searchicon

کپی شد

آثار نگاه با لذّت و شهوت به نامحرم

برای تبیین موضوع آثار نگاه شهوانی بحث را در ضمن چند نکته مطرح می کنیم:

1. بد حجابی و بی حجابی زنان علاوه بر این که خود یک گناه است، زمینه گناه دیگران را نیز فراهم می کند، اما این نکته دلیل نمی شود که مردان نامحرم مجاز باشند به آنها نگاه های هوس آلود و شهوانی داشته باشند.! بلکه هر انسان بالغ و عاقلی خود پاسخ گوی اعمال خود می باشد؛ چرا که انسان دارای اختیار است و می تواند با وجود مهیّا بودن زمینه های گناه خود را کنترل کرده و مرتکب گناه نشود. چنان که بسیاری از افراد مؤمن به ویژه جوانان مؤمن در روز با موارد زیادی از این صحنه ها مواجه می شوند، ولی از آنها چشم برداشته و مرتکب گناه نمی شوند.

2. هر گناهی دارای آثار منفی مخصوصی است. نگاه به زنان نامحرم از روی لذّت و شهوت هم، آثار منفی در زندگی فردی و اجتماعی انسان به جا می گذارد. به عنوان نمونه، به برخی از آنها از نگاه روایات اشاره می شود:

امام علی (ع) می فرمایند:«هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت است».[1]

امام صادق (ع) نیز در این باره می فرمایند: «نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه بسا یک نگاهی حسرتی طولانی بر جای گذارد».[2]

و هم چنین آن حضرت فرمودند:«نگاه پیاپی [به نامحرم]، بذر شهوت را در دل می افشاند و همین امر برای هلاکت بیننده اش کافی است».[3]

3. اگر کسی در دوران قبل از ازدواج به زنان نامحرم نگاه از روی لذّت و شهوت نماید و از این کار توبه نکرده و ادامه دهد، ممکن است در دوران بعد از ازدواج نیز نگاه های حرام او استمرار داشته و چه بسا بیشتر شود که تأثیر منفی آن در محبت متقابل بین او و همسرش غیر قابل انکار است و حتی ممکن است منجر به اختلاف و جدایی شود.

برای آگاهی بیشتر به نمایه های زیر مراجعه شود:

گناه و آثار آن؛ سؤال 204 (سایت اسلام کوئست: 1073).

اسلام و ارتباط سالم بین دختر و پسر؛ سؤال 1044 (سایت اسلام کوئست: 1110).

اختلاط در دانشگاه ها؛ سؤال 4969 (سایت اسلام کوئست: 5225).

قانون حجاب و دلایل اجبار در اجرای آن؛ سؤال 1174 (سایت اسلام کوئست: 1177).

و همچنین برای دانستن «پیامدهای نگاه به نامحرم» به «پایگاه حوزه نت» مراجعه شود.


[1] . ثقة الاسلام كلينى، كافي، ج 8، ص 23، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ش.

[2]. مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 101، ص 40، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، 1404 ق.

[3] . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 18، ح 4970، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 ق.