Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

کعبه (خانه خدا)

چکیدۀ مقالۀ کعبه

كعبه اوّلين خانه‌ای است كه خداوند آن را مخصوص پرستش مردم قرار داده است.

برای کعبه نام های دیگری بیان کرده اند که عبارت است از: عتیق، بکه، بیت المعمور.

کعبه به دست حضرت ابراهیم بنا شد، اما نظر به این که در اثر سیل زمان حضرت نوح خراب شده بود مجدداً به دست حضرت ابراهیم بنا شد و در طول تاریخ بر اثر دخالت حکام مورد تغییر و تحول جزئی قرار گرفت.

کعبه از چهار رکن و چندین اجزا تشکیل شده است که در بين اركان كعبه، علاوه بر رکن حجر، ركن يمانى نیز از موقعيت معنوى ويژه­اى برخوردار است.

گرچه همۀ کعبه و اجزای آن دارای تقدس می­باشد، اما برخی از اجزای آن دارای ویزگی خاص و ویژه ای هستند که به آن اشاره می­شود.

الف. حطیم؛ به مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم (علیه السلام) و قسمتی از حجر اسماعیل (علیه السلام) حطیم گفته می شود.

ب. مستجار؛ ديوار کنار رکن يمانی را مستجار می نامند که محل ورود فاطمه بنت اسد در کعبه، برای تولد امام علی (علیه السلام) همين بخش از ديوار کعبه بوده است.

ج. ملتزم؛ قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را، که در یک سوی آن حجر الاسود و در سوی دیگرش در کعبه قرار دارد، ملتزم می نامند. این مکان محلی است که دعا در آن­جا پذیرفته می شود.

د. ناودان کعبه که به نام های متعددی شهرت دارد؛ از جمله ناودان رحمت، ناودان طلا، میزاب رحمت و میزاب.

مفهوم شناسی کعبه

كعبه از ماده “كعب” به معناى برآمدگى روی پا است، كَعْبُ الرجل؛ يعنى استخوانى كه بین ساق پا و پا قرار گرفته و ساق پا را به پا وصل می کند،[1] همچنین به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده و اگر به “مكعب” نيز مكعب گفته مى ‏شود، به دلیل آن است كه از چهار طرف داراى برآمدگى است. به هر حال اين كلمه (كعبه) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا دارد و هم رمزى از عظمت و بلندى مقام آن مى‏ باشد.[2]

نام های کعبه

در قرآن و احادیث نام های مختلفی برای کعبه ذکر شده است که هر کدام از این اسامی دارای اسرار فراوانی است. در قرآن جمعاً در پانزده آیه از کعبه، با اسامی متعددی یاد شده است، بدین صورت كه واژه «كعبه» دو بار، واژه «البیت» هفت بار، واژه «بیت» یک  بار، واژه «بیت الحرام» دو بار، واژه «بیت العتیق» دو بار، واژه «بیتك المحرّم» یک بار، واژه «بیتی» دو بار، «بكه» یک بار و «بیت المعمور» هم یک بار به كار برده شده است.[3]

فلسفه نام گذاری کعبه

در آموزه­های اسلامی، نكاتی در باب اسرار برخی از نام­های كعبه به چشم می خورد، كه به برخی از آن­ها اشاره می شود:

1. كعبه:

كعبه به صورت مربع است و در زبان عربی معمولاً به خانه­های چهارگوش و مربع، كعبه اطلاق می شود. علت چهارگوش بودنش نیز آن است كه در مقابل بیت­المعمور است كه آن هم چهار گوش است، چون در برابر عرش است كه آن هم چهارگوش است. عرش چهار گوش شده، چون كلماتی كه اسلام برآنها استوار است چهار كلمه است «سبحان الله»، «الحمد لله»، «لا إله إلاّ الله» و «الله اكبر».[4]

2. عتیق: در زمینه علت این نامگذاری وجوه مختلفی بیان شده، كه عبارتند از:

الف. عتیق یعنی آزاد: مقصود این است که خدا آن خانه را از گزند حوادث مصون داشته و آزاد كرده است.[5] در برخی از احادیث بیان­های مختلفی درباره آزادی كعبه ذكر شده است، از جمله: آزاد از مالكیت مردم: امام باقر (علیه السلام) با بیانی روشن تر به همین مضمون اشاره دارد: «كعبه خانه­ای است كه آزاد از مردم بوده و هیچ كس مالک آن نیست».[6]

آزاد از غرق و توفان نوح: خداوند در طوفان نوح (علیه السلام)، تمام زمین را غرق آب كرد؛ لذا هر چه كه در زمین بود غرق شد، مگر كعبه كه خداوند آن را از زمین بالا برد تا غرق نشود؛ از این رو است كه به كعبه عتیق گفته اند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند در ماجرای نوح، همه زمین را زیر آب برد، جز خانه خدا را، آن روز این خانه «عتیق» نام نهاده شد، چون آن روز از غرق شدن رها شد».[7]

آزادی از جهنم: در بعضی از روایات[8] به این نكته اشاره شده است كه اگر كسی خانه خدا را در دنیا زیارت كند و زائر بیت الله الحرام باشد، خداوند او را از جهنم نجات می دهد و برائت از جهنم هدیه او خواهد بود، پس كعبه باعث برائت از آتش جهنم است و به همین دلیل به آن بیت العتیق گفته اند.

ب. قدیم و كهن: از جمله معانی عتیق، كهن و قدیمی است، همین مضمون در روایات هم آمده است. امام باقر (علیه السلام) در مسجدالحرام نشسته بودند، از ایشان درباره بیت عتیق سؤال شد، امام (علیه السلام) فرمود: خداوند كعبه را قبل از خلقت زمین آفرید.[9]

گفتنی است که همۀ این موارد ممکن است در این نامگذاری وجود داشته باشد؛ یعنی مثلاً هم به دلیل این که از مالکیت افراد آزاد است و هم زائرانش از آتش جهنم آزادند و … به آن بیت عتیق گفته شود.

3. بكّه: این عنوان از قرآن گرفته شده است. در این آیه واژه «بكّه» با ویژگی­های خاصی بیان شده است: نخستین خانه­ای كه برای مردم بنا شده، همان است كه در مكه است. [10]

عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السلام) درباره این نامگذاری سؤال می كند، امام (علیه السلام) می فرماید: مردم در دور و اطراف آن می گریند،[11] خانه خدا پیوندی با اشک و آه دارد و خیراتی برای انسان به ارمغان می آورد و وسیله هدایت بشر است. این امر مهم با تضرع به خدا و اشک و آه امكان پذیر است.

4. بیت المعمور: یكی دیگر از اسامی خانه خدا، بیت المعمور است؛ یعنی خانۀ آباد، این خانه همواره آباد است. آبادانی كعبه به دو معنا می تواند باشد، یكی این كه همواره این خانه روی زمین آباد بوده است و اگر هم كسی آن را تخریب كرده، با سرعت تجدید بنا و آباد شده است. دیگر این كه بیت المعمور اشاره به عمران و آبادی معنوی است.

محمد بن سنان از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: علت طواف به كعبه اين است كه بعد از آن­كه خداوند متعال به فرشتگان فرمود: ” من در زمين خليفه‏اى قرار خواهم داد” و فرشتگان اعتراض كردند كه آيا مى‏خواهى كسانى در زمين بيافرينى كه خونريزى كنند؟ و آن گاه از اعتراض خود پشيمان شده، فهميدند كه گناه كرده‏اند ناچار به عرش خدا پناه برده استغفار كردند، و خداوند از اين حالت فرشتگان خوشش آمد و به همين خاطر در آسمان چهارم خانه‏اى برابر عرش ساخت و اسم آن را” ضراح” گذاشت، و در مقابل آن خانه ديگرى به نام” بيت المعمور” در آسمان دنيا بنا نهاد آن گاه خانه كعبه را مقابل” بيت المعمور” قرار داد و آدم را فرمود تا آن را طواف نمايد، و اين سنت در ميان فرزندان او تا قيامت معمول خواهد بود [12].[13]

فلسفه بنای کعبه

بر اساس آيات قرآن، همچنين اسناد تاريخى، مكه نمادى از بركات الهى، هدايت بشر[14]و محل اجتماع[15] براى عبوديت حضرت حق، تلقى شده است. خداوند متعال با افاضۀ خير فراوان دنيوى بر اين مكان كه قبل از آن خشک و لم ‏يزرع بود، رزّاقيت خود را به عرصه نمايش درآورد[16] و با ارائۀ اين حقيقت كه آن جا محلى است براى وصول به مقام قرب الهى، چگونگى سلوک بندگى را، براى هدايت جهانيان به تصوير كشيد. چنان كه با مقرر نمودن يک سلسله اعمال تشريعى در ايام خاص، كيفيت سير عبودى را به انسان‏ها خاطرنشان مى‏سازد كه آدمى بايد از نفس خویش هجرت كرده، با پاک­سازى خود از هرگونه آلودگى، تعلّق، رنگ و هيئت غيرخدايى، با اخلاص، اقبال و توبۀ خاص، به مقام قرب ربوبى بار يابد. علاوه بر آن، خانه خود را نشانگر مقام ابراهيم (ع)، حرم امن و حج توانمندان تلقى فرمود كه هر يک نشان دهنده عظمت مقام حضرت حق هستند. به واقع چه نشانى گوياتر و رساتر از اين كه هر سال میلیون­ها نفر در اين مكان مجتمع گشته و با انجام مناسک و اعمال ویژه، عبوديت خویش را در برابر خداوند به نمايش گذارده، كه اين خود براى ديگر مردمان، بيدارگر و تحول ‏آفرين است.

خداوند، دستور ساخت اين خانه را صادر فرمود تا به عنوان قبله در نماز، در هنگام قربانی­کردن و در مواجهۀ اموات و …، يادآور خويش به مردم باشد. علاوه بر آن كه همه دل‏هاى متفرق را به يک سو جمع نموده است تا روح توحيد و يكى بودن را در آنها بپروراند و به واسطۀ آن، دين خود را زنده و پايدار سازد.

پس هدف از برپايى چنين مكان شريفى چيزى نيست جز قراردادن نماد و نشانى از مسائل معنوى و فرامادى.

قرآن كریم به اهداف ساخت این بنا و سابقۀ آن اشاره دارد، آن­جا كه فرمود: “اولین خانه­ای كه در جهت تأمین منافع مردم، بنا شده، همان است كه در سرزمین مكه است. خانه ای که برای جهانیان سبب بركت (افزونی نعمت­ها) و موجب هدایت است”[17].[18]

اهمیت و فضیلت کعبه

اهميت كعبه به اندازه‏اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته، نگاه كردن به آن، عبادت، و طواف گرد آن از بهترين اعمال است، حتى در روايتى از امام باقر (ع) مى‏خوانيم كه فرمود: “شايسته نيست كسى خانه خود را برتر از كعبه بسازد”.[19]

ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست، زيرا به گفته اميرمؤمنان على (ع) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه” خداوند خانه خود را در يكى از سرزمين­هاى خشک و سوزان و ميان كوه‏هاى خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح و سنگ­هاى عادى و معمولى بسيار ساده‏اى آن را بنا كنند”[20] ولى از آن­جا كه خانه كعبه قديمى­ترين و پرسابقه­ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزى براى توجه ملت­ها و اقوام مختلف است، اين­همه اهميت در پيش­گاه خدا يافته است.[21]

كعبه نزد ادیان و امت­ها

به طور كلی، كعبه در كتاب های پیشینیان دارای جایگاه خاصی بوده است. ارزقی از قول وهب بن منبه آورده است كه كتاب­های گذشتگان از خواص زمزم سخن گفته اند. وی می افزاید: سوگند به آن كه جان وهب در دست اوست، هر آن كه از زمزم سیر بنوشد، درد از او برطرف گردد و شفا یابد. نظیر آن را از قول كعب الاحبار و كتب پیشین نیز آورده است.[22]

برای روشن شدن جایگاه كعبه در ادیان مختلف، نگاهی گذرا به ادیان بزرگ زمان جاهلی می كنیم:

1. یهود: یهودیان كعبه را تعظیم می كردند و آن را معبدی می دانسته و در آن خدا را طبق دین ابراهیم (ع) عبادت می كردند. شواهدی بر این امر وجود دارد:

طبق قولی چاه زمزم به خاطر مزمزه یهود و مجوس از آب آن، به زمزم معروف گشته است. این خود شاهدی بر این است كه یهودیان برای زمزم و در نتیجه، كعبه ارج و منزلت قایل بوده اند.

2. نصارا (مسیحیت): نزد نصارا نیز كعبه به عنوان محل عبادت خداوند تلقّی می شد. ایشان برای كعبه ارج و منزلتی خاص قایل بودند.

كسانی كه پیش از سال فتح مكه، داخل كعبه را دیده اند، می­گویند: تمثال حضرت مریم و حضرت عیسی (ع) در آن نصب بوده و عیسی در دامن مادر نشسته بود.[23]

ممكن است گفته شود كه چرا تماثیل حضرت عیسی و مریم در كعبه آویزان بوده با این­كه كعبه در آن زمان جایگاه بت­ها شده بود. در پاسخ باید گفت: از جمله علت­هایی كه عرب جاهلی بت­ها را در كعبه قرار می دادند، بدین دلیل بود كه بت­ها را به عنوان شفیعان خود در خانه خدا (كعبه) قرار می دادند تا به درگاه الهی برای آن­ها شفاعت كنند. در واقع، بت­ها واسطه بین خدا و مردم بودند. علت دیگر این بود كه آن بت­ها را به عنوان الهه­های خود می پنداشتند. با این بیان، بعید نیست كه تمثال حضرت عیسی و مریم در كعبه بوده باشند؛ زیرا مسیحیان نیز به وسیله آن تمثال ها به خدا می رسیدند و حتی از این بالاتر، این­كه، آن­ها را الهه های خود می دانستند.

در این صورت، معلوم می شود كه كعبه نزد مسیحیان دست كم برای عده­ای كه با حجاز در ارتباط بودند، دارای ارج و منزلتی رفیع بوده است.

3. هندو: هندوها معتقدند كه روح در «سینا»، كه اُقنوم سوم از ثالوث بوذی است، هنگامی كه با همسر خود از شهرهای حجاز دیدار می كرد در حجرالاسود حلول كرده است.[24] به همین دلیل، هندوها برای كعبه مقامی رفیع قایل بوده و آن را معبدی برای خود به حساب می آوردند.

4. صابئین: صابئین نیز به فضل و قداست كعبه معترف بودند.[25] صابئین از فرس و كلدانیان معتقدند كه كعبه یكی از خانه­های مقدس هفت­گانه است. … گفته شده كه كلدانیان معتقد بودند كعبه خانه زحل است، چون قدیمی بوده و عمر طولانی كرده است.[26]

همچنین قاضی عبدالجبار نقل می كند كه صابئین خانه­هایی را برای عبادت به عدد هفت ستاره محسوب می­کنند و مدّعی هستند كه بیت الله الحرام یكی از آن­ها است. علت این­كه این بیت باقی مانده، این است كه بیت زحل رمز بقا و ثباتش می باشد.[27]

گفتنی است شاهد دیگر بر این مطلب این است كه حضرت ابراهیم (ع) از پیامبران بزرگ مورد پذیرش یهود، نصارا و صابئین می باشد؛ از این رو، بعید نیست كه آن­ها كعبه ای را كه به دست مبارک حضرت ابراهیم (ع) ساخته شده است، بزرگ شمارند.

در پایان شاید در مورد جایگاه كعبه نزد سایر ملل و ادیان بتوان گفت: تمام این مطالبی كه گفته شده برآمده از روایات می­باشد و ما دلیل و سند تاریخی بر آن نداریم. از سوی دیگر، عواطف نقش زیادی در ظهور این روایات داشته اند.

ولی شايد نتوان این ادعاء را به طور كامل در تمام موارد پذيرفت: زيرا اولا، تمامي اين اديان كه ذكر شدند از اديان سامي هستند و براي حضرت ابراهيم(عليه السلام) اهميت شاياني قايلند و از سوي ديگر، بر اساس آیۀ كريمه 27 سوره حج[28]، حضرت ابراهيم مأمور به دعوت همه مردم براي انجام مراسم حج بوده است. از اين رو، بعيد نيست كه آن ها براي كعبه اهميت قايل باشند.

ثانياً، كعبه محل عبادت خدا بوده است و اغلب اين اديان به خداوند اعتقاد داشته اند. در نتيجه، بعيد نيست كه آن­ها هم در بيت الله الحرام به عبادت خداوند مي­پرداختند.

ثالثاً، رواياتي وجود دارند كه بيان مي كنند پيامبران پيشين براي كعبه اهميت قايل بودند و طواف آن را به­جا آورده­اند؛ از اين رو، بعيد نيست كه پيروانشان نيز از آن­ها تبعيت كرده باشند.

رابعاً، در برخي موارد سند تاريخي بر مسئله وجود دارد. خلاصه اينكه، كعبه در بين اقوام و اديان گوناگون در ايام جاهلي داراي جايگاه رفيع بوده است. [29]

كعبه نزد ملت­ها

کعبه در نزد ملت­ها و اقوام مختلف دارای ارج و منزلت خاصی بوده است که نمونه هایی از آن بیان می شود:

1. اعراب: پیش از ظهور اسلام، خانه خدا نزد اعراب ارج و منزلتی رفیع داشت و برای عرب هیچ معبدی همانند كعبه دارای عظمت و منزلت نبود؛ زیرا آن را خانه خدا و بنای ابراهیم خلیل (ع) می دانستند[30] و از هر سو به زیارت آن می آمدند. حج جزو دین عرب بود كه به صورت ارثی در بین آن­ها باقی مانده بود،[31] در واقع، چون كعبه برای اعراب دارای ارزش و منزلتی رفیع بوده، بت­های بزرگ خود را در آن قرار می دادند و با تعظیم كعبه، آن بت­ها را نیز تعظیم می كردند.

2. ایرانیان: كعبه در نزد اقوام مختلف ایرانی دارای ارج و منزلتی خاص بود و اسلاف ایرانیان (فُرس) برای زیارت كعبه و طواف آن، عازم سرزمین حجاز می­شدند و برای كعبه هدایایی می فرستادند.

ساسان فرزند بابک اردشیر، حج به جا آورد و آب زمزم را مزمزه كرد. حتی می­گویند به خاطر همین، چاه زمزم، به «زمزم» معروف گشته است، همچنین  ایشان دو غزال از طلا و شمشیرهایی از جواهر، و طلاجات زیادی برای كعبه فرستاد.

در اشعار عربی قدیم چنین آمده است:

زمزمت الفرس علی زمزم

و ذاك من سالفها الاقدم

از میان ایرانیان برخی از گذشتگان دور بر سر چاه زمزم آب آن را مزمزه کردند.

این بیت، خود گواه بر رواج داشتن زیارت كعبه و نوشیدن از چاه زمزم توسط ایرانیان است.

بعضی از شعرای ایرانی پس از ظهور اسلام، زیارت و طواف كعبه را پیش از اسلام برای خود افتخار می دانستند. همچنین در تاریخ آمده است كه ایرانیان هدایای نفیسی برای كعبه می فرستادند. [32]

3. یمنی­ها: یمنی­ها مانند سایر مللی كه با سرزمین حجاز در ارتباط بودند، برای كعبه اهمیت و ارزش خاصی قایل بودند و برای انجام مراسم حج بدان سرزمین مسافرت می­كردند.[33] برای تأیید این مطلب می توان به دو نمونه اشاره کرد:

الف. برخی گفته­اند: در سنگ نوشته­هایی كه در مسجدالحرام دیده شده است، به نوشته­هایی برمی­خوریم كه نشانگر این است كه قبایل یمنی در ایام جاهلی حج به جا می­آوردند و ارتباط آنان با مكه بسیار وثیق بوده است.[34]

ب. مسئله پوشش كعبه، كه یک سنت دیرینه است، به اسعد ابوكرب كه از اهالی تبع از قبائل یمن می باشد، برمی­گردد[35] و این امر خود گواه بر ارج و منزلت كعبه نزد آنان است.

4. رومیان: در نزد رومیان نیز كعبه دارای قداست و منزلتی خاص بوده است. فاكهی در كتاب اخبار مكه به نقل از یكی از اسرای مسلمان، كه در سرزمین روم اسیر بود، چنین می نویسد: مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسید: از كدام شهری؟ پاسخ دادم از شهر مكه هستم. گفت: آیا «هزمه جبرئیل» را می شناسی؟ گفتم آری. پرسید: آیا «بره» را می شناسی؟ پاسخ دادم: آری. گفت: آیا نام دیگری برای آن به یاد داری؟ گفتم: آری، امروز به زمزم مشهور است. این اسیر مسلمان می­افزاید، آن گاه پادشاه از بركت زمزم سخن گفت و افزود حال كه چنین می گویی، ما در كتاب هایمان خوانده­ایم كه اگر کسی به مقدار كف دست از آن آب بر سر بریزد هرگز خوار و ذلیل نمی گردد.[36]

همچنین نقل شده وقتی كه اسكندر بر اهل مكه (خزاعه) غلبه پیدا كرد و آن ها را از مكه بیرون كرد، حج بیت الله به جا آورد.[37]

فضیلت کعبه

کعبه از جایگاه و فضیلت­های بسیاری برخوردار است که در این جا به چند نمونه از آن اشاره می شود:

الف. کعبه، تضمین کننده حیات و بقای اسلام: امام صادق (علیه السلام) فرمود: تا آن زمان که کعبه برپاست، دین نیز پایدار است.[38]

ب. کعبه، خانه ای مبارک و خانه هدایت بخش: خداوند در قرآن کریم می فرماید: اول خانه‏اى كه براى مكان عبادت خلق بنا شده است، در مكّه است كه در آن بركت و هدايت خلايق است.[39]

مبارک به معنای خیر و برکت فراوان است و مبارک بودن خانه خدا، می تواند از این جهت باشد که این خانه همواره محلّ عبادت و طواف بوده و پاداش عبادت در آن­جا دو چندان است و سبب بخشش گناهان می باشد.[40]

کعبه راهنمای بندگان به سوی خداست و آنان با انجام حج و عمره و سایر عبادات به سمت و اطراف کعبه، به بهشت و سعادت راه می یابند.

ج. کعبه، خانه ای امن و امنیت آفرین: کعبه خانه ای امن و در امان از گزند حوادث طبیعی و قهر جباران و بدخواهان است، کعبه مایه امنیت هر کس و هر چیزی است که به آن وارد شود.

امام باقر(علیه السلام) فرمود: هر کس وارد آن (بیت) شود، در حالی که عارف به تمام  واجبات الهی باشد، در عالم آخرت از عذاب همیشگی در امان خواهد بود.[41]

طبق روایات فراوان، اگر کسی در خارج حرم مرتکب جرمی شود و به حرم خدا پناهنده گردد، تا زمانی که در حرم به سر می برد، کسی حق تعرّض به او را ندارد و نمی توان در آن­جا بر او حدّ جاری کرد، حتی اگر حیوانات وحشی هم به حرم خدا پناهنده شوند، کسی حق تعرّض به آنها را ندارد و نیز درختان خودرو در حرم خدا را هم کسی نمی تواند بکَند.

این امنیت همه جانبه حرمِ خدا، به اعتبار وجود کعبه در آن است.

خدای سبحان امنیت مطلق و همه جانبه را از ویژگی­ها و فضایل کعبه برشمرده و می فرماید: آن هنگام خانه کعبه را محلّ بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم.[42]

د. کعبه، پاک و مطهّر از آلودگی­ها: خداوند در قرآن می فرماید: ما به ابراهیم و اسماعیل امرکردیم که خانه مرا پاک و پاکیزه نمایید.[43]

تطهیر خانه خدا می تواند به این معنا باشد که ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) مأمور شدند کعبه را از آلودگی­هایی که پیش از آن، مشرکان، در اطراف آن ایجاد کرده بودند، پاک سازی نمایند. بنا به عقیده برخی مفسران، کعبه پیش از آن­که در دست ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) قرار گیرد در اختیار مشرکان بوده و آنها نظافت را رعایت نمی کردند.

دیگر این­که، تطهیر کعبه می تواند به این معنا باشد که ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) موظّف شدند کعبه را بر اساس طهارت، تقوا و اخلاص بنا نمایند آن گونه که حق تعالی می فرماید:[44]  آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده، بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاهِ سستی نهاده که ناگهان در آتش دوزخ فرو می ریزد.[45]

به هر حال، کعبه بنایی است که از هرگونه آلودگی و ناخالصی پاک و مطهّر است؛ چرا که پاکی و طهارت کعبه، خواست صاحب آن، خداوند تبارک و تعالی است.

کعبه، تجسم عرش خدا در زمین

آغاز و پیدایش این خانه چنین بود، که خداوند به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی قرار می دهم. فرشتگان پاسخ دادند: آیا در آن، کسی را قرار می دهی که فساد می­کند و خون­ها می ریزد؟! خداوند از فرشتگان روی گرداند، آنان دیدند که این روی گردانی از خشم خدا است. پس به عرش او پناهنده شدند. خداوند به یکی از فرشتگان فرمان داد تا در آسمان ششم در برابر عرش او خانه­ای برایش بسازند به نام ضُراح، آن را برای آسمانیان قرار داد که هر روز هفتاد هزار فرشته طوافش می­کنند و باز نمی­گردند و استغفار می­کنند. پس چون آدم به آسمان دنیا فرود آمد، خداوند فرمان داد که این خانه را در زمین بنا کنید. پس خداوند این را برای آدم و نسل او قرار داد، همچنانکه آن خانه را برای آسمانیان قرار داده بود. [46]

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: چون خداوند آدم را از بهشت فرود آورد، فرمود: من همراه تو خانه ای فرود می آورم که بر گِرد آن طواف شود. آن چنان که عرش من طواف می شود و نزد آن نماز خوانده شود، همان­گونه که نزد عرش من نماز خوانده می شود.[47]

مواد بنای کعبه

هنگامى ‏كه حضرت آدم (عليه السلام) تصميم گرفت كعبه را بنا كند، جبرئيل (عليه السلام) نازل شد و دو بال خود را بر اساس ثابتى بر زمين زد كه در نتيجه، سنگ­ها از آن جدا و سپس توسط ملائكه به سوى محل كنونى كعبه حمل گرديد.

تاريخ ارزقى، در اين زمينه مى‏نوسد: اين‏سنگ ها، از پنج ‏كوه جدا شدند: «لبنان»، «طورزيتا»، «طورسينا»، «جودى» و «حِراء».

ثعالبى گفته است: «طور زيتا» و «طور تيناء» دو كوه هستند كه در بيت‏ المقدّس قرار گرفته‏اند. و «لبنان» كوهى در نزديكى شام است كه بدان كوه «اولياء» گفته مى‏شود.[48] همچنين در «مختار الصحاح» نوشته ثعالبى آمده است:

جودى، كوهى است در جزيره (موصل)[49] كه كشتى حضرت نوح پس از طوفان بر روى آن لنگر انداخت، اما طور سينا در مصر و حراء در مكه است.

در كتاب «نهاية الأرب في فنون الأَدب» نويدى در اين مورد آمده است: عبداللَّه عمر گفت: چهار كوه نزد خداوند مقدس است: «طور تينا»، «طور زيتا»، «طور سينا» و «طور تيمانا». اما طور تينا در دمشق است و طور زيتا در بيت ‏المقدس و طور سينا همان كوهى است كه حضرت موسى (عليه السلام) بر آن قرار گرفت و اما طور تيمانا در مكه است[50].

اندازه‏ كعبه

ابوالوليد ازرقى در كتاب تاريخى اخبار مكه، درباره اندازه‏ كعبه معظمه در زمان­های مختلف چنين آورده است:

اندازه كعبه در بنای حضرت ابراهيم (عليه السلام)

ارتفاع كعبه 9 ذراع‏ (حدود چهار متر و پانزده سانتی متر).[51]

طول ديوار شرقى كه در كعبه در آن قرار دارد 32 ذراع ‏(حدود چهارده متر و هفتاد و هشت سانتی متر).

طول ديوار غربى دیوار مقابل در کعبه 31 ذراع ‏(حدود چهارده متر و سی و دو سانتی متر).

طول ديوار شمالى كه حِجر اسماعيل در آن قرار گرفته است 22 ذراع‏ (حدود ده متر و شانزده سانتی متر).

طول ديوار جنوبى که ميان ركن حجرالأسود و ركن يمانى است 22 ذراع‏ (حدود ده متر و شانزده سانتی متر).

اندازه كعبه در بنای قريش‏ بر اساس ذراع‏

بلندى و ارتفاع كعبه 18 ذراع ‏(حدود هشت متر و سی سانتی متر).

طول ديوار شرقى 26 ذراع‏ (حدود دوازده متر و یک سانتی متر).

طول ديوار غربى كعبه 26 ذراع‏ (حدود دوازده متر و یک سانتی متر).

طول ديوار شمالى كعبه 22 ذراع ‏(حدود ده متر و شانزده سانتی متر).

طول ديوار جنوبى كعبه 20 ذراع‏ ‏(حدود نه متر و بیست چهار سانتی متر).

اندازه كعبه در بنای عبداللَّه بن زبير بر اساس ذراع‏

ارتفاع كعبه 27 ذراع‏ (حدود دوازده متر و چهل و هفت سانتی متر).

طول ديوار شرقى كعبه 32 ذراع‏ (حدود چهارده متر و هفتاد و هشت سانتی متر).

طول ديوار غربى كعبه 31 ذراع‏ (حدود چهارده متر و سی و دو سانتی متر).

طول ديوار شمالى كعبه 22 ذراع‏ (حدود ده متر و شانزده سانتی متر).

طول ديوار جنوبى كعبه 20 ذراع ‏‏(حدود نه متر و بیست چهار سانتی متر).

اندازه كعبه در بنای حَجّاج ‏بر اساس ذراع‏

ارتفاع كعبه 27 ذراع‏ (حدود دوازده متر و چهل و هفت سانتی متر).

طول ديوار شرقى كعبه 26 ذراع ‏(حدود دوازده متر و یک سانتی متر).

طول ديوار غربى كعبه 26 ذراع ‏(حدود دوازده متر و یک سانتی متر).

طول ديوار شمالى كعبه 22 ذراع‏‏ (حدود ده متر و شانزده سانتی متر).

طول ديوار جنوبى كعبه 20 ذراع ‏(حدود نه متر و بیست چهار سانتی متر).

محمد طاهر كردى در «التاريخ القويم لمكّة و بيت اللَّه الكريم» اندازه‏هاى كعبه مشرفه و ابعاد آن را، بر اساس واحد اندازه‏گيرى متر، كه در زمان كنونى معمول است، به نقل از مهندسان مصرى در سال 1377 ه. ق. چنين آورده است:

اندازه‏ها و ابعاد كعبه مشرفه بر اساس واحد اندازه‏گيرى متر و سانتى‏ متر.

ارتفاع در كعبه از سطح زمين مطاف 192س.

طول قفل در كعبه 34 س.

فاصله ميان حفره كنار درِ كعبه تا پنجره مقام ابراهيم (عليه السلام) 986 س.

فاصله ميان حفره ياد شده تا ابتداى فضاى حجر (انتهاى ضلع كعبه) 560 س .

فاصله ابتداى حفره ياد شده تا ركن حجرالأسود 480 س.

اندازه‏ها و ابعاد كعبه مشرفه بر اساس واحد اندازه ‏گيرى متر و سانتى‏ متر

فاصله ميان حفره فوق تا ابتداى درگاه درِ كعبه 60.

فاصله ميان شاذروان در كنار حجرالأسود تا ملتزم 100.

ارتفاع كامل ديوارهای كعبه در سمت شرقى، غربى، شمالى و جنوبى هر کدام 1295[52].[53]

ارکان کعبه

کعبه از چهار رکن تشکیل شده است که اسامی آنها به ترتیب طواف حاجیان عبارت است از:

الف. رکن حجر الاسود که حجر الاسود در این­جا قرار داده شده است.

ب. رکن عراقی که پس از رکن حجر الاسود و در یک طرف حجر اسماعیل قرار گرفته است.

ج.  رکن شامی که پس از رکن عراقی و در طرف دیگر حجر اسماعیل قرار گرفته است.

د. رکن یمانی که پس از رکن شامی و قبل از رکن حجر الاسود قرار گرفته است.

حجرالاسود

حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام بوده و در رکن حجر کعبه در ارتفاع 5/1 متری قرار گرفته است. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت از عناصر اصلی کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدّس، رسول خدا (ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.

حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله­ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا (ص) همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست آن حضرت در جای خود نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید، که آخرین بار قسمت­های مختلف آن را به یک­دیگر متصل کردند و آن را در محفظه­ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته­اند.

در بسیاری از روایات آمده که حجرالاسود از سنگ­های بهشتی است و همراه آدم (ع) به زمین فرود آمد.[54]

در نقلی از ابن عباس آمده که هر کس که با رسول خدا (ص) بیعت نکرده است (کسانی که در زمان پیامبر (ص) نبوده اند)، اگر حجرالاسود را استلام نماید، با خدا و رسول (ص) بیعت کرده است.

همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما چون مشرکان با آن تماس گرفتند، این سبب سیاه شدن آن گردید.[55]

همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: حجرالاسود، دست (قدرت و عظمت) خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است.[56]

در سال 317 هـ .ق یکی از فرقه­های منسوب به اسماعیلیان که به ” قرامطه” شهرت داشتند، حجرالاسود را از کنار کعبه برداشتند و به احساء (منطقه ای در شرق عربستان) بردند. این گروه به مدت 22 سال و چهار روز کم، تا سال 339 هجری سنگ را در آن­جا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به­جای نخست بازگرداندند.[57] پس از آن، طی سال­های پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیر عمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله­ای از نقره قرار داده شده است.

استلام حجرالاسود

برای واژۀ استلام معانی مختلفی بیان شده است و از جملۀ آن عبارت است از: بوسیدن و لمس کردن است.

در لسان العرب آمده است: و اسْتَلَمَ الحَجر و اسْتَلأَمَهُ: قَبَّله أَو اعتنقه، حجر الأسود را بوسید، آنرا با دست مسح و لمس كرد.[58]

استلام حجرالاسود، يكى از اعمال مستحبى است كه پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السّلام)، انجام دادن آن را بسيار سفارش كرده اند. و در بسيارى از روايات، استلام حجرالاسود به عنوان سنّت رسول خدا معرفى شده است.

امام صادق (عليه السّلام) مى فرمايد: عمر بن خطاب از كنار حجرالاسود گذشت و گفت: اى سنگ! به خدا سوگند! ما مى دانيم تو سنگى هستى كه هيچ ضرر و نفعى ندارى، فقط مى دانيم كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) تو را دوست داشت، و به همين جهت ما نيز تو را دوست داريم.

اميرالمؤمنين على (عليه السّلام) به عمر بن خطاب فرمود: اى پسر خطاب! به خدا سوگند! خداوند اين سنگ را در روز قيامت حاضر مى كند در حالى كه يک زبان و دو لب دارد و براى كسانى كه تجديد ميثاق كرده اند شهادت مى دهد… .[59]

البته در استلام حجرالاسود رعايت حال ديگران  لازم است و چنانچه این کار موجب اذيت و آزار ديگران شود، بهتر است به جای استلام از دور به آن اشاره شود.

از امام رضا (عليه السّلام) پرسيدند: آيا در استلام حجرالاسود، وقتى مردم زياد شدند و ازدحام كردند كسى حق دارد براى استلام آن، مبارزه كند؟ آن حضرت فرمود: در اين صورت با دست خود به حجرالاسود اشاره كن.[60]

در روايتى نقل شده است كه در مكّه مردى از كارگزاران بنى اميّه زندگى مى كرد كه به او ابن ابى عوانه مى گفتند. اين شخص با اهل بيت پيامبر (عليهم السّلام) دشمنى داشت و هر گاه امام صادق (عليه السّلام) یا يكى از بزرگان اهل بيت (عليهم السّلام) وارد مكه مى شد، آن مرد او را به بازيچه مى گرفت. روزى نزد امام صادق (عليه السّلام) آمد در حالى كه آن حضرت در طواف بود، به او عرض كرد: نظر شما درباره استلام حجرالاسود چيست؟ آن حضرت فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) آن را استلام مى كرد.

او عرض كرد: من نديده ام شما آن را استلام كنى.

آن حضرت فرمود: نمى خواهم انسان ضعيفى را اذيت كرده يا خود اذيت شوم.

آن مرد به امام صادق (عليه السّلام) عرض كرد: من گمان مى كردم كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) آن را استلام مى كرد. يعنى به اذيت ديگران يا خودش كارى نداشت؟

امام صادق (عليه السّلام) فرمود: آرى، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) آن را استلام مى كرد ولى مردم وقتى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) را مى ديدند، حقّش را ادا مى كردند و راه را براى او باز مى نمودند و لكن حقّ مرا ادا نمى كنند.[61]

استلام حجرالاسود یا دعا

دعا در كنار حجرالاسود از آداب ويژه­اى برخوردار است. امام صادق (عليه السّلام) فرموده است: هرگاه نزديک حجرالاسود رسيدى، دو دست خود را به طرف آسمان بلند كرده و حمد و ثناى پروردگار را انجام بده و بر پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) و اهل بيت او صلوات بفرست و از خداوند درخواست كن تا از تو قبول كند. سپس حجرالاسود را استلام نموده و ببوس، چنانچه نتوانستى آن را ببوسى فقط استلام كن، و اگر نتوانستى استلام كنى، فقط به آن اشاره كن و بگو: الَّلهُمَّ! أمانَتى أدَّيْتُها وَ ميثاقى تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لى بِالمُوافاةِ، اَلَّلهُمَّ! تَصْديقاً بِكِتابِكَ وَعَلى سُنَّةِ نَبيكَ اَشْهَدُ أنْ لاإِلهَ اِلا اللّه وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رسُولُهُ امَنْتُ بِاللّه وَ كَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ بِاللاّتِ وَالغُزّى وَعِبادَةِ الشَّيْطانِ وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدَّعى مِنْ دُونِ اللّه.

و اگر نتوانستى همه آن را بگويى، فقط قسمتى از آن را بخوان و بگو:

اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَ فِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سَيْحَتِي وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ وَ مَوَاقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة [62].

فلسفه استلام حجرالاسود

طبق آنچه از احاديث استفاده مى شود، سفارش به استلام و بوسيدن حجرالاسود، سرّ و حكمتى دارد. در قرآن كريم اشاره شده است كه خداوند در عالم ذر، تمام فرزندان آدم را حاضر نمود و خطاب به آنان فرمود: ْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ،[63] آيا من پروردگار شما نيستم؟ قالُوا: بَلى،[64] همگى گفتند: آرى، تو پروردگار ما هستى.

از پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) و ائمه اطهار (عليهم السّلام) نقل شده وقتى که خداوند فرزندان آدم را حاضر نمود، از آنان ميثاق و اقرار گرفت، حجرالاسود را نيز فرا خواند و به آن امر كرد كه ميثاق فرزندان آدم را در خود حفظ و نگهدارى كن. و استلام حجرالاسود در واقع تجديد ميثاق و بيعت است و هر كسى كه آن را استلام كند، در روز قيامت، حجرالاسود شهادت مى دهد كه او دوباره تجديد ميثاق و بيعت كرده است.

از امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است كه فرمود: خداوند حجر الاسود را آفريد و سپس از بندگانش ميثاق گرفت و به اين سنگ دستور داد: اين ميثاق را حفظ كن و مؤمنان با او تجديد ميثاق مى كنند.[65]

برگرفته از سایت تبیان

رکن یمانی

در بين اركان كعبه، علاوه بر رکن حجر، ركن يمانى از موقعيت معنوى ويژه­اى برخوردار است.

ركن يمانى، زاويه جنوبى خانه كعبه است كه در سمت كشور يمن واقع شده است. در بعضى روايات، ركن يمانى به عنوان يَمْينُ اللّه في ارضِهِ مطرح شده است. و سفارش شده كه ركن يمانى را استلام كنيد. امام صادق (عليه السّلام) مى فرمايد: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) فرموده است: طُوفُوا بِالبَيْتِ وَ اسْتَلِمُوا الرّكْنَ فَاِنَّهُ يَمينُ اللّه فى ارْضِهِ يُصافِحُ بِها خَلْقُهُ مُصافِحَة العَبْدِ أو الرَّحيلِ يَشهَدُ لِمَنْ اسْتَلَمَّهُ بِالمُوافاتِ.[66]

يعنى: به دور خانه كعبه طواف كنيد و ركن يمانى را استلام نماييد، زيرا ركن يمانى، يمين اللّه در زمين است و خداوند به وسيله آن با بندگانش مصافحه مى كند، چنان كه يک عبد با مولايش مصافحه مى كند و ركن يمانى روز قيامت براى استلام كنندگان،شهادت مى دهد كه اينها وفاى به عهد كردند.

شيخ صدوق (ره) فرموده است: يمين اللّه راه خداوند است که مؤمنان به آن وسیله به بهشت وارد مى­شوند.[67]

دعا در كنار ركن يمانى از اهميت ويژه­اى برخوردار است؛ زيرا در بعضى از روايات، ركن يمانى به عنوان درى از درهاى بهشت معرفى شده است.[68] و در روايتى از امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است كه خداوند بین رکن يمانى، فرشته اى را وکیل قرار داده تا به دعاى شما آمين بگويد.[69]

از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) نقل شده است كه آن حضرت خانه كعبه را طواف مى كرد تا به ركن يمانى مى رسيد، آن گاه سرش را به سمت كعبه بلند مى كرد و مى فرمود: اَلْحَمْدُ للّه الذى شَرَّفَكَ وَ عَظَّمَكَ وَ الحَمْدُللّه الَّذى بَعَثَنى نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَلِيّاً اِماماً، اَلَّلهُمَّ اهْدِ لَهُ خَلْقِكَ وَجَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ.[70]

ولادت حضرت علی (ع) در کعبه

یکی از جریانات اعجاز گونه ای که در کعبه رخ داده و مورد اتفاق همه شیعیان و برخی از عالمان اهل سنت[71] می باشد، ولادت حضرت علی (ع) در خانه کعبه است.

این قضیه در منابع معتبر شیعی این گونه آمده است:

ابن شاذان می­گوید: ابراهیم بن علی از امام صادق (ع)، ایشان هم از پدرانش نقل می کند که فرمودند: عباس بن عبد المطلب و یزید بن قعنب با گروهی از بنی هاشم و عبد العزّی در کنار خانۀ خدا نشسته بودند. در این هنگام فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) که در ماه نهم حاملگی بود و زمان وضع حملش فرارسیده بود، وارد مسجد الحرام شد و گوشۀ پرده خانه را گرفت و بالا انداخت و عرض کرد: خداوندا من به تو و به چیزی که فرستاده­ات آورده و به همۀ پیامبران و همۀ کتاب­هایی که فرستادی و به سخنان جدّم ابراهیم (ع) که خانۀ عتیق را بنا نهاد، ایمان دارم، پس به حق این خانه و کسی که آن را بنا نهاد و به حق این فرزندی که در شکم دارم که با من حرف می زند و با صحبت هایش همدم شده ام و  ایمان دارم که او یکی از نشانه ها و حجت های تو است، از تو می خواهم که این زایمان را بر من آسان گردانی.

عباس بن عبد المطلب و یزید بن قعنب گفتند: زمانی که فاطمه این گونه سخن گفت و دعا نمود، خانه (کعبه) را دیدیم که از پشت باز شد و فاطمه به درون رفت و از چشم ما ناپدید شد و دوباره آن جا به هم آمد و بسته شد. ما خواستیم که در را باز کنیم که برخی از زنان وارد شوند، نتوانستیم و دانستیم که این امر خداوند است. فاطمه سه روز در آن جا ماند و اهل مکه و زنانشان همه از این سخن می گفتند، بعد از سه روز دیوار خانه از همان محلی که فاطمه وارد شده بود،باز شد و فاطمه در حالی که علی (ع) را در بغل داشت خارج شد. [72]

اين فضيلتى است كه گوش دشمنان او، از شنيدنش ابا دارد و كسانى كه بر مجد و بزرگى او حسد مى‏ورزند، براى نابودى آن تلاش مى‏كنند.

رکن شامی و رکن عراقی

در بين اركان كعبه، علاوه بر رکن حجر و ركن يمانى دو رکن دیگر آن عبارتند از:

الف. رکن عراقی که پس از رکن حجر الاسود و در یک طرف حجر اسماعیل و قبل از رکن شامی قرار گرفته است و اهل عراق در نماز بايد به سوى آن ركن رو كنند.

ب. رکن شامی که پس از رکن عراقی و در طرف دیگر حجر اسماعیل و قبل از رکن یمانی قرار گرفته است و اهل شام در نماز به سوى آن ركن رو می­كنند.

اجزای کعبه

کعبه علاوه بر چهار رکن دارای اجزای مهمی است که برخی از آنها عبارتند از:

الف. درب کعبه

ب. ناودان کعبه

ج. ملتزم

د. مستجار

درِ كعبه مشرفه و تاريخچه آن‏

نقل شده است كه كعبه پس از حضرت ابراهيم (عليه السلام) منهدم گرديد و به وسيله جرهميان مجدداً بنا شد و بر آن درى دو لنگه قرار دادند و قفلى نيز بر آن زدند.

امّا به نظر مى‏رسد ساختمان جرهم و عمالقه، مانند ساختمان ابراهيم (عليه السلام) بوده و آن را به صورت سنگچين و بدون سقف و در ساخته‏اند؛ زيرا زندگى در دوران هاى اوليه و ابتدايى بيشتر ساده و طبيعى بوده است.

فاسى گفته است: نخستين كسى كه در را بر كعبه نصب كرد، «تبع‏حميرى» بود؛ زيرا نامبرده در اشعارى كه بدين مناسبت در مكه سروده، از در كعبه و قفل آن ياد كرده است.

هنگامى كه قريش ساختمان كعبه را آغاز كرد، درى بر آن قرار داد كه اين در از سطح زمين بلندتر بود. از آن هنگام به بعد، هيچ­گاه كعبه بدون در نبود و همواره در آن تغييراتى صورت مى‏گرفت. عبداللَّه بن زبير به هنگام بناى كعبه، دو در بر آن نصب كرد.

اين درها بر روى زمين قرار داشته و براى اولين بار، درها دو لنگه‏اى بود كه تاكنون نيز چنين است.

پس از كشته شدن عبداللَّه بن زبير، حَجّاج هنگام بناى كعبه، درِ غربى را كه از سوى ابن زبير قرار داده شده بود، برداشت و تنها درِ شرقى را بر كعبه نهاد. همچنين مانند بنای قريش، سطح آن را از زمين بالاتر برد. اين تغيير در سال هفتاد و پنج هجرى صورت گرفت.

پس از حجاج، خليفه عباسى، مقضى لأمر اللَّه به وسيله وزير خود، جمال الدين در سال 551 هجرى اقدام به ساختن درى براى كعبه نمود. اين در به وسيله پوششى از صفحه‏هاى‏ طلا و نقره آذين گرديده بود.

به دستور خليفه، اين در جايگزين درِ قبلى كعبه شد و از چوب در قديمى، تابوتى براى خويش ساخت. ملك مظفّر، پادشاه يمن در سال 659 هجرى حج گزارد. او در آن هنگام فرمان به ساختن درى براى كعبه داد كه اين در به وسيله شصت رطل نقره مزين گرديده بود.

ناصر محمد بن قلاوون، پادشاه مصر درى براى كعبه ساخت كه بر روى آن معادل سى و پنج هزار درهم تزيين گرديده بود. اين در، در دوازدهم ذى حجه سال 733 هجرى بر بناى كعبه قرار داده شد.

سپس ناصر حسن بن محمد قلاوون نيز در سال 761 هجرى درى ساخته شده از چوب ساج بر كعبه نهاد. گفتنى است كه اين در، بارها زينت‏هاى آن اصلاح و ترميم گرديد.

سلطان سليمان قانونى نيز در سال 964 هجرى درى كه در آن تزيين فراوان به كار رفته بود بر كعبه نهاد. در سال 1045 هجرى سلطان مراد عثمانى پس از ترميم كعبه، طى مراسم با شكوهى در روز پنجشنبه بيستم ماه رمضان سال ياد شده، در گران­بها بر كعبه نهاد.

عبدالعزيز آل سعود (پادشاه عربستان) در دوران جديد (سال 1370 هجرى)، درى مزيّن به طلا و نقره جايگزين در پيشين- كه ساخته سلطان مراد چهارم بود كرد.

درى كه اكنون بر كعبه قرار دارد، داراى دو جدار بيرونى و درونى است كه همه با طلاى بسيار زيبايى پوشيده شده است. گفته مى‏شود وزن درِ كعبه حدود دويست و هشتاد كيلوگرم است.

روى درِ كعبه به طرز بسيار زيبايى از آيات قرآن به خط ثلث مزيّن گرديده و قفل مطلّاى بسيار زيبايى، كه بر روى آن آيات قرآنى نوشته شده است، در را قفل مى‏كند. اين در از سوى ملك خالد پادشاه پيشين عربستان به كعبه اهدا گرديده است.‏[73]

کلید کعبه و محل نگهداری آن

درباره پیشینه كيسه و محل نگهداری کلید کعبه، اطلاعات دقيقى در دست نیست؛ زيرا به ‏درستى‏ روشن نیست از چه هنگام ساخته شده است؟ و آيا هر سال به سوی متولیان کعبه ارسال مى‏گرديده يا خير؟ با بررسى نوشته‏هاى تاريخ­نگاران در اين ‏باره، به هيچ­گونه اشاره‏اى برخورد نشد. تنها، روايتى را كه در آن از چگونگى سرقت كليد در كعبه معظمه، در روزهاى پايانى ماه رمضان سال 976 هجرى سخن به ميان آمده به ‏دست آمد. بر اساس روايت ياد شده، «شيخ عبد الواحد شيبى» طبق عادت همه ‏ساله، درِ كعبه مشرفه را براى ورود بانوان گشود. در اين هنگام كليد كعبه كه با پوششى از طلا آذين گرديده بود، از اتاق نامبرده به سرقت رفت. غوغايى در درون حرم شريف به‏ پا گرديد. درهاى مسجدالحرام را بسته و مردم را بازرسى نمودند. ليكن اين‏ كار سودى نبخشيد تا اين‏ كه «سنان پاشا» در يمن آگاه گرديد كه كليد نزد شخصى عجمى است. پس از دستگيرى و اقرار وى، خانه او را محاصره كردند و كليد كعبه به همراه اموال دزدى ديگرى در آن‏ جا يافت شد.

وى پس از گردن زدن دزد، كليد را براى «شيخ عبد الواحد شيبى» باز فرستاد.[74] آيا اين حادثه مى‏تواند آغازى براى اهميت دادن به كليد كعبه به ‏شمار آيد و از آن هنگام، كيسه كليد كعبه ساخته شده باشد؟ شايد چنين باشد.

با اين‏ كه در نوشته‏هاى تاريخ‏نگاران پس از اين تاريخ (976 ه.) مطلبى مبنى بر ساخت كيسه كليد كعبه به دست نیامد. ولي اشاره نكردن آنان، موجب نفى مطلق ساختن اين كيسه و ارسال آن در هر سال به همراه جامه كعبه معظمه نيست؛ زيرا آن كيسه از ضميمه‏هاى جامه به ‏شمار آمده و تاريخ‏نگاران ضرورتى بر ذكر آن به هنگام ارسال جامه نمى‏ديده‏اند. همچنان‏ كه در عصر جديد، شهادت‏ نامه‏هاى شرعى تسليم جامه كعبه معظمه، به وجود آن كيسه، به‏ عنوان ضميمه جامه شريفه در هر سال اشاره دارد.[75] در صورتى‏ كه سخن «ابراهيم رفعت پاشا» را، كه به‏ عنوان فرمانده نيروهاى نظامى محمل حج مصرى و سپس چندين سال به ‏عنوان امير الحاج مصر بوده و همه ‏ساله جامه كعبه را همراهى مى‏كرده، بدان بيفزاييم- نامبرده در كتاب خود درباره ساخته شدن اين‏ كيسه از زمانى بس دراز در پيش سخن گفته و اضافه مى‏كند: «… از قديم رسم بر اين بوده كه به همراه جامه كعبه، كيسه‏اى جهت كليد درِ كعبه ساخته مى‏شد و اين كيسه به همراه كليد درِ كعبه نزد بزرگ خاندان بنى‏شيبه قرار مى‏گرفت …»[76] بنا بر اين با گفته‏هاى پيش آشكار مى‏گردد كه كيسه كليد كعبه از دوران عثمانى ساخته شده و به همراه جامه شريفه، همه‏ ساله ارسال مى‏گرديده است.[77]

ناودان طلا

ناودانی که روی بام کعبه نصب است به نام‌هاي متعددی شهرت دارد؛ از جمله ناودان رحمت، ناودان طلا، میزاب رحمت و میزاب.

در مورد مراحل کارگذاشتن این ناودان آمده است: قریش اولین ناودان را 5 سال پیش از بعثت (هنگام تجدید بنای کعبه) از چوب نصب نمود و قبل از این کعبه ناودان نداشت.

پس از اسلام عبدالله بن زبیر نخستین کسی بود که در سال 64 هجری اقدام به نصب ناودان کرد.

حجاج‌ بن ‌یوسف در بازسازی کعبه به دستور عبدالملک در سال 74 هجری ناودانی به بام کعبه گذاشت.

خالد‌ بن‌ عبدالله قَسْری به دستور ولید‌ بن ‌عبدالملک ناودان خانه را از طلا ساخت یا این که با اوراق طلا ناودان نقره‌ای را از درون و بیرون طلا کاری کرد.

شیخ ابوالقاسم رامشت فارسی صاحب رباط مشهور مکه ناودان را تغییر داد که در سال 537 هجری پس از مرگش توسط خادم او نصب شد.

مقتفی خلیفه عباسی در سال 541 هجری ناودانی دیگر کار گذارد.

ناصر عباسي ناودانی از چوب که با قلع اندود شده بود نصب کرد.

در سال 781 هجري ناودان تزیین شد.

بعدها ناودان دیگري از مس کارگذاری شد.

سلطان سلیمان قانونی در سال 954 (یا 959) هجری ناودان مسی را برداشت و ناودانی نقره‌ای بر بام کعبه قرار داد.

از مصر در سال 962 هجری ناودانی از طلا فرستاده شد که به جای ناودان نقره‌ای نصب شد.

سلطان احمد‌خانی‌ عثمانی در سال 1012 هجری ناودانی نقره‌ای منقش به طلا و مینا و لاجورد بر کعبه گذارد.

سلطان مراد عثمانی در بازسازی کعبه در سال 1040 هجری ناودانی از چوب که بر آن صفحه‌های نقره زرین کاری شده بود نصب کرد.

سلطان عبدالمجید عثمانی در سال 1270 یا (1273 یا 1276) هجری قمري ناودانی یکپارچه از طلا قرار داد که هم‌ چنان باقی است.[78]

مستجار

ديوار کنار رکن يمانی را مستجار می نامند. “جار” به معنای همسايه و ” مستجار” به معنای پناه بردن به هم جوار و به صورت کلی تر “پناه بردن” است.

زمانی که خانه کعبه دو در داشت، در ديگر آن در کنار مستجار بود که مسدود شد. اين جا نيز از مکان های استجابت دعا است و محلی است که مردم به آن جا پناهنده می شوند، به همين دليل به آن جا مستجار گفته می شود. محل ورود فاطمه بنت اسد در کعبه، برای تولد امام علی (ع) همين بخش از ديوار کعبه بوده است.[79]

ملتزم

قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را، که در یک سوی آن حجر الاسود و در سوی دیگرش در کعبه قرار دارد، ملتزم می نامند. این محل را از آن روی ملتزم می نامند که مردم در آن قسمت می ایستند و به دیوار ملتزم شده، می چسبند و دعا می خوانند. در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) صورت و دست های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می داد. همچنین معاویه بن عمار از امام جعفر صادق (ع) نقل می­کند که آن حضرت در طواف زمانی که به ملتزم رسید به دوستانش فرمود از من فاصله بگیرید تا در پیشگاه پرورگارم این­جا به گناهان اقرار کنم؛ زیرا این­جا مکانی است­که بنده­ای به گناهانش اقرار و پس از آن استغفار نمی­کند مگر این­که خداوند او را می­آمرزد.[80]

حطیم

حطیم در لغت به معنای شکسته است،[81] شاید علت این نامگذاری این باشد: چون مردم در کنار حطیم با خضوع و خشوع و شکستگی خاصی دعا می کنند، این مکان حطیم نام گرفته است این که حطیم تنها همان محدوده کنار حجرالاسود و باب کعبه را شامل می‌شود، یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است. در روایتی از امام صادق (ع)، تنها همین موضع را حطیم می‌نامند.[82] در همین راستا است­که شیخ صدوق نیز بر این باور ‌است که حطیم فاصله میان در کعبه و حجرالاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.[83]

همچنین گفته شده است به مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم (ع) و قسمتی از حجر اسماعیل (ع) را «حطیم» می‌گویند. حطیم از مکان‌های محترم در مسجدالحرام است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می‌شوند و به یک­دیگر فشار می‌آورند. [84]

داخل کعبه

داخل کعبه، تاکنون بارها تغییر یافته است. کسانی که به داخل آن رفته‌اند، آن را این­گونه شرح می‌دهند:

پس از باز شدن درب اصلی، درگاهی مقابل آن وجود دارد که از سنگ سیاهی می‌باشد. طول و عرض آن 5/1×1 متر و 20 سانتی متر از کف خانه گودتر است.  خانه دارای دو سقف است.

ستون از چوب سخت و استواری به قطر 50 سانتی‌متر و ارتفاع 11 متر، از جنوب (ضلع ناودان کعبه) تا شمال در یک ردیف قرار دارند. سطح آنها با روکش‌هایی به عرض 5 سانتی‌متر و به صورت نوار، از چوب گران قیمتی به نام تیک پوشانده است و ستون‌ها در پایین مکعب شکل هستند.

هر ستون را سازه‌هایی از طلا و نقره همچون دستبند فرا گرفته و بر آن سازه‌ها، آیات قرآنی حک شده است. در ارتفاع 5 متری بین ستون‌ها، مفتول­های آهنی کشیده‌اند، که هدایای مختلف کعبه از قبیل ظروف و قندیل و آفتابه‌های نقره، در آن مفتول­ها قرار داده‌اند. تعداد این هدایا به 70 عدد می‌رسد و بعضی از آنها بسیار قدیمی هستند.

دیوارهای داخلی تا ارتفاع 4 متر و کف خانه، از سنگ خاکستری رنگی پوشیده شده و بین ستون اول و دوم، روبه­روی درب خانه، صندوقی 100×70 سانتی و ارتفاع یک متر، از همان سنگ وجود دارد که دربی چوبی و بسیار زیبا دارد. داخل آن کلید درب بام کعبه و مشک و عنبر و عود نگهداری می‌شود.آب زمزم با گلاب دو آتشه کاشان در داخل همین صندوق با هم به­صورت مخلوط می شود و سپس استفاده می­شود.

در روبه‌روی درب کعبه و در ضلع مقابل، در فاصله یک متری رکن یمانی، سنگی قهوه‌ای رنگ که بالای آن به شکل محراب گرد است وضع شده، که می‌گویند محل نماز پیامبر(ص) پس از فتح مکه بوده است ( این محل تقریباً همان محل شکافته شدن کعبه و تولد حضرت علی(ع) است). پس از ورود به کعبه در سمت راست، یعنی در رکن عراقی، دربی به نام باب‌التوبه یا باب علی(ع) وجود دارد. که قفل است. پشت این درب پلکانی مارپیچ مانند وجود دارد، که تا سقف امتداد دارد و پله‌های آن از نوعی شیشه آبی رنگ تهیه شده است. تمامی سقف خانه و دیوارها تا ارتفاع 4 متر، از پارچه‌ای به رنگ سبز با میان دوزی‌های سفید پوشیده شده، که بر آن ((لااله‌الاالله)) و ((محمد رسول الله)) دیده می‌شود و هر  دو یا سه سال عوض می شود. بر دیوارهای شرقی و غربی به ارتفاع 80/1 متر، کتیبه‌های مختلفی که تجدید بنای داخل کعبه را در طول سال­ها نشان می‌دهد نصب شده، که قدیمی‌ترین آنها 629 ه.ق و جدیدترین آنها 1417 ه.ق را نشان می‌دهد.

درون کعبه هیچ گونه چراغی وجود ندارد و به خاطر بسته بودن درب، به شدت گرم می‌شود؛ به هنگام باز کردن درب، با کولرهای گازی قوی که در پلکان هوشمند با بازوان برقی قوی آن را خنک می‌کنند.و هوای تازه را وارد کعبه می نماید.

اینها شرح مشاهداتی افرادی است، که سعادت تشرف به داخل کعبه را داشته‌اند.[85]

لینک تصویر داخل کعبه.

پیامبر (ص) در درون كعبه

پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگام ورود به کعبه اعمالی را انجام می دادند، که در ذیل به آن اشاره می شود:

با وارد شدن در درون کعبه، تكبیر، تسبیح، تهلیل و حمد گفته، پروردگار را می ستودند.

روایتی از اسامة بن زید وارد شده كه می گوید: وقتی رسول الله (ص) وارد كعبه شد، در همه جهتِ آن گشت و دعا كرد، ولی نماز نخواند، وقتی بیرون آمد رو به روی كعبه دو ركعت نماز خواند و فرمود: قبله این است.[86]

در این رابطه ابن عباس نقل می کند: پیامبر (ص) وارد كعبه شد. در كعبه شش تیرک یا ستون وجود داشت. او در كنار هر یک ایستاد و به دعا پرداخت، ولی نماز نخواند.

در «مسند» ابن حنبل از فضل بن عباس روایت شده كه رسول خدا (ص) در داخل کعبه ایستاد و تسبیح و تكبیر گفت و به دعا و استغفار پرداخت، ولی ركوع و سجود نكرد.

همچنین در حدیث اسامة بن زید در سنن نسائی آمده است: همراه با رسول خدا وارد كعبه شدم، آن حضرت نشست و حمد و ثنای الهی گفت و به تكبیر و تهلیل پرداخت، سپس برخاست و به سمت جلو رفت و ( دیوار ) كعبه را در آغوش گرفت و سینه و گونه و دستانش را بر آن گذاشت و تهلیل و تكبیر گفت و دعا كرد.[87]

شست و شوى درون كعبه معظمه

شست­وشوى درون كعبه مشرفه از ديرباز، به صورت سنتى معمول در آمده است. در اسلام نخستين بار درون كعبه از سوى پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله) شست­وشو داده شد و اين كار در روز فتح مكه، پس از شكستن بتپ­ها و از ميان بردن آثار شرک و بت‏ پرستى به انجام رسيد.

فاسى مى‏نويسد: «هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) طواف خويش را به پايان رسانيد. عثمان بن طلحه را احضار نمود و كليد كعبه را از وى گرفت و درِ كعبه را براى ايشان باز كردند. پس حضرت به درون كعبه وارد شدند، در آن كبوترى از چوب ديد كه با دست خود آن را شكسته و بر زمين افكند».

نامبرده در جاى ديگر از اسامة بن زيد روايت مى‏كند كه گفت: «به همراه رسول‏ خدا (صلى الله عليه و آله) به درون كعبه وارد شدم، حضرت تصويرى را در آن­جا ديدند، پس ظرف آبى را طلب كردند. آن را براى ايشان حاضر نمودم. حضرت با آب شروع به محو كردن تصوير نمود و فرمود: «خداوند بكشد قومى را كه چيز خلق نشده‏اى را به تصوير مى‏كشند».[88] از آن پس شست­وشوى كعبه معظمه به صورت سنتى باقى مانده از دوران رسول خدا (صلى الله عليه و آله) تا كنون در آمده و اين سنت در طول ساليان دراز گذشته، معمول بوده و هست.

در دوران‏هاى پيش از اين، شست­وشوى درون كعبه، بيش از يک­بار در سال معمول بود. كه اين كار در روز پس از بيست و نهم رجب، و در روز بيست و هفتم ذى‏القعده جهت آمادگى براى حج و نيز در هفته اول از ماه محرم‏[89] صورت مى‏گرفته است.

در نيمه اول از قرن چهاردهم هجرى، شست­وشوى درون كعبه دو بار در سال تعيين گرديد كه نخستين بار آن در اواخر ماه ذى ‏القعده و ديگرى غالباً در روز دوازدهم از ماه ربيع ‏الاول شست­وشو داده مى‏شد. در دوران ما، شست­وشوى كعبه مشرفه دو بار در سال، نخست در مراسم حج و ديگر در ماه شعبان انجام مى‏شود.

به نظر مى‏رسد كه علت شست­وشوى متعدد درون كعبه در سال، در دوران‏هاى گذشته، اين بوده كه در آن هنگام پرده‏داران كعبه در برابر پاداش و هديه‏هايى، به حاجيان اجازه ورود به درون كعبه در موسم حج و نيز موسم عمره رجبيه و نيز گاه در بعضى مناسبات مذهبى مى‏دادند؛ بنا بر اين، شست­وشوى درون كعبه پس از پايان آن زمان‏ها ضرورى به نظر مى‏رسيده است، اما اكنون، به هيچ يک از حاجيان و نيز عمره­گزاران، در زمان‏هاى عمره، اجازه ورود به درون كعبه داده نمى‏شود، كه در اين ميان برخى بزرگان از شخصيت­هاى دولت­هاى اسلامى، مانند رؤساى جمهور كشورهاى اسلامى از اين قاعده مستثنى هستند؛ بنابراين، شست­وشوى درون كعبه بيش از يک يا دو بار در سال ضرورتى نداشته كه هم اكنون در موسم حج، هنگام تغيير جامه كعبه و برداشته شدن جامه پيشين از روى آن، كعبه را از درون شست­وشو داده و ديوارهاى درونى و بيرونى آن را خوش­بو مى‏سازند.[90]

آثار و فواید کعبه

ساخت کعبه فواید و اهداف بسیار دارد که در این جا به طور اختصار به تعدادی از اهداف و فوائد ساخت كعبه اشاره می شود:

1. ایجاد مركز اقتدار اسلامی

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: “بدون شک خداوند سبحان انسان­ها را خلق كرد و آنها را به پیروی از دستورات دینی امر فرمود و مصلحت دنیوی آنها را برای ایشان تنظیم فرمود و در این راستا خانۀ كعبه را مركز تجمع و اقتدار مسلمان­ها قرار داد تا از اطراف عالم در آن­جا متمركز شوند”.[91]

2. ایجاد مركزی مورد احترام

داشتن یک سنگر و پایگاه مستحكم و مورد تكریم برای یک مكتب جهانی از ضروریات است. خداوند سبحان در این راستا این جایگاه جهانی را توسط پیامبرانش پایه­گذاری فرمود و اراده كرد كه روز به روز بر حرمتش افزوده شود.

قرآن ضمن اشاره به جریان شگفت­انگیز مسكن­گزینی حضرت ابراهیم برای ذریه اش، به تكریم و حرمت این خانه پرداخته است: “ای پروردگار ما، برخی از فرزندانم را به وادی ای بی هیچ کشته ای، نزدیک خانۀ گرامی تو جای دادم”.[92]

امیر المؤمنین (ع) نیز به اهمیت و احترام خانۀ كعبه اشاره فرموده و در خطبۀ قاصعه چنین می فرماید: “آیا نمی­بینید كه خداوند مردم جهان را از زمان حضرت آدم (ع) تا امروز به وسیله قطعه­های سنگ آزمایش فرمود (كه آیا تواضع و فرمانبری می كنند یا نه)، آن را خانۀ محترم خود قرار داد و سپس به آدم و فرزندانش دستور داد كه گرد آن طواف كنند”.[93]

3. جایگاه کعبه

بر اساس بیانات قرآن كریم، كعبه جایگاه امن و اجتماع مردم است.[94]

در طول تاریخ هر چه دشمنان تلاش كرده­اند كه این مركز را تخریب و تحقیر كنند، خداوند اراده آنها را بی­اثر کرده است، داستان معروف اصحاب الفیل و سركوب شدن ابرهه و فیل­ها و فراری شدن آنها نشانه­هایی از ارادۀ قادر سبحان است.

4. برگزاری مناسک حج

قرآن كریم به این مراسم باشكوه و عظمت­آفرین كه خود فوائد فراوان تربیتی و اقتصادی و اخلاقی و سیاسی و … دارد، اشاره فرموده آن جا که با كلمۀ “منافع” به طور صریح فوائد فراوان آن را گوشزد كردند: “تا شاهد منافع فراوان برای مردم شوند و در آن روزهای مشخص نام خدا را به تعظیم یاد كنند”.[95]

5. فوائد و اهداف دیگری نیز وجود دارد، که به جهت اختصار از تبیین آن صرف نظر شده و فقط به ذکر آن بسنده می کنیم:

الف. ایجاد مركز تجارت و رشد اقتصادی برای مسلمانان

ب. جایگاهی مناسب برای رشد فرهنگی و تضارب آرا

ج. احداث و برقراری مهم­ترین سنگر مبارزه با شرک

د. برقراری جایگاهی مناسب برای ارعاب دشمنان اسلام و برائت از مستكبران

و. برقراری جایگاهی مناسب برای انسجام امّت و امام

خواندن نماز در کعبه

نمازی که در درون کعبه خوانده می­شود یا نماز واجب روزانه است و یا نماز مستحب که هر کدام حکم جداگانه­ای دارند.

خواندن نماز مستحبی در کعبه

مطابق روايات، كسی كه برای اولين بار به حج مشرف شده و در اصطلاح به او «صروره» گفته می­شود، ورودش به داخل كعبه مستحب است و اگر داخل شد بهتر است، چند ركعت نماز مستحبی بخواند.

مرحوم حر عاملی در وسائل الشيعه در اين مورد بابی را منعقد كرده و رواياتی نقل نموده است كه از جمله آنها است:

معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام) نقل می­كند كه فرمود: «نماز واجب را در كعبه نخوان، پيامبر در هیچ حج و يا عمره­ای داخل كعبه نشد ولی در فتح مكه داخل كعبه گرديد و دو ركعت نماز ميان دو ستون كعبه خواند و اسامة بن زيد با او بود» [96].

كراهت خواندن نمازهای يوميه در داخل كعبه

مطابق روايات، كسی كه برای اولين بار به حج مشرف شده و در اصطلاح به او «صروره» گفته می­شود، ورودش به داخل كعبه مستحب است و اگر داخل شد بهتر است، چند ركعت نماز مستحبی بخواند، ولی خواندن نمازهای واجب در درون كعبه كراهت دارد.

صاحب وسائل الشيعه در اين مورد بابی را منعقد كرده و رواياتی نقل نموده است كه از جمله آنها است:

معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام) نقل می­كند كه فرمود: «نماز واجبی را در كعبه نخوان، پيامبر در هیچ حج و يا عمره­ای داخل كعبه نشد ولی در فتح مكه داخل كعبه گرديد و دو ركعت نماز ميان دو ستون كعبه خواند و اسامة بن زيد با او بود» [97].

صاحب شرايع گفته است: همان گونه كه خواندن نماز در داخل كعبه مكروه است، در بالای بام آن نيز كراهت دارد[98] و صاحب مدارك سند اين سخن را روايتی می­داند كه در آن از نماز خواندن در مواردی نهی شده، از جمله پشت بام كعبه که سند آن، ضعيف است.[99]

عطر آگين نمودن کعبه

تاريخ­نگاران به هنگام سخن از جامه کعبه، از سنت عطرآگينى كعبه‏[100] ياد نكرده‏اند، شايد بدان جهت است كه مسأله عطر آگينى كعبه- با گذشت ايام- امرى عادى و جزئى از عمليات جامه كردن كعبه درآمده بود و بدين سبب آنان تنها به ‏ذكر جامه­كردن كعبه بسنده كرده‏اند.

گواه بر اين گفته، آن است كه تاريخ‏نگاران از نام كسانى كه كعبه را به وسيله جامه پوشانيده‏اند، با فاصله زمانى نسبتاً طولانى ياد كرده‏اند حال آيا اين بدان معنى است كه كعبه تنها در دوران اين افراد به وسيله جامه پوشانيده شده است؟ بايد گفت: چنين نيست؛ زيرا جامه در هر سال به همراه خلوق و عود و ديگر انواع عطر به عنوان يكى از ضروريات جامه به كعبه ارسال مى‏گرديده است. لازم به یادآوری است كه عطر آگينى كعبه آن چنان در ميان مردم مقدس شده بود كه گروهى به منظور شفا يافتن از عطرهاى كعبه، از آن استفاده مى‏كردند. از سعيد بن جبير روايت شده است: «او از عطر كعبه به عنوان شفا استفاده مى‏كرده‏ است. و می­گويد: عطا گفت: هنگامى‏ كه يكى از ما قصد شفا از عطر كعبه را داشتيم، عطر را به كنار حجر (الأسود) آورده و پس از عطر آگين كردن آن، دست­هاى خود را به عنوان شفا يافتن بر آن مى‏ماليديم».

پس از آن­كه مراسم شست­وشوى كعبه معظمه و عطر آگينى آن به پايان مى‏رسيد، جامه جديد را در همان لحظه‏اى كه جامه پيشين از روى آن برداشته مى‏شد، بر بالاى كعبه قرار مى‏دادند.[101]

کتاب­نامه

  1. ابن جبير، الرحله.
  2. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون (م 808)، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقيق خليل شحادة، دار الفكر، چاپ دوم، بيروت، 1408/1988.
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، صادر، چاپ سوم، بيروت، 1414 ق.
  4. ازرقى، اخبار مكه
  5. بخاری، صحيح بخاري، في الحج، باب من كبّر في نواحي الكعبه.
  6. جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام.
  7. حر عاملی، وسائل‏الشيعة، موسسه آل بیت، قم، 1409 ق.
  8. الدقن، محمد، انصارى، هادی، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، چاپ اول، مشعر، تهران، 1384 ش.
  9. دهخدا، لغت نامه.
  10. دینورى، ابوحنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، منشورات الرضى، قم، 1368ش.
  11. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، صفوان عدنان داودى، دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول، دمشق، بیروت، 1412ق.‏
  12. راوندى، قطب الدين، فقه القرآن، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1405 هـ ق.
  13. رهبر، محمد تقى، اخبار مكه.
  14. صدوق، علل الشرایع، انتشارات مکتبة الداورى قم.
  15. صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 هـ ق.
  16. طالقانی، نظر علی، کاشف الاسرار، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، چاپ اول، تهران، 1373ش.
  17. طاهر كردى مكى، محمد، كعبه و مسجد الحرام در گذر تاريخ، انصارى، هادى، مشعر، چاپ پنجم، تهران، 1387ش.
  18. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، قم، 1374 ش.
  19. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق.
  20. طبرسى، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغ، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، تهران، 1372 ش.
  21. طبرى، محب الدين، القراى لقاصد امّ القرى.
  22. عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العياشي، چاپخانه علميه تهران، 1380 هـ ق.
  23. فاسى، شفاء الغرام
  24. رازى، فخرالدين ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ناشر: دار احياء التراث العربى، چاپ سوم، بيروت، 1420 ق.
  25. قاضى عبد الجبار، المغني في أبواب التوحيد و العدل، تحقيق جورج قنواتى، ناشر: الدار المصرية، قاهره، 1965- 1962 م‏.
  26. كاشانى، ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج ‏10، ص 28. ناشر: كتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، 1336.
  27. كلينى، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هـ ش.
  28. كاظم منشد، جواد، فضائل أمير المؤمنين (ع)
  29. گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب.
  30. مجله میقات حج، ش 31.
  31. محمد رشید رضا، تفسیر المنار، دار المعرفة، چاپ دوم، بیروت، لبنان.
  32. محمدی ری شهری، الحج والعمره فی الکتاب والسنه، دار الحدیث.
  33. محقق حلّى، نجم الدين جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ‌ محقق/ مصحح: عبد الحسين محمد على بقال، ناشر مؤسسه اسماعيليان‌، چاپ دوم، قم- ايران، 1408 ه‍ ق.‌ ‌‌
  34. مسعودی، مروج الذهب،. مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر،دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409ق.
  35. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ناشر، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374.
  36. موسوی عاملی، محمد بن علی، مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام‌، محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، ناشر: مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، بيروت- لبنان، 1411 ه‍ ق‌. ‌ ‌
  37. نهج البلاغه.
  38. وجدى، محمد فرید، دایرة المعارف القرآن، الرابع عشر.
  39. یاقوت حموى، شهاب الدین ابى عبدالله، معجم البلدان (م 626)، دار صادر، چاپ دوم، بيروت، 1995.

 


[1]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن‏، ج 4، ص 34.‏

[2]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏5، ص 91 و 92.

[3]. برگرفته از سایت تبیان.(با اندکی تصرف).

[4]. صدوق، من ‏لا يحضره ‏الفقيه، ج 2، ص 190 و 191.

.[5]  مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه ، ج ‏14، ص 8.

[6]. صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 399.

[7]. رازی، فخر الدین، مفاتيح الغيب، ج ‏23، ص 22.

[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 4، ص 189.

[9]. آل عمران، 96.

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ، آل عمران، 96. .[10]

[11]. طور، 1ـ4.

[12]. علل ‏الشرائع، ج 2، ص 406.

[13].با استفاده از سایت تبیان.

[14]. إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ، آل عمران، 96.

[15]. وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً، بقره، 125.

[16]. ابراهيم، 37.

[17]. آل عمران،‌ 96.

[19]. لا ينبغي لأحد أن يرفع بناءه فوق الكعبة، صدوق، علل‏الشرائع، ج 2، ص 446.

[20]. کلینی، كافی، ج 4، ص 198.

[21]. مکارم شیرازی، ناصر،  تفسير نمونه، ج ‏5، ص 92.

[22]. رهبر، محمدتقى، اخبار مكه، ج 2، ص 48 به نقل از مجله میقات حج، ش 31، ص 94.

[23]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 98ـ 99؛ مجله میقات حج، ش 8، ص 90.

[24]. رهبر، محمد تقى، اخبار مكه، ج 2، ص 57؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 3، ص 559.

[25]. یاقوت حموى، شهاب الدین ابى عبدالله، معجم البلدان، ج 4، ص 465.

[26]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 559.

[27]. قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحید، ج 5، ص 152.

[28]. و در ميان مردم براى [گزاردن‏] حج ندا در ده كه پياده و سوار بر هر شتر لاغرى- كه از هر راه دورى مى‏آيند- به سوى تو روى آورند.

[30] . وجدى، محمد فرید، دایرة المعارف القرن، الرابع عشر، ج 8، ص 146.

[31] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 3، ص 559.

[32] . مسعودى، مروج الذهب، ج ‏1، ص 265.

[33] . فكتور سحاب، ایلاف القریش رحلة الشتاء و الصیف، ص 308.

[34] . همان، ص 177.

[35] . ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر(تاریخ ابن خلدون)، ج 2، ص 61.

[36] . رهبر، محمد تقى، اخبار مكه، ج 2، ص 39، به نقل از مجله میقات حج، ش 31، ص 95.

[37] . دینورى، ابوحنیفه، اخبارالطوال، ص 33 و 34.

[38] . کلینی، كافی، ج 4، ص 271.

[39] . آل عمران، 96.

[40] . طبرسى، فضل بن حسن‏، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏2، ص 798.

[41] . همان، ص 799.

[42] . بقره، 125.

[43] . همان.

[44] . توبه، 109.

[45] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 385.

[46] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 4، ص 187 و 188.

[47] . راوندی، قطب الدین، فقه‏القرآن، ج 1، ص 292.

[48] . از كتاب «عامود النسب» كه كتابى خطى مى‏باشد و تاكنون به چاپ نرسيده است.

[49] . برخى از صاحب نظران، كوه جودى را همان كوه آرارات دانسته‏اند كه در شرق كشور تركيه واقع است و قله آن ازنقاط مرزى شمال ‏غربى ايران در فاصله ميان دو كشور ايران و تركيه قابل رؤيت مى‏باشد.« مترجم»

[50] . كاشانى، ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج ‏10، ص 28.

[52]. انصارى، هادی و محمد الدقن، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، ص 66 و 67.

[54] . کلینی، کافی، ج 4، ص 184.

[55] . عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر (تفسير العياشی)، ج 1، ص 59.

[56] . كافي، ج 4، ص 406.

[57] . شرح اين واقعه با عنوان” فتنه قرامطه در مکه” در فصلنامه” ميقات حج” ش 5، به قلم آقای يعقوب جعفری چاپ شده است.

[58]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 12، ص 297.

[59] . صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 426.

[60]. کلینی، كافى، ج 4، ص 405.

[61]. همان، ص 404 و 405.

[62]. کلینی، كافى، ج 4، ص 402 و 403.

[63] . اعراف 172.

[64] . همان.

[65] . صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 425.

[66]. صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 424.

[67]. همان.

[68]. کلینی، كافى ، ج 4، ص 409.

[69]. همان، ص 408.

[70]. همان، ص 410.

[71] به عنوان نمونه ر. ک: مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 349 «و كان مولده في الكعبة».

[72]. كاظم منشد، جواد، فضائل أمير المؤمنين (ع)، ص 161-162، با کمی تغییرات.

[73]. انصارى، هادی و محمد الدقن، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، ص 77 و 78.

[74] . ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، ص 299 و 300؛ حسين عبداللَّه، باسلامه، تاريخ‏الكعبة المعظمه‏، ص 379 و 380.

[75] . نك: به شهادت‏نامه‏هاى شرعى تسليم جامه كعبه معظمه در سال‏هاى 1321، 1322 و 1380 ه. ق.

[76] . ابراهيم رفعت، مرآةالحرمين، ج 1، ص 300.

[77] . انصارى، هادی و محمد الدقن، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، ص 134.

[78]. بر گرفته از سایت حج.

[79] . بر گرفته از سایت لبیک

[80]. کلینی، كافي، ج ‏4، ص 411.

[81]. راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، ص 242.

[82]. صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص ۴۰۰.

[83]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص  ۲۰۹.

[85]. برگرفته از سایت کتابخانه تخصصی حج (با اندکی تفاوت).

[86] . بخاری، صحيح بخاري، في الحج، باب من كبّر في نواحي الكعبه، ج 8، ص 14.

[88] . فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 146، 154 و 157.

[89] . ابن جبير، الرحله، ص 103و 104؛ فاسى، شفاءالغرام، ج 1، ص 128

[90] . انصارى، هادی و محمد الدقن، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، ص 274 و 275.

[91]. حر عاملی، وسائل‏الشيعة، ج 11، ص 14.

[92]. ابراهیم، 37.

[93]. نهج البلاغه، خطبه 183.

[94]. بقره، 125.

[95]. حج، 28.

[96]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‏الشيعة، ج 4، ص 337.

[97]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‏الشيعة، ج 4، ص 337.

[98]. محقق حلی،  نجم الدين جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌1، ص 62.

[99] . موسوی عاملى، محمد بن على، مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، ج ‌3، ص 236.

[100]. برگرفته از سایت حج.

[101]. انصارى، هادی و محمد الدقن، كعبه و جامه آن از آغاز تاكنون، ص 277 الی 280.