searchicon

کپی شد

فرق شيطان با نفس اماره

تبیین این موضوع نیازمند بیان یک مقدمه است که ضمن بیان آن به بحث پیرامون موضوع می پردازیم:

مقدمه

نفس و مراتب آن

هویت حقیقی انسان، دارای ابعاد و لایه های سه گانه (حیوانی، انسانی، الهی) است. از آیات قرآن مجيد نیز به خوبى استفاده مى‏شود كه روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است:[1]

1. نفس اماره یا لایه حیوانی انسان.

لایه حیوانی انسان در شهوت، غضب و امیال نفسانی خلاصه می شود.[2] این میل قلبی و حالت نفسانی را قرآن به نفس اماره، تعبیر می نماید و تأکید می کند که: «به درستی که نفس، (انسان را) به کارهای زشت و ناروا فرمان می دهد».[3]

به همین دلیل به آن اماره ‏(امر کننده به بدی ها) گفته‏اند. در اين مرحله هنوز عقل و ايمان آن‏ قدرت را نيافته كه نفس سركش را مهار زده و آن را رام كنند بلكه در بسيارى از موارد در برابر او تسليم مى‏گردند و نفس سركش آنها را شكست مى‏دهد.

در گفتار همسر عزيز مصر[4] به اين مرحله اشاره شده است آن گاه که گفت: “و ما أبرئ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ[5]” من هرگز نفس خود را تبرئه نمى‏كنم، چرا كه نفس سركش همواره به بدي ها فرمان مى‏دهد”.

2. نفس لوامه:

” نفس لوامه “مرتبه ای از نفس است كه پس از تعليم و تربيت و مجاهدت، انسان به این مرتبه ارتقاء مى‏يابد. در اين مرحله ممكن است بر اثر طغيان غرائز گاه گاه مرتكب خلاف هايى بشود، اما فورا پشيمان مى‏گردد و به ملامت و سرزنش خويش مى‏پردازد و تصميم بر جبران گناه مى‏گيرد، و دل و جان را با آب توبه مى‏شويد.

قرآن مجيد اين مرحله را” نفس لوّامه” تعبیر کرده و می فرماید :” و سوگند به (نفس لوّامه ) وجدان بيدار و ملامت گر كه رستاخيز حقّ است!” [6]

3. نفس مطمئنه:

” نفس مطمئنه ” آن مرتبه‏اى است كه پس از تصفيه و تهذيب و تربيت كامل، انسان به آن مى‏رسد در این مرتبه‏ غرائز سركش توانايى پيكار با عقل و ايمان در خود نمى‏بينند چرا كه عقل و ايمان آن قدر نيرومند شده‏اند كه غرائز نفسانى در برابر آن توانايى چندانى ندارند.

اين مقام انبياء و اوليا و پيروان راستين آنها است، آنهايى كه در مكتب مردان خدا درس ايمان و تقوا آموختند و سال ها به تهذيب نفس پرداخته و جهاد اكبر را به مرحله نهايى رسانده‏اند.

قرآن از این مرحله به نفس مطمئنه تعبیر کرده می فرماید:”ای نفس مطمئن و آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود”.[7]

امّا رابطه نفس اماره با شیطان

نفس اماره، در واقع یکی از ابزار شیطان  و راه نفوذ و سلطه یابی بر انسان است و از جنود و سربازان شیطان محسوب می شود.

پس وسوسه از جانب ابلیس به عنوان شیطان بیرونی، و تحریک و خواهش توسط نفس اماره به عنوان شیطان درونی، انسان را به مرحله سقوط می کشاند.

تمام تلاش شیطان، این است که انسان گمراه شده و به حقیقت نرسد و در این خصوص، او به عزت خداوند متعال قسم یاد کرده است. چنان که در قرآن آمده است:« (شیطان) گفت: به عزتت قسم که همگی آنها را اغوا می کنم، مگر آنها كه از بندگان مخلص تو باشند».[8]

اغوا، از کلمه غی به معنای ضد رشد است، و رشد، به معنای رسیدن به واقع.[9]

شیطان به عزت خداوند قسم یاد کرده که انسان را گمراه خواهد ساخت.[10] او در به انحراف کشیدن انسان مرحله به مرحله جلو آمده و انسان را تحت تأثیر القائات خود قرار می دهد تا جایی که خود انسان، شیطانی می شود و به وسیلۀ او دیگر انسان ها به انحراف کشیده می شوند.

انسانی که بر اثر وسوسه های شیطان، تسلیم خواسته و خواهش تمایلات حیوانی گردد، گرفتار نفس اماره شده است.

حضرت علی (ع) می فرماید: “نفس اماره همچون فرد منافق، تملّق انسان را می گوید و در قالب دوست، جلوه می کند تا بر انسان مسلّط شود و او را به مراحل بعد وارد کند.”[11]

شیطان انسان های ضعیف الایمان را وسوسه کرده و به کمک تمایلات شهوانی و نفس اماره شان، قلب آنها را منزل خود می کند و بالاخره با دست و بدنشان تماس برقرار کرده و مصافحه می کند و یار و رفیق آنها می شود. چون کسی که قلبش منزل شیطان شد، نه تنها مهماندار شیطان، بلکه یار او خواهد بود.[12]

درباره این گروه، حضرت علی (ع) می فرماید: «پس شیطان با چشمان آنها نگاه می کند و با زبان آنها حرف می زند».[13]

نتیجه: شیطان و نفس اماره هردو دشمن انسان هستند. به همین دلیل قرآن هم از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان یاد می کند و انسان را سفارش می کند که او را دشمن خود بداند.[14]و هم در روایات معصومین (ع) نفس اماره (هوا و هوس) دشمن شمرده شده است، این که پیامبر اکرم(ص)فرمود ؛ دشمن ترین دشمن تو نفس تو است».[15] به این مرحله از نفس اشاره دارد.

راز تعبیر نفس به “دشمن ترین دشمنان” ، درونی بودن آن است. دشمن و سارق بیرونی، بدون همراهی این دشمن و دزد درونی، نمی تواند آسیب برساند. این دشمن درونی، محرم و به همه جا آشنا است و با استفاده از همین آگاهی، خواسته شخص را به شیطان گزارش می دهد و از آن سو پیام و فرمان ابلیس را که امارة بالسوء بیرونی است، می رساند؛ از این رو نفس اماره خود نیز از جنود (سربازان) شیطان محسوب است. چنان که بسیاری از اوصاف آن، در شمار جنود شیطان است.[16] پس نفس اماره با توجه به زمینه و گرایش حیوانی موجود در انسان، تحت تأثیر وسوسه شیطان واقع شده و شیطان نیز مرحله به مرحله جلو می آید، تا جایی که فرد نیز جزء حزب شیطان می شود.[17]


[1]. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج ‏25، ص 281.

[2]. عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص 89.

[3]. یوسف، 53.

[4]. گروهی از مفسرین مراد از این جمله را حضرت یوسف دانسته اند، اما این نظر مورد پذیرش اکثر مفسرین قرار نگرفته است. تفسیر نمونه، ج 9، ص433 و 434.

[5]. يوسف، 53 .

[6]. قیامت، 2، “وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ”.

[7]. فجر، 27-28، “يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي”.

[8]. ص،82 و83 “قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ “.

[9]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 1، ص 631.

[10]. ص، 83 و 82 “قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ “.

[11]. غرر الحکم.

[12]. عبدالله جوادی آملی، مبادی اخلاق در قرآن، ص 115.

[13]. نهج البلاغه، خطبه 7، فنظر بأعینهم ونطق بالسنتهم؛

[14]. بقره، 168، «انه لکم عدو مبین؛ او برای شما دشمن آشکار است.

[15]. مجلسی، محمد باقر، بحارالنوار، ج 67، ص 64. قال النبی (ص): «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک».

[16]. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 8، ص 516.

[17]. مجادله، 19 «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله، اولئک حزب الشیطان؛ شیطان بر آنها چیره شده، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است، آنها حزب شیطانند.