، اختصاصی به مسجد ندارد. بلکه اساساً سؤال و تکدّی از دیگران به خصوص اگر در مجلس و جمع باشد، مکروه است.
برای اثبات کراهت «سؤال و تکدّی در مسجد»، علاوه بر آنکه می توان به ادلّه ای که به طور عامّ از سؤال و به خصوص سؤال در مجلس نهی می کند، تمسکّ نمود، ممکن است به تعلیلی که در برخی روایات وجود دارد نیز استناد کرد. همانطور که از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) در حدیثی از خواندن شعر در مسجد نهی نموده، فرمودند: «مساجد را برای قرآن (خواندن) ساخته اند» و در مقام تعلیل برای نهی از تراشیدن تیر در مسجد نیز فرمودند: «مسجد را برای این گونه کارها نساخته اند».[51]
آنچه از این گونه عبارات استفاده می شود آن است که مسجد، مکانی مخصوص به عبادت، دعا، قرآن و اموری از این قبیل است. بنابراین تکدّی در مسجد در میان نمازها یا غیر آن مناسب با وضع مسجد نیست. البتّه این نکته را نباید از نظر دور داشت که میان حکم «تکدّی و سؤال» و «بخشش به سائل» ملازمه ای وجود ندارد؛ زیرا کراهت تکدّی در مجلس و مسجد باعث نمی شود که بخشش و کمک به سائل، از تحت حکم خود که استحباب است، خارج شود.
بنا بر رأی اکثریّت قریب به اتّفاق مفسّران و محدّثان اسلامی آیه شریفه: «تنها خداوند و رسول او و اهل ایمان ولی و سرپرست شما است. آنان که نماز را بپای می دارند و در حال رکوع زکات می دهند»،[52] در شأن امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نازل شده که انگشتری خویش را در مسجد و در حال رکوع به سائلی بخشیدند.[53]
همچنین می توان گفت تقاضای کمک و جمع آوری بخششها و انفاقهای مؤمنین در مسجد توسّط امام جماعت و یا افراد نیکوکار، برای مصارف خیر و کمک به مستمندان، کراهتی ندارد؛ زیرا عمل مزبور علاوه بر آنکه از مصادیق «سؤال و تکدّی» نیست، به عنوان کمک و تعاون بر «برّ و تقوا» نیز به حساب می آید. هر چند مناسب است این امر نیز حتّی الامکان به گونه ای انجام شود که موجبات تشویش خاطر نمازگزاران را فراهم نیاورد.
گذرگاه قرار دادن مسجد
یکی دیگر از مکروهات مسجد آن است که انسان این مکان مقدّس را گذرگاه و محلّ عبور خویش قرار دهد. مثل اینکه از مسجدی که دارای دو در باشد، مرتّب برای انجام کارهای عادی خود از یک در داخل و از در دیگر، خارج شود.
این عمل، با عظمت و قداست مسجد مناسبت ندارد و گویا با این کار مسجد را در حدّ یک کوچه و خیابان، تنزّل داده است. از همین روی در روایات از این عمل نهی شده است. البتّه اگر انسان در هر مرتبه که به مسجد وارد می شود، نماز تحیّت مسجد را بجای آورد، کراهت این کار از بین می رود.
امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل می فرماید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرموده اند: «مساجد را گذرگاه و محلّ عبور قرار ندهید؛ مگر اینکه دو رکعت نماز در آن بجای آورید».[54]
سخنان بیهوده و دنیوی در مسجد
از جمله اموری که مؤمن بایستی از ارتکاب آنها در خانه خدا خودداری نماید، سخنان بیهوده و دنیوی است. مرحوم شیخ طبرسی (ره) در کتاب «مکارم الاخلاق» نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ضمن وصایای خویش به صحابی راستین خود، جناب ابوذر (رضوان الله تعالی علیه) فرموده اند: «…ای ابوذر! سخن پاک و طیّب، خود نوعی «صدقه» است و هر گامی که به سوی نماز بر می داری، صدقه است. ای ابوذر! کسی که دعوت کننده به سوی خدا را اجابت نماید و مساجد خدا را نیکو آباد کند، ثواب و پاداش او بهشت از جانب خداوند است. ابوذر می گوید: عرض کردم: ای رسول خدا! مساجد را بایستی چگونه آباد نمود؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آباد کردن مسجد به این است که صداها در آن بلند نشود، گفت و گوهای باطل و بیهوده در آن، صورت نگیرد و از خرید و فروش در مسجد خودداری شود و تا وقتی که در مسجد هستی از سخنان بیهوده بپرهیز! و اگر این امور را رعایت نکردی در روز قیامت کسی غیر از خودت را مورد ملامت و سرزنش قرار مده…».[55]
جملات پایانی این حدیث که همراه با تهدید است، قابل دقّت و بیانگر میزان اهتمام پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به رعایت این امور، در مسجد می باشد. البتّه انسان مؤمن نه تنها به خاطر گریز از حسرت و ندامت در سرای دیگر؛ بلکه از آن روی که به عظمت صاحب خانه و خانه آگاه است، به خود اجازه نمی دهد که در مسجد صدا را بلند کند و یا به گفت و گو درباره امور دنیوی و یا سخنان لغو و بیهوده بپردازد تا چه رسد به اینکه رعایت این امور مورد تأکید شارع مقدّس نیز قرار گرفته باشد.
بوی بد در مسجد
از دیگر آداب مسجد آن است که اگر دهان یا عضوی دیگر از اعضای انسان دارای بوی بد و ناخوشایند است، قبل از رفتن به مسجد آن را برطرف نماید. این مطلب تا آنجا اهمیت دارد که اگر چنانچه کسی بداند رفتن وی به مسجد با چنین حالتی، موجبات آزار و اذیت مؤمنین را فراهم می آورد، لازم است از رفتن به مسجد خودداری کند. این کار علاوه بر آنکه مشمول ادله ای است که در آن از آزار و اذیت مؤمنین منع شده؛ بلکه به طور خاص نیز از آن نهی شده است.
مرحوم شیخ کلینی (ره) در کتاب شریف «اصول کافی» این روایت را از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده است که ابوبصیر می گوید: «از امام صادق (علیه السلام) در مورد خوردن سیر و پیاز و تره سؤال کردم. امام (علیه السلام) فرمودند: خوردن آنها به صورت خام یا پخته اشکالی ندارد. همچنین معالجه کردن با سیر اشکالی ندارد. اما اگر کسی از آنها بخورد، (قبل از برطرف کردن بوی آن)، به مسجد نرود».[56]
البته روشن است که خوردنی های مذکور در این حدیث، خصوصیتی ندارند، بلکه هر نوع غذایی که به واسطه داشتن بوی بد ممکن است موجب آزار و اذیت مؤمنین شود، همین حکم را دارد.
همچنان که سایر اعضای بدن غیر از دهان نیز، همین حکم را دارند. از همین روی در روایت دیگری ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به گونه ای عام از وارد مسجد شدن کسانی که از غذاهای بدبو استفاده کرده اند، نهی فرموده اند: «…کسی که از اشیای بدبو تناول نماید، نباید به مسجد نزدیک شود…».[57]
تذکر این نکته ضروری است که نهی وارده شده در این گونه موارد، تنزیهی است و بر کراهت دلالت دارد.
توقف بیهوده در مسجد
یکی از اموری که معصومین (علیهم السلام) نسبت به آن تشویق و ترغیب نموده اند، طولانی نمودن اقامت در مسجد است. اما باید دانست که منظور از نشستن در مسجد، آن نیست که انسان تنها حالتی همراه با لغو و بیکارگی داشته و تنها وسیله گذران عمر باشد.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به منظور پیشگری از اینکه اقامت در مسجد به عنوان یکی از عبادات، دستاویز راحت طلبان و آنان که عمر خویش را بیهوده صرف می کنند، قرار نگیرد، در وصیت خویش به جناب ابوذر (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند: «… ای ابوذر! هر نشستنی در مسجد، لغو و بیهوده است؛ مگر توقّف و اقامت سه دسته: آنان که پس از بجای آوردن نماز، مشغول قرائت قرآن، یا سرگرم یاد خدا و یا در حال تحصیل دانش و مباحث علمی باشند».[58]
در حدیث دیگری، عنوان «میهمان خداوند»، به کسی اعطا شده که فاصله میان دو نماز را به تعقیب و یاد خدا سپری کند: «سه گروه در روز قیامت از برگزیدگان خداوند به حساب می آیند … گروه دوّم کسانی هستند که پس از بجای آوردن نماز تا برپای نماز دیگر همچنان به ذکر و یاد خداوند مشغول می شوند. چنین کسانی میهمان خداوند به شمار می آیند و خداوند بی شکّ میهمان خویش را اکرام خواهد نمود…».[59]
بنابراین آنچه از مجموعه این احادیث استفاده می شود آن است که انسان مؤمن در مورد اقامت در مساجد، بایستی حالت اعتدال و میانه روی را داشته باشد و همراه با خودداری از شتاب در خروج از مساجد، از اقامت لغو و بیهوده در خانه خدا نیز پرهیز نماید.
مسجد محل آداب نیکو
خانه خدا خلوتگاه انس با خدا و کانون ذکر و معراج معنوی و عرصه علم و جهاد و تدبیر دنیوی؛ جایگاه عبادت و پایگاه سیاست، و … است. در مسجد، شعور و بهجت عبادت خالص، با نشاط زندگی پاک و خردمندانه و سالم، در هم میآمیزد و فرد و جامعه را به طراز اسلامی آن نزدیک میکند. مسجد مظهر آمیختگی دنیا و آخرت و پیوستگی فرد و جامعه در دیدگاه و اندیشه مکتب اسلام است.
در مجموع مسجد محل آداب نیکویی است که افرادی که موفق به حضور در آن برای امور عبادی می شوند، از خیرات و برکات فراوانی برخوردار می شوند.
سلام کردن به مؤمنین در مسجد
یکی از مستحبات که در اخبار و روایات، ثواب زیادی برای آن بیان شده است، سلام کردن به مؤمنین است. اما علیرغم این استحباب، از سلام کردن به شخص نمازگزار نهی شده است. علت این امر آن است که پرداختن به جواب سلام، نمازگزار را از توجه شایسته به نماز خویش باز می دارد. در خبری که مصدَّق بن صدقه از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند آمده است که آن حضرت از پدر بزرگوار خویش، امام باقر (علیه السلام) نقل فرموده است که: «بر شخص نمازگزار سلام نکنید؛ زیرا نمازگزار نمی تواند سلام را پاسخ گوید، چون سلام کردن مستحب ولی جواب آن واجب است …».[60]
همان گونه که در حدیث آمده است، مراد از عدم توانایی، عدم سهولت است، بخصوص برای کسی که بخواهد با حال توجه نماز را بجای آورد، پرداختن به جواب سلام معمولا توجه و حضور قلب وی را مخدوش می نماید. فقیهان با استناد به همین گونه روایات، سلام کردن به شخص نمازگزار را مکروه شمرده اند.[61]
بنابراین شایسته است انسان در هنگام ورود به مسجد، در صورتی که تمامی مؤمنین وارد به نماز شده باشند، از سلام کردن به آنها خودداری نماید. البته سلام کردن به آن دسته از مؤمنین که به نماز اشتغال ندارند، مستحب است. در حدیثی از امام صادق آمده است: «از پدرم (امام باقر (علیه السلام)) شنیدم که می فرمود: هنگامی که به مسجد الحرام وارد شدی و (دیدی) مردم در حال بجای آوردن نماز هستند، به آنان سلام نکن و (به جای آن) به پیامبر (صلی الله علیه و آله) سلام بفرست و به نماز مشغول شو، ولی اگر در مسجد به جمعی وارد شدی که مشغول سخن گفتن هستند، بر آنان سلام کن.[62]
اعلام اشیای گمشده در مسجد
از جمله مکروهات مسجد آن است که انسان اشیای گمشده را در مسجد اعلام نماید تا چنانچه کسی آن را یافته باشد به وی بازگرداند و یا اینکه اشیای پیدا شده را به قصد یافتن صاحبان آنها در مسجد اعلام کنند.[63] این عمل در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است. شیخ صدوق علیه الرّحمه در «من لا یحضره الفقیه» روایت ذیل را در همین رمینه نقل کرده است: «پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) شنیدند که مردی در مسجد اعلام می کند چیزی گم کرده است تا چنانچه کسی پیدا کرده، به او باز گرداند. آن حضرت فرمودند: به او بگویید: خدا گمشده ات را به تو برنگرداند، مسجد را برای این گونه کارها نساخته اند!».[64]
همان گونه که از ذیل این حدیث استفاده می شود، علّت نهی از این کار در مسجد آن است که انجام این امور با شأن والا و عظمت مسجد سازگار نیست و گرنه اعلام اشیای گمشده در برخی موارد واجب است که تفصیل این موارد در «کتاب اللّقطة» بیان شده است. بنابراین از آن جا که محلّ اعلام اشیای گمشده محلّ تجمّع افراد است؛ لذا سزاوار است که اعلام اشیای گمشده را در کنار درهای ورودی مسجد به هنگام ورود و خروج مردم انجام دهند.[65]
نکته قابل ذکر در ارتباط با حدیثی که گذشت این است که، نفرین رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) درباره شخصی که اقدام به اعلام گمشده در مسجد نموده بود؛ با وجود عطوفت و رحمت فوق العاده آن حضرت نسبت به امّت، گویای میزان قُبح این کار در نزد صاحب شریعت است.
مسجد و حقوق افراد
اسلام نهادی به نام مسجد را ایجاد کرد تا به نیازهای عبادی، آموزشی، سیاسی، نظامی جامعه در اجتماعات محل پاسخ گوید. پیامبر اکرم (ص) علاوه بر بنانهادن مسجد، کارکردها و استفادههای آن را هم نشان داد. مساجد برای مسلمانان وسیله ای شد تا در طول شبانه روز هوشیار باقی بمانند و خود را در فضای پاک، پیراسته، با صفا، سازنده و پرورش دهنده مسجد، تزکیه کنند.
آنچه که مسلم است این است که مکان های عمومی به صورت طبیعی دارای قواعد و قوانین خاص خود می باشند. بعضی از قوانین شامل حقوقی که افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به آن مکانی که در آن حضور پیدا کرده اند، می شود. گفتنی است که مسجد نیز از این قاعده مستثنا نیست. پس همه کسانی که در مسجد حضور می یابند، موظف به رعایت قوانین و ادای حقوق متقابل سایر نمازگزاران و مسجد هستند.
حق تقدم در مسجد
در فقه اسلامی از برخی امور، تحت عنوان «مشترکات» بحث می شود. مشترکات اموری هستند که اختصاص به شخص یا اشخاص معینی ندارند، بلکه همه حق بهره برداری از آن را دارند. راه ها، کوچه ها، مدارس، برخی از آبها، مساجد و … از مصادیق مشترکات به شمار می آیند. با اینکه همگان حق استفاده از مشترکات را دارند، ولی برای کسانی که در بهره برداری از آنها حق تقدم داشته باشند، نوعی اولویت نسبت به دیگران ایجاد می شود. بنابراین چنانچه یکی از مؤمنان در حال استفاده از مکان خاصی از مسجد برای نماز یا سایر عبادات و اعمالی که در مسجد روا است، باشد؛ دیگری نمی تواند او را از این مکان براند. این کار علاوه بر آنکه آزار و اذیت مؤمن است، نوعی غصب نیز محسوب می شود. در کلمات فقیهان به این حق اولویت تعبیر به (حق سبق) می شود و تحت عنوان (قاعده من سبق)، مباحث نسبتا گسترده ای پیرامون آن شده است. سیره مسلمین نیز همواره بر اساس شناسایی حق تقدم استوار بوده است. افزون بر این، حق تقدم در روایاتی که از طریق شیعه و سنی نقل شده است، نیز مورد تأیید تصریح شارع قرار گرفته است.
داشتن جای خاص در مسجد
انسان مؤمن در عین حال که بایستی از مساجد و اماکن مقدس استفاده لازم را بنماید، ولی هرگز نباید دلبستگی و تعلق به مکان معینی از مسجد داشته باشد. گاهی مشاهده می شود برخی افراد آنچنان به نقطه خاصی از مسجد وابسته اند که گویا آن جا را ملک شخصی خویش به حساب می آورند و در صورتی که این مکان توسط فرد دیگری که زودتر به مسجد آمده، تصرف شود، در خود احساس ناراحتی می کنند و حتی این ناراحتی را ابراز می نمایند. برخی دیگر برای رسیدن به مکان مخصوص و مورد نظر خود، با عبور از میان صفوف مردم و حرکت کردن بر سر و گردن آنها، مسافتی طولانی راه می پیمایند که معمولا آزار و اذیت دیگر مؤمنین را به دنبال دارد. شکی نیست که اذیت دیگران حرام است، ضمن اینکه این عمل مخالف با سنت قولی و عملی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت گرامی آن حضرت (علیهم السلام) است. امام حسین (علیه السلام) می فرماید: از پدرم امیر المؤمنین (علیه السلام) در مورد آداب مجلس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سؤال کردم آن حضرت فرمودند: «… رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) در هيچ مجلسى نمىنشست و برنمی خواست، مگر با ياد خدا و در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىكرد و مخصوصا از اين كار نهى مىفرمود و وقتى به جمعيتى مىپيوست هر جا كه خالى بود مىنشست و اصحاب را نيز دستور مىداد كه چنان كنند …».[66] همچنین امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر (علیه السلام) نقل می کنند که ایشان فرمودند: «امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرمود: مانعی ندارد که نمازگزار در روز جمعه به سمت جای خود در نماز گام بردارد، ولی وقتی امام (جمعه) برای خطبه خواندن آماده شد، کسی نباید بر سر و گردن مردم راه برود بلکه باید هر جا که ممکن بود بنشیند، مگر کسی که در کنار درهای ورودی نشسته باشد و ورود او در آنجا مانع ورود دیگران به قسمت های خالی باشد. چنین کسی مانعی ندارد که از میان صفوف به سمت جلو حرکت کند».[67]
طولانی نمودن اقامت در مسجد
از جمله آداب مسجد آن است که انسان مسلمان، اقامت خویش در خانه خدا را طولانی نماید و از شتاب در خروج از مسجد خودداری کند. البته بنده مؤمن این کار را از روی اختیار و عشق وافری که به مسجد می ورزد، انجام می دهد. چرا که او مسجد را خانه محبوب خویش می داند و با زبان حال در و دیوار آن را می بوسد.
خداوند متعال در حدیث قدسی معراج می فرماید: «… ای احمد! هر کس ادعا نمود من خداوند را دوست می دارم، دوست دار من نیست، مگر اینکه … مسجد را خانه خویش قرار دهد».[68] مسجد را خانه قرار دادن، کنایه از اقامت طولانی و کثرت رفت و آمد به مسجد و نیز عشق و علاقه قلبی داشتن به مسجد است. همان گونه که ملاحظه می شود در این جمله از حدیث، انس با مسجد و کثرت اقامت در آن، از شرایط محب الهی به شمار آمده است.
در حدیث دیگری از امام صادق به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «کسی که سخن و گفتار او قرآن و مسجد خانه اش باشد، خداوند در بهشت خانه ای برای او بنا می کند».[69]
در برخی از روایات ضمن تأکید بر زود به مسجد رفتن و انتظار برای برپاشدن نماز، از شخص منتظر، به عنوان «میهمان خدا» تعبیر شده است. همچنین امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «کسی که پس از به جای آوردن نماز، برای برپایی نماز بعدی در مسجد منتظر بماند، میهمان خداوند است و قطعا خداوند، میهمان خود را احترام و تکریم می نماید».[70]
همچنین از نمازگزاری که پس از ادای نماز، در مسجد منتظر برپایی نماز بعدی است تعبیر به زائر خداوند متعال شده است که مقامی بس والا و ارجمند است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «کسی که بعد از نماز، منتظر برپایی نماز دیگر بماند زائر خداوند است و خداوند متعال، بی شک زائر خویش را اکرام خواهد نمود و آنچه را که او درخواست کند به وی عطا می نماید…».[71]
در پاره ای از روایات از کثرت اقامت در مساجد و منتظر برپایی نماز ماندن به عنوان رهبانیتی که در اسلام مورد قبول قرار گرفته، تعبیر شده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در جواب عثمان بن مظعون که از آن حضرت در خواست اجازه رهبانیت و گوشه گیری را نموده بود، فرمودند: «ای عثمان! رهبانیت را پیشه خود مساز! رهبانیت امت من نشستن در مساجد و انتظار کشیدن برپایی نماز است».[72]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در وصیت خویش به جناب ابوذر (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند: «ای ابوذر! خداوند متعال تا زمانی که در مسجد نشسته ای، در مقابل هر نفسی که می کشی، درجه ای در بهشت به تو عطا می کند و فرشتگان نیز بر تو درود می فرستند و در برابر هر نفس، ده حسنه به تو عطا و ده بدی را از تو محو می نماید…».[73]
در جانب مقابل در روایات، عجله نمودن در خروج از مساجد، مورد نکوهش قرار گرفته و آثار سویی نیز برای آن ذکر شده است. در جامع الاخبار به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)نقل شده است: «… بیست خصلت موجب پیدایش فقر است … و از آن جمله، عجله کردن در خروج از مساجد است …».[74]
مسجد و حفظ نظافت
خداوند دوستدار پاكیزگان و مطهرین است و از آنجا كه دین اسلام كامل ترین دین خدا است، حتی كوچک ترین و ظریف ترین نكاتی را كه باید بنده مسلمان رعایت كند، از یاد نبرده است. از این رو در عصری كه فقر بهداشت و امكانات بوده به ساده ترین شكل حفظ نظافت و پاكیزگی را به بندگانش آموخته و عرب عصر جاهلیت را به رعایت بهداشت فردی و پاكیزگی محیط دعوت نمود. پس بر بنده مومن است كه فرامین خدا را به بهترین شكل ممكن به كار بندد. چگونه ممكن است كه بنده ای خواستار تهذیب روح و جان باشد و در خانه خدا برای عبادتش حاضر شود، اما صاحب خانه را با آلوده كردن خانه اش از خود ناراضی کرده و یا آلودگی و پلیدی را از خانه اش بیرون نبرد آن هم خانه ای كه صاحبش خدا است؟ چگونه ممكن است بنده ای خود را عبد خدا بداند، ولی در اجرای دستوراتش كوتاهی و قصور كند مگر تهذیب نفس و درون بدون پاکیزگی درون امكان دارد؟ و یا تهذیب و تكامل و نزدیكی به خدا، بدون رعایت پاگیزگی و احترام به او امكان دارد؟ قرآن کریم می فرماید: «ما از ابراهیم و اسماعیل (ع) پیمان گرفتیم كه خانه مرا برای طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و نمازگزاران از هر پلیدی پاكیزه كند».[75]
همانگونه كه از مضمون این آیه شریفه بر می آید، خداوند به پاكیزگی خانه خود سفارش اكید كرده است.
تمیز نگه داشتن مسجد
از جمله آدابی که در روایات برای مسجد ذکر شده، تمیز نگه داشتن و خاکروبی کردن مسجد است که ثواب و فضیلت زیادی برای آن ذکر شده است. در حدیثی به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «کسی که خانه خدا را در روز پنج شنبه، (شب جمعه) خاکروبی کند و به اندازه غباری که در چشم می رود از مسجد خاک برگیرد، خداوند او را مورد آمرزش خویش قرار خواهد داد».[76]
هر چند از این روایت استفاده می شود که تمیز کردن مسجد در روز پنج شنبه یا شب جمعه از فضیلت خاصّی بر خوردار است، امّا این کار در هر زمان دیگری که صورت گیرد؛ مطلوب و پسندیده است.
امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «کسی که مسجدی را جارو کند، خداوند، پاداش آزاد کردن بنده ای را برای او می نویسد و اگر از این مسجد به اندازه خاشاکی که در چشم می رود، غبار برگیرد خداوند عزّ و جلّ دو بهره و نصیب از رحمت خویش را به وی عطا می فرماید».[77]
بر خورداری از رحمت مضاعف و دو چندان الهی یکی از آثار تقوا و پرواپیشگی است. قرآن کریم می فرماید: «ای اهل ایمان! اگر تقوای الهی را پیشه سازید و به رسول خدا ایمان آورید، خداوند رحمت مضاعف خویش را به شما عطا خواهد نمود …».[78] در حقیقت همان تقوای دل است که باعث می شود انسان، خود را در مقابل خداوند و خانه او خاکسار کند و به غبار روبی از مسجد بپردازد؛ چرا که قلب با تقوا همواره در صدد تعظیم شعائر الهی و خواهان آن است که تمام مظاهر دینی و از آن جمله، مساجد با عظمت و پر رونق باشد. بنابراین ذکر ثوابی عظیم در روایات برای این عمل به ظاهر ساده، نبایستی باعث تعجّب شود، چون علاوه بر آنکه این پاداشها و هدایا از سوی ذات پاکی به بندگان عطا می شود که اساس کار او بر رحمت و مغفرت است؛ در حقیقت این ثوابها مترتّب بر همان «تقوای دل» و «روحیّه تواضع» در مقابل ذات حقّ تعالی است که از والاترین فضایل انسانی به شمار می آید.
کتابنامه
- الصادق، جعفر بن محمد عليهما السلام، مصباح الشريعة، ناشر: اعلمى، چاپ: اول، بيروت، 1400 ق.
- طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ: پنجم، قم، 1417 ق.
- شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، محقق و مصحح: فيض الإسلام، علی نقی، ناشر: هجرت، چاپ: اول، قم، 1414 ق.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، محقق و مصحح: جمعى از محققان، ناشر: دار إحياء التراث العربي، چاپ: دوم، بيروت، 1403 ق.
- عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم، ناشر: المطبعة العلمية، چاپ: اول، تهران، 1380 ق.
- طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى فيما تعم به البلوى، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ: دوم، بيروت، لبنان، 1409 ه ق.
- کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ: چهارم، تهران، 1407 ق.
- ابن بابويه قمی، محمد بن على، الأمالي، ناشر: اعلمى، چاپ: پنجم، چاپ: بيروت، 1400 ق، 1362 ش.
- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: با مقدمه بلاغ، محمد جواد، ناشر: انتشارات ناصر تهران، 1372 ش.
- ابن بابويه قمی، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ناشر: دار الشريف الرضي للنشر، چاپ: دوم، قم، 1406 ق.
- ابن بابويه قمی، محمد بن على، علل الشرائع، ناشر: كتاب فروشى داورى، چاپ: اول، قم، 1385 ش، 1966 م.
- شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ: اول، مكان چاپ: قم، 1409 ق.
- شعيري، تاج الدین محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 124، ناشر: انتشارات رضى، چاپ اول، قم، 1405 ق.
- طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، محقق و مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، چاپ: چهارم، تهران، 1407 ق.
- ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بكمال العمل المشروعف، ناشر: دار الرضى، چاپ: اول، قم، 1330 ق.
- طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي ( للطوسي)، ناشر: دار الثقافة، چاپ: اول، قم، 1414 ق.
- ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ: دوم، قم، 1413 ق.
- ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، چاپ: اول، قم، 1362 ش.
- عاملى، شهيد ثانى، زين الدين بن على، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، شارح: سلطان العلماء، حسن بن محمد، ناشر: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ: اول، قم، ايران، 1412 ه ق.
- ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محقق و مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ: دوم، قم، سال چاپ: 1410 ق.
- سيفى مازندرانى، علي اكبر، مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، چاپ: اول، قم، ايران.
- كراجكى، محمد بن على، كنز الفوائد، محقق و مصحح: نعمة، عبد الله، ناشر: دارالذخائر، چاپ: اول، قم، ايران، 1410 ق.
- نجفى صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانى، عباس و آخوندى على، دار إحياء التراث العربي، چاپ هفتم، بيروت، لبنان.
- نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ: اول، قم، 1408 ق.
- . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة،محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، قم، 1409 ق.
- طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ناشر: شريف رضى، چاپ چهارم، قم، 1412 ق – 1370 ش.
- برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدين، ناشر: دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم، قم، 1371 ق.
- طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، ناشر: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره، چاپ اول، تهران، ايران، 1422 ه ق.
- حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، محقق و مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، قم، 1413 ق.
- خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى، تحرير الوسيلة، ناشر: مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، قم، ايران.
- ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، محقق و مصحح: امينى، عبد الحسين، ناشر: دار المرتضوية، چاپ: اول، نجف اشرف،1356 ش.
- صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، محقق و مصحح: لاجوردى، مهدى، ناشر: نشر جهان، چاپ اول،تهران، 1378 ق.
- ديلمى، حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، ناشر: شريف رضى، چاپ اول، قم، 1412 ق.
- ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، محقق و مصحح: فيضى، آصف، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ دوم، قم، 1385 ق.
- ديلمى، حسن، ارشاد القلوب، ترجمه: سلگى نهاوندی، على، ناشر: ناصر، چاپ اول، قم، 1376 ش.
[1]. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
[2]. امام صادق، جعفربن محمد عليه السلام، مصباح الشريعة، ص 130 و 131.
[3]. اعراف 31.
[4]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 79.
[5]. نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين، (للصبحي صالح)، محقق و مصحح: فيض الإسلام، علی نقی، ص 479، حکمت 68.
[6]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق و مصحح: جمعى از محققان، ج 81، ص 1.
[7]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 91.
[8]. همان.
[9]. همان، ص 92؛ عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، سید هاشم ، ج 2، ص 14.
[10]. طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى فيما تعم به البلوى، ج 1، ص 600.
[11]. کلینی، محمد بن يعقوب، كافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 6، ص 517.
[12]. تفسير العيّاشي، ج 2، ص 13.
[13]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، الأمالي، ص 359 .
[14]. همان، ص 358 و 359.
[15]. همان، ص 322.
[16]. یس، 12.
[17]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغ ، ج 8، ص653 و 654.
[18]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 291.
[19]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 318.
[20]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 5، ص 203.
[21]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 3، ص 308.
[22]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار( للشعيري)، ص 68.
[23]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، محقق و مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ج 3، ص 263.
[24]. بسم الله و بالله و من الله و إلى الله و خير الأسماء لله توكلت على الله و لا حول و لا قوة إلا بالله اللهم افتح لي أبواب رحمتك و توبتك و أغلق عني أبواب معصيتك و اجعلني من زوارك و عمار مساجدك و ممن يناجيك بالليل و النهار و من الذين هم على صلاتهم يحافظون و ادحر عني الشيطان الرجيم و جنود إبليس أجمعين. سید ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص 225.
[25]. اشاره به آیه کریمه: «فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله…»، (جمعه، 10) دارد.
[26]. قال رسول الله (صلى الله عليه و آله) إذا صلى أحدكم المكتوبة و خرج من المسجد فليقف بباب المسجد ثم ليقل- اللهم دعوتني فأجبت دعوتك و صليت مكتوبتك و انتشرت في أرضك كما أمرتني فأسألك من فضلك العمل بطاعتك و اجتناب سخطك و الكفاف من الرزق برحمتك؛ كلينى، محمد بن يعقوب، كافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 3، ص 309.
[27]. همان.
[28]. كان رسول الله (صلى الله عليه و آله) إذا دخل المسجد صلى على النبي (صلى الله عليه و آله) و قال: اللهم اغفر لي ذنوبي، و افتح لي أبواب رحمتك، و إذا خرج صلى على النبي (صلى الله عليه و آله) و قال: اللهم اغفر لي ذنوبي، و افتح لي أبواب فضلك. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي، ص 401 .
[29]. حج، 40.
[30]. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر ، ج 1، ص 376.
[31]. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 355.
[32]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، الأمالي، ص 66.
[33]. عاملى (شهيد ثانى)، زين الدين بن على، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، شارح: سلطان العلماء، حسن بن محمد، ج 1، ص 64.
[34]. طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى فيما تعم به البلوى، ج 1، ص 600.
[35]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 3، ص 369.
[36]. نورى، حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،، محقق و مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 3، ص 355.
[37]. غافر، 60.
[38]. ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محقق و مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن، ج 3، ص 551.
[39]. کلینی، محمد بن يعقوب، كافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ج 2، ص 477، .
[40]. سيفى مازندرانى، علي اكبر، مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، ج 1، ص 150.
[41]. كراجكى، محمد بن على، كنز الفوائد، محقق و مصحح: نعمة، عبد الله، ج 1، ص 150 .
[42]. طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، ص 321.
[43]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، محقق و مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ج 3، ص 263.
[44]. نجفى صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانى، عباس و آخوندى على، ج 14، ص 115.
[45]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 319.
[46]. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 3، ص 373، باب 14 از ابواب احکام المساجد، روایت 2 .
[47]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 3، ص 370.
[48]. ابن ادريس، محمد بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محقق و مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن، ج 3، ص 637.
[49]. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة،محقق و مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج 6، ص 310 .
[50]. فقهای اهل سنّت نوعاً سؤال و نکدّی در مسجد را در شمار مکروهات مسجد ذکر نموده اند. در کتاب «الفقه علی المذاهب الاربعة» آمده است که: «حنابله سؤال در مسجد و نیز صدقه دادن به سائل در مسجد را مکروه شمرده اند. ولی صدقه دادن به غیر سائل و کسی که خطیب و امام جماعت برای او تقاضای کمک کند را مباح دانسته اند. شافعیه سؤال در مسجد را مکروه شمرده اند ولی چنانچه سؤال در مسجد موجب اضطراب و پریشانی خاطر نمازگزاران شود، آن را حرام دانسته اند. مالکیّه سؤال در مسجد و نیز بخشش به سائل را منهی دانسته اند ولی صدقه دادن در مسجد را جایز شمرده اند. و حنفیّه سؤال در مسجد و بخشش به سائل را مکروه شمرده اند. (رک: «الفقة علی المذاهب الاربة»، عبدالرحمن الجزیری، ج1، ص290).
[51]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 319
[52]. سوره مائده، آیه55.
[53]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 6، ص 15- 25.
[54]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، الأمالي، ص 422.
[55]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 467 .
[56]. کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، ج 6، ص 376، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ؛ در همین زمینه ر.ک: «صحیح بخاری»، ج 1، ص 402، کتاب صفة الصلوة، باب 553 و نیز «صحیح مسلم»، ج 5، ص 49.
[57]. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 630 .
[58]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 467.
[59]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدين، ج 1، ص 51.
[60]. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 484.
[61]. طباطبايى يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى مع تعاليق الإمام الخميني، ص 394.
[62]. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 94.
[63]. عنوانی که در کتب فقهی برای این بحث انتخاب شده، «انشاد الضّالة» است. انشاد از لغات «ضدّ» است که هم به معنای اعلام شیئی گم شده است و هم به معنای طلب شیئی گم شده. در قاموس فیرزآبادی آمده است که: نشد الضالة نشداً و نشدة و نشداناً بکسرهما: طلبها و عرفها و انشد الضالة: عرّفها و استرشد عنها ضدّ. قاموس المحیط، مجد الدّین محمد بن یعقوب فیروزآبادی، ج1، ص341.
[64]. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 1، ص 237.
[65]. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى، تحرير الوسيلة، ج 2، کتاب اللقطة، ص 228، مسئله 19.
[66]. صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص 318.
[67]. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 154.
[68]. ديلمى، حسن، ارشاد القلوب، ترجمه: سلگى نهاوندی، على، ج 1، ص 522.
[69]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، الأمالي، ص 501
[70]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدين، ج 1، ص 48.
[71]. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 635 .
[72]. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، محقق و مصحح: فيضى، آصف،ج 2، ص 190.
[73]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 467 .
[74]. شعيري، تاج الدین محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 124.
[75]. بقره، 125.
[76]. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 635.
[77]. ابن بابويه قمی، محمد بن على، الأمالي، ص 180.
[78]. حدید، 28.