searchicon

کپی شد

طبقه چهارم و پنجم فیلسوفان مسلمان

طبقه چهارم:

از شخصيت هاى اين طبقه می توان به افراد ذیل اشاره نمود:

  1. يحيى بن عدى منطقى ‏نصرانى (م 363 يا 364 ق):

وى شاگرد ابونصر فارابى و ابوبشر متى بوده است. كتاب هاى زيادى از او نقل كرده‏اند كه بيشتر منطقى است، ولى احياناً مسائلى از مسائل فلسفه اولى‏ -كه در دوره قبل از فارابى خصوصاً در مسيحيان كمتر ديده مى‏شود- طرح كرده است. رياست منطقي ها در زمان او به او منتهى شده بود. گفته‏ شده 81 سال عمر كرده است.[1]

  1. جمعيت اخوان الصفا و خلان الوفا:

این جمعیت که خود تمایل به گمنامی داشتند، افرادی فيلسوف، متديّن و متعهّد بودند. اخوان الصفا به منظور اصلاح جامعه بر اساس ايده‏اى كه داشتند (به كار بردن فلسفه و دين توأماً)، انجمنى شبیه به حزب تشكيل داده و برای پذیرش اعضاء، شروط و آداب ویژه ای قرار دادند. در مجموع 52 رساله كه در حقيقت بيان كنندۀ جهان بينى و ايدئولوژى آنها بوده -و از يک نظر دائرة المعارفی براى عصر آنها و از شاهكارهاى جهان اسلام محسوب مى‏شود- آفريدند. اخوان الصفا از اسلاف خود (مخصوصاً فارابى) متأثر بودند. از جمله اسامی آنها می توان به: ابوسليمان محمد بن معشر بستى، ابوالحسن على‏ بن هارون زنجانى، ابواحمد مهرجانى عوفى و زيد بن رفاعه، اشاره کرد. برخی نام افرادی از قبيل: ابن مسكويه رازى (م 421 ق)، عيسى بن زرعة (مترجم و فيلسوف، م 398 ق) و ابوالوفاء بوزجانى (نابغه رياضى دان معروف، م 387 ق)، را نیز گفته اند.

اخوان الصفا عقل و دين، فلسفه و شريعت را جمع كرده و آن دو را مكمل يکديگر مى‏دانستند. در روش فلسفى خود تمايل فيثاغورسى داشته و زياد بر اعداد تكيه مى‏كردند. در جنبه اسلامى نیز، تمايل شديد شيعى و علوى داشته اند.[2]

طبقه پنجم‏:

شخصيت هاى اين طبقه، عبارتند از:

  1. ابوسليمان، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانى، معروف به ابوسليمان منطقى (حدود 307 – 380 یا 390[3]):

او شاگرد يحيى بن عدى و ابوبشر متى منطقى بوده و قدر مسلّم اين است كه در نيمه دوم قرن چهارم، شخصيت ممتازى داشته است.

خانه ابوسليمان ميعادگاه حكما و فضلاى عصر بوده و خود رئيس قوم به شمار مى‏آمده است. در محفل ابوسليمان -كه در حقيقت يک انجمن فلسفى بوده- همواره مسائل علمى و فلسفى مطرح مى‏شده و حكما از يكديگر استفاده مى‏كرده‏اند و به تعبير شاگردش؛ ابوحيان توحیدی، «مقابسه» مى‏نموده‏اند. ابوحيان آنها را در 106 مجلس جمع كرده و نام آنها را «مقابسات» گذاشته است. حكما و فضلايى كه در محفل ابوسليمان شركت مى‏كرده‏اند، غالباً شاگرد يحيى بن عدى و هم شاگردان خود ابوسليمان بوده‏اند؛ از قبيل: ابومحمد عروضى، ابوبكر قومسى.[4]

  1. اَبوحَیّانِ توحیدی، علی بن محمد بن عباس (حدود 310 – حدود 400 ق[5]):

ابوحیان، ادیب و فیلسوف بوده است. وی علوم عقلی از فلسفه الهی و طبیعی، منطق، تصوف و اخلاق را نزد یحیی بن عدی و ابوسلیمان سجستانی فرا گرفت. این دو حكیم در حقیقت فاصله بین فارابی و ابن سینا را پر می كنند. مخصوصاً حوزه نوافلاطونی ابوسلیمان كه ابوحیان به ویژه در كتاب «المقابسات» سخنگوی آن است، جوّ فلسفی سده 4 ق را در نیمه دوم آن به خوبی نشان می دهد.

ابوحيان توحيدى به غیر از «المقابسات»، كتاب هاى نفيس دیگری نیز دارد به نام هاى: «الامتاع و المؤانسة (گفت و گو های فلسفی، اخلاقی و ادبی با ابن سعدان)، الصداقة و الصديق». از او به عنوان «محقق الكلام و متكلم المحققین» یاد شده، اما در حقیقت ابوحیان هیچ گاه با متكلمان همراه نبود و پیوسته ایشان را به استهزاء می گرفت. وی راه فیلسوفان را می پیمود كه حركت آزادانه عقل را برای یافتن پاسخ پرسش ها برمی گزینند، تا آن جا كه او را «فیلسوف التساؤل» لقب دادند. او با فرود آوردن فلسفه به سطح فهم خوانندگان آثار ادبی، كوشید تا فكر آنان را بالا برد و از تكرار مكررات، اوهام و خرافات برهاند و با القای حیرت و دهشت علمی، مستعدترین آنان را به سمت تحصیل جدی حكمت و دانش سوق دهد.[6]

  1. ابوالحسن عامرى نيشابورى (تولد: اوایل قرن 4 ق):

گفته‏اند عامرى شاگرد ابو زيد بلخى بوده است، ولى بعيد است كه عامرى شاگرد بلاواسطه بلخى باشد؛ زيرا بلخى در سال 322 ق درگذشته است و عامرى در سال 381 ق؛ به همین جهت ميان وفات استاد و شاگرد، 59 سال فاصله است. او علاوه بر این که به فلسفه يونانى علاقه‏مند بود، به فلسفه سياسى ساسانيان نيز علاقه‏مند بود.

عامرى چند كتاب دارد؛ «السعادة و الاسعاد» در اخلاق؛ «الامد الى الابد» در فلسفه؛ «الاعلام بمناقب الاسلام» در دفاع از اسلام و تفوق آن بر ساير اديان. بعضى مدعى شده‏اند كه ميان عامرى و ابن سينا نامه‏ها مبادله شده، ولى محتمل به نظر نمى‏رسد؛ زيرا ابن سينا در وقت وفات عامرى يازده ساله بوده است.[7]

عامری درباره مسائلی؛ مانند وجوب، امکان و امتناع، دفاع از اصل علیت، اتحاد عقل، عاقل و معقول، عینیت صفات و ذات خداوند و هماهنگی دین و فلسفه، دیدگاه های خاصی دارد.[8]

  1. ابوالخير، حسن بن سوار معروف به ابن الخمار:

وی حكيم، طبيب و مترجم از سريانى به عربى بود، ولى بيشتر طبيب بوده تا فيلسوف يا مترجم. شاگرد يحيى بن عدى منطقى سابق الذكر بوده و شاگردان زيادى تربيت كرده است. ابتدا مذهب نصرانى داشت و در آخر عمر مسلمان شد. گفته اند: فوق العاده باهوش و زرنگ بوده است. نقل شده که بوعلى از ابوالخير به نيكى ياد كرده و گفته: «ابوالخير را در رديف ديگران نبايد شمرد، خداوند ملاقات او را روزى كند».[9]

  1. ابوعبد اللَّه ناتلى:

اين مرد همان است كه ابن سينا در آغاز تحصيل، قسمتى از منطق و رياضيات را نزد او آموخت. شخصيت ممتازى ندارد؛ همه شهرتش را از ناحيه شاگرد نامدارش كسب كرده است. ناتلى طبيب هم بوده است. ابن ابى اصيبعه در ضمن احوال ابوالفرج بن الطيب، او را در رديف طبيبان معاصر ابوالفرج شمرده است.[10]

[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 474.

[2]. ر.ک: همان، ص 474 و 475.

[3] ر.ک: خراساني، شرف الدين، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، مقاله 2232.

[4]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 475 و 476.

[5]. جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 291.

[6]. ر.ک: دائرة المعارف طهور.

[7]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 476.

[8]. ر.ک: جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 265 – 268.

[9]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 476 و 477؛ سجادی، جعفر، دایره المعارف بزرگ اسلامی ، ج 3، مقاله 1170.

[10]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 477.