searchicon

کپی شد

رزق و روزی

مفهوم شناسی رزق

رزق در لغت به معناى چيزى است كه از آن بهره برده مى‏‌شود.[1] رزق و روزى كه خداوند آن را به عهده گرفته و ضمانت نموده عبارت است از: سهم و نصيبى كه بايد به مخلوقات برسد تا بتوانند به وجود و بقاى خود ادامه دهند. راغب در مفردات می‌گويد:  رزق گاهى به عطاء دائمى اطلاق می‌شود، خواه دنيوى باشد يا اخروى و گاهى به نصيب و بهره و گاهى به غذایی كه وارد جوف می‌شود. می‌گويند: شاه رزق لشكر را داد و دانش روزى من شده است.[2] خلاصه آن‌كه رزق عطایى است كه از آن منتفع می شوند خواه طعام باشد يا علم و يا غير آن.[3]

اهمیت رزق و روزی

آیات، روایات، ادعیه، نمازها و دستورات فراوانی پیرامون رزق و طلب و آداب آن وارد شده که همۀ اینها بر اهمیت رزق و روزی دلالت می نماید؛ به عنوان نمونه:

الف) خداوند متعال دربارۀ استفاده از زینت های حلال و روزي هاى پاكيزه می فرماید: «بگو: چه كسى زينت هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزی هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو: اين ها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده‏اند (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود. اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى‏دهيم».[4]

ب) امیر المؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «مؤمن شبانه روز خود را باید به سه قسمت تقسیم کند یکی برای عبادت یکی برای کسب روزی برای خانه و یکی برای لذت های حلال».[5]

ج) در حديث دیگری از آن حضرت نقل شده است که: «طلب رزق نموده و نيازهاى خود را جستجو بنمايید زيرا طالب آن به آن دست خواهد يافت».[6]

د) علامه طباطبایی در المیزان دربارۀ آیۀ ” فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ …”[7] می فرماید: «منظور از” قضاء صلاة” اقامه نماز جمعه، و تمام شدن آن است. و مراد از” انتشار در ارض” متفرق شدن مردم در زمين و مشغول شدن در كارهاى روزانه براى به دست آوردن فضل‏ خدا- يعنى رزق و روزى- است. و اگر در ميان همه كارهاى روزانه فقط طلب رزق را نام برد، براى اين بود كه مقابل ترك بيع در آيه قبلى واقع شود، ليكن از آن جايى كه ما در آيه قبلى گفتيم كه منظور از ترك بيع همه كارهايى است كه آدمى را از نماز باز مى‏دارد، لا جرم بايد بگوييم منظور از طلب رزق هم همه كارهايى است كه عطيه خداى تعالى را در پى دارد، چه طلب رزق و چه عيادت مريض، و يا سعى در برآوردن حاجت مسلمان، و يا زيارت برادر دينى يا حضور در مجلس علم، و يا كارهايى ديگر از اين قبيل».[8]

هـ) در الدر المنثور آمده است كه عبد الرزاق (در كتاب المصنف) از ايوب روايت كرده كه گفت: «مردى از بالاى تلى مشرف به رسول خدا (ص) شد، (منظور اين است كه از جاى خطرناكى عبور مى‏كرد)، مردم گفتند: عجب مرد چابكى است! اى كاش اين چابكى را در راه خدا صرف مى‏كرد، رسول خدا (ص) فرمود: مگر راه خدا منحصر در جنگيدن و كشته شدن است؟ آن گاه فرمود: راه خدا بسيار است، بيرون شدن از خانه و سفر كردن براى طلب رزق حلال و فراهم نمودن هزينه زندگى پدر و مادر، راه خدا است، و نيز سفر كردن براى طلب رزق حلال جهت زن و فرزند راه خدا است، و سفر كردن و طلب رزق براى به دست آوردن قوت خويشتن نيز راه خدا است، بله كسى كه براى زيادتر كردن مال(از غیر راه حلال) به سفر مى‏رود، او در راه شيطان است».[9]

و) امام صادق (ع)می فرماید: «خداوند متعال، سفر كردن و به غربت رفتن را در طلب روزى دوست مى‏‌دارد».[10]

در كتاب کافی از عبد الاعلى مولاى آل سام روايت شده كه گفت: «روزى تابستانى كه هوا بسيار گرم بود در يكى از راه هاى مدينه به امام صادق (ع) برخورده عرض كردم: فدايت شوم آيا با آن وضعى كه نزد خداى تعالى و با آن قرابتى كه نسبت به رسول خدا (ص) دارى در مثل چنين روزى چرا خود را به زحمت مى‏اندازى؟ فرمود: اى عبد الاعلى به طلب رزق برخاسته‌‏ام تا از كسى مثل تو بى نياز باشم».[11]

رازقیّت خداوند متعال

رازقیت خداوند متعال به این معنا است که رزق و روزى همه موجودات را به عهده گرفته و ضمانت نموده است؛ یعنی آن سهم و نصيبى كه بايد به مخلوقات برسد تا بتوانند به وجود و بقاى خود ادامه دهند، به آنها می رساند. البته تعهد و ضمانت الهى و رزّاقيت و روزى رسانى اى كه به ذات اقدس پروردگار نسبت مى‏دهيم با ضمانت‏ها و تكفّل‏هاى انسانى متفاوت است. اگر در قرآن كريم آمده: «رزق و روزى هر جنبده‏اى بر عهدۀ خداوند است»،[12] بايد در نظر داشت كسى كه رزق جنبندگان را به عهده گرفته است «اللَّه» مى‏باشد نه يک مخلوق. «اللَّه» يعنى آن كس كه آفرينندۀ نظام هستى و خالق موجودات است، از این جهت تعهد الهى با تعهد مخلوقى كه جزئى از همين نظام مى‏باشد و تحت تأثير موجودات اين نظام است، تفاوت دارد. «از امام علی(ع) پرسيدند اگر در خانه مردى را به رويش ببندند، روزى او از كجا خواهد آمد؟ فرمود: از آن جايى كه مرگ او مى‏آيد»[13]؛ یعنی خداوند سبحان قدرت دارد که در هر شرائطی روزی موجودات را به آنها برساند.

“رازق” (اسم فاعل) از صفات خداوند بوده و صفت روزی رسانی خداوند را بیان می کند و “مرزوق” (اسم مفعول) صفت مخلوقات خداوند است که خداوند به آنها رزق و روزی می دهد.

شناختن فعل خدا و رزّاقيت او، شناخت نظام عالم است. ما خود جزو عالميم و مانند ساير اجزاى آن وظيفه‏اى داريم. البته وظايفى هم كه ما دربارۀ ارزاق و حقوق داريم و قانون خلقت يا قانون شريعت ما را به آن‏ها موظف ساخته است از شئون رزّاقيت خداوند است. قوّۀ جذب و تغذّى كه در گياهان است، نيز جهازات تغذيه، ميل‏ها و غريزه‏هايى كه در جانداران است و آن ها را به سوى مواد غذايى رهنمون مى‏سازد، همه از مظاهر رزّاقيت حضرت حق است. خدا است كه هر جاندارى را به وسيله مجموعه‏اى از ميل‏ها و رغبت‏ها مسخّر كرده تا به دنبال هر آنچه نياز دارد برود و براى ارضاى اين ميل‏ها در تلاش باشد. همين انديشه و تلاش و كوشش زمينه ساز رزّاقيت خداوند است و رزّاقيت او است كه روزى و روزى خوار، رزق و مرزوق را عاشق يک ديگر قرار داده و در پى هم روانه كرده است.

در نگاه اول و با دیدی وحدت گرایانه، تمام وجود ما و آنچه که توانایی استفاده از آن را داریم، متعلق به پروردگار هستی بخش است. این واقعیت در آیات بسیاری از قرآن به مخاطبان گوشزد شده است، از جمله:

1. “لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض”؛[14] تمام آنچه در آسمان ها و زمین است متعلق به پروردگار می باشد.

2. “إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون”؛[15] همه متعلق به خدا بوده و به سوی او بازخواهیم گشت.

3. “قُلْ لِمَنْ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّه‏”؛[16] بگو آنچه در آسمان ها و زمین است، متعلق به کیست؟ بگو به پروردگار!

4.”هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في‏ مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُور”؛[17] اوست که تمام زمین را رام شما گرداند پس در گوشه و کنار آن به راه افتید و از روزی او بخورید و بازگشتتان به سوی او خواهد بود.

از طرف دیگر و با نگاهی تکثرگرایانه، خداوند، انسان ها را مالک بخشی از مواهب موجود در جهان دانسته و در موارد مختلف، به صورت کلی و یا با تقسیم بندی هایی خاص این موضوع را خاطر نشان شده است.

در مواردی چون خمس،[18] ارث،[19] مالکیت،[20] و … به نظر می رسد که پروردگار، به نوعی انسان ها را مالک بخشی از جهان مادی دانسته است. طبیعی است که بین این دو نگاه متفاوت به مالکیت که از دو منظر جداگانه بیان شده است، تفاوتی نمی توان یافت و قرآن چه زیبا در یک آیه به هر دو نگاه اشاره کرده است: “وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون”؛[21] و آسمان ها و زمین را در اختیارتان نهاد که همه اش از او است. همانا در این نکته، برای انسان های دارای اندیشه، نشانه هایی است.

واسطه های رزق و روزی

از سنت‌های الهی واسظه قرار دادن برای جریان امور جهان می‌باشد، مانند واسطه قرار دادن فرشتگان و امامان معصوم برای رزق.

فرشتگان واسطه رزق

فرشتگان موجوداتى هستند مخلوق خدا و واسطه‏هايى بين او و بين عالم مشهود، كه خداوند آنان را موكل بر امور عالم تكوين و تشريع كرده است.

قرآن کریم کارهای فراوانی را برای فرشتگان برشمرده است:[22] وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران،[23] تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات،[24]وساطت در رزق و روزی،[25] استغفار و شفاعت برای مؤمنان[26] و امداد آنان،[27] لعن کافران،[28] ثبت اعمال بندگان[29] و قبض روح آنان در هنگام مرگ[30] از جمله مأموریت های الهی است که فرشتگان آنها را اجرا می کنند. فرشتگان در عالم برزخ[31] و آخرت نیز حضور دارند؛ گروهی از آنان در بهشت مستقرند[32] و گروهی نیز نگاهبان دوزخ و دوزخیان اند.[33]

«خداوند زنده کننده و میراننده و روزی دهنده و هدایت گر و گمراه کننده است، ولی مباشر و واسطۀ برای زنده کردن، فرشته ای است که اسم او اسرافیل است؛ و برای میراندن فرشته ای است که اسم او عزرائیل است که ارواح را از بدن ها و بدن ها را از غذاها و غذاها را از خاک می ستاند؛ و برای روزی فرشته ای است که اسم او میکائیل است که مقدار و وزن غذاها را می داند؛ و برای هدایت فرشته ای است که اسم او جبرئیل است؛ و … برای هر یک از این فرشتگان یاران و لشکریانی است از نیروهایی که مسخر دستورات خداوند هستند؛ و همچنین نسبت به بقیۀ افعال خداوند سبحان. و اگر خداوند خود فاعل مستقیم و مباشر برای هر کار پست می بود، باید ایجاد و خلقت این واسطه هایی که به دستور او به سوی خلق نازل می شوند، بیهوده و عبث باشد؛ خداوند برتر از آن است که در مملکت خود موجودی بیهوده و بیکار بیافریند».[34]

با توجه به نقشی که فرشتگان، به اذن خداوند، در تدبیر امور عالم دارند، می توان گفت که رسالت آنان شامل دو بخش است: رسالت تکوینی که به وساطت آنان در تدبیر امور عالم و انجام فرامین الهی مربوط می شود و رسالت تشریعی که به میانجی بودن آنان در نزول وحی به پیامبر(ص) باز می گردد. بدیهی است که وساطت آنان در رزق و روزی موجودات مربوط به رسالت تکوینی آنان است.

امامان معصوم(ع)، واسطه رزق

جهان بر اساس نظام علّت و معلولی و اسباب و مسببات آفریده شده است و نیازمندی های بشر با عوامل و اسباب مادی و گاهی غیر مادی برآورده می شود. خداوند متعال زمین را به وسیلۀ خورشید نورانی کرده است و به وسیلۀ آب و غذا رفع تشنگی و گرسنگی از موجودات می نماید. درمیان اسباب و واسطه های الهی، می توان به انسان های کامل؛ یعنی معصومین(ع) اشاره نمود.

ائمۀ معصومین (ع) در اثر پرورش قابلیت ها و کسب شناخت و معرفتی والا و رسیدن به ایمان و یقین برتر به حوزۀ ولایت الاهی راه یافتند که پیامد مبارک آن، افاضۀ حضرت حق از ولایت تکوینیۀ خویش به آن ذوات مقدسه بوده است. کارنامۀ زندگی معصومین (ع) حاکی از آن است که عبودیت و بندگی خدا و ارتباط دائمی با مبدأ کائنات در سر لوحۀ زندگی آن بزرگواران قرار داشته که با همین اکسیر بندگی خدا، کیمیاگری می کردند و روح حیات را در کالبد نظام هستی می دمیدند که “بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض الا بإذنه”؛ به واسطۀ شما آسمان نگه داشته می شود که بر زمین جز به امرش نیفتد.[35]

“و بیمنه رزق الوری و بوجوده تثبت الارض والسماء”؛ به یمن وجود آن بزرگواران موجودات روزی می خورند و آسمان و زمین ثابت و برقرار است.[36]

پس امام واسطۀ فیض و رزق الاهی، سبب متصل میان زمین و آسمان و مجرای نزول برکات آسمانی بر مردم است.[37] در روایات و زیارات آمده است: «زمین به واسطۀ شما، درخت می رویاند، به سبب شما درختان میوه می دهند، به واسطۀ شما آسمان باران  و رزقش را می باراند و به وسیلۀ شما خداوند مشکلات را بر طرف می کند».[38]

از ویژگی های امام آن است که درِ خانه خداوند است؛ یعنی هر کس می خواهد از فیض الهی بهره مند گردد باید از درِ آن وارد شود و امامان درهای فیض خداوند هستند. قرآن می فرماید: « وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[39]؛یعنی نیکی آن نیست که از پشت خانه ها وارد آن شوید، بلکه نیکی آن است که پرهیزگار بوده و از در خانه وارد آنها شوید. امام باقر (ع) می فرماید: «آل محمد ابواب الله و سبیله…»[40] یعنی خاندان محمد(ص) درهای خدا و راه رسیدن به او هستند.

اقسام رزق

بر خلاف تصور عموم مردم که روزی را منحصر در مصادیق مادی آن می دانند، در روایات، واژۀ رزق و روزی، معنایی گسترده دارد و شامل تمام نعمت های خدا می شود. خواه آن نعمت مادی یا معنوی باشد؛ از این رو تندرستی، آرامش، توفیق انجام واجباتی؛ چون حج، علم، شهادت، دوست خوب و … تمامشان از موارد روزی محسوب می شود. امام صادق(ع) در روایتی از معرفت به معایب کلام و فوائد سکوت، تعبیر به رزق نموده اند.[41] همین تعبیر در زیارت عاشورا نیز دربارۀ بیزاری از دشمنان اهل بیت(ع)، خون خواهی از مظلومان کربلا در رکاب امام زمان(ع) و بهره مندی از شفاعت امام حسین(ع) در روز قیامت ذکر شده است.[42]

رزق معنوی

علم، رزق معنوی

علامه طباطبایی (ره) دربارۀ توسعه معنای رزق از نظر قرآن می گوید:

«معناى رزق روشن و واضح است و آنچه از موارد استعمال آن به دست مى‏آيد اين است كه در معناى اين كلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابيده؛ مثلا مى‏گويند پادشاه به لشگريان رزق مى‏دهد، كه اين جمله تنها شامل مواد غذايى لشگر مى‏شود، قرآن كريم هم مى‏فرمايد:” وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ”[43]؛ مردى كه صاحب فرزند است بايد رزق و لباس همسران را به طور متعارف بگيرد. كه در اين آيه لباس جزء مصاديق رزق شمرده نشده است.

اين معناى اصلى و لغوى كلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذايى را كه به آدمى مى‏رسد، چه دهنده‏اش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گويا رزق بخششى است كه به اندازه تلاش و كوشش انسان به او مى‏رسد هر چند كه عطا كننده آن معلوم نباشد، سپس توسعه ديگرى در معناى آن داده و آن را شامل هر سودى كه به انسان رسد نموده‏اند هر چند كه غذا نباشد، و به اين اعتبار همه مزاياى زندگى اعم از مال و جاه و عشيره و ياوران و جمال و علم و غيره را رزق خواندند…  نيز از شعيب حكايت فرموده كه به قوم خود گفت:” يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي، وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً”[44]  كه مراد وى از” رزق حسن” نبوت و علم بود».[45]

امام مجتبى(ع) می فرمايد: «حسنه» (نيكو، كه در قرآن مكرّر نام برده شده: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»[46]) در دنيا، علم و عبادت است و در آخرت، بهشت».[47]

صدرالمتألهین در تفسیر خود، غذای هر موجودی را از جنس آن موجود و مشابه آن معرفی می کند. پس همان طور که غذای ابدان طعام های مادی و مناسب بدن است، غذای عقول انسانی نیز مناسب آن و عبارت است از ادراک علوم عقلی. حیات عقول و تکمیل و ازدیاد آن به علم است، و در مقابل موت و هلاکت آن به جهل است. سپس ایشان رزق در آیه شریفۀ «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»[48] را رزق معنوی علمی معرفی می کند.[49]

امام علی (ع) در بارۀ اهمیت علم می فرماید: «کمال دین طلب علم  و عمل به آن است. آگاه باشید که طلب علم از طلب مال بر شما واجب تر است».[50] البته مشکلاتی چون امرار معاش و مخارج سنگین زندگی ممکن است فکر طالب علم را مشغول کند، اما در این رابطه نیز روایاتی، بیانگر  تضمین روزی اهل علم از جانب خداوند سبحان است. از جملۀ آنها حدیثی است که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: “کسی که صبح گاه به دنبال علم برود ملائکه بر او سایه می افکنند و در معیشت او برکت داده می شود و از روزی او چیزی کاسته نمی شود”.[51]

شهادت، رزق معنوی

بالاترین ارزش و مقام برای انسان شهادت در راه خدا است؛ زیرا انسان با شهادت به جایگاهی بسیار بلند در نزد خدا می رسد. قرآن کریم در این باره می فرماید: “گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مردگان اند، آنان زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند”.[52]

در شأن نزول این آیه از سعيد بن جبير نقل شده که گفت: زمانى كه حمزة بن عبد المطلب و مصعب بن عمير در روز احد، شهيد شدند و ديدند چگونه در ناز و نعمت به سر مى‏برند، گفتند: اى كاش برادران ما در دنيا از نعمى كه ما از آن برخورداريم، با خبر مى‏شدند، شايد ميل و رغبت خود را در جهاد زياد كنند. پس خداوند تعالى فرمود: من ايشان را آگاه مى‏سازم، سپس خداوند متعال، اين آيه را نازل كرد. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا …» تا «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ».[53]

درتفسیر مجمع البیان آمده است: «يُرْزَقُونَ»؛ یعنی صبح و شام از نعمت هاى بهشتى روزى مي خورند و گفته‏اند يعنى در قبرها روزى مي خورند.[54]

درتفسیر دیگری مراد از رزق شهدا این گونه معرفی شده است: «و رزق ايشان همان رزق معلوم است كه در باره مخلصين فرموده‏اند« أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ»[55] و قتل فى سبيل اللَّه اشاره به همين مرتبه از خلوص است. اين دو رزق متحد و يكى است و قرين(كون عند ربهم)».[56]

جمع بین این دو تفسیر آن است که هم از روزی های ظاهری بهشت بهره مند می شوند و هم از روزی های معنوی(مانند معارف و حقایق)؛ چون بهشت نیز مراتب دارد.[57]

در روايات آمده است كه شهيد، هفت ويژگى اعطايى از جانب خداوند دارد: «اوّلين قطرۀ خونش، موجب آمرزش گناهانش مى‏گردد. سر در دامن حورالعين مى‏نهد. به لباس‏هاى بهشتى آراسته مى‏گردد. معطّر به خوش بوترين عطرها مى‏شود. جايگاه خود را در بهشت مشاهده مى‏كند. اجازۀ سير و گردش در تمام بهشت به او داده مى‏شود. پرده‏ها كنار رفته و به وجه خدا نظاره مى‏كند».[58]

جوانی به نام حارثة بن مالک که به مقام یقین رسیده بود و این یقینش مورد تصدیق پیامبر(ص) قرار گرفته بود از آن حضرت تقاضا نمود که دعا نماید تا خداوند متعال شهادت را روزی او نماید. آن حضرت این گونه دعا نمود: خدایا شهادت را روزی حارثه فرما. نقل شده است که رسول خدا(ص) او را به جنگی که پیش آمد، فرستاد. نفر هشتم یا نهمی که به شهادت رسید او بود.[59]

نتیجه آن که از برترین روزی های معنوی، شهادت در راه خدا است که نصیب انسان های شایسته می شود.

رزق طالب و مطلوب

در روايات، رزق دو نوع است: رزقى كه به سراغش مى‏رويم و رزقى كه به سراغمان مى‏آيد. رزقى كه به سراغمان مى‏آيد “رزق طالب” و رزقى كه به سراغش مى‏رويم “رزق مطلوب” ناميده شده است.[60] روزى طالب و حتمى همان روزى وجود و هستى و عمر، امكانات، محيط، خانواده و استعداد و… است كه از ناحيۀ اين قسم روزى، توان و نيروى لازم و دقت و هوشيارى براى تلاش و انجام كار پديد مى‏آيد و در سايۀ اين امور، دَرِ روزى مطلوب و مشروط گشوده مى‏گردد.

براى دريافت روزى مطلوب، هر كس به شكلى بايد دست نياز – همراه با جديّت و تلاش – به سوى حضرت حق بلند نمايد؛ حتى طفل شيرخوار كه تلاشش همان گريه و ناله و فرياد او است، در پس اين گونه افعال به روزى مطلوبش (شير مادر) دست پيدا مى‏كند. اما همين طفل چون رشد كرد و به مقطعى بالاتر رسيد، تلاش و جديّت او شكلى ديگر پيدا مى‏كند و به صورت تفكر و انديشه و فعل و حركت اعضاء و جوارح ظاهر مى‏شود و كميت و كيفيت روزى نيز تغيير مى‏كند.

“رزق طالب” (كه به سراغ ما مى‏آيد) رزقى است كه همواره ما را تعقيب مى‏كند حتى اگر از آن فرار كنيم. ما را رها نمى‏سازد چنان كه رهايى از چنگال مرگ ممكن نيست. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: ” يَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ ابْنَ آدَمَ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ كَمَا يَفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ- لَأَدْرَكَهُ رِزْقُهُ كَمَا يُدْرِكُهُ الْمَوْت‏ “؛ ای اباذر اگر فرزند آدم از رزق خود فرار کند، همان طور که از مرگ فرار می کند، به طور حتم رزقش به او خواهد رسید همان گونه که مرگ او را در می یابد.[61] اين گونه رزق، ريشه در قضاى الهى دارد و هيچ گونه تغيير و تحوّلى در آن صورت نمى‏گيرد. نه حرص انسان حريص آن‏ها به جريان مى‏اندازد و نه افسردگى انسان بى ميل آن را باز مى‏دارد.[62]

در اين زمينه مرحوم علامه طباطبايى مى‏فرمايد: روزى و روزى خوار متلازم يک ديگرند و معنا ندارد كه روزى خوار در مسير زندگى طالب بقا باشد، اما رزقى براى او نباشد، نيز ممكن نيست رزقى تحقق پيدا كرده باشد و روزى خوارى در بين نباشد و نيز رزق از ما يحتاج روزى خوار افزون باشد و از اين روى رزق بخشى از قضاى الاهى است.[63]

“رزق مطلوب” (كه به سراغش مى‏رويم) رزقى است كه براى طالب آن مقدّر شده است. اگر آن را طلب نماييم و شروط و علل لازم وصول به آن را مراعات نماييم، چنين رزقى را به دست مى‏آوريم. و در واقع تلاش ما در جهت رسيدن به اين روزى، “جزء العلة” است و اگر در كنار ديگر علت‏هاى آماده شدۀ از عالم غيب قرار گيرد، مسلماً دست يابى به آن حتمى است. در اين باره مولا اميرالمؤمنين على (ع) مى‏فرمايد: “روزى را كه براى طالب آن ضمانت شده است، طلب نماييد”.[64]

همان گونه كه طلب بدون ضمانت بى معنا است، تضمين رزق نيز بدون طلب (در روزى مطلوب) ناممكن است. و به همين جهت از دو قسم روزى كه از ناحيه خداى بزرگ براى بندگان معين گشته است، قسمى بدون قيد و شرط (رزق طالب) و قسمى ديگر مشروط است (روزى مطلوب). روزى بى قيد و شرط در هر شرايطى انسان را طلب مى‏نمايد و تا پيمانۀ قابليت انسان از اين گونه رزق پُر نگردد، اجل و مرگ وى فرا نمى‏رسد. به فرمودۀ رسول مكرم اسلام (ٌص): “هيچ كس نمى‏ميرد تا آن كه رزقش كامل شود”.[65] ولى روزى مطلوب و مشروط، حتميّت و ضرورتش مشروط به انجام برخى امور و در نظر گرفتن بعضى مسايل است كه بدون ترتيب و انجام شرايط محقق نمى‏گردد.[66] براى نمونه حُسن نيّت و دوام بر طهارت از جمله امورى است كه روزى مطلوب را افزايش مى‏دهد.

نتيجه اين كه: در پى روزى محتوم و طالب و بى قيد و شرط، تلاش و انديشه و كار و فعاليت آفريده مى‏شود و به دنبال تلاش و فعاليت و طلب، روزى مطلوب و مشروط پديدار مى‏گردد.

عوامل وسعت رزق و روزی

نطر به این که تمام رزق و روزی به دست رزاق علی الاطلاق و خداوند منان است، علاوه بر تأثیر تلاش و کوشش بر آن، برخی از حالات معنوی و عبادی نیز در آن تأثیرگذار است.

دعاها، نمازها و اذکار وسعت رزق

دعاها و نمازها و اذکاری در کتب روایی و ادعیه، برای طلب رزق از خداوند متعال وجود دارد[67] که همراه با تلاش، می توان  از آنها بهره مند گردید که به بعضی از آن ها اشاره می شود.

در کتاب کافی عنوانی در این زمینه  آمده[68] و  در آن دعاهایی برای زیادی رزق ذکر شده است، از جمله امام باقر (ع) به زید شحام فرمود: «برای زیاد شدن روزی، در سجده های نماز واجب این دعا را بخوان: “يَا خَيْرَ الْمَسْئُولِينَ وَ يَا خَيْرَ الْمُعْطِينَ ارْزُقْنِي وَ ارْزُقْ عِيَالِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم؛ اى بهترين پناه سائلان و اى بهترين بخشايش گران. به من و خانواده ام از فضل وافرت روزى بخش كه تو صاحب فضلى عظيم هستى».[69]

مردى از اصحاب پيغمبر اكرم (ص) مدتى خدمت آن حضرت نيامد پس از مدتى به حضورش مشرف شد، رسول خدا (ص) به او فرمود: «چه مانع شد که پیش ما نیایی؟ عرض كرد بيمارى و فقر و نيازمندى، حضرت به او فرمود: آيا نمی خواهی دعایى به تو ياد دهم كه خداوند بيمارى و فقر را (به وسيله آن) از تو برطرف فرمايد، عرض كرد اى رسول خدا رحمت و درود خدا بر تو باد، آرى (آن دعا را به من تعليم فرما)، پس حضرت فرمود بگو: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيُّ مِنْ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرا». مدتى بر آن مرد نگذشت كه به خدمت پيغمبر (ص) مراجعت نمود و عرض كرد: اى رسول خدا(ص)، خداوند (به واسطه آن دعا) بيمارى و فقر را از من بر طرف فرمود».[70]

ضمرة بن حبيب می گويد از پيغمبر(ص) راجع به نماز پرسش ‏شد فرمود: «نماز از شرايع دين است و رضاى پروردگار عز و جل در آن است و آن روش پيغمبران است، فرشتگان نماز گزار را دوست دارند از آنها است هدايت و ايمان و نور معرفت و بركت در رزق و …».[71]

‏از رسول خدا (ص) روايت است كه هر گاه به خانواده‏شان سختى و تنگدستى مى‏رسيد مى‏فرمود: به نماز برخيزيد، زيرا پروردگارم مرا به اين كار امر كرده است، چنان كه فرموده: «خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر آن شكيبا باش، ما روزى از تو نمى‏خواهيم بلكه تو را هم ما روزى مى‏دهيم، و فرجام نيكو از آن پرهيزگارى است[72]».[73]

‏در کتاب ثواب الاعمال پاداش آن كس كه هنگام بريدن [پارچه براى‏] لباس نو، سوره «انّا انزلناه» را تلاوت كند، این چنین ذکر شده است:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه [پارچه‏اى براى‏] لباس نو ببرد و سى و شش بار سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ را تلاوت كند و آن گاه كه به آيه تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ رسيد، آب بر دارد و اندكى به لباس بپاشد، سپس دو ركعت نماز گزارد و دعا كند و در دعايش بگويد: «الحمد للَّه الّذى رزقنى ما أتجمّل به في النّاس و أواري به عورتي و أصلّي فيه لربّي و احمد اللَّه»، پيوسته از روزى گسترده برخوردار گردد تا آن گاه كه اين لباس كهنه شود».[74]

از جملۀ اذکار می توان به ذکر (لا حول و لا قوّة الا بالله) اشاره نمود، که برای برطرف شدن فقر (و وسعت رزق) توصیه شده است.[75]

على (ع) فرمود: «هر كس در روز سى مرتبه خدا را تسبيح گويد؛ خداى عزّ و جل هفتاد نوع بلا را از او برگرداند، كه آسان­­­­­­ ­­­ترين آن تهيدستى است».[76]

ازدواج و وسعت رزق

از نظر اسلام، ازدواج و تشكيل خانواده، اهميت خاصى داشته و بهترین وسيله براى پاكدامنى و مهار غرايز جنسى و آرامش و حركت به سوى كمال دينى است که به دنبال آن سعادت دنیایی و آخرتی انسان است.

ازدواج دارای فوائد فراوانی است که در معارف نورانی  اسلام به آنها اشاره شده است: بقاء نسل، آرامش و تعادل روحی، تأمین نیازهای طبیعی و غریزی انسان و ازدیاد رزق.

بر خلاف بیشتر تصورات ابتدایی از ازدواج، که عده ای آن را موجب زیاد شدن نان خور و تقسیم سرمایه می دانند. دین اسلام ازدواج را موجب برکت و ازدیاد رزق و روزی می داند. خداوند می فرماید: «اشخاص مجرد و بردگان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید که اگر فقیر باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می کند».[77] روایات متعددی هم ازدواج را موجب ازدیاد رزق و روزی شمرده است:

رسول خدا(ص) می فرماید: «ازدواج کنید زیرا رزق شما بیشتر می شود».[78] تقریباً همه کسانی که ازدواج کرده اند علی رغم اذعان به بعضی از مشکلات، اعتراف دارند که وضعیت مادی و معیشتی آنان، از قبل ازدواج بهتر شده است. گرچه معمولاً دراین گونه از مسائل اجتماعی استثناءاتی نیز وجود داشته است.

پیامبر اکرم (ص) به دختران دم بخت اجازه فرمودند که در نمازهای عید فطر و قربان حضور به هم رسانند، شاید رزق و روزی مناسبی نصیب آنان شود.[79] برخی از دانشمندان دینی، این رزق و روزی را به ازدواج تفسیر نموده اند.[80]

همۀ این تأکیدات، اهمیت فراوان این بنیاد مقدس را در دین اسلام می رساند، به گونه ای که فقهاء ازدواج را یکی از مستحبات شمرده اند. لکن اگر کسی نیاز به ازدواج داشته باشد، اسلام آن را بر او واجب می داند و نمی توان به خاطر ادامه تحصیل و ترس از کم شدن حقوق و درآمد و …، از ازدواج واجب خودداری کرد. آری اگر انسان بتواند با توکل بر خدا و با انجام برنامه هایی حساب شده برای مدت کوتاهی جلوی طغیان غریزه جنسی خود را بگیرد می تواند ازدواج خود را به تأخیر بیندازد. ولی در هر صورت باید بدانیم که گسترش و توسعه رزق و روزی همه انسان ها به اراده خداوند متعال است و اگر کسی برای رهایی از نافرمانی او ازدواج کند خداوند متعال از راه هایی رزق و روزی او را (همراه با کار و تلاش) توسعه و مشکلات زندگی او را بر طرف خواهد کرد.

در احادیث زیادی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که اگر فردی تنگ دست باشد و ازدواج کند خداوند او را از فضل و رحمت خود بی نیاز کرده و مشکلات مالی و مادی او را حل خواهد کرد.[81]

پس جوانانی که نیاز به ازدواج دارند، باید اقدام به ازدواج کنند، اما توجه داشته باشند که از مسائل غیر ضروری و تشریفات و گناه بپرهیزند که اگر چنین کنند یقینا رحمت و برکات خداوند نصیب آنان خواهد شد.

ازدواج و فقر

در روایات مشاهده می­شود که توصیه­های أکید به ازدواج شده و  نیز بیان شده که ازدواج، رزق و روزی را افزایش داده[82] و یا این که اگر شخصی، تنها به دلیل ترس از عائله­مند شدن از ازدواج خودداری نماید، به خداوند بدگمان است[83]، اما تمام اینها بدان معنا نیست که تضمین صد در صدی به اشخاص متأهل ارائه شده باشد که آنان هرگز فقیر نخواهند شد و بر اساس این که خداوند مقدر نموده تا انسان ها از لحاظ رزق و روزی در رده­های مختلفی قرار داشته و این موضوع، وسیله­ای برای آزمایش آنها باشد،[84] طبیعتا می­توان همواره متأهلان فقیری را نیز در جامعه یافت.

برای شناخت هر چه بیشتر چنین موضوعی و این که چگونه می­توان این روایات را با واقعیات موجود در جامعه تطبیق داد، باید نکات مختلفی را بررسی نموده و آنها را مورد دقت نظر قرار دهیم:

1. تأکید اسلام بر ازدواج، تنها برای افزایش رزق و روزی نیست، بلکه فواید بسیار دیگری نیز در این امر مقدس وجود دارد که پیوند عاطفی میان زوجین و برقراری نسل انسان ها از آن جمله است که در نهایت می­تواند موجب حفظ تعادل روحی انسان ها شده و آنان را از کشیده­شدن به دام جرایمی همانند اعتیاد و اعمال خلاف عفت عمومی بازدارد.[85] بر این اساس، نباید فقر را بهانه­ای برای فرار از ازدواج قرار داد.

2. طبیعی است که در بیشتر موارد، اشخاص مجردی که مسئولیت چندانی نسبت به ادارۀ زندگی ندارند، تلاش کمتری برای به دست آوردن روزی؛ نسبت به اشخاص متأهل؛ به عمل آورده و دقت عمل لازم را نیز در برنامه­ریزی مناسب برای بهینه­سازی استفاده از آن ندارند. از طرفی، دیگران؛ از جمله و مهم تر از همه، خانواده زوجین؛ نیز تمایل بیشتری به کمک در پیشرفت اقتصادی افراد متأهل دارند (از راه پرداخت وام، در اختیار قرار دادن وسایل کار و زندگی و … حتی مسکن)، در حالی که چنین احساسی را نسبت به افراد مجرد، کمتر مشاهده می­نماییم.

به همین دلیل، اشخاص می­توانند تنها با کمی تفکر دریابند که ازدواج و قبول مسئولیت می­تواند عامل مهمی در بهبود زندگی انسان باشد و روایاتی که در این زمینه وارد شده، تأیید کنندۀ همان موضوعی است که خود نیز با عقل مان آن را درمی­یابیم و محتوای چنین روایاتی با آنچه از اندیشۀ آدمی به دست می­آید، منافاتی نخواهد داشت.

3. به فرمودۀ امام صادق(ع) خداوند رزق و روزی افراد با ایمان را از منابعی فراهم می­نماید که خود آنان تصورش را نداشته­اند و دلیلش نیز آن است که اگر بنده­ای دقیقا نداند که چگونه روزی­اش تأمین خواهد شد، بیشتر دست به دعا برخواهد داشت.[86] بر این اساس، نباید ازدواج را تنها راه زیاد شدن روزی دانسته و بعد از آن، دعا و تلاش خود را رها نموده، در انتظار زیاد شدن رزق بمانیم. بلکه ازدواج می­تواند به عنوان یکی از شیوه­های جلب روزی خداوند ارزیابی شود، بدین ترتیب که خداوند نسبت به اشخاصی که برای جلب رضایت او و بدون وحشت از فقر، اقدام به ازدواج نموده­اند، عنایت ویژه خواهد داشت.

4. به همان ترتیب که فرار از جنگ؛ به دلیل ترس از جان؛ مجاز نبوده و خداوند می­فرماید که چنین فراری، شما را از مردن و کشته­شدن نجات نخواهد داد،[87] فرار از ازدواج نیز به دلیل ترس از فقر، در دیدگاه اسلام صحیح نبوده و بیانات پیشوایان دینی ناظر به این موضوع است که ازدواج که یکی از نهادهای مطلوب اسلام است را نباید دلیلی برای افتادن در چاه فقر و فلاکت تلقی نمود، بلکه چه بسا ازدواج موجب زیادی رزق و روزی نیز شود، خصوصا اگر با تلاش و دعا و عمل به سایر دستورات اسلامی همراه باشد.

پس اسلام بیان نداشته که انسان های متأهل هیچ گاه فقیر نخواهند شد، همان گونه که تضمینی نداده که افراد شرکت­کننده در جنگ ها هیچ گاه کشته نخواهند شد و یا نخواهند مرد! اما دیدگاه اسلام این است که انسان های باایمان نباید از دشواری­ها هراسیده و به عنوان نمونه، ترس از مرگ یا فقر، مانع شرکت آنان در جهاد و یا انجام امر ازدواج شود، هر چند ممکن است که واقعا نیز مرگ و فقر در انتظار برخی از آنها باشد.

به همین دلیل، مشاهده می­نماییم که در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز متأهلان فقیری وجود داشتند که نیازمند به کمک دیگران بودند، اما هیچ گاه توصیۀ پیامبر(ص) در ارتباط با ازدواج، مورد نقد واقع نشد.

5. نکتۀ مهم دیگری که باید به آن دقت نماییم، این است که رزق و روزی تضمین شدۀ انسان ها در زمان فعلی، همانند زمان پیامبر اکرم(ص) بوده و از این نظر نمی­توان تفاوتی را درنظر گرفت، اما عوامل دیگری که در آن زمان نیز تا حدودی وجود داشته، اکنون به مقیاسی وسیع تر در جامعۀ امروزی وجود دارد که موجب آن می­شود تا روزی خداوند را نادیده بگیریم! به عنوان نمونه:

1-5: توقعات یک زوج برای شروع زندگی در زمان پیامبر(ص) بسیار محدود بوده و اشخاص می­توانستند با درآمد اندکی، یک خانواده را؛ هر چند با مشکلاتی؛ اداره نمایند. نمی­توان معتقد بود که در عصر کنونی نیز باید به همان شیوه عمل نمود، اما واقعیت این است که می­توان از آداب و رسوم و توقعات بسیاری که اکنون در ابتدای زندگی مطرح شده و موجب صرف هزینه­های بی­مورد می­شود، چشم­پوشی نموده و آن را در امور مهم­تر مصرف نمود.

2-5: چون فقر امری نسبی می­باشد، همۀ افراد، خود را در مقایسۀ با افراد ثروتمندتر از خودشان، فقیر می­پندارند و این موجب عدم رضایتمندی از زندگی شده و ناسپاسی از خداوند را به دنبال دارد که به فرمودۀ امام سجاد(ع)، نتیجه آن نیز کاهش رزق و روزی انسان ها است.[88] شاید پیشرفت تکنولوژی و ظهور نیازهای جدید، چنین احساسی در مورد فقیر بودن را تقویت نموده باشد.

3-5: اگر ما؛ به هر نحوی؛ به حقوق دیگران احترام نگذاریم، خداوند نیز برکت را از روزی ما برخواهد داشت.[89] در زندگی ماشینی و به هم­پیوسته جهان امروز، رعایت این نکته اهمیت بیشتری خواهد داشت، چون ممکن است، امور به ظاهر کوچکی که در گذشته کمتر به چشم می­آمد، همانند رعایت ننمودن صف و در نظر نداشتن حقوق همسایگان خصوصا در آپارتمان­ها­ و نقض مقررات راهنمایی و رانندگی و …، موجب محروم شدنمان از برکت روزی باشد. به عبارتی ممکن است ثروتمند هم باشیم، اما نتوانیم از ثروت خود استفادۀ بهینه را به عمل آوریم!

4-5: اسراف و بخل هر دو می­توانند برهم زنندۀ تعادل زندگی انسان ها باشند. شخصی می­گوید که از امام رضا(ع) در ارتباط با چگونگی هزینه­نمودن اموال خود پرسیدم، ایشان در پاسخ، با استناد به آیۀ 67 سورۀ فرقان بیان فرمودند که باید چیزی مابین دو امر ناپسند باشد! پرسیدم که آن دو امر ناپسند چیست؟ فرمود: اسراف و بخل.[90] شاید به نظر آید که افراد فقیر، چیزی ندارند تا اسراف نمایند! اتفاقا روایات ما خلاف این مطلب را بیان داشته و می­گویند که چه بسا افراد فقیری که اسراف کارتر از ثروتمندان هستند!، زیرا اسراف ثروتمندان با سرمایۀ خودشان است، اما فقیران با استفاده از اموال دیگران(از طریق دریافت کمک، وام و …)، دست به اسراف می­زنند.[91] با نگاهی به زندگی بسیاری از افراد که همیشه داد فقر و ناداری سر می­دهند، مشاهده می­نماییم که بسیاری از لوازم زندگی و هزینه­های دیگر انجام­شده توسط آنان، قابل چشم­پوشی بوده و با صرف نظر نمودن از آنها هیچ لطمه­ای به زندگی­شان وارد نمی­شده است، اما خود آنان به دلیل چشم و هم­چشمی و … اقدام به صرف چنین هزینه­های اضافی نموده­اند که در نتیجه فشار فقر را بر آنان مضاعف نموده است؛به ویژه که چنین نیازهای کاذبی، امروزه به سرعت در حال افزایش است؛ اما با این وجود، خداوند را موجب پدیدار شدن چنین وضعیتی می­پندارند و فقر ناشی از اسراف خود را به حساب خدا می­نویسند! البته حساب فقرایی که با سیلی، صورت خود را سرخ نگه­داشته و به تعبیر قرآن، چنان زندگی می­نمایند که از شدت عفاف و خویشتنداری، همانند ثروتمندان به چشم می­آیند،[92] از آنها جدا است و آنان از پاداش خاص و ویژه­ای در آخرت برخوردار خواهند بود.[93]

با توجه به تمام نکات فوق، این مطلب قابل پذیرش نیست که در حال حاضر، با توجه به این که هم اکنون متأهلان فقیر بسیارند! ازدواج نمی­تواند راهی برای افزایش رزق بوده و سخن پیامبر(ص) امروزه کاربردی نخواهد داشت؛ زیرا باید گفت که اولا چنین موضوعی منحصر به عصر حاضر نبوده و در زمان­های قبل و حتی در زمان خود پیامبر(ص) نیز متأهلان فقیر بسیاری وجود داشته­اند و این روایت با در نظر گرفتن تمام جوانب صادر شده است و ثانیا اگر وضعیت عمومی افرادی با سطح زندگی برابر را با هم مقایسه نماییم که گروهی از آنان بدون وحشت از فقر و با توکل به خداوند، از ازدواج نهراسیده و با تلاش مستمر خود توانسته­اند یک زندگی مختصر را به پیش ببرند، اما گروهی دیگر از آنان به دلیل ترس از ناداری، ازدواج ننموده و به سنین بالا رسیده­اند، درخواهیم یافت که در بیشتر موارد، گروه اول از وضعیت بهتری؛ چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ روحی؛ برخوردار می­باشند و افرادی از گروه دوم که دچار مشکلات روحی، روانی و انحرافات اخلاقی و اعتیاد و … شده­اند که بالتبع باید هزینه­های آن را نیز پرداخت نمایند، بسیار بیشتر از گروه اول خواهد بود.

بنابر این، هر چند ازدواج، همیشه ثروتمندتر شدن را به دنبال ندارد، اما به هر حال، توصیه پیامبر(ص)، همچنان مفید بوده و وضعیت مناسب تری را برای اشخاص به وجود خواهد آورد و این را نیز می­توان نوعی توسعۀ در رزق به شمار آورد.

صله رحم و وسعت رزق

صله رحم به معنای ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشان نسبی است، و در اسلام خیلی به آن سفارش شده است. از حضرت علي(ع) نقل شده که فرمود: «با خويشاوندانتان پيوند و رفت و آمد داشته باشيد، هر چند آنان با شما قطع‏ رابطه ‏کرده‏ باشند».[94]

در سخنان معصومین(ع) برای صله رحم، فوايد و آثار دنيوی و اخروی فراوانی ذکر شده است که به چند نمونه اشاره مي‏نماییم:

حضرت امام باقر(ع) فرموده است: «صله ارحام، اعمال‏ را پاک، اموال‏ را افزون، بلاها را دفع، حساب ‏را آسان مي‏کند و اجل‏ را به تأخير مي‏ اندازد».[95]

امام صادق(ع) می فرمایند: «صله رحم، اخلاق را نيکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش ‏مي‏سازد، رزق را می‏افزايد و اجل و مرگ را به تأخير می‏اندازد».[96]

اين کار نيک و ساده، آن‏قدر سازنده و مفيد است و آنچنان مورد رضای پروردگار، که گاهی تقدير الهی به خاطر آن عوض می‏شود و خداوند به پاداش اين عمل نيکو، بر عمر کسی می‏افزايد. در مقابل، قطع‏ رابطه‏ها و بريدن از خويشاوندان، به حدی شوم و نفرت‏بار و در نظر خداوند، ناپسند است که عمر را می کاهد.

به اين حديث تکان‏دهنده توجه کنيد: امام صادق(ع) فرمود: «ما چيزی را جز «صله رحم‏» سراغ نداريم که [ به طور مستقيم ] عمررا زياد کند ، تا آن جا که گاهي تا زمان مرگ يک نفر، سه سال مانده است، ولي او اهل‏ صله رحم مي‏شود. آن گاه خداوند، سی سال بر عمرش می افزايد و سی و سه سال‏ديگر زنده می‏ماند. و گاهی اجل کسی سی و سه سال است، به خاطر قطع رحم وگسستن رابطه‏های خويشاوندی، کاهش می‏يابد و اجلش سر سه سال فرا می ‏رسد».[97]

با توجه به توسعه معنای رزق، افزایش عمر نیز، علاوه بر فزونی اموال، از مصادیق رزق محسوب می شود.

صدقه و وسعت رزق

اخبار و روایات وارده در فضيلت صدقه بسيار است و فواید زیادی برای آن بیان شده است؛ مانند این که صدقه سبب زیادی رزق و روزی، شفای بیماری ها، دوری آتش جهنم، دفع هفتاد بلا و مصیبت در دنیا، طولانی شدن عمر و … می شود.[98]

صدقه دادن حتی به مقدار بسیار اندک، می تواند موجب جلب رحمت خداوند گردد. امام صادق(ع) می فرماید: بیماران خود را با صدقه درمان نمایید و با دعای خود بلایا را دور گردانید و رزق و روزی خود را نیز با صدقه دادن از خداوند درخواست نمایید.[99] به عبارتی، صدقه نوعی تجارت با خدا به شمار می آید. در این زمینه، امام صادق(ع)به فرزندشان فرمودند که فلان مقدار صدقه بده و در پاسخ فرزندشان که اظهار داشتند: اگر این مبلغ را به عنوان صدقه پرداخت نماییم، دیگر چیزی برایمان باقی نمی ماند، فرمودند که خدا عوض آن را به ما می دهد چون صدقه کلید روزی است.[100]

نماز شب و وسعت رزق

از عوامل معنوی وسعت و فراوانی رزق، نماز شب می باشد.

از امام صادق (ع) روایت شده است كه مردى نزد امام از تهی دستى زبان به گله گشود و گله از حدّ گذراند تا آن جا كه نزدیک بود از گرسنگى نیز گله كند. امام (ع) به او فرمود: اى مرد! آیا نماز شب مى‏خوانى؟ عرض كرد: آرى. امام (ع) به همراهش رو نموده و فرمود: آن كس كه می پندارد که نماز شب می خواند و روز گرسنه مى‏ماند دروغ مى‏گوید. به راستى كه خداى گرامى و بزرگ با نماز شب، روزى روز را بر عهده گرفته است.[101]

در روایت دیگری آن حضرت(ع) می فرماید: «نماز شب، چهره را نورانی، بوی بدن را خوش و موجب جلب روزی می شود».[102]

خمس و وسعت رزق

خمس یکی از فرایض و واجبات دین اسلام است. قرآن مجید در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده است و می فرماید: «بدانید آنچه را که سود می برید، یک پنجم آن ،برای خدا و رسول خدا(ص) و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا ایمان دارید و … ».[103]

خمس وسیله ای برای رشد و کمال انسان و موجب جلب روزی می شود. با ادای خمس به قصد قربت و بریدن از دنیا، انسان علاوه بر انجام وظیفه، خود را از گناهان پاک نموده و وسیلۀ وسعت و فراوانی رزق خود را فراهم می نماید. امام رضا (ع) در این باره می فرمایند: «پرداخت خمس کلید جلب روزی و وسیله آمرزش گناهان است».[104]

سایر عوامل وسعت رزق

در روایات عوامل متعددی از موجبات زیادی روزی برشمرده شده که به بعضی از آنها اشاره می شود:

در روایتی على(ع) می فرماید: «آيا آگاه كنم شما را به آنچه رزق را فراوان مى‏كند؟ گفتند: بلى اى امير مؤمنان، فرمود: ميان دو نماز جمع كردن، خواندن تعقيب بعد از نماز صبح و عشاء، رفت و آمد خويشاوندى، رُفتن آستانه خانه، با برادر دينى همراهى كردن، عجله كردن در طلب رزق، از خداوند آمرزش خواستن، امانت دارى، سخن به حق گفتن، به صداى مؤذن جواب گفتن، سخن نگفتن در مستراح، حرص نورزيدن، سپاس گزارى از صاحب نعمت، دورى جستن از قسم دروغ، وضو گرفتن قبل از غذا و خوردن آنچه از سفره بيرون مى‏افتد روزى را زياد مى‏كند، و …».[105]

از دیگر عوامل وسعت رزق، «نیت» می باشد. البته نیت، در هر دو جنبۀ (زیادی و کاهش روزی) مؤثر است. علی (ع) می فرماید: «روزى مرد به قدر نيت او است».[106] مراد از این سخن این است که، نيت و قصد انسان در زیادی و کمی روزی مؤثر است، پس هر گاه قصد و همت او این باشد که بر خانواده و دیگران توسعه دهد، خداوند روزی او را زیاد می کند و اگر قصد او قرار دادن آنان در تنگنا باشد خداوند نيز او را در تنگنا قرار خواهد داد.

«احسان و نیکوکاری» به دیگران، خصوصا به پدر و مادر؛ چه در زمان زندگی و چه بعد از مرگشان؛ نیز باعث زیادی روزی می گردد.[107]

«استغفار» نیز از جملۀ راه های برکت در زندگی است. امامان ما استغفار را با استناد به آیات قرآنی[108]، موجب زیادی مال و فرزند و خیر دنیا و آخرت دانسته اند.[109]

سایر عوامل تنگی رزق

در روایات، انجام بعضی از کارها به عنوان کاهش دهندۀ روزی معرفی شده است:

علی (ع) می فرماید: «اموری که باعث کاهش روزی می شود عبارت است از: وا نهادن تار عنکبوت در منزل، قضای حاجت در حمام، خوردن و آشامیدن در حال جنابت، خلال کردن با چوب درخت گز، شانه کردن موی سر در حال ایستاده، نگهداشتن خاکروبه در منزل، قسم دروغ خوردن، زنا، خوابیدن بین نماز مغرب و عشا، خوابیدن هنگام صبح قبل از بیرون آمدن خورشید، اعتیاد به دروغ گفتن، زیاد به آواز لهوی گوش کردن، رد کردن انسان مستمند در شب، رعایت نکردن میانه روی در هزینه ها و قطع پیوند فامیلی».[110]

امام صادق (ع) درباره خواب بین الطلوعین فرمود: «خواب صبحگاهی شوم است و چهرۀ آدمی را زرد و زشت می نماید، و چنین خوابی خواب افراد نامبارک است و خداوند روزی بندگان را از وقت طلوع فجر تا بیرون آمدن آفتاب تقسیم می نماید».[111]

رسول خدا (ص) فرمود: «بیست خصلت سبب کاهش روزی می شود، از جمله: برهنه بلند شدن از رختخواب برای قضای حاجت، نشستن دست ها هنگام غذا خوردن، بی احترامی به خورده های نان، سوزاندن پوست سیر و پیاز، نشستن در چارچوب درب منزل، جاروب کردن منزل در شب، نظافت منزل با گوشۀ لباس، خشک کردن سر و صورت با آستین، نشستن ظروف آلوده در شب، باز گذاشتن درب ظرف آب، عجله کردن در خارج شدن از مسجد، صبح زود بازار رفتن و تا شب ماندن در بازار، خرید نان از فقراء، نفرین کردن اولاد، دوختن لباس در تن، خاموش کردن چراغ با دمیدن».[112] [113]

رزق خدا وافراد بی ایمان

با دقت در آیاتی از سورۀ اسراء که می  فرماید: «کسانی که تنها خواهان این دنیا می­باشند، اگر اراده نماییم آنان را به برخی خواسته­هایشان خواهیم رسانید اما بعد از آن، این جهنم است که در انتظارشان بوده و با خواری و ذلّت وارد آن خواهند شد. و کسانی که آخرت را بطلبند و نهایت تلاش خود را برای آن انجام دهند، تلاش آنان بی­پاداش نخواهد ماند. هر دو گروه، از روزی پروردگار بهره­مند خواهند شد و روزی پروردگارت انحصاری نیست. ای پیامبر! ببین که چگونه برخی افراد را بر برخی دیگر در روزی دنیوی برتری دادیم و یقینا درجات اخروی بزرگ تر و ارزشمندتر خواهد بود»،[114] و نیز سایر آیات و روایات، چنین فهمیده می شود که خداوند متعال مقدر نموده که تمام بندگان او؛ چه کافر و چه با ایمان؛ از روزی او در این دنیا برخوردار شوند و راه رسیدن به رزق خداوند در این دنیا، منحصراً بستگی به ایمان افراد و دعای آنان نخواهد داشت و چه بسا افراد بی­ایمان؛ بدون این که هیچ خواهشی از خدای خود نیز نموده باشند؛ از روزی مادی بیشتری نسبت به مؤمنان برخوردار گردند، اما نعمت های الاهی خداوند در آخرت، تنها نصیب افرادی خواهد شد که با خداوند و تعالیم او عنادی نداشته باشند. بر این اساس، مشاهدۀ افراد ثروتمند بی­ایمان، امر عجیبی نبوده و در تمام زمان ها؛ از جمله در طول زندگانی پیامبر بزرگوار اسلام(ص)،نیز بسیار مشاهده می­شده است.

تفاوت مردم در رزق و روزی

خداوند متعال، رزق و به عبارتی ثروت را میان همۀ افراد بشر؛ چه شکرگزار و چه ناسپاس؛ تقسیم نموده و تمام آنها از این لطف عام الهی برخوردارند، به گونه­ای که قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص)فرموده: «رزق خداوند تو محدودیت و منعی نداشته و به مؤمنان و کافران خواهد رسید».[115] و به عبارتی، اصل ثروت و در کلیت آن، جدا از مقدار و نیز کیفیت به دست آوردن و هزینه نمودن آن، به عنوان لطف عامی از جانب خداوند به حساب می­آید که همگان از آن، برخوردار می­باشند.

اما در قرآن کریم آمده است: “خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر از نظر روزى برترى داد …”.[116]

خداوند؛ طبق حکمت خود؛ مقرر فرموده که افراد بشر؛ بدون در نظر داشتن این که آیا مؤمنند و یا کافر؛ در مقدار روزی با هم متفاوت باشند. برای آن که حکمت این تفاوت روشن شود ابتدا باید فرق بین تفاوت و تبعیض معلوم شود.

تفاوت آن است كه در شرايط نامساوى، فرق گذاشته شود، ولى تبعيض آن است كه در شرايط مساوى و استحقاق‏هاى همسان، بين اشيا فرق گذاشته شود. به عبارت ديگر، تبعيض از ناحيۀ دهنده است، ولى تفاوت مربوط به گيرنده است؛ مثلاً، اگر معلم به شاگردانش كه در شرايط مساوى و يكسان هستند نمره‏هاى مختلفى بدهد، اين تبعيض است، ولى اگر با امتحان و بر اساس استعداد و لياقت هر شاگردى نمره‏ى او را بدهد، تفاوت محقق مى‏شود.[117] آنچه در خلقت وجود دارد “تفاوت” است نه “تبعيض”.

تفاوت موجودات ذاتى آنها مى‏باشد و لازمه نظام علت و معلول است، چون همه جهان، از آغاز تا انجام به يك اراده الهى به وجود مى‏آيد، و نه با اراده‏هاى جدا جدا، آن هم يک اراده بسيط، چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد: “ما همه چيز را با اندازه و قدر مشخص آفريده‏ايم و كار ما جز يكى نيست، همچون چشم بر هم زدن”.[118]

نظام هستى مانند وجود انسان است كه بايد از اجزاى مختلف تشكيل شود و هر جزئى در جاى مناسب خود قرار داشته باشد. به عبارت ديگر، هم بايد اجزا با هم مختلف باشند تا اين مجموعه محقق شود و هم هر چيزى در جاى مخصوص خود قرار بگيرد تا نظام احسن به وجود آيد.[119]

وجود تفاوت در جهان ضرورى است. وقتى كه جهان را مجموعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومى، وجود پستى‏ها و بلندى‏ها، فراز و نشيب‏ها، رنج‏ها و لذت‏ها، موفقيت‏ها و ناكامى‏ها، همه لازم است. اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، موجودات گوناگونى وجود نخواهد داشت. شكوه و زيبايى جهان در تنوع پهناور و اختلاف‏هاى رنگارنگ آن است. زشتى‏ها نمايانگر زيبايى‏ها است. زشتى‏ها نه تنها از اين نظر ضرورى مى‏باشند كه جزئى از مجموعۀ جهانند و نظام كل، به وجود آنها بستگى دارد، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه دادن به زيبايى‏ها نيز وجود آنها لازم است. اگر ما بين زشتى و زيبايى مقارنت برقرار نمى‏شد، نه زيبا، زيبا بود و نه زشت، زشت بود. اگر همه يكسان بودند نه تحركى بود و نه كشش و جنبش و عشقى؛ زيرا در هم سطح بودن است كه همۀ زيبايى‏ها و خوبى‏ها و همه جوش و خروش‏ها و تكامل‏ها از بين مى‏رود.

جهان چون چشم و خط و خال و ابرو ست

كه هر چيزى به جاى خويش نيكو ست

تفاوت در رزق نیز در همین راستا است. امام علی (ع) می فرماید: “خداوند روزی ها را مقدر فرمود و آنها را زیاد و کم به صورت عادلانه تقسیم نمود، تا از این طریق سپاس گزاری و شکیبایی توانگر و تهی دست را به آزمایش گذارد”.[120] پس یکی از حکمت های تفاوت در رزق در بین انسان ها آن است که وسیله­ای برای آزمایش آنها ­باشد.

در عین حال باید این تصور را از خود دور نماییم که اگر خداوند به شخصی امکانات مالی بهتری داده و او را از دشواری هایی همانند بیماری و آوارگی و غیره دور داشته، پس خداوند او را بیشتر دوست دارد، بلکه باید به این یقین برسیم که خداوند بهتر از دیگران، خوبی بندۀ مؤمن خود را خواسته و هر تصمیمی که برای او گرفته، در آن خیری نهفته است.

امام صادق(ع) می فرمایند: من از بندۀ مؤمن در عجبم، زیرا خداوند هر چیزی که برای او مقدر نماید، سرانجامش برای این بنده خیر است، اگر مقدر شود که او را با قیچی تکه تکه نمایند، برای او خوب است و اگر مقدر شود که شرق و غرب عالم از آن او باشد، باز هم  به نفع او تمام می شود![121] و این تفاوت ها را حتی در میان پیامبران نیز مشاهده می نماییم به گونه ای که پیامبری همانند سلیمان(ع) برسرزمین پهناوری حکمرانی می نموده و جن و انس و پرندگان در خدمت او بودند،[122] و بادها در اختیارش قرار گرفته و او را به هر مکانی که خواسته بود می بردند،[123] و از طرف دیگر، پیامبری همانند ایوب(ع) در دشواری ها و گرفتاری های فراوانی قرار داشت،[124] و این نمی تواند دلیل باشد بر این که خداوند سلیمان(ع) را بر ایوب(ع) ترجیح داده، بلکه دلیل آن است که هر یک از بندگان به گونه ای مورد آزمایش قرار می گیرند. با دانستن این مسئله و این که جایگاه ویژه ای برای بندگان نزد خداوند وجود دارد که به جز با از دست دادن اموال و یا رسیدن آسیب جسمی به شخص، نمی توان به آن جایگاه رسید[125] و یا این که دشواری های زندگی هرچه بیشتر باشد پاداش خداوند در مقابل آن نیز بیشتر خواهد بود، و خدا زمانی که بنده ای را دوست می دارد، او را به دشواری های بزرگ مبتلا می سازد،[126] تحمل دشواری ها بر ایمان آسان تر خواهد گردید.

این نکته نیز قابل توجه است که هر افزایش ثروتی را نمی­توان لطف خاص خداوند دانست، بلکه تنها ثروتی از این خصوصیت برخوردار است که از راه مشروع به فرد با ایمان عطا شده و او نیز این ثروت را در راه هایی که مورد پسند خداوند است، هزینه نماید. در غیر این صورت، سرمایه و ثروت، نه تنها لطف خاص نیست، بلکه شاید نشانه­ای از عذاب الهی باشد که قرآن کریم، تعبیر “استدراج” را برای آن به کار برده[127] و بیان نموده که اگر اشخاصی، آیات و نشانه­های الاهی را که برایشان قرار دادیم، به فراموشی بسپرند، ما نیز در مقابل، درهای رسیدن به تمام مقاصد دنیوی را برای آنان باز می­نماییم، تا آن که از ثروت ها و موقعیت های به دست آمده برای خود شادمان شوند، سپس آنها را در حالی که امر برایشان مشتبه شده، به عذاب ناگهانی دچار خواهیم نمود.[128] مطمئنا چنین ثروتی را نباید نشانۀ لطف خاص خدا بدانیم، بلکه باید از گرفتار شدن در چنین دامی به او پناه ببریم.

نکته پایانی آن که تمام جهان آفرینش متعلق به خداوند است و او بهتر می داند که چه قانونی وضع نماید. به عبارت دیگر، همۀ ما، حیات و زندگی خود را وامدار او هستیم و حتی اگر او بدون آن که از عدالت خارج شود، برخی از انسان ها را بر برخی دیگر برتری دهد، جای اعتراضی وجود نخواهد داشت. همین که معتقد باشیم او دانا و حکیم است و بر اساس علم و حکمت، تفاوت هایی را در نظر گرفته است، برای پذیرش و قبول آن کافی است.

خداوند، صلاح دیده که شوهران در مدیریت خانواده، برتر از همسرانشان باشند و این صلاحدید او باید مورد پذیرش ما قرار گیرد، حتی اگر هیچ دلیلی هم برای این موضوع ارائه ننموده باشد! همان گونه که انسان ها را بر بسیاری از موجودات دیگر برتری داده،[129] و اقوام و خانواده هایی را از میان بشر، از مواهب و هدایای بیشتری برخوردار نموده،[130] و یا حتی تمام مردان را نیز به یک اندازه قرار نداده، بلکه برخی را به مقام پیامبری برگزیده و بر دیگر مردان برتری داده است.[131] جالب آن که حتی برخی پیامبران را نیز برتر از دیگر پیامبران قلمداد فرموده است.[132] در زندگی روزمره خود نیز مشاهده می نماییم که برخی مردم، از لحاظ هوش و استعداد و برخی دیگر از لحاظ رزق و روزی بر دیگران برتری دارند.[133] این برتری ها، جزئی از نظام آفرینش بوده و با عدالت خداوند نیز منافاتی ندارد.

روزی و میانه روی

یکی از وظایف ما نسبت به رزق و روزی های الهی رعایت میانه روی و تعادل در مصرف آنها است. رعایت اعتدال در مخارج زندگی، از راه های برکت در زندگی است. متأسفانه افرادی مشاهده می شوند که علی رغم درآمد اندکی که دارند، خرج هایی را انجام داده که متناسب با درآمد آنها نبوده و به همین سبب دچار زحمت و فشار و قرض می شوند در حالی که بدون این گونه مخارج نیز می توان زندگی راحت و آرامی داشت.

در روایتی بیان گردیده که چهار گروه دعایشان مستجاب نخواهد شد که دو گروه از آنها عبارتند از کسانی که در خانۀ خود نشسته و بدون هیچ تلاشی از خدا طلب روزی می نمایند و گروه دیگرکسانی اند که مالی داشته، ولی آن را حیف و میل کرده، سپس دوباره از خداوند، طلب رزق می نمایند که خدا به آنها می فرماید: آیا من شما را به تعادل در زندگی دستور نداده بودم؟! در این روایت، حتی اشخاصی را که بدون مدرک، اموال خود را به دیگران قرض می دهند نیز از این دسته افراد شمرده است.[134]

درفرهنگ دینی، برای دست یابی به روحیه میانه روی، به «قناعت» به عنوان یکی از صفات فاضله و اخلاق حسنه، توصیه شده است. قناعت سبب زندگى توأم با راحتى است؛ چنان كه در تفسير آيه شريفه: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً[135]؛ زنده مي گردانيم او را به زندگانى خوش و سعادت»، روایت شده كه مراد، قناعت كردن شخص است.[136] همچنين در تفسير قول خداى تعالى كه حكايت از قول حضرت سليمان(ع) است: «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي[137]؛ پروردگارا مرا بيامرز و عطا فرما به من ملكى كه پس از من كسى سزاوار آن نباشد»، روایت شده كه مراد آن حضرت قناعت بوده؛ زيرا بيشتر اوقات با مساكين مى‏نشست و می فرمود: مسكينى با مساكين نشسته، و هميشه قناعت مي كرد.[138]

همچنین روايت شده كه مراد از رزق در آيه: «لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً»[139] قناعت است؛ زيرا قناعت رضايت نفس است به آنچه كه از روزى به دست آمده باشد اگر چه اندك باشد.[140] و روایت شده كه روزى حضرت امير المؤمنين (ع) از درب دكان قصابى عبور می فرمود كه گوشت بسيار فربهى داشت، عرض كرد: يا على گوشت بسيار خوبی است، از آن خريدارى كنيد، فرمود: پول آن را حاضر ندارم، عرض كرد: نسيه ببريد و من صبر می كنم تا هر گاه خواستيد بدهيد، فرمود: چنين نكنم بلكه من صبر می كنم بر گوشت نخوردن (و خود را مقروض نمی نمايم)، سپس فرمود خداوند پنج چيز را در پنج چيز قرار داده: عزت را در طاعت (خود) و ذلت را در معصيت، و حكمت (و ياد گرفتن علم) را در شكم خالى (شايد مراد خالى از حرام باشد) و هيبت و سطوت را در (خواندن) نماز شب، و بى‏نيازى از مردم را در قناعت».[141]

تقدیر روزی و دعا

در ارتباط با دعا و مقدر بودن روزی از قبل، باید گفت که روزی بر دو قسم است که یکی از آنها ثابت و حتمی بوده و دعا و تلاش، تأثیری در آن نخواهد گذاشت و دیگری متغیر بوده و بسته به کوشش و خواهش، کم و زیاد خواهد شد و دعا در این قسمت دوم تأثیرگذار می­باشد. روایاتی نیز وجود دارند که این تقسیم بندی را صحیح می­دانند.[142]

نکته ای که توجه به آن لازم است این است که دعا باید به همراه تلاش و برنامه­ریزی بوده و بدون آن، تأثیری نخواهد داشت و به تعبیر امام صادق(ع) دعای شخصی که بی کار در خانه­اش نشسته و طلب روزی می­نماید و یا شخصی که سرمایه­ای داشته، اما به دلیل نداشتن برنامه­ای مشخص، آن را از بین برده و سپس خواستار سرمایۀ مجدد از خداوند است، مستجاب نخواهد شد و خداوند در پاسخ به چنین افرادی خواهد فرمود که آیا شما را به تلاش و برنامه­ریزی و مراقبت در حفظ اموال دعوت نکرده­بودم؟![143]

اما در غیر این صورت، دعای افراد مؤمنی که تلاش کافی را نیز می­نمایند، به هر حال مستجاب خواهد شد، اما ممکن است پاسخ چنین دعایی، دقیقا همان چیزی نباشد که بنده از خداوند خواسته، بلکه پروردگار بر حسب تقدیر و مصلحت بندۀ خویش، یا دقیقا همان خواهش او را اجابت نموده و یا خیری دیگر و بهتر از موضوع خواهش او، به بندۀ خود عطا خواهد فرمود؛ مثلا، اگر بر حقوقش چیزی افزوده نشد، در عوض، بیماری خود یا خانواده­اش که از قبل مقدر شده­ بود، با این دعا منتفی خواهد گشت.[144]

اجمالا باید بدانیم که ما موظفیم در امور مختلف، همانند بهبود وضع زندگی و… دست به دعا برداریم، اما اجابت آن بر حسب مصلحت و تقدیر خداوند است، ولی به ­هرحال، ما به پاداش دعای خود خواهیم رسید. پس دعا در رزق و روزی تأثیر داشته و به استجابت می رسد و با مقدرات از پیش تعیین شده منافاتی ندارد.

تقدیر روزی و کار و تلاش

مقدر بودن روزی و باز بودن در لطف خداوند، نه تنها منافاتی با تلاش انسان ها برای کسب ثروت نداشته بلکه در منابع دینی هم توصیه شده که به دعا بسنده ننموده و تلاش و فعالیت در راه کسب ثروت مشروع را از یاد نبریم.[145]

یکی از شیعیان در مدینه دچار فقر شدیدی گردید و وضعیتش رو به وخامت گذاشت، امام صادق(ع) با مشاهدۀ این وضعیت به او فرمود: برو و جایگاهی در بازار برای خودت انتخاب کن و بساطت را در آن پهن کرده و ظرف آبی کنارت بگذار و همواره در محل کسبت حضور داشته باش!.  وضعیت مالی آن شخص بعد از عمل به دستورات امام(ع) کم کم رو به بهبود نهاد.[146] می دانیم که دستوراتی که امام(ع) به آن شخص فرموده بود، مختص به خود او بود و نباید تصور شود که تمام افراد باید دقیقا چنین کاری را انجام دهند، اما نکته ای که از دستورات امام برداشت می گردد، این است که با وجود این که از خداوند طلب روزی می نماییم، باید در همان حال جدیت و تلاش نیز نموده و از سستی و تنبلی بپرهیزیم.

اساساً تنبلی در آموزه های دینی ما پذیرفته نیست. امام باقر (ع) در این باره می فرماید: «از مردى نفرت دارم كه در كار دنياى خود تنبل باشد. آن كس كه در كار دنياى خويش تنبل باشد، در كار آخرتش تنبل‏تر خواهد بود».[147]

منابع روایی ما فراوان از احادیثی است که امامان و پیشوایان دین، در زندگی خود برای به دست آوردن رزق و روزی، کار و تلاش می کردند:

امير المؤمنين علی (ع) در شدّت گرما به دنبال حاجتى بيرون مى‏رفت كه ديگران مى‏توانستند انجام دهند، امّا مقصودش از اين كه خود اقدام كند و به ديگرى وانگذارد اين بود كه خداوند شاهدش باشد كه براى روزى حلال خود را به زحمت انداخته و كار مى‏كند.[148]

اگر انسان، مؤمن و معتقد به نصرت و حمایت الاهی باشد و در کارهایش بر او توکّل کند، بر اساس وعدۀ الاهی، عنایت خداوند شامل او می شود.[149] اما این بدان معنا نیست که انسان تلاش و کوشش نکند و دست از تمام کارها بردارد؛ زیرا با توجه به سنت الاهی که بر اساس اسباب و مسببات بنا شده، هر کس بهره و سود کارش را می برد و همان طور که در آخرت عمل هیچ کس تباه نمی شود، در دنیا نیز عمل کسی ضایع نمی شود. به طور طبیعی سنت الاهی بر این قرار گرفته که زحمت کسی را تباه نکند.

خداوند متعال، تمام امور این جهان را براساس نظم و حکمت خاصی تدبیر کرده و برای هر پدیده و واقعه­ای، علت­ها و اسبابی قرارداده است که رسیدن به هر هدف، جز از طریق علل و اسباب آن ممکن نیست. امام صادق (ع) مى‏فرمايند: “خداوند كارى را بدون استفاده از اسباب انجام نمی دهد.”[150]از اسباب مهم جلب رزق و روزی، کوشش در جهت تحصیل روزی است. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: “کسی که دنبال روزی کم باشد، این کار سبب جلب روزی زیاد برای او می شود، اگر کسی دنبال روزی کم نرود روزی بسیار را نیز از دست خواهد داد”.[151]

تقدیر روزی و تدبیر ما

برای به دست آوردن رزق خدا باید تلاش نموده و برنامه­ریزی کرد. امام صادق(ع) برنامه­ریزی دقیق برای زندگی را یکی از ویژگی­های افراد با ایمان برمی­شمارد.[152] توصیه­های فراوانی که در قرآن کریم و نیز از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) در ارتباط با لزوم تلاش برای تأمین معاش و قناعت و اقتصاد و جلوگیری از اسراف و تبذیر نقل شده، همگی نشان ­دهنده لزوم یک برنامه­ریزی دقیق برای پیشرفت اقتصادی خانواده و جامعه است. در ذیل به بعضی از آن ها اشاره می شود:

الف: خداوند متعال توصیه می­نماید که در هنگام انفاق، نه با بخل رفتار نموده و نه آن قدر گشاده­دستی نماییم که بعدا محتاج دیگران شویم.[153]

ب: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «شخصی که در زندگی خود برنامه­ریزی داشته باشد، خداوند او را از روزی بهتری برخوردار نموده و هرکه ریخت و پاش و اسراف نماید، خداوند او را از روزی محروم خواهد ساخت».[154]

ج: شخصی با قیافه­ای ناصحانه به امام صادق(ع) عرض نمود که چرا شما ثروت خود را در جاهای مختلف سرمایه­گذاری نمودید؟ اگر آنها را در یک جا جمع آوری نمایید، هم اداره­اش راحت­تر بوده و هم سودش بیشتر می­باشد! امام(ع) در پاسخ فرمودند که دلیل من برای چنین کاری، آن بوده است که اگر آسیبی به یک قسمت از اموالم برسد، بخش دیگری از آنها سالم مانده (و بدین وسیله از فقر در امان باشم!).[155]

د: ابان بن عثمان می­گوید که امام باقر(ع) مرا احضار نموده و از من پرسید: آیا فلانی، زمین خود را فروخته؟ عرض نمودم: بلی!، ایشان فرمودند که در کتاب آسمانی تورات بیان شده که شخصی که زمین و یا چاه آبی را بفروشد و زمین و چاه دیگری را جایگزین آن ننماید، سرمایه­اش به هدر رفته است!.[156]

با توجه به مستندات فوق، می توان گفت که اسلام، نه تنها مردم را به بی­توجهی در امر معاش و نداشتن برنامه­ریزی دعوت ننموده بلکه بر عکس، به کار و تلاش، تشویق کرده و آن را همانند جهاد ارزیابی نموده است.[157] همچنین در روایات وارد شده که علاوه بر روزی مقدر، می­توان با دعا، به رزق بیشتری نیز دست یافت.[158] این مطلب نیز که گاهی در میان مردم مطرح می­شود که کسی از گرسنگی نخواهد مرد، هیچ مستندی نداشته و نمی­تواند توجیه­گر افراد تنبل و تن­پرور و بی­برنامه باشد.

حال، شاید این پرسش مطرح شود که روایاتی که در ظاهر خود، خلاف این مطلب را می­رسانند، چه توجیهی خواهند داشت که در پاسخ باید بگوییم که چنین روایاتی، ناظر به چند موضوع هستند که به برخی از آنها اشاره می­نماییم:

الف: برخی افراد؛ همانند یهودیان؛ تصور می­نمودند که خداوند، بعد از اتمام آفرینش، آنان را به خود واگذاشته و همانند شخص دست بسته­ای که قدرت بر کاری ندارد، ناظر بر اعمال آنها است[159] و این مفهوم آیه­ای است که در قرآن کریم آمده است: (یدُ الله مغلولة).[160]

ما چنین عقیده­ای را صحیح ندانسته و معتقدیم که هر چند برنامه­ریزی و نیز تلاش برای کسب روزی لازم است، اما نباید قدرت خداوند را نادیده گرفت و  دلیلش آن است که مشاهده می­نماییم خداوند برای نشان دادن قدرت خود، در بسیاری موارد، با نقش برآب نمودن بسیاری از برنامه­ریزی­های دقیق، در مقابل، به اشخاصی که از بهرۀ هوشی پایینی برخوردارند و طبیعتا توانایی برنامه­ریزی دقیقی ندارند، ثروت فراوان عطا نموده، تا افراد عاقل پند گرفته و بدانند که تنها با عقل و هوش نیست که می­توان به ثروت دست یافت[161]و همیشه، تدبیر منطقی و عقلانی پاسخ نمی­دهد و گاهی بر عکس، زندگی افراد بدون تدبیر و برنامه­ریزی، بهتر از دیگران خواهد شد!

البته این موضوع، کلیت نداشته و نباید بهانه­ای برای عدم برنامه­ریزی باشد، بلکه ما را به این نکته رهنمون است که هیچ گاه نباید قدرت خداوند را نادیده گرفته و از دایرۀ توحید خارج شویم.

ب: دسته­ای از این روایات نیز به این مطلب اشاره دارند که باید در برنامه­ریزی­های مرتبط با ادارۀ زندگی، تنها از راه­های پذیرفته شده در دین اسلام اقدام نموده و از جلب سرمایه و ثروت، با استفاده از راه­های نامشروعی همانند سرقت، ربا و … خودداری نماییم. طبق آموزه­های دینی، اگر چه می­توان، با این روش­ها، ثروتی را به دست آورد، اما خداوند؛ به مجازات چنین کاری؛ فرد را از رزق حلالی که از قبل برایش مقدر شده بود، محروم می­سازد.[162]

ج: بیشتر این گونه روایات، به این امر مهم توصیه می­نمایند که چون زندگی ما منحصر به چند روز دنیا نبوده، بلکه زندگی دائمی ما در آخرت خواهد بود، نباید آن قدر به کسب معاش دنیا مشغول شویم که آخرت را از یاد برده و هیچ فرصتی را برای تفکر و عبادت باقی نگذاریم!

در یکی از ادعیه چنین بیان شده که: خداوندا! کاری مکن که دنیا را مهم­ترین هدف خود تلقی نموده و تمام دانش خود را برای رسیدن به آن به کار گیریم.[163] چرا از خدا چنین چیزی می­خواهیم؟ زیرا انسان سیری ناپذیر بوده و هر چه امکانات مادی­اش زیادتر شود، خواسته­های جدیدی نیز فراروی او قرار خواهد گرفت و شاهدش هم این است که کشورهایی که رفاه نسبی در آنها وجود دارد، اگر با مردم آنها هم­سخن شویم، متوجه خواهیم شد که آنان نیز رضایت کامل از زندگی نداشته، بلکه به رفاهی بیشتر می­اندیشند! البته مجددا تأکید می­نماییم که تلاش و برنامه­ریزی برای رسیدن به حداقل رفاه، از جانب اسلام مورد تأیید است، اما به فرمودۀ امام صادق(ع) باید آن قدر به دنبال کسب ثروت باشیم که نه همانند اشخاص بی­تفاوت و بی­مسئولیت بوده و نسبت به ادارۀ زندگی، اهمیتی قائل نشویم و نه همانند افراد حریصی باشیم که تنها دنیا را در نظر داشته و به فکر آخرتشان نیستند، بلکه باید در راه به دست آوردن سرمایه از جادۀ انصاف و عفاف خارج نشویم.[164]

رابطه روزی و توکل

یکي از فضائل اخلاقی که بیانگر رابطه ای خاص میان انسان و خداوند است، فضیلت «توکل» است.

توکل، عبارت است از اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا، و حواله کردن همۀ کارهای خود به او و تکیه بر حول و قوۀ الهی نمودن. [165]

پیامبر اکرم (ص) فرمود: « از جبرئیل (ع) پرسیدم: توکل چیست ؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان می رساند و نه عطا و منعی دارد، و این که چشم از دست و سرمایه مردم برداری ؛ هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امیدی ندارد . و اینها همگی حقیقت و مرز توکل اند».[166]

در آیات قرآن عوامل متعددی برای توکل بیان شده است از جمله:

اطمینان انسان به فقر ذاتي خود، یقین به این که قادر مطلق خداوند است، یقین به این که حاکميت مطلق از آن خدا است، یقین به این که عالم مطلق خدا است، قرآن می فرماید: ” كار خود را به خدا وا می گذارم همانا خداوند نسبت به بندگانش بيناست….».[167] یقین به این که مسبب الاسباب حقيقي خداوند است. و یقین به این که رازق واقعي خداوند متعال است.[168]

پس کسی که تنها خداوند را روزی رسان خود بداند، تنها بر او توکل خواهد کرد. اگر انسان، مؤمن و معتقد به نصرت و حمایت الاهی باشد و در طلب روزی همراه با تلاش و کوشش، بر او توکّل کند، بر اساس وعدۀ الاهی، عنایت خداوند شامل او می شود و به رزق و روزی مطلوب دست می یابد.[169]

عالمان شیعی و ترک روزی های حلال

قرآن کریم در آیه ای می فرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون[170]؛ بگو: چه كسى زینت‏هاى الهى را كه براى بندگانش آفریده و نیز روزی هاى پاكیزه را، حرام كرده؟ بگو: این زینت ها و نعمت ها براى افراد با ایمان در زندگى دنیا آفریده شده و در روز قیامت خالص متعلق به اینها است، بدین طریق آیات را براى مردم دانا به‏طور مبسوط بیان مى‏كنیم».

با توجه به این آیه برخی عرفا و علمای شیعه با وجود تمكن مالی و داشتن رزق حلال؛ تن به تفریحات، لذائذ و نعمت های حلال خداوند نمی دهند و به عبارت دیگر، بسیار بسیار ساده و با كمترین ها می سازند.

برای دریافت درست از آیه و حکمت عمل این دسته از عارفان و بزر گان، توجه به چند نکته ضروری به نظر می رسد:

1. همان گونه که می دانیم، حلال یعنی کاری که انجام و ارتکاب آن را شارع مقدس منع نکرده باشد. حال این حلال یا از خوردنی ها و آشامیدنی ها است، یا از انجام دادنی ها، یعنی کارها. حلال بودن بدان معنا نیست که چون منع شرعی ندارد، در نتیجه انجام آن واجب است.

2. حلیت و بهره گیری از حلال خداوند مراتبی دارد. چه بسا استراحت در شب که یکی از حلال های خدا و مایه آرامش تن و روان آدمی است،[171] اما بیداری و مناجات با خدای سبحان برای بسیاری به مراتب آرام بخش تر است.

3. همچنین نعمت ها و لذایذ خداوند تنها منحصر به مادیات نبوده، بلکه معنویات را نیز شامل می شود، که برای بسیاری، نعمت های معنوی لذت بیشتری دارد. عارفان و پارسایان بیشتر از لذایذ و زینت های معنوی خداوند بهره گرفتند. بسیاری از انسان های وارسته و پرهیزکار با همین نوع کارها، یعنی استفاده حداقل از مادیات، و بهره گیری از معنویات توانستند به مقاماتی از عرفان و علم و تقوا برسند.

4. همان گونه که می دانیم، تعالیم قرآن را نباید تنها از یک زاویه و با یک آیه به قضاوت نشست، بلکه با توجه به این که “و القرآن يفسّر بعضه بعضا”،[172] باید با توجه به آیات دیگر و بررسی روایات پیرامونی و شأن نزول آن، مباحث قرآنی را بررسی نمود، آن گاه به قضاوت پرداخت.

 5. اگر آموزه های دینی می گوید نعمت های دنیا برای مؤمنان آفریده شد، همین آموزه ها نیز می گوید، مؤمنان از متاع دنیا به حداقل اکتفا می کنند. خداوند در قرآن می فرماید: بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى‏برد، سپس خشك مى‏شود … (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست!.[173]

6. امام عارفان، علی (ع) در نهج البلاغه در اوصاف پارسایان می فرماید: “فالمتقین … و حاجاتهم خفیفة”؛[174] مؤمنان و پارسایان، درخواست‏هايشان از دنیا اندك است. انسان هرچه در معرفت و شناخت پیشرفت کند، لذت های دنیایی برای او ناچیز، امّا لذت های معنوی برایش گواراتر و با ارزش تر خواهد بود. انسان های وارسته، چنان در لذت های معنوی به سر می برند که گویا بهشت را ديده و در نعمت‏هاى آن به سر مى‏برند،[175] لذا است که توجهی به این لذت های مادی زود گذر ندارند.

7. عالمان وارسته این ساده زیستی را از امام پارسایان، علی (ع) به ارث برده اند، همو که در عین بهره مندی از امکانات دنیایی به حداقل اکتفا نموده است: “أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طَعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ”؛[176] امام على (ع) می فرماید: آگاه باشيد كه امام شما از دنيا به دو لباس كهنه و از خوراكى به دو قرص نان بسنده كرده است. بدانيد كه شما بر اين كار توانايى نداريد، ولى مرا با پارسايى و سخت كوشى و پاك دامنى و استوارى يارى كنيد.

امامی که می فرماید: خداوند بر پیشوایان عادل واجب نموده که زندگی خود را با ضعیف ترین مردمان هماهنگ کنند، تا فقیران و بیچارگان فقر برایشان قابل تحمل باشد.[177]

8. بدیهی است، کسانی که در جامعه و حتی اجتماع کوچک محل زندگی خویش مردم آنها را به عنوان الگو می شناسند، این رفتار آنها می تواند تأثیر گذار باشد، چنان که در طول تاریخ این گونه بوده است!

تقدیر ارزاق زمین در چهار روز

قرآن کریم در بعضی از آیات، به مدت آفرینش آسمان ها و زمین ها و تقدیرارزاق زمینیان اشاره نموده است:

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ[178] : پروردگار شما، خداوندى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد».

«قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ الْأَرْضَ في‏ يَوْمَيْنِ[179]: بگو: آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد».

«وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في‏ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلين‏[180]: او در زمين كوه‏هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و موادّ غذايى آن را مقدّر فرمود،- اينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان»!

«فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ[181]: در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد».[182]

مراد از كلمه «يوم» در آیات مورد بحث پاره‏اى از زمان است، نه روز به معنای معمولى و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساكنان زمين عبارت است از مقدار حركت كره زمين به دور خودش، كه يک دور آن را يک روز و يا به عبارتى؛ يك شبانه روز مى‏ناميم، اطلاق روز بر پاره‏اى از زمان بسيار شايع است، از آن جمله كلام خدا است كه مى‏فرمايد:” ما اين ايام را در بين مردم جا به جا مى‏كنيم”.[183] و نيز مى‏فرمايد:” پس آيا در انتظار آنند كه همان ايامى كه امت‏هاى گذشته داشتند داشته باشند”،[184] و امثال اين موارد كه ايام در پاره‏اى از زمان اطلاق شده است.[185]

 باید توجه داشت که اگرچه روز به این معنا است ولی شبهه ای که مطرح است این است که:

در آيات فوق (سورۀ فصلت) آفرينش زمين را در دو روز، و كوه‏ها و بركات و غذاها در چهار روز، و در دنباله اين آيات، آفرينش آسمان ها را نيز در دو روز ذكر كرده كه مجموعاً هشت روز مى‏شود، در حالى كه در آيات فراوانى از قرآن مجيد آفرينش آسمان ها و زمين مجموعاً در شش روز، يا به تعبير ديگر در شش دوران، بيان شده است.[186]

مفسران، برای پاسخ به اين شبهه، راه هایی را انتخاب كردند:

راه اول (كه مشهور و معروف است) اين است كه: آن جا كه مى‏گويد: “اربعة ايام” (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است، به اين ترتيب که در دو روز اول از اين چهار روز زمين آفريده شد، و در دو روز بعد ساير خصوصيات زمين(تقدیر ارزاق آن)، این مدت به اضافه خلقت آسمان ها در دو روز مجموعاً شش روز (شش دوران) مى‏شود.

نظير اين تعبير در زبان عرب و تعبيرات فارسى نيز وجود دارد كه فى المثل گفته مى‏شود: از اين جا تا مكه ده روز طول مى‏كشد، و تا مدينه پانزده روز، يعنى پنج روز فاصله مكه و مدينه است و ده روز فاصله اين جا تا مكه، البته اگر آيات متعدد آفرينش در شش روز نبود چنين تفسيرى پذيرفته نمى‏شد، ولى از آن جا كه آيات قرآن يک ديگر را تفسير مى‏كنند، و قرينه يک ديگر مى‏شوند، تفسير بالا به خوبى قابل قبول است.

راه ديگرى كه تعداد كمى از مفسران آن را انتخاب كرده‏اند اين است كه:

اربعة ايام (چهار روز) مربوط به آغاز خلقت نيست بلكه اشاره به فصول چهارگانه سال است كه مبدء پيدايش ارزاق و پرورش مواد غذايى انسان ها و حيوانات است.[187]

راه سوم: دربارۀ رزق و روزی، واژۀ “قدّر” به کار برده شده است، در حالی که دربارۀ خلقت آسمان و زمین واژۀ “خلق” به کار گرفته شده است؛ یعنی این چهار روز تقدیر ارزاق است نه خلقت آن. با این بیان شاید اصل شبهه به کلی از بین برود؛ زیرا شبهه جایی است که ایام تقدیر روزی را در ردیف خلقت بیاوریم، در غیر این صورت، اشکال از اصل زائل می شود.

علامه طباطبایی (ره) در این باره می فرماید: «ايامى كه در اين آيات براى خلقت آسمان ها و زمين آمده، چهار روز است: دو روز براى خلقت زمين، و دو روز براى به پا داشتن آسمان هاى هفت گانه، بعد از آن كه دود بود و اما ايامى كه در آن روزی ها درست شده ايام تقدير آنها است، نه خلقت روزی ها، و آن چه كه در كلام خدا مكرر آمده اين است كه خدا آسمان ها و زمين را در شش روز آفريده، نه مجموع خلق و تقدير روزی را.

پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد براى جمله اخير است و ديگر نه حذفى لازم مى‏آيد، و نه تقديرى، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال است‏».[188]

 


.[1] جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح،  ج 4، ص1481، دار العلم للملايين، چاپ اول، بيروت، 1410 ه‍ ق، «الرِّزْقُ: ما يُنْتَفَعُ به و الجمع الْأَرْزَاقُ».

[2]. اصفهانى، حسين بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 351، دار العلم – الدار الشامية، چاپ اول، لبنان – سوريه، 1412 ه‍ ق.

[3]. قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، ج ‌3، ص 82، دار الكتب الإسلامية، چاپ ششم، تهران، 1412 ه‍ ق.

[4]. اعراف، آیۀ 32: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

[5]. سيد رضى، نهج البلاغة، حکمت 390، ص 545، هجرت، چاپ اول، قم، 1414 ق، «وَ قَالَ (ع) لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ[مَعَايِشَهُ[ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِي مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّم».

.[6] حسينى همدانى، سيد محمد حسين‏، انوار درخشان، بهبودى‏، محمد باقر، ج ‏15، ص 475، كتابفروشى لطفى‏، چاپ اول، تهران‏، 1404 ق‏.

[7]. جمعه، 10.

[8]. طباطبایی، محمد حسین، الميزان فی تفسیر القرآن، مترجم موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 9‏1، ص 461و462، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ پنجم، قم‏، 1374 ش‏.‏

.[9] همان، ج‏2، ص 617.

[10]. اخوان حكيمى، الحياة، آرام، احمد، ج ‏5، ص 467، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1380 ش،«إنّ اللَّه- تبارك و تعالى- ليحبّ الاغتراب في طلب الرّزق».

[11]. ترجمه الميزان، ج‏10، ص 265.

[12]. هود، 6.

.[13] سید رضی، نهج البلاغة، دشتى، محمد، ص 715، حكمت 356، مشهور، چاپ اول، قم، 1379ش.

.[14] بقره، 284؛ آل عمران، 109 و 129؛ نساء، 126 و … .

.[15] بقره، 156.

.[16] انعام، 12.

.[17] ملک، 15.

.[18] انفال، 41.

.[19] نساء، 12-11.

.[20] یس، 71.

.[21] جاثیه، 13.

.[22] گفتنی است که بخشی از این امور، مدلول صریح آیات قرآن است و بخشی دیگر، بر اساس قرائن و شواهد موجود در آیات به دست می آید.

.[23] نحل، 2 و 102؛ عبس، 16.

.[24] نازعات، 5؛ معارج، 4.

.[25] اسراء، 70. تعبیر «رزقناهم» در این آیه که به صیغۀ جمع ذکرشده است، حاکی از وساطت فرشته ها در روزی رسانی است.

.[26] مؤمن، 7؛ انبیا، 28.

.[27] آل عمران، 124 و 125.

.[28] بقره، 141؛ آل عمران، 87.

.[29] یونس، 21؛ زخرف، 80؛ انفطار، 11.

.[30] انعام، 62؛ نساء، 97.

.[31] نحل، 28 و 32.

.[32] زمر، 72؛ انبیاء، 103.

.[33] مدثر، 20.

.[34] ذاته تعالى أجل أن يفعل فعلا جزئيا متغيرا مستحيلا كائنا فاسدا و من نسب إليه تعالى هذه الانفعالات و التجددات فهو من الذين لم يعرفوا حق الربوبية و معنى الإلهية وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ أو لم يعرفوا معنى الفاعلية و التأثير و أن وجود كل معلول من فاعله القريب كوجود الضوء من المضي‏ء و الكلام من المتكلم لا كوجود البناء من البناء و لا شك لمن له قدم راسخ في العلم الإلهي و الحكمة التي هي فوق العلوم الطبيعية أن الموجودات كلها من فعل الله بلا زمان و لا مكان و لكن بتسخير القوى و النفوس و الطبائع و هو المحيي و المميت و الرازق و الهادي و المضل و لكن المباشر للإحياء ملك اسمه إسرافيل و للإماتة ملك اسمه عزرائيل يقبض الأرواح من الأبدان و الأبدان من الأغذية و الأغذية من التراب و للأرزاق ملك اسمه ميكائيل يعلم مقادير الأغذية  و مكائيلها و للهداية ملك اسمه جبرئيل و للإضلال دون الملائكة جوهر شيطاني اسمه عزازيل و لكل من هذه الملائكة أعوان و جنود من القوى المسخرة لأوامر الله و كذا في سائر أفعال الله سبحانه و لو كان هو المباشر لكل فعل دني لكان إيجاده للوسائط النازلة بأمره إلى خلقه عبثا و هباء تعالى الله أن يخلق في ملكه عبثا أو معطلا و ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا. (الأسفارالأربعة، ج‏8، صص 118 و 119.)

[35]. قمی، شیخ عباس، مفاتيح‏الجنان، الاهی قمشه ای، زیارت جامعه کبیره، ص1068و1069، مؤمنین، چاپ چهارم، قم، 1381ش.

[36]. همان، دعاى عديله،  ص176و177.

[37].ترخان، قاسم، مهر ماه، ص272، چلچراغ، چاپ اول، قم، 1389ش.

[38] . ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 200، مرتضوى، چاپ اول، نجف، 1356 ق. «وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَرْضُ [الْأَشْجَارُ] أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا- وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللَّهُ الْكَرْب.

[39]. بقره، 189.

[40]. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه‏، تفسير نور الثقلين ، رسولى محلاتى‏، سيد هاشم، ج1، ص177، اسماعيليان، چاپ چهارم، قم،1415 ق‏.في تفسير العياشي عن سعد عن أبى جعفر (ع) قال: سألته عن هذه الاية: «وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» فقال آل محمد (ص) أبواب الله و سبيله، و الدعاة الى الجنة، و القادة إليها، و الأدلاء عليها الى يوم القيامة.

[41]. امام صادق(ع)، مصباح الشريعة، باب46، ص102، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1400 ه ق.

[42]. قمی، شیخ عباس، مفاتيح‏الجنان، الاهی قمشه ای، زیارت عاشورا، ص892-897، مؤمنین، چاپ چهارم، قم، 1381ش.

[43]. بقره، 233.

.[44] هود، 88.

[45]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج‏3، ص 215و216، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ پنجم، قم‏، 1374 ش‏.

.[46] بقره، 201.

[47]. جنتى‏، احمد، نصايح، ص  96، الهادى‏، چاپ بيست و چهارم‏، قم‏، 1382 ش‏.

.[48] طه، 131.

.[49] صدرالمتالهين، محمد بن ابراهيم‏، تفسير القرآن الكريم، خواجوى‏، محمد، ج‏1، ص 291، بيدار، چاپ دوم‏، قم‏، 1366 ش.‏ «و غذاء كلّ موجود من جنسه و مما يشابهه. فكما انّ غذاء الأبدان من جنسها و هو نيل المطعومات المحسوسة، فغذاء العقول الإنسانيّة إدراك العلوم العقليّة. إذ بها حيوة تلك العقول و بها تكمل و تزيد و بفقدها تموت و تهلك، و بحسب نقصانها تذبل و تضعف و إلى الرزق المعنوي العلمي وقعت الإشارة في قوله تعالى وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏».

.[50] كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، كافی، ج‌1، ص 73، دار الحديث للطباعة و النشر، چاپ اول، قم، 1429 ه‍ ق.«قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الرزق…»

[51]. علامه مجلسى‏، بحار الأنوار، ج 1، ص 184، اسلاميه،‏ تهران. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ” مَنْ غَدَا فِي طَلَبِ الْعِلْمِ أَظَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بُورِكَ لَهُ فِي مَعِيشَتِهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْ رِزْقِه‏ “

.[52] آل عمران، 139،”وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ”.

.[53] اسلامى، محمد جعفر، شأن نزول آيات، ص 146،نى، چاپ اول، ‏تهران‏، 1383 ش‏.

.[54] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مترجمان، ج‏4، ص 339، فراهانى‏، چاپ اول، تهران‏، 1360 ش.

.[55]صافات،41.

[56]. بانوى اصفهانى، سيده نصرت امين‏، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج ‏15، ص 218 و 219، نهضت زنان مسلمان‏، تهران‏، 1361 ش.‏

.[57] ابن عربى، ابو عبدالله محيى الدين محمد، تفسير ابن عربي، رباب، سمير مصطفى، ج‏1، ص 130، دار احياء التراث العربى، چاپ اول، بيروت‏، 1422 ق‏‏. «يُرْزَقُونَ من الأرزاق المعنوية، أي المعارف و الحقائق و استشراق الأنوار، و يرزقون في الجنّة الصورية كما يرزق سائر الأحياء. فإنّ للجنان مراتب بعضها معنوية و بعضها صورية، و لكل من المعنوية و الصورية درجات على حسب الأعمال، فالمعنوية جنّة الذات و جنة الصفات و تفاضل درجاتها على حسب تفاضل درجات أهل الجبروت و الملكوت، و الصورية جنّة الأفعال و تفاوت درجاتها على حسب تفاوت درجات عالم الملك من السموات العلى، و جنات الدنيا».

[58]. حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة،  ج ‌15، ص 16، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، قم، 1409 ه‍ ق.

[59]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافی، ج‌3، ص 139، دار الحديث للطباعة و النشر، چاپ اول، قم، 1429 ه‍ ق.

.[60] سيد رضى، نهج البلاغة، ص 404و552، نامۀ31و حکمت 431، هجرت‏، چاپ اول، قم‏، 1414 ق‏.

.[61] علامه مجلسى، بحار الأنوار ، ج ‏74، ص 89، اسلاميه‏، تهران.

.[62] همان، ج 74، ص 70، ح 7، مؤسسة الوفاء، بیروت.

.[63] طباطبايى، سيد محمد حسين‏، الميزان فى تفسير القرآن،‏ج 18، ص376و377، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين، قم‏، 1417 ق‏.

.[64]بحار الأنوار ، ج ‏74، ص 423، «وَ قَالَ (ع) اطْلُبُوا الرِّزْقَ فَإِنَّهُ مَضْمُونٌ لِطَالِبِه‏».

.[65] پاينده‏، ابو القاسم، نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول (ص)، ص 326، دنياى دانش‏، چاپ چهارم، تهران‏، 1382 ش‏،«‏ إنّ روح القدس نفث في روعي أن نفسا لن تموت حتّى تستكمل أجلها و تستوعب رزقها».

.[67] به عنوان نمونه ر.ک: مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 92، ص 293، باب 110 (دعاهای رزق و روزی)، مؤسسة الطبع و النشر‌، چاپ اول‌،، بيروت،1410 ه‍ ق‌.

.[68] ر.ک: شيخ كلينى، کافی، ج 2، ص 550، بَابُ الدُّعَاءِ لِلرِّزْقِ، اسلاميه‏، چاپ دوم‏، تهران‏،1362 ش‏.

.[69] همان، ص 551، ح4.

.[70] همان، ح3.

.[71] شیخ صدوق، خصال، كمره‏اى، محمد باقر، ج‏2، ص 299، كتابچى‏، چاپ اول، تهران، 1377 ش.

[72].طه،  132.

.[73] استادولى، حسين، آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام، ص 87، پيام آزادى‏، چاپ سوم، تهران،‏ 1381 ش.‏

[74]. شیخ صدوق،ثواب الاعمال، حسن زاده‏، صادق، ص 71، ارمغان طوبى‏، چاپ اول‏، تهران، ‏1382ش‏.

.[75] حرّ عاملى، محمد بن حسن‌، وسائل الشیعه، ج 7، ص 218، ح 9159، مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، چاپ اول‌، قم، 1409 ه‍ ق‌.

.[76] طبرسى ، على بن حسن بن فضل، هوشمند و محمدى،  ص 251، دار الثقلين‏، چاپ اول‏، قم‏، 1379 ش‏.

[77]. نور، 32.

.[78] وسائل الشیعه، ج 20، ص 19.

[79]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 3، ص 287، ح 14، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 هـ ش، دختران دم بخت، ترجمه جمله “للنساء العواتق” در روایت است. ر.ک: لسان العرب، ج 10، ص 235.

[80]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 6، ص 145، ح 6656، مؤسسه آل البیت، قم، 1408 هـ ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 87، ص 374، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه ق و … .

.[81]  شيخ كلينى، كافی، ج 5، ص 331، اسلاميه‏، چاپ دوم‏، تهران‏،1362 ش‏،التَّمِيمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ تَرَكَ التَّزْوِيجَ مَخَافَةَ الْعَيْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏.

[82]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 20، ص 43، ح 24985، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ه ق.

[83]. همان، ج 20، ص 42، ح 24983.

[84]. نحل، 71.(و الله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق …)

[85]. در این ارتباط می­توانید به پرسش شمارۀ 2619 سایت اسلام کوئست مراجعه نمایید.

[86]. وسائل الشیعة، ج 7، ص 121، ح 8903.

[87]. احزاب، 16.

[88]. وسائل الشیعة، ج 16، ص 313، ح 21636.

[89]. همان، ج 27، ص 325، ح 33850.

[90]. همان، ج 21، ص 556، ح 27863.

[91]. همان، ج 21، ص 558، ح 27867.

[92]. بقره، 273.

[93]. وسائل الشیعة، ج 9، ص 446، ح 12460-12461.

[94]. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج‏71، ص 92،اسلاميه، تهران. «صلوا ارحامکم و ان قطعوکم‏».

.[95] همان، ص150، ح4. «صلة الارحام تزکي الاعمال و تنمي الاموال و تدفع البلوي و تيسر الحساب و تنسي‏ء في الاجل‏».

.[96] همان، ص 151، ح6. «صلة الارحام تحسن الخلق و تسمح الکف و تطيب النفس و تزيد في الرزق و تنسئ فی الاجل‏».

.[97] همان، ص 152و153، ح17.

.[98] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 9، ص 367، ابواب صدقه، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، قم، 1409ق.

[99]. همان، ج 9، ص 374و375، ح 12276.

[100]. همان، ج 9، ص 369، ح 12260.

[101]. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص474، ح 1371، انتشارات جامعۀ مدرسین، چاپ دوم، قم، 1413 ق.

[102]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج‏2، ص363، داورى، چاپ اول، قم. «وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلَاةُ اللَّيْلِ تُبَيِّضُ الْوَجْهَ وَ صَلَاةُ اللَّيْلِ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ صَلَاةُ اللَّيْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق».

[103]. انفال،41. وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ …

[104].  حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج ‌9، ص 538 ، ابواب الانفال، باب 3، ح2،مؤسسه آل البيت (ع)، چاپ اول، قم ،  1409 ه‍ ق.«ان اخراجه (خمس) مفتاح رزقکم و تمحیص ذنوبکم».

.[105] طبرسى، على بن حسن بن فضل، مشكاة الانوار، هوشمند و محمدى، ص 251، دار الثقلين‏، چاپ اول‏، قم‏، 1379 ش‏.

[106]. آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص 399، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، 1366ش.

[107]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 18، ص 371، ح 23874، مؤسسه آل البیت، قم، 1409ه ق.

[108]. نوح ، 10 و 11.

[109]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 88، ص 336، ح 20؛ ج 92، ص 293 و …، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.

[110]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار، ج1، ص 128، کتابخانۀ حیدریه، چاپ دوم، نجف، 1385ق.

[111]. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج 1، ص 350، ح 2، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1390ق.

[112]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 73، ص 314، ح1، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

.[113] برای اطلاع بیشتر ر.ک: نمایه 3783 (سایت اسلام کوئست: 4007)، نمایۀ مقدر بودن روزی.

[114]. اسراء، 21 – 18.

[115]. اسراء، 20.

.[116] نحل، 71: “و الله فضل بعضکم علی بعضٍ فی الرزق”.

[117]. ر.ك: مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 101.

[118]. قمر، 49و50.

[119]. طباطبايى، محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 194؛ مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 107؛ طباطبايى، محمد حسين، نهاية الحكمة، مرحله هشتم، ص 156، جامعه مدرسين؛ ملاصدرا، اسفار اربعه، ج 2، بحث علت و معلول، ص 268، انتشارات وزارت ارشاد؛ مصباح يزدى، محمد تقى، آموزش فلسفه، درس 35 و 36.

.[120] نهج البلاغه، خ 91.

[121]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 3 ، ص 250 ، ح 3544، مؤسسه آل البیت، قم، 1409ه ق.

[122]. نمل، 17.

.[123] سبأ، 12.

.[124] انبیاء، 83.

.[125] وسائل الشیعه، ج 3، ص 262، ح 3587.

.[126] همان، ج 3، ص 252، ح 3553.

.[127] اعراف، 182؛ قلم، 44.

.[128] انعام، 44.

.[129] اسراء، 17، و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً.

.[130] جاثیه، 16؛ آل عمران، 33.

[131]. انعام، 86-83، … و کلّاً فضّلنا علی العالمین.

[132]. بقره، 253، و تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض.

.[133] نحل، 71.

[134]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 7، ص 124، ح 8908، مؤسسه آل البیت، قم، 1409ه ق.

[135]. نحل،97.

[136]. ديلمی، حسن بن ابى الحسن، ارشاد القلوب، مسترحمى، سيد هدايت الله، ج‏2، ص 84و86، مصطفوى، چاپ سوم، تهران، 1349 ش.

[137]. ص،35.

.[138] ارشاد القلوب، همان.

[139] حج،58.

[140]. ارشاد القلوب، همان.

[141]. همان.

.[142] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 17، ص 45، ح 21940.مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: نمایه 967 سایت اسلام کوئست.

[143]. همان، ج 7، ص 124، ح 8908.

[145]. در این زمینه ر.ک: نمایه 4007 سایت اسلام کوئست.

[146]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 17، ص 56، ح 21966، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.

[147]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 85،، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365ش. “عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ إِنِّي لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ أَوْ أُبْغِضُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ كَسْلَاناً [كَسْلَانَ‏] عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ”.

[148]. شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج ‏3، ص 163، جامعه مدرسين، چاپ دوم، قم، 1404 ق.

[149]. طلاق، 3، “وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً”؛ و هر كس بر خداوند توكل كند و كار خود را به او واگذارد خدا كفايت امرش مى‏كند.

.[150] كافى، ج 1، ص 183. با استفاده از نمایه 2900 (سایت اسلام کوئست: 3109). البته این امتناع غالبی است یعنی در اغلب موارد چنین است ولی برای این که انسان ها برای تحقق خواسته هایشان فقط به امور مادی دل نبندند و نقش خداوند را به مرور زمان نادیده نگیرند، خداوند اموری را بدون گذراندن سیر طبیعی آن مانند خلقت حضرت عیسی ( بدون پدر)، انجام می دهد.

.[151] کافی، ج 5، ص 311، ح 29.

[152]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 17، ص 65، ح 21996، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.

[153]. اسراء، 29.

[154]. وسائل الشیعه، ج 21، ص 553، ح 27852.

[155]. همان، ج 17، ص 69، ح 22010.

[156]. همان ، ص 70، ح 22013.

[157]. همان، ص 66، ح 22001.

[158]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 5، ص 147، ح 5، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.

[159]. همان، ج 4، ص 95.

[160]. مائده، 64.

[161]. وسائل الشیعه، ج 17، ص 48، ح 21948.

[162]. همان، ص 45، ح21940.

[163]. بحار الانوار، ج 2، ص 63، ح 11.

[164]. وسائل الشیعه، ج 17، ص 48، ح 21950.

[165]. نراقي، ملا احمد، معراج السعادة، ص 758، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، قم، 1381 ش.

[167]. مومن، 44:” وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد…”.

[168]. نحل، 73:” وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطيعُون‏”.

[169]. طلاق، 3، “وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً”؛ و هر كس بر خداوند توكل كند و كار خود را به او واگذارد خدا كفايت امرش مى‏كند.

[170].اعراف،32.

[171]. فرقان، 47، “وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً …”؛ او کسی است که شب را برای شما لباس و خواب را مایه آرامش قرار داد.

[172]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 29، ص 352، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1409ق.

[173]. حدید، 20.

[174]. نهج البلاغة، خ متقین.

[175]. همان.

[176]. نهج البلاغة، نامه 45، (نامه به عثمان بن حنیف).

[177]. “إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ”، نهج البلاغة، ص 324، کلمه 209.

[178]. اعراف، 54.

[179]. فصلت، 9.

[180]. فصلت، 10.

[181]. فصلت ، 12.

[182]. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن(مكارم)، دار القرآن الكريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامى)، چاپ دوم، قم، 1373 ش.

[183]. آل عمران، 140.

[184]. يونس، 102.

[185]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 17، ص 362 و 363، دفتر انتشارات اسلامى جامعًۀ مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، قم، 1417 ق.

[186]. اعراف، 54.

[187]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص 225.

[188]. الميزان فى تفسير القرآن، همان، ص 363 و 364.