Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

عجله

مفهوم شناسی عجله

عجله به معنای سرعت و مخالف کُندی است[1]، و نیز به معنای خواستن و قصد چيزى قبل از مدّتش، كه از مقتضيات ميل و شهوت است (شتاب زدگى) همچنین گفته شده، اسْتِعْجَالًا [عجل‏] هُ؛ یعنی به او تأكيد كرد تا در كار شتاب كند، بر او سبقت و پيشى گرفت.[2]

اهمیت و جایگاه عجله در دین وعقل

دین و عقل بر زشتى، زيان بارى و محكوميت عجلۀ نابجا، و مفید بودن عجلۀ به موقع اتفاق نظر دارند و به نکاتی پیرامون آنها پرداخته‏اند. که در دو بخش کلی به آن می پردازیم.

جایگاه عجله در دین

آیات و روایات زیادی پیرامون عجله و شتاب در کارها وجود دارد که خود نشان دهندۀ اهمیت این مسئله است.

برای نمونه به دو حدیث اشاره می کنیم:

1. رسول خدا (ص) فرمود: پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار، جوانی ات را قبل از پيرى، سلامتت را قبل از بيمارى، ثروتت را قبل از تهی دستى، فرصت ها را قبل از گرفتارى، زندگانی ات را قبل از مرگ.[3]

2.  امیر مؤمنان (ع) فرمود: فرصت ها مانند گذشتن ابرها از دست خواهند رفت.[4]

منشاء و فلسفه عجله

راغب اصفهانى، منشأ شتابزدگى را هوا و هوس دانسته و همین موضوع را دلیلی بر منع آن در قرآن ارزیابی کرده است.[5]

رسول اكرم (ص) منشأ تأنّى و عجله را چنين بيان می کند: درنگ، كاری خدایی و شتاب، كاری شيطانی است.[6]

اميرمؤمنان(ع) نيز، شتابزدگى را برخاسته از حماقت دانسته، مى‏فرمايند: شتاب پيش از امكان (انجام كار) از ابلهى است.[7]

اقسام عجله

با توجه به متعلق عجله، این صفت در برخی موارد پسندیده و در برخی موارد مذموم می‌باشد.

عجله های پسندیده

عجلۀ پسندیده  آن است كه انسان پس از فراهم شدن مقدمات و شرايط لازم در کارهای پسندیده، فرصت را از دست نداده و به انجام كار بپردازد؛ از این رو استفاده از فرصت در کارهای خوب مورد سفارش پیشوایان دین قرار گرفته است.

عجله به سوی امور خیر

دین اسلام، دین خوبی و نیکی است، لذا سفارش به تعجیل در انجام کارهای خیر در آن بسیار دیده می شود؛

3. امیر مؤمنان (ع): تأنّى و درنگ ستوده است در هر چيزى، مگر در کارهای نیک.[8]

4. امام باقر (ع): وقتى در صدد كار نيكى بر مى ‏آيى بی درنگ به آن اقدام كن؛ زيرا نمى‏دانى كه بعدها چه پيش خواهد آمد.[9]

5. امام صادق (ع): هر كه آهنگ خيرى كند، بايد در آن شتاب کرده و به تأخيرش نيندازد؛ زيرا بنده گاهى عملى نیک انجام داده که خداوند در پاسخ آن

می فرمایند: ترا آمرزيدم و لغزش های بعدی تو را نیز نادیده خواهم گرفت‏.[10]

عجله های مذموم

عجلۀ مذموم و شتابزدگى به عنوان يك خوى ناپسند است كه در رفتار انسان به صورت هاى گوناگون آشكار مى ‏شود، به اين معنا كه انسان پيش از فراهم شدن مقدمات انجام كار، اقدام به آن كند، كارى كه نتيجه آن چيزى جز شكست يا انجام ناقص نخواهد بود؛ اين بدان مى ‏ماند كه انسان ميوه را پيش از رسيدن و قابل استفاده شدن از درخت بچيند. كارى كه نتيجه‏اش ضايع شدن ميوه يا كم شدن فايده آن است، يا اين كه قبل از آمادگى زمين، بذر افشانى كند كه نتيجه‏اش نابودى بذر يا كاهش محصول خواهد بود.

امام علی (ع) می فرماید: كسى كه ميوه را پيش از رسيدن بچيند، همچون كسى است كه بذر خود را در زمين نامناسبى (مانند شوره‏زار) بپاشد، (چنين شخصى نيرو و سرمايه خود را تلف كرده و نتيجه‏اى عايدش نمى‏شود).[11]

آثار و عواقب عجله مذموم

خصلت های شيطانى به طور قطع، مفسده‏ انگيز و زيان آفرين اند و هر يك از آنها علاوه بر اين كه خود، زشت و نكوهيده‏اند، پيامدهاى ناهنجارى را نيز سبب مى‏شوند، كه بر زشتى آنها مى‏افزايد، در همین راستا  به برخى از آثار عجله، که در کلمات کوتاه امیرمؤمنان علی (ع) آمده است اشاره  می کنیم:

1. پشیمانی:‏ «إِيَّاك‏ وَ الْعَجَلَ فَإِنَّهُ عُنْوَانُ الْفَوْتِ وَ النَّدَم‏»؛ از شتابزدگى بپرهيز كه سرآغاز از دست رفتن (فرصت) و پشيمانى است.[12]

كارهايى كه بدون تدبّر و فكر و انديشه، شروع شود، به طور معمول به شكست و بد فرجامى مى‏ انجامد و پشيمانى به بار مى ‏آورد، چنان كه به همین دلیل، انسان فرصت‏هاى طلايى و امكان انجام دوباره كار را نيز از دست مى‏دهد.

2. ناكامى:‏ «قَلَّ مَا تَنْجَحُ حِيلَةُ الْعَجُولِ»؛ بسیار کم اتفاق می افتد که تدبیر شتابگر، به پيروزى برسد.[13] تعجيل و شتابزدگى، سبب مى‏شود كه آدمى، همه جوانب كار را نسنجد و از اين طريق، برخى از اسباب موفقيت را از دست مى‏دهد و در نتيجه به پيروزى مورد نظر دست نمى‏يابد و ناكام مى‏ماند.

3. لغزش و هلاكت‏: “كَثْرَةُ الْعَجَلِ يُزِلُّ”؛ شتابزدگى زیاد، انسان را مى‏لغزاند.[14] و “قَلَّ مَنْ عَجِلَ إِلَّا هَلَك‏”؛ كمتر كسى است كه شتاب زده باشد و دچار هلاكت نشود.[15] بى تدبيرى و شتاب، در بسيارى از امور سبب مى‏شود كه شتابگر، برخى از موانع و لغزش گاه‏ها را مشاهده نكند و هنگام عمل، گرفتار آنها شود و در نتيجه بلغزد يا به هلاكت افتد.

4. غم و اندوه: «الْعَجَلُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ يُوجِبُ الْغُصَّة»، شتابزدگى پيش از امكان (كار) سبب اندوه مى‏گردد.[16] شادابى و نشاط از ضروريات زندگى آدمى است و با غم و غصه بی مورد نمی توان به مقصود خود رسید و نبايد آدمى با دست خود شادى و نشاط زندگى را به اندوه تبديل كند.

امام علی (ع) پیامدهای دیگری برای عجله ذکر می کنند؛ به جهت اختصار از ذکر آن خودداری کرده و مطالعۀ سر فصلی در همین زمینه که در کتاب “غرر الحکم” موجود است پیشنهاد می شود. در این باره، امام صادق (ع) نیز مى‏فرماید: هر که در وقت نامناسب به کاری اقدام ورزد، تمام شدن آن نیز نابهنگام خواهد بود.[17]

راه های در مان عجله منفی

نقطه مقابل عجله، “تثبت” و “تأّنى” يعنى درنگ كردن، و با تفكر و تأمل و بررسى همه جوانب کاری انجام دادن است. توجه به پیامدهای زیان بار عجله سبب می شود که ما از این صفت دوری کنیم و آرامش و وقار که نقطۀ مقابل آن است را سر لوحۀ زندگی مان قرار دهیم. در حديثى از رسول خدا (ص) نقل شده است: مردم را عجله هلاک مى‏كند، اگر مردم با تأمل بیشتری كارها را انجام مى‏دادند كسى هلاک نمى‏شد.[18] از اين روايت استفاده مى‏شود كه بيشترین ضرر و زیان هایی كه متوجه انسان ها می شود، در اثر عجله است.

راه علاج شتابزدگی آن است كه ضررهایی که بدان اشاره شد را به یاد آورده و آن گاه ارزش و نیکویی نقطۀ مقابل آن يعنى وقار و آرامش را كه از ویژگی­های پيامبران و نيكان است به خاطر آورد، پس تصمیم بگیرد که كارى را جز با تأمّل و اندیشه انجام نداده و بردباری را در هیچ وضعیتی از دست ندهد. بعد از آن که شخصی با زحمت و تلاش، مدّتى را به این شيوه عمل کرد، وقار و  آرامش، عادت او شده و از عجول بودن دور خواهد شد.

 


[1].  ابن منظور محمد بن مكرم‏، لسان العرب، ج ‏11، ص 425،  دار صادر، چاپ سوم، بيروت، 1414 ق.‏

[2]. مهيار، رضا، فرهنگ ابجدى، ص 60.

[3]. طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 525، انتشارات دار الثقافة، قم، 1414 ق.

[4]. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 473، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 548، الدار الشامیة، بیروت، 1412 ق.

[6]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار، ج 1، ص 334، کتابخانۀ حیدریه، نجف، 1385 ق.

[7]. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 266، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

[8]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص473، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

[9]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 142، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.

[10]. همان، ح 6.

[11]. نهج البلاغة، ص52، خ 5، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.

[12]. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 267، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

[13]. همان.

[14]. همان.

[15]. همان.

[16]. همان.

[17]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج1، ص 100، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1403 ق.

[18]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ص 215، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1371 ق.