searchicon

کپی شد

طبقه اول و دوم فیلسوفان مسلمان

طبقه اول‏

در طبقه اول فیلسوفان مسلمان، تنها شخصیت برجسته، عبارت است از:

ابویوسف یعقوب بن اسحاق كندى، معروف به «فیلسوف العرب»؛ (م حدود سال 258 ق):

فلسفه اسلامى با ابویوسف یعقوب بن اسحاق كندى معروف به «فیلسوف العرب» آغاز ‏شده و به وسیله شاگردان او ادامه مى‏یابد. كندى عرب خالص است. وی با مأمون و معتصم (از خلفای عباسی) و «حنین بن اسحاق» و «عبد المسیح بن ناعمه حمصى» از مترجمان معروف، معاصر است. دوره كندى دوره ترجمه است. در این‌ كه آیا کندی، خود مترجم هم بوده است یا نه، تردید كرده‏اند، ولى از ابومعشر بلخى؛ شاگرد كندى، نقل شده كه او یكى از چهار مترجم درجه اول دوره اسلامى است. كندى فیلسوفى است که در حدود دویست و هفتاد كتاب و رساله به وى نسبت داده شده است. برخى از اروپاییان، او را یكى از دوازده چهره عقلى تاریخ بشر كه تأثیرات فراوان داشته‏اند، بر شمرده‏اند. تاریخ نشان نمى‏دهد كه در طبقه مقدم بر او و یا در طبقه خود او فیلسوفى صاحب نظر اعم از مسلمان یا غیر مسلمان وجود داشته است.

درباره كندى همین قدر نوشته‏اند كه در بصره و بغداد به تحصیل پرداخت. در آن وقت نه در بصره، و نه در بغداد، فیلسوفى وجود نداشته است. این است كه كندى سرسلسله حلقات فلاسفه اسلامى است بدون آن‌ كه خود به حلقه‏اى و طبقه‏اى دیگر وابسته باشد.

كندى همچنان كه فیلسوفى عالی قدر بوده، مسلمانى متصلب و پاک اعتقاد و مدافع بوده است. كتب زیادى در حمایت دین اسلام نوشته است. بعضى به اتكاى برخى قرائن او را شیعه دانسته‏اند. كندى از افرادى است كه در هر مسئله‏اى كه میان اصول اسلامى و اصول فلسفه تعارض یافته است، جانب اسلام را گرفته است، چنان كه از عقیده خاص او درباره حدوث زمانى عالم و حشر اجساد پیدا است. كندى از افرادى است كه همیشه كوشا بوده است كه معارف اسلامى و اصول فلسفى را با یكدیگر توفیق دهد. این همان كارى است كه با كندى شروع شد و ادامه یافت. عجیب این است كه برخى او را به علت این كه نامش یعقوب و نام پدرش اسحاق و كنیه‏اش ابویوسف است، یهودى پنداشته‏اند.

امروز در اثر تحقیقاتى كه به عمل آمده، روشن شده كه اولًا ارزش علمى و فلسفى كندى بیش از آن است كه قبلًا تصور مى‏شد، ثانیاً مسلمانى پاک اعتقاد و مدافع و احتمالًا شیعه بوده است، ثالثاً به واسطه موقعیت علمى و اجتماعى مورد حسادت واقع می شده و نسبت هاى ناروا به او، مولود آن حسادت ها است.

شخصیتى دیگر اعم از مسلمان و غیرمسلمان كه فیلسوفى صاحب نظر باشد، در طبقه و دوره او وجود ندارد.[1]

طبقه دوم‏:

این طبقه از دو گروه مختلف تشكیل مى‏شود: گروه شاگردان كندى و گروهى كه شاگرد كندى نبوده‏اند.

اما گروه اول؛ شاگردان کندی عبارتند از:

  1. ابوالعباس، احمد بن الطیب سرخسى (218 – 286 ق):

او بزرگ‌ترین شاگرد كندى بوده است. پنجاه و چهار كتاب و رساله از او نام ‏برده شده كه ظاهراً هیچ كدام در دست نیست. یکی از آنها كتابى است در این موضوع كه اصول و اركان فلسفه بعضى مبتنى بر بعض دیگر است. نقل شده که وی در مورد تسمیه ‏هایى كه در زبان عربى براى تعیین «رواقیون»[2] به كار مى‏رود، اطلاعات گرانبهایى به دست داد كه بدون آنها خاطره رواقیان در روایات اسلامى، اندكى در پرده ابهام قرار داشت‏.[3]

  1. ابو زید احمد بن سهل بلخى (م 322 ق):

وی متکلم و فیلسوف قرن های سوم و چهارم هجری بوده است. اگر اسناد شاگردی او نزد کندی درست باشد، وی در اوایل جوانی (زیر بیست سالگی) محضر کندی را درک کرده، ولی بعضی احتمال داده اند که او شاگرد با واسطه کندی بوده است.[4] او در علوم گوناگون دست داشته و در مباحث، روش فیلسوفانه داشته است. ابو حیان توحیدی، ابو زید را سید مشرقیان در انواع حکمت شمرده است. او معتقد به هماهنگی بین فلسفه و شریعت بوده و به دستور امیر خراسان، شریعت را شفیع فلسفه معرفی نموده و بدین ترتیب در نشر فلسفه کوشیده است.[5]

  1. ابومعشر، جعفر بن محمد بلخى (م 272 یا 279 ق):

یکی دیگر از نخستین فلسفه ورزان در عالم اسلامی؛ ابومعشر جعفر بن محمد بلخى است. او در ابتدا از اصحاب حدیث و دشمن كندى و مسلک او بود. كندى با حیله و تدبیر او را به نجوم و ریاضى علاقه‏مند ساخت و از آزارش راحت شد و بنا بر نقلی در حلقه شاگردان كندى در آمد. او پیش از آن‌ كه فیلسوف باشد، مورخ و منجم بوده است.[6]

اما گروه دوم: افرادى از طبقه دوم كه شاگرد كندى نبوده‏اند:

  1. ابواسحاق، ابراهیم قویرى:

اهمیت‌ علمى‌ قویری‌ در این‌ است‌ كه‌ منطق‌ و حكمت‌ را در عالم‌ اسلامى‌ ترویج‌ و تدریس‌ كرده‌ است‌ و جزو ناقلان‌ این‌ علوم‌ به‌ عالم‌ اسلام‌ و زبان‌ عربى‌ به‌ شمار مى‌رود.[7] ابو بشر متی بن یونس، استاد منطق فارابی، یکی از شاگردان او بوده است. قویری یکی از مترجمان نهضت ترجمه است و بر تحلیلات اولی و سوفسطیقای ارسطو تفسیر نگاشته است.[8]

  1. ابویحیى، ابراهیم مروزى:

او طبیب و منطق دان مشهور بغداد، استاد ابو بشر متی بن یونس و ابو محمد کرنیب و سریانى زبان[9] بود. وی همه کتب منطقی و غیر منطقی اش را به زبان سریانى نگاشته است.[10]

  1. یوحنا بن حیلان:

فیلسوف و منطق دان مسیحی قرن سوم هجری بود که فارابی در حرّان نزد او منطق آموخت.[11]

  1. ابوالعباس محمد بن محمد ایرانشهرى نیشابورى:

فیلسوف‌ و دانشمند ایرانى‌ سده سوم قمری است. از این شخص اطلاع صحیحى در دست نیست، برخى می گویند عقاید فلسفى محمد بن زكریاى رازى درباره قدم مكان و هیولا، متخذ از او است، ایرانشهرى معلوم نیست از گروه پیروان و شاگردان كندى است یا از گروه قویرى و ابن حیلان و مروزى و یا خود مستقل از همه اینها است و به گروه سومى وابسته است.[12]

لازم به ذکر است تا حدود اوایل قرن چهارم دو نحله فلسفى وجود داشته است: نحله‏اى كه از كندى آغاز شده كه شامل تعلیم منطق، فلسفه، طب، نجوم، موسیقى و غیره بوده است و نحله حرّانی ها كه ظاهراً در ابتدا از منطق تجاوز نمى‏كرده است.[13]

[1]. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 461 – 463.

[2]. رواقيان طبقه‏اى هستند كه تقريبا سه نسل بعد از افلاطون پيدا شده‏اند. مؤسّس مكتب رواقى كه يک مكتب اخلاقى و عملى است نه يک مكتب نظرى، مردى به نام «زنون قبرسى» است. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج ‏5، ص 538.

[3]. ر.ک: همان، ج 14، ص 463؛ جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 181 و 182.

[4]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 464.

[5]. ر.ک: درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 183 و 184.

[6]. ر.ک: همان، ص 182؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 465.

[7]. پزشک، منوچهر، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، مقاله 710؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 465 و 466.

[8]. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 183.

[9]. علامه دهخدا می نویسد: سریانی [س ُرْ] (ص نسبی) لغت ترسایان به زبانی که تورات نازل شد. زبان نبطی. منسوب به سورستان (عراق و بلاد). نام قوم سامی نژاد که با قوم آرامی خویشاوند بودند و لهجه آن را نیز سریانی نامند. این لهجه از لهجه های مهم آرامی شرقی است و در ایران از خود آرامی معروفتر است و چون آثار این لهجه متأخر است، آثار پیشین آرامی را رفته رفته از یادها زدوده جانشین آن گردیده است. خطی که برای نوشتن سریانی به کار می رفته با اندک تغییراتی، همان خط آرامی است. ر.ک: لغت نامه دهخدا، سایت واژه یاب.

[10]. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 183.

[11]. همان.

[12]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج 14، ص 465 – 467.

[13]. ر.ک: انواری، محمدجواد، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، مقاله 4183.