Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

ظاهرگرایی مالک بن انس

مدینه در سده دوم، همواره نمادی برای گرایش‌های سنت گرایانه بود.[1]

رؤساى اهل حديث؛ مانند مالک بن انس و احمد بن حنبل، اساساً بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ايمانى حرام مى‏شمردند. بر این اساس، اهل السنّة يک مكتب كلامى در مقابل معتزله نداشتند، بلكه منكر كلام و تكلّم بودند.[2]

مالک، برجسته‌ترین نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه بود.[3] مالک اصرار بسیاری بر سنت داشت[4] و معتقد بود سنت، بهترین بخش دین است.[5]

ابونعیم اصفهانی؛ عالم قرن پنجم از مالک نقل کرده که باید از اصحاب رأی دوری کرد؛ چراکه آن‌ها دشمنان اهل‌سنت هستند.[6] برخی نیز مالک را از اولین افرادی دانسته‌اند که عمل به رأی را بدعت می‌دانست.[7]

مالک در اعتقادات نیز پیرو حدیث و ظواهر آن بود. زمانی که از مسائل اعتقادی مورد سؤال قرار می‌گرفت پاسخ‌های کوتاه می‌داد، تا تنها در آن‌چه نص وجود دارد سخن گفته‌ باشد.[8] او ایمان به استوای بر عرش را واجب می‌دانست.[9] مالک براساس ظاهر قرآن معتقد بود که دیدن خدا در آخرت و نه در دنیا واقع خواهد شد.[10] او دلیل بر این مطلب را ظاهر قرآن می‌دانست.[11]

«شخصى از مالک درباره آيه «الرّحمن على العرش استوى»[12] سؤال كرد، وى آن‌چنان خشمناک شد كه هرگز آن‌گونه خشمناک ديده نشده ‌بود، عرق بر چهره‏اش نشست، جمع حاضر همه سرها را پايين افكندند، پس از چند لحظه مالک سر برداشت و گفت: كيفيت، نامعلوم و استوای خداوند بر عرش معلوم و اعتقاد به آن واجب و سؤال هم بدعت است». مالک آن‌گاه خطاب به پرسش‌كننده گفت: «تو كه چنين پرسش‌هايى مى‏کنى مى‏ترسم گمراه باشى». سپس فرمان داد او را از جلسه اخراج كردند.

اين جمله: «الكيفيّة مجهولة و السّؤال بدعة» در آن زمان، ظاهراً جمله شايعى بوده كه همه اهل حديث در پاسخ پرسش‌كنندگان اين‌گونه مسائل مى‏گفته‏اند. عين همين جمله از احمد بن حنبل نیز نقل شده است.[13]

اين‌ها حافظان متون بودند و معتقد بودند كه ما بايد همين الفاظ را حفظ كنيم و نبايد در معنا زياد غور و تأمّل كنيم. احمد بن حنبل و مالک بن انس مى‏گفتند: ما حق فكر كردن و اظهار نظر در مسائل الوهيت را نداريم.[14]

با وجود این‌که مالک را برجسته‌ترین نماینده فقه حدیث‌گرای مدینه دانسته‌اند[15] و مواضع او علیه اصحاب رأی را ذکر کرده‌اند،[16] ابن‌قتیبه دینوری؛ مورخ قرن سوم، بدون هیچ توضیحی مالک را در زمره اصحاب رأی برشمرده ‌است.[17] شیخ حر عاملی نیز در کتاب وسائل‌الشیعه از برخی نقل کرده که مالک از اصحاب رأی بوده است.[18]

برخی از محققان معاصر نیز با توجه به رویکرد مالک به احادیث و سنجش آن‌ها با عقل، وی را از اصحاب رأی دانسته‌اند.[19] از جمله شاهدهایی که بر این مطلب ذکر شده وجود نظرها و اجتهادهای شخصی مالک در کتاب الموطأ است.[20] او در این کتاب، بارها تعبیر «أری (معتقدم)» و «لا أری (معتقد نیستم)»[21] و کلمات و تعابیر مشابه را استفاده کرده که از استنباط و رأی مالک در مسائل فقهی حکایت دارد.[22]

 

[1]. پاکتچی، احمد، «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴5.

[2]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏3، ص 87.

[3]. «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴۴.

[4]. مناوى، محمد عبدالرؤوف بن تاج ‏العارفین‏، طبقات الصوفیة (الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة)، محقق: محمد ادیب جادر، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۱.

[5]. طبقات الصوفیة، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۱.

[6]. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج ۶، ص ۳۲۷.

[7]. خوانسارى، محمدباقر‏، روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات‏، محقق: اسماعیلیان، اسدالله‏، ج ۷، ص ۲۲۳.

[8]. لحمر، حمید، الإمام مالک مفسرا، ص 61.

[9]. طبقات الصوفیة، ج ۱، قسم دوم، ص ۴۲۴.

[10]. الإمام مالک مفسرا، ص ۶۴

[11]. همان.

[12]. طه، 5.

[13]. مجموعه ‏آثار، ج ‏6، ص 885.

[14]. همان، ج ‏9، ص 47.

[15]. «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴5.

[16]. حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۶، ص ۳۲۷.

[17]. ابن قتیبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق: عکاشة، ثروت، ص ۴۹۸.

[18]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ص ۵۲.

[19]. طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، ص 125.

[20]. همان، ص 127.

[21]. همان.

[22]. همان.