کپی شد
آثار فرهنگی معنوی بنی امیه
در این نوشتار به برخی از آثار فرهنگی معنوی بنی امیه اشاره می شود:
الف. تعصب به شعر و زبان عربی
یکی از آثار فرهنگی معنوی دوران بنی امیه این است که دستگاه خلافت کاملاً عربی بود و نتیجه و محصول آن به صورت شعر همراه با تعصب؛ مانند دوران جاهلیت جلوهگری می کرد. این اشعار به شکل مدح دستگاه خلافت و هجو دشمنان دستگاه، صورت تحقق می یافت و با دوران بادیه نشینی اعراب تفاوت زیادی نداشت، جز آن که بگوییم عدهای از اعراب از سرزمین عربستان با همان عادات، اخلاق و روحیه جاهلیت به سرزمین شام آمده و در آنجا ساکن شده و شعر گفته باشند.
زندگی اعراب در دوران جاهلیت از نظر تمدن بسیار عقب افتاده بود. به عبارت دیگر اصولاً شبیه زندگی نبود، که بتوان بدان نام عقب افتاده گذارد؛ زیرا قبائل بدوی اعراب دائماً با یکدیگر در جنگ بودند، اما شعر، خطابه، فصاحت و بلاغت برای آنان بی اندازه پرارزش و بااهمیت بود، چنان که ارج و مقام علمی را در این شعبه از ادبیات می دانستند.
خلفای بنی امیه علاوه بر آن که مانند اعراب بادیه نشین، مؤمن و معتقد به جایگاه شعر و خطابه بودند، تعصب شدیدی نیز درباره زبان عربی و این که جمیع علوم و فنون ادبی در زبان عربی است، داشتند. اصولاً دستگاه خلافت اموی دمشق به فرهنگ و علوم یونانی اعتنایی نداشت و برای آن پشیزی ارزش قائل نبود. در صورتی که تمدن یونانی و رومی در ایالت شام، قبل از تسلط بنی امیه نقش بسیار معتبری را ایفاء می کرد. [1]
اعتقاد خلفای بنی امیه به زبان عربی چنان بود که برای آموزش زبان خالص عربی، فرزندان خود را به بادیه (صحرا، بیابان) می فرستادند. بنیانگذار این سنت در میان امویان، معاویه بود که فرزند خود، یزید را به بادیه فرستاد، به گونه ای که یزید حتی هنگام مرگ پدر، در بادیه به سر می برد.[2]
این سنت، تا آنجا در میان بنی امیه رواج یافته بود که اگر یکی از فرزندان آنان به بادیه نمی رفت، اثر آن برای همگان ظاهر می شد. درباره ولید بن عبدالملک (حکومت 86 – 96ق) گفته اند که وی، مردی لحان؛ یعنی بسیار غلطگو بوده است. دلیل این غلطگویی و ناآشنایی وی با زبان عربی فصیح را نیز در نرفتن به بادیه می دانند. پدرش، عبدالملک در این باره می گوید: «دوست داشتن ولید به زیان ما انجامید و همین محبت سبب شد او را به بادیه نفرستیم».[3]
درباره سلیمان، برادر ولید (حکومت 96- 99 ق) نیز گفته اند که مردی فصیح بود و در بادیه نزد دایی های خود از طایفه بنی عبس، رشد کرده بود.[4]
ب. برخی دانشمندان عصر اموی
اثر فرهنگی معنوی دیگر دوره بنی امیه، وجود برخی دانشمندان در آن عصر است. یکی از آنها «خالد فرزند یزید» (متوفای سال 85 یا 90 هجری قمری) است که به علم کیمیا (شیمی) علاقه مفرط داشت. وی به علوم پزشکی و معارف یونانی توجه داشته، فلاسفه یونان را در مصر جمع و آنان را به ترجمه عربی کتب کیمیایی، پزشکی، و نجوم یونانی و مصری، امر نمود. شاید این ترجمهها اولین اثر یا آثار ترجمه ای دوران اسلامی باشند؛ بدین جهت وی را به «فیلسوف مروانیان» لقب داده اند. این عمل خالد در دوران بنی امیه تا اندازهای چشم گیر بوده است.
بعدها مورخان نام خالد را با جابر بن حیان؛ شیمیدان بزرگ اشتباه کرده و اثر یا آثار جابر را به خالد نسبت داده اند.[5]
[1]. برگرفته از: سایت راسخون، «پزشکی در دوره اموی»؛ به نقل از نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1375.
[2]. برگرفته از: سایت حوزه نت، «روند تاریخی آموزش از صدر اسلام تا پایان امویان»، به نقل از محمد داغ وحفظ الرحمن رشید اویمن، تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، برگردان: علی اصغر کوشافر، انتشارات دانشگاه تبریز، چاپ دوم، تبریز، 1374، ص 171.
[3]. برگرفته از: همان، به نقل از احمد بن محمد بن عبدربه اندلسی، العقد الفرید، تحقیق: عبدالمجید الترحینی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417 ق، ج 5، ص 171.
[4]. همان، ص 172.
[5]. ر.ک: سایت راسخون؛ برگرفته از: نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول).