Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مقابله به مثل

چکیده مقاله مقابله به مثل

مقابله به مثل در لغت؛ به معنای تلافی کردن، بدی یا نیکی کسی را بعینه عوض دادن و رفتار همسان در پاسخ به رفتار دیگری، است. مقابله به مثل، واژه‌های مترادف و معادلی دارد که واژه‌ مترادف آن عبارت است از:

اعتداء به مثل، و واژه‌های معادل آن عبارتند از: 1. تلافی کردن. 2. مقابله روا داشتن. 3. عوض دادن بعینه. 4. همسانی در رفتار. 5. معامله به مثل.

مقابله به مثل در اصطلاح قرآن کریم، در معانی اعتداء به مثل، معاقبه به مثل، نَبذ سواء، قصاص و جزاء مثل، به کار رفته است. در اصطلاح روایات، از مقابله به مثل، به تعابیر مصانعه به مثل، مکافات و ردّ به مثل یاد شده است. در فقه نیز قانون کلّى‌ در رويارويى با متجاوز وجود دارد که عبارت است از این که: هر کسى که به ناحق به حريم ديگرى – چه حریم شخصی و چه حریم عمومی – تجاوز نمايد، ديگرى مى‌تواند در مقام دفاع و گرفتن حق خود، مقابله به مثل کند. از این قانون، در ابواب مختلفی از فقه استفاده شده است.

در علم حقوق به چند اصطلاح برمى‌خوريم که در کنار اصطلاح مقابله به مثل، از اصطلاحات رايج در حقوق بين الملل هستند. این اصطلاحات عبارتند از: معامله به مثل، معامله متقابل و اقدامات متقابل مشابه.

اصطلاحاتی مشابه اصطلاح مقابله به مثل وجود دارد که ممکن است از لحاظ معنایی با آن خلط شود، ولی در واقع با آن متفاوت است که عبارتند از: ضمان به مثل و اقدامات تلافی‌جویانه.

مفهوم شناسی مقابله به مثل

مقابله به مثل، هم دارای معنا و مفهوم لغوی و هم دارای مفهوم اصطلاحی است.[1]

لغات مترادف و معادل مقابله به مثل

مقابله به مثل، واژه‌های مترادف و معادلی دارد که در کتاب‌های لغت به آنها اشاره ‌شده است:

واژه‌ مترادف مقابله به مثل:

1. اعتداء به مثل.[2]

واژه‌های معادل مقابله به مثل:

1. تلافی کردن. 2. مقابله روا داشتن. 3. عوض دادن بعینه.[3]  4. معامله به مثل.[4] 5. همسانی در رفتار.[5]

مفهوم لغوی مقابله به مثل

در کتاب‌های لغت به معنا و مفهوم لغوی مقابله به مثل پرداخته شده است. «مقابله به مثل»، واژه‌ای ترکیبی است که از دو جزو «مقابله» و «مثل» تشکیل شده است.

«مقابله» در لغت به این معانی آمده است: 1. رویارویی و مواجهه[6] 2. مقایسه، مطابقه و تطبیق. 3. معاوضه، مبادله. 4. تساوی، برابری و موازنه. 5. مخالفت، ضدیت. 6. تضاعف، دوتاشدگی.[7]

«مثل» در لغت؛ به معنای شبیه، مانند، نظیر و همتا است و جمع آن، «امثال» می‌باشد.[8]

علامه دهخدا در ذیل معنای سوم مقابله (معاوضه و مبادله)، به معنای ترکیب «مقابله به مثل» نیز اشاره‌ نموده، می‌گوید: مقابله به مثل کردن؛ یعنی تلافی کردن، بدی یا نیکی کسی را بعینه عوض دادن.[9]

در فرهنگ معین، مقابله به مثل، رفتار همسان در پاسخ به رفتار دیگری، معنا شده است.[10]

مفهوم اصطلاحی مقابله به مثل

مقابله به مثل، در قرآن و روایات و همچنین در فقه و حقوق دارای مفهوم اصطلاحی می‌باشد.[11]

مفهوم اصطلاحی مقابله به مثل در قرآن کریم

در قرآن کریم از «مقابله به مثل» به معانی‌ای تعبیر شده که بعضی اخص و بعضی مطابق‌ آن هستند. این معانی عبارتند از:

1. اعتداء به مثل:

راغب در مفردات، آیه «فَمَنِ اعْتَدىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدىٰ عَلَيْكُمْ»،[12] را این‌گونه معنا کرده: «أي: قابلوه بحسب اعْتِدَائِهِ و تجاوزوا إليه بحسب تجاوزه؛[13] یعنی هر كس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى و تجاوز كنيد».

2. معاقبه به مثل:

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ؛[14] و هر گاه خواستيد کیفر نمایید، تنها به مقدارى كه به شما تعدّى شده كيفر دهيد».

3. قصاص:

تعبیر قصاص در قرآن کریم نیز می‌تواند بیانگر معنای مقابله به مثل باشد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثی…؛[15] اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن،…».

آلوسی درباره این آیه می‌گوید: گفته شده که قصاص با حرف «فی» متعدی می شود؛ زیرا مفهوم مساوات در آن ملحوظ شده؛ یعنی با انسان رفتاری مثل رفتار خودش کنند.[16]

آیه دیگری که کلمه قصاص در آن آمده، این آیه است: «وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ؛[17] و تمام ]هتک[ حرمت‌ها، ]قابلِ[ قصاص است».

گفتنی است در این آیات شریفه که از مقابله به مثل به «اعتداء به مثل»، «معاقبه به مثل» و «قصاص» تعبیر شده، این موارد اخص از آن هستند؛ زیرا مقابله به مثل، اعم از مثبت و منفی است، در حالی که اعتداء به مثل، «معاقبه به مثل» و «قصاص» تنها مقابله به مثل منفی را دربر می‌گیرند.

4. نَبذ سواء:

نَبذ سواء یا مساوی، تعبیر دیگری است که در قرآن کریم به کار رفته و مفهوم مقابله به مثل را می‌رساند: «وَ إِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ؛[18] و اگر از خيانت و پيمان‏شكنى گروهى ]از آنان كه با هم معاهده داريد[، بيم دارى پس تو نيز ]نقض پيمان خود را[ بر مبناى تساوى و عدالت به سوى آنها بيفكن ]و بدون اعلام، پيمان خود را مشكن[ كه همانا خداوند خائنان را دوست ندارد».

«فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ» از «نَبذ»؛ به معناى افكندن است. مراد از افكندنِ پيمان به طرف دشمن، اين است كه قبلًا به آنان اعلام كنيد و سپس پيمان را لغو نماييد تا غافلگير نشوند و شما هم ناجوانمردى نكرده باشيد. «عَلى‏ سَواءٍ»، يا به معناى مقابله به مثل است؛ يعنى همان‌گونه كه آنان در فكر توطئه و پيمان شكنى هستند، شما هم پيمان را لغو كنيد، يا به معناى رفتار عادلانه با دشمن است.[19] علامه طباطبایی از این برخورد عادلانه تعبیر به «معامله به مثل» نموده است.[20]

تعبیر نبذ سواء، هر چند فی‌نفسه، مطابق مقابله به مثل است، ولی در این آیه شریفه به قرینه قبل از خود، مقابله به مثل منفی را شامل می‌شود؛ در نتیجه اخص از مقابله به مثل است.

5. جزاء مثل:

مراد از جزاء مثل، مجازات همانند است که گاهی در جانب منفی است؛ مانند آیه «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها؛[21] كيفر بدى، مجازاتى همانند آن است»[22] و گاهی در جانب مثبت است؛ مانند آیه «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ؛[23] آيا جزاى نيكى جز نيكى است؟!». تعبیر جزاء به مثل، مطابق تعبیر مقابله به مثل است.

مفهوم اصطلاحی مقابله به مثل در روایات

در روایات، از مقابله به مثل، به تعابیر ذیل یاد شده که بعضی اخص و بعضی مساوی‌ آن هستند. این تعابیر عبارتند از:

1. مصانعه به مثل:

زراره از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند که «مَنْ‏ صَنَعَ‏ مِثْلَ مَا صُنِعَ إِلَيْهِ فَإِنَّمَا كَافَأَ وَ مَنْ أَضْعَفَ كَانَ شَاكِرا…؛[24] کسی که به اندازه کاری که برای او انجام شده، کاری انجام دهد، جبران کرده و کسی که زیاد کند، سپاس به جا آورده است».

2. مکافات:

علی بن سالم نقل می‌کند: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می‌فرمود: «آيه‏اى در قرآن هست كه محکم و ثابت و قطعی است. راوى مى‏گويد: عرض كردم كدام آيه است؟ فرمود: اين سخن خداوند متعال كه مى‏فرمايد: هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ،[25] كه درباره كافر، مؤمن، نيكوكار و بدكار جارى مى‏شود و هر كس به او نيكى شود بايد جبران كند، و راه جبران اين نيست كه به اندازه او نيكى كنى، بلكه بايد بيش از آن باشد؛ زيرا اگر همانند آن باشد، نيكى او برتر است؛ چرا كه او آغازگر بوده است».[26]

در متن عربی این روایت، تعبیر به «یکافئ به» و «مکافاة» دارد که بیانگر مقابله به مثل در پاسخِ به نیکی دیگران است.

گفتنی است در این روایات شریفه که از مقابله به مثل به «مصانعه به مثل» و «مکافات» تعبیر شده است، این موارد اخص از آن هستند؛ زیرا «مصانعه به مثل» و «مکافات»در این روایت فقط مقابل به مثل مثبت را شامل می‌شوند، در حالی که مقابله به مثل شامل جنبه مثبت و منفی می‌شود.

3. ردّ به مثل:

در روایتی، امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ؛[27] سنگ را از همان جايى كه دشمن پرت كرده، باز گردانيد، كه شر را جز شر پاسخى نيست».‏

مولی صالح مازندرانی در شرح این عبارت حضرت می‌گوید: امام (علیه السلام) به کسی که در معرض ضرب و جرح و قتل دیگری قرار می‌گیرد، در صورتی که بداند از راه دیگری نمی‌تواند او را دفع کند، اجازه داده که به مثل و اندازه او، حملات او را دفع کند، و این کار به حکم عقل و نقل، جایز و نیکو است…».[28]

در تعبیر مازندرانی، کلمه «مدافعه به مثل» آمده که بیان دیگری از «رد به مثل» و «مقابله به مثل» است.

البته «ردَّ به مثل» در این روایت، فقط مقابله به مثل منفی را در برمی‌گیرد، براین اساس اخص از مقابله به مثل است.

مفهوم اصطلاحی مقابله به مثل در فقه

در فقه، قانون کلّى‌ در رويارويى با متجاوز وجود دارد که عبارت است از این که هر کسى که به ناحق به حريم ديگرى -چه حریم شخصی و چه حریم عمومی- تجاوز نمايد، ديگرى مى‌تواند در مقام دفاع و گرفتن حق خود مقابله به مثل کند.[29] مستند اين قانون در کتاب الهی، اين آيه شريفه است: «فَمَنِ اعْتَدىٰ عَلَيْکمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدىٰ عَلَيْکمْ؛[30] هر کس به ]حقوق[ شما تجاوز کرد، پس بر او به مانند آن‌چه بر شما تجاوز کرده است تجاوز کنيد». از اين قانون کلّى، در ابواب متعددی از فقه استفاده شده که به نحو اجمال اشاره می‌شود:

1. باب قصاص:

در قصاص، مماثلت و همانندی اعتبار شده است[31] به نحوی که قصاص به بيشتر از مثل، جایز نیست.[32] ابن براج می‌گوید: اختلافی در جواز قصاص در شریعت نیست، ولی اجرای قصاص شرایطی دارد که عبارتند از: تساوی در حریت،[33] تساوی در طرف راست یا چپ بودن اعضاء؛ زیرا طرف چپ در مقابل طرف راست و طرف راست در مقابل طرف چپ قطع نمی‌شود. شرط دیگر سلامت است؛ زیرا دست سالم در برابر دست معیوب قطع نمی‌شود… .[34]

با توجه به این مطالب می‌توان گفت: روح و اساس احکام کلی و جزیی قصاص، مقابله به مثل است[35] و اگر خداوند قصاص را تشريع کرده؛ بدان جهت است که تجاوز در مقابل تجاوز را با رعايت برابرى، تشريع نموده است.[36]

2. باب جهاد:

اگر دشمن به مسلمانان حمله کرد، مسلمانان می‌توانند به حملۀ متقابل دست بزنند و با پاسخى دندان شکن، تجاوز او را سرکوب کنند؛ حتی اگر این تجاوز در ماه‌هاى حرام (رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه و محرم) باشد.[37] قرآن کریم می‌فرماید: «الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرام…؛[38] ماهِ حرام، در برابر ماهِ حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل کنيد)».

علامه طباطبایی در این باره می‌گوید: …معناى آيه اين است که چون کفار حرمت ماه حرام را رعايت نکرده، در آن جنگ راه انداختند و حرمت آن را هتک نمودند…؛ پس براى مؤمنان هم جايز شد با ايشان مقاتله کنند، نتیجه این‌که عمل مسلمانان هتک حرمت نبود، بلکه جهاد در راه خدا و امتثال امر او در اعلاى کلمه او بود. این تا جایی بود که اگر کفار حتی در خود مکه و مسجد الحرام هم دست به جنگ مى‏زدند، باز هم براى مسلمانان جايز بود با آنها معامله به مثل کنند… .[39]

البته در پاره‌اى موارد، نمى‌توان مقابله به مثل کرد؛ مانند کشتن کودکان يا زنان يا مُثله کردن.[40] [41]

3. باب هُدنه:

گاه، جنگ و جهاد ميان مسلمانان و گروهى از کافران به آتش‌بس منجر شده و میان آنان صلحی موقت برقرار می‌شود که در فقه از آن به هُدنه و مُهادنه تعبير مى‌شود.[42] خداوند متعال مى‌فرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهٰا وَ تَوَکلْ عَلَى اللّٰهِ؛[43] يعنى اگر به صلح گرايش پيدا کردند، تو نيز به صلح بگراى و بر خدا توکل کن». اين آيه شریفه بیانگر مقابله به مثل در جهت پذیرش صلح و مسالمت است.

4. باب غصب:

یکی از اموری که در باب غصب بحث می شود، جواز «تقاص» است؛ یعنی اگر غاصب، مال غصب شده را برنگرداند، طلبکار می‌تواند از مال او به مقدار غصب شده، بردارد.[44] به بیان دیگر تقاص، تصاحب مال ديگرى بدون اذن وى در ازاى مال خود است که نوعی مقابله به مثل محسوب می‌شود.[45] تقاصّ، گاه دو طرفه است و آن در مورد وجود دو طلب از دو طلبکار است که حقيقت آن ايفاى دو دين به‌ طور متقابل مى‌باشد و از آن به «تهاتر» تعبير مى‌شود.[46]

6. باب ضمان:

یکی از اسباب ضمان،[47] اتلاف مال دیگری است. هر کس مال ديگرى را تلف کند، ضامن آن است؛ زیرا اتلاف مال ديگرى بدون اذن صاحب آن، از مصاديق تجاوز و تعدى محسوب مى‌شود و طرفى که مورد تعدى و تجاوز گرفته است، حق مؤاخذه و مطالبه و مقابله به مثل را دارد.[48]

با توجه به مطالب مطرح شده روشن می‌شود که مفاهیم اصطلاحی قصاص، جهاد، هدنه، غصب و ضمان، اخص از مفهوم اصطلاحی مقابله به مثل می‌باشند؛ زیرا آن اصطلاحات، مقابله به مثل منفی را  شامل می‌شوند، در حالی که اصطلاح مقابله به مثل، اعم از مثبت و منفی است.

مفهوم اصطلاحی مقابله به مثل در حقوق

در فرهنگ‌ها و واژه‌نامه‌هاى فارسى و عربى، علاوه بر مقابله به مثل، دست کم به سه  ترکيب مختلف برمى‌خوريم که از اصطلاحات رايج در حقوق بين الملل هستند. این واژه‌های ترکیبی عبارتند از: معامله به مثل، معامله متقابل و اقدامات متقابل مشابه.

اين سه  ترکيب، اشاره به رفتارى از يک دولت دارند که از يک سو، عکس العمل است و از سوى ديگر در تنظيم روابط ميان آن دولت با دولت مقابل يا در کيفيت برخورد دولت مقابل با اين دولت يا با تبعه‌اش مى‌تواند تأثيرى چشم‌گير داشته باشد.

يکى از فرهنگ‌هاى حقوقى عرب زبان، «مقابله به مثل» را به معناى «معامله به مثل» و از اصطلاحات حقوق بين الملل دانسته و در بيان مفهوم اصطلاح حقوقى آن مى‌گويد:

«معامله به مثل»، يکى از اصول روابط بين‌الملل است که اقتضا دارد با تبعه يک دولت که در کشور ديگرى زندگى مى کنند، بر اساس مقابله به مثل عمل شود و حقوقى را به آنها اعطا کنند که دولت متبوع آنها به تبعه اين کشور مى‌دهد.[49]

«معامله به مثل» يا «مقابله به مثل» در نظام حقوقى، مفهومى بس وسيع‌تر از مفهوم ياد شده دارد و به نظر مى‌رسد نويسنده به جاى بيان مفهوم کلى اين قاعده، تنها به يکى از مصاديق جزئى آن اشاره کرده است.

فرهنگ حقوقى ديگر -که فارسى است- به «معامله متقابل» که ترکيبى مشابه با «مقابله به مثل» است، اشاره کرده، دو مفهوم اصطلاحى خاص براى آن بيان مى کند:

الف: خسارتى که از اقدامات قانونى دولتى متوجه [اتباع] دولت ديگر شده، اگر موجب شود که دولت متبوع آنان، نظير همان اقدامات را درباره اتباع دولت اول به کار برد، اقدام دولت اخير را «معامله متقابل» نامند و در حقيقت، عنوان معامله، به معناى عقد و قرارداد نيست؛ بلکه به معناى عمل و کار است. از اين نمونه؛ بالا بردن تعرفه گمرکى مصنوعات کشور معين است.

ب: هر عمل متقابل، در روابط بين الملل (ماده 81 قانون جزا).[50]

مفهوم نخست «معامله متقابل» در اين واژه نامه حقوقى نيز چيزى جز مفهومى که فرهنگ حقوقى قبل براى «معامله به مثل» بيان کرده بود، نيست و به نظر مى‌رسد چيزى بيش از بيان يکى از مصاديق، به جاى مفهوم کلى آن که در مفهوم دوم آمده، نباشد. شايد به سبب کاربرد بيشترى که اين قاعده در آن مصداق خاص داشته است، به تدريج چنين برداشتى از قاعده فوق به وجود آمده و به صورت يک اصطلاح خاص ظاهر شده است.

«اقدام متقابل مشابه» نيز عبارت است از: اِعمال قاطعانه يک حق، (از سوی دولتی) به منظور پاسخ به عمل مشابه دولت ديگر… .[51]

مقایسه اصطلاح مقابله به مثل با اصطلاحات متشابه

اصطلاحاتی مشابه اصطلاح مقابله به مثل وجود دارد که ممکن است از لحاظ معنایی با آن خلط شود، ولی در واقع با آن متفاوت است که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:

1. ضمان به مثل:

در فقه اسلامی قاعده‌ای به نام «ضمان مثلی به مثلی و قیمی به قیمی» وجود دارد که مفاد آن اين است که اگر شیئی تلف شود که مورد ضمان است، اگر از اعيان مثلى باشد؛ یعنی کالایی باشد که افراد مماثل دارد؛ مانند ماشين آلات، ظروف و پارچه‌هاى پوشاکى، در این صورت جبران تلف شده بايستى با مثل آن صورت گیرد؛ به عنوان نمونه: اگر کسى پنج متر پارچۀ کسى را تلف کند، بايستى پنج متر از همان پارچه با‌ مشخصاتش پرداخت نمايد، اما اگر جنس تلف شده، داراى افراد مماثل نباشد؛ مانند کتاب خطى که فاقد مثل است، در اين موارد قيمت تلف شده پرداخت مى‌شود؛ زيرا در صورت فقدان مثل با فرض اين که بدل تلف شده به هر صورت بايستى پرداخت شود، نوبت به قيمت مى‌رسد.[52]

مسئله ضمان به مثل، هر چند نوعی مقابله به مثل است، ولی با آن تفاوت‌هایی دارد:

الف: ضمان به مثل، جنبه مالی و اقتصادی دارد و به تعدیات و اتلافات مالی مربوط می‌شود، ولی مقابله به مثل، مطلق است و همه موارد تعدی اعم از مالی، جانی، عضوی و… را در بر می‌گیرد.[53]

ب: در ضمان مثلی، موضوع ضمان، الزاماً تعدی و تجاوز نیست، بلکه هر نوع اتلاف یا تلفی است که ضمان‌آور باشد، در حالی که موضوع قاعده مقابله به مثل، تعدی و تجاوز ابتدایی طرف مقابل است.[54]

2. اقدامات تلافی‌جویانه:

مفهوم اقدامات تلافی‌جویانه، عام و گسترده‌تر از مقابله به مثل است؛ زیرا از خود عمل تلافی‌جویانه برنمی‌آید که حتماً مثل تجاوز نخستین شخص یا دولت متجاوز باشد، بلکه می‌تواند قوی‌تر یا ضعیف‌تر باشد، در حالی که در مفهوم مقابله به مثل، مثل و همانندی اخذ شده است.[55]

کتابنامه مقابله به مثل

  1. قرآن کریم.
  2. نهج البلاغه؛ گردآورنده: سید رضی، محمد بن حسین، مصحح: صبحی صالح، انتشارات هجرت‏، چاپ اول، قم‏، 1414ق‏.
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد؛‌ ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع – دار صادر‌، چاپ سوم، بیروت، 1414ق‌.
  4. اسکندری، محمد حسین؛ قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام؛ ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم، 1379ش.
  5. آلوسى، سيد محمود؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ محقق: عطية، على عبدالبارى؛ ناشر: دارالكتب العلميه، چاپ اول، بيروت، 1415ق.
  6. انصارى، مرتضى بن محمدامين؛ كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات؛ محقق/ مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌؛ ناشر: كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى‌، چاپ اول‌، قم، 1415ق‌.
  7. جعفرى، محمد تقى؛ رسائل فقهى‌؛ ناشر: مؤسسة منشورات كرامت، چاپ اول‌، تهران، 1419ق‌.
  8. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)؛ محقق: محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌؛ ناشر: مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت (علیهم السلام)‌، چاپ اول‌، قم، 1426ق‌.
  9. جمعى از محققان در پژوهشگاه تحقيقات اسلامى؛ جهاد در آينه روايات‌؛ ناشر: انتشارات زمزم هدايت‌، چاپ اول‌، قم، 1428ق‌.
  10. جوهرى، اسماعیل بن حماد‌؛ الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة؛ محقق: عطار، احمد عبد الغفور؛ ناشر: دار العلم للملایین‌، ‌چاپ اول،‌ بیروت‌، 1410ق.
  11. حميرى، نشوان بن سعيد‌؛ شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم؛ محقق/ مصحح: العمرى، حسين بن عبدالله / الاريانى، مطهر بن على/ عبد الله‌، يوسف محمد؛ ناشر: دار الفكر المعاصر‌، چاپ اول‌، بيروت، 1420ق‌.
  12. خامنه‌اى، سيد على؛ قرارداد ترک مخاصمه و آتش‌بس؛ مجله فقه اهل بيت (عليهم السلام) (فارسى) شماره 12- 11‌؛ ناشر: مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت (عليهم السلام)‌، چاپ اول‌، قم، 1418ق‌.
  13. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن؛‌ محقق: داودى، صفوان عدنان؛ ناشر: دار العلم- الدار الشامیة‌، چاپ اول‌، لبنان – سوریه‌، 1412ق‌.‏
  14. طباطبايى، سيد محمد حسين؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، قم، 1417ق.
  15. طوسى، محمد بن حسن؛ المبسوط فی فقه الإمامیة‌؛ محقق: کشفى، سید محمد تقى؛ المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة‌، چاپ سوم، تهران، 1387ق‌.
  16. قاضى ابن‌براج، عبدالعزيز‌؛ المهذب؛ محقق/ مصحح: جمعى از محققين و مصححين تحت إشراف شيخ جعفر سبحانى‌؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، چاپ اول‌، قم، 1406ق‌.
  17. قرائتى، محسن؛ تفسير نور؛ ناشر: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، چاپ يازدهم، تهران، 1383ش.
  18. قرشى، سيد على اكبر‌؛ قاموس قرآن‌؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية‌، چاپ ششم‌، تهران، 1412ق‌.
  19. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب؛ محقق: درگاهى، حسين؛ ناشر: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، تهران، 1368ش.
  20. مازندرانى، محمد صالح بن احمد؛ شرح الكافي- الأصول و الروضة؛ محقق/ مصحح: شعرانى، ابوالحسن‏؛ ناشر: المكتبة الإسلامية، چاپ اول، تهران‏، 1382ق‏.
  21. محقق داماد، سيد مصطفى؛ قواعد فقه؛ ناشر: مركز نشر علوم اسلامى‌؛ چاپ دوازدهم‌، تهران، 1406ق‌.

[1]. ر.ک: جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبد الغفور، ج ‌5، ص 1797؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 11، ص 610؛ فرهنگ نامه های دهخدا، معین و عمید.

[2]. ر.ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن،‌ محقق: داودى، صفوان عدنان، ص 554.

[6]. جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبد الغفور، ج ‌5، ص 1797.

[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ‌محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 11، ص 610، سایت واژه یاب.

[11]. به عنوان نمونه ر.ک: بقره، 194؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن،‌ محقق: داودى، صفوان عدنان، ص 554؛ صدوق، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق: غفارى، على اکبر، ص 141؛ جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)؛ محقق: محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌، ج ‌1، ص 163 و 164؛ اسکندری، محمد حسین، قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام، ص 14.

[12]. بقره، 194.

[13]. ر.ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن،‌ محقق: داودى، صفوان عدنان، ص 554.

[14]. نحل، 126.

[15]. بقره، 178.

[16]. آلوسى، سيد محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، عطية، على عبدالبارى، ج 1، ص 445 و 446.

[17]. بقره، 194.

[18]. انفال، 58.

[19]. قرائتى، محسن، تفسير نور، ج 4، ص 349.

[20]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 113.

[21]. شوری، 40.

[22]. اين آيه شریفه، حكم مظلوم را كه طلب يارى مى‏كند بيان مى‏نمايد كه چنين كسى در طلب یاری خود مى‏تواند در مقابل ستمگر رفتارى مثل رفتار او داشته باشد و چنين تلافى و انتقامى، ظلم و بغى محسوب نمی‌شود. ر.ک: الميزان فى تفسير القرآن، ج 18، ص 64.

[23]. رحمن، 60.

[24]. صدوق، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق: غفارى، على اکبر، ص 141.

[25]. رحمن، 60، آيا جزاى نيكى جز نيكى است؟.

[26]. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محقق: درگاهى، حسين، ج ‏12، ص 586، «أبا عبد اللَّه- عليه السّلام- يقول: آية في كتاب اللَّه مسجلة. قلت: ما هي؟ قال: قول اللَّه: هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ جرت في المؤمن و الكافر و البرّ و الفاجر، و من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليس المكافأة أن تصنع كما صنع حتّى تربى، فإن صنعت كما صنع كان له الفضل بالابتداء».

[27]. نهج البلاغه (للصبحي صالح)، گردآورنده: سید رضی، حکمت 314، ص 530‏.

[28]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي- الأصول و الروضة، محقق/ مصحح: شعرانى، ابوالحسن‏، ج ‏1، ص 300، «فقد رخّص عليه السّلام لمن أراده الغير بالضرب و الرمى و القتل أن يدافعه بمثل ذلك إذا علم أن لا دفع إلّا به فإنّ ذلك جائز حسن عقلا و نقلا فإنّ أدّى إلى هلاك الظالم فلا شي‏ء على الدّافع إذا لم يتعدّ».

[29]. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، محقق: محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌، ج ‌1، ص 163 و 164؛ قرشى، سيد على اكبر‌، قاموس قرآن‌، ج ‌4، ص 306.

[30]. بقره، 194.

[31]. طوسى، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیة‌، محقق: کشفى، سید محمد تقى، ج ‌7، ص 75.

[32]. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‌1، ص163و 164‌.

[33]. یعنی اگر یک طرف آزاد است و بنده نیست، طرف مقابل نیز آزاد باشد.

[34]. قاضى ابن‌براج، عبدالعزيز‌، المهذب، محقق/ مصحح: جمعى از محققين و مصححين تحت إشراف شيخ جعفر سبحانى‌، ج 2، ص 470 و 471.

[35]. اسکندری، محمد حسین، قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام، ص 116.

[36]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن،ج 2، ص 63.

[37]. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‌1، ص163و 164‌.

[38]. بقره، 194.

[39]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 63.

[40]. دهخدا، مثله کردن را این گونه معنا کرده است: «بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن، بریدن عضوی از اعضای تن کسی». ر.ک: لغت نامه دهخدا.

[41]. جمعى از محققان در پژوهشگاه تحقيقات اسلامى، جهاد در آينه روايات‌، ج 1، ص 354.

[42]. ر.ک: المبسوط فی فقه الإمامیة‌، محقق: کشفى، سید محمد تقى، ج 2، ص 50؛ خامنه‌اى، سيد على، قرارداد ترک مخاصمه و آتش‌بس‌، مجله فقه اهل بيت عليهم السلام (فارسى) شماره 12- 11‌، ص 5.

[43]. انفال، 61.

[44]. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‌1، ص163و 164‌.

[45]. همان، ج 2، ص 568.

[46]. همان، ص 569.

[47]. فقها ضمان را به معناى التزام به پرداخت دين ثابت در ذمه يا احضار نفس ديگرى (حاضر نمودن شخص ثالث) مى‌دانند كه سبب آن، گاه، عقد و زمانى امور ديگر از قبيل غصب و اتلاف و تسبيب است. ر.ک: محقق داماد، سيد مصطفى، قواعد فقه‌، ج 2، ص 181.

[48]. قواعد فقه، ج ‌1، ص 110‌.

[49]. ر.ک:  اسکندری، محمد حسین، قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام، ص 14، به نقل از کرم، عبدالواحد، معجم المصطلحات القانونیة.

[50]. همان، ص 15، به نقل از جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوقی.

[51]. همان، به نقل از شارل روسو، حقوق مخاصمات مسلحانه، ترجمه: هنجنی، سید علی، ص 25.

[52]. ر.ک: انصارى، مرتضى بن محمد امين، كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات، محقق/ مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌، ج ‌3، ص 209، 226 و 240؛ جعفرى، محمد تقى، رسائل فقهى‌، ص 84‌.

[53]. ر.ک: اسکندری، محمد حسین، قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام، ص 132.

[54]. ر.ک: همان، ص 133.

[55]. ر.ک: همان، ص 29.