searchicon

کپی شد

وکیل امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام)

عثمان بن سعید عمری، وکالت امور امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام) را به عهده داشت. وی در دوران وکالت خود، به جهت لیاقت و شایستگی که داشت، پل ارتباطی ميان این دو امام (علیهما السلام) و شيعيان بود.

از آن جا که امام هادى (علیه السلام) به طور دقيق تحت نظر حكومت وقت بوده و دولت عباسى نسبت به حضرتش بسيار ظنين و مشكوک برخورد مى‏كرد و وى را حتى از گفتگو با اعضاء جامعه نیز منع مى‏كرد؛ به همين دليل امام (علیه السلام)، عثمان بن سعید را به كسانى كه به سختى مى‏توانستند با آن حضرت مستقيما تماس گرفته و مشورت كنند، معرفى فرمود.[1]

«احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شیعه است، می‌گوید: روزی به محضر امام‌ هادی (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: من گاهی غایب و گاهی حاضرم، و آن گاه نیز که حاضرم همیشه نمی‌توانم به حضور شما برسم، سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟ امام (علیه السلام) فرمود: این ابو عَمرو (عثمان بن سعید عَمری)، فردی امین و مورد اطمینان من است، آن چه به شما بگوید، از جانب من می‌گوید و آن چه به شما برساند، از طرف من می‌رساند. احمد بن اسحاق می‌گوید: پس از رحلت امام‌ هادی (علیه‌السلام)، روزی به حضور امام عسکری (علیه‌السلام) شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم. آن حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عَمرو، مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است. آن چه به شما بگوید، از جانب من می‌گوید و آن چه به شما برساند از طرف من می‌رساند.[2]

بعد از شهادت امام هادی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) وى را در سمت خود ابقا كرد و همان تعبيراتى را كه پدر بزرگوارش پيش از اين درباره او گفته بود به كار برد. نقل شده است امام عسكرى (علیه السلام) وکالت عثمان بن سعید را تنها به تعداد نادرى از پيروان خود اطلاع داد. با اين وجود، وقتى كه عده‏اى از شيعيان يمنى وجوهات خود را نزد آن حضرت آوردند، ایشان عثمان را به عنوان وكيل خود به آنها معرفى كرد.[3]

راوی می‌گوید: در محضر امام عسکرى (علیه السلام) بودیم، گروهى از شیعیان و دوستان حضرت نیز در حضورش شرفیاب بودند. در آن وقت «بدر»؛ خادم حضرت آمد و عرض‌کرد: آقا! جمعى با حالت افسرده و غبارآلود، به درِ خانه آمده اند. حضرت فرمود: اینان عده‏اى از شیعیان ما در «یمن» هستند … تا آن جا که حضرت به خادم فرمود: برو و عثمان بن سعید را نزد من بیاور! چیزى نگذشت که عثمان بن سعید آمد. حضرت به وى فرمود: اى عثمان، تو وکیل من و بر ضبط مال خدا، موثق و امین هستى، برو و اموالى را که این چند نفر یمنى آورده‏اند بگیر… وی به نمایندگی از طرف آن حضرت، اموالی را که گروهی از شیعیان یمن آورده‌بودند، از آنان تحویل گرفت و امام (علیه السلام) در برابر اظهارات حاضران مبنی بر این که با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدی خواهد بود.[4]

[1]. جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه: آیت اللّهی، سید محمد تقی، ص 142.

[2]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 354 و 355.

[3]. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، همان.

[4]. الغیبة، ص 355 و 356.