Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

بعثت پیامبر به زبان قوم

كلمه “لسان” در آیه “بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ”،[1] به معناى لغت است و “بِلِسانِ قَوْمِهِ” یعنی به لغت و زبان آنان، و معنای آیه چنين است كه: “ما هيچ رسولى را نفرستاديم، مگر این که به زبان قوم و مردم زمان خود صحبت می کرد تا بتواند احكام را براى آنان بيان كند.

مقصود از ارسال رسل به زبان قوم خود، اين است كه رسولانى كه فرستاده‌‏ايم هريک از اهل همان زبانى بوده كه مأمور به ارشاد اهل آن شده‌‏اند، حال چه اين كه خودش از اهل همان محل و از نژاد همان مردم باشد، و يا آن كه مانند لوط از اهالى سرزمين ديگر باشد، ولى با زبان قومش با ايشان سخن بگويد.

اما آیا پيامبر اسلام فقط پيامبر قوم عرب بود؟

از آيات متعدد قرآن صريحا استفاده مى‏شود كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) براى عموم بشر فرستاده شده است. از جمله: يا محمّد (صلی الله علیه و آله) “ما تو را نفرستاديم مگر براى عموم مردم”.[2]  يا محمّد (صلی الله علیه و آله) “بگو: اى مردم! يقينا من به سوى كليه شما فرستاده شده‏‌ام.[3] و آيات ديگرى كه نقل آنها به طول مى‌‏انجامد. پس عمومیت و جهانی بودن دین اسلام امری مسلم است، اما این که هر پیامبری به زبان قوم خود سخن می‌گوید چون مبنا بر این است که ادراك هر موضوع و مطلبى موقوف به اين است كه گوينده و شنونده لغت و زبان يكديگر را به طور كامل بدانند و در آنچه گوينده ‏بیان می‌کند كوچك‌ترين ابهامى براى شنونده باقى نماند؛ از این رو خداوند در اين آيه مورد بحث مي‌فرمايد: “ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم، مگر به لغت و زبان بومى و معمولى قوم و امت او. بهترين گواه زنده و گويا براى معنایى كه گفته شد جملۀ ذيل است كه مي‌فرمايد: “لِيُبَيِّنَ لَهُمْ”؛ تا آن پيامبر حقايق دينى و مذهبى را به نحو كاملى براى قوم خود بيان و روشن كند، و كوچک‌ترين ابهامى براى ايشان باقى نگذارد.[4] و بتواند با اذن خداوند مردم را از تاریکی‌ها به سوی نور راهنمایی نماید و هدف از بعثت محقق شود.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز اگر چه برای همۀ مردم مبعوث شده‌است، ولی لازم است به زبان قوم خود تکلم کند؛ زیرا گسترش دین باید از طریق اسباب و وسایل عادی باشد و با توجه به این که عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) محدود است این قوم مؤمن به او هستند که رسالت او را به سوی دیگر جهانیان و نسل‌های آینده حمل می‌کنند؛ از این رو ابتدا خواسته جزیرة العرب را با اسلام آشنا و بدان مؤمن کند، تا از آن جا گروه‌های تبلیغ به سوی سایر نقاط فرستاده شود؛ از این رو بین فرستاده شدنش برای همۀ مردم و فرستاده شدنش به زبان قومش هیچ تعارض و تنافی وجود ندارد.[5]

بنابراين، معناى آیه “وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ”، اين است كه خداى تعالى، مسئلۀ ارسال رسل و دعوت دينى را بر اساس‏ معجزه و يک امر غير عادى بنا نگذاشته، و چيزى هم از قدرت و اختيارات خود را در اين باره به انبياى خود واگذار ننموده است، بلكه ايشان را فرستاد تا به زبان عادى با مردم گفت و گو ‏كنند و مقاصد خود (وحی) را به آنان ب‏فهمانند.[6]


[1] (و مردم را) بر زبان و لغت عربى فصيح (هدايت كنى). شعراء، 195.

[2] سبأ ، 28، “وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ”.

[3] اعراف، 158. “قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً”.

[4] نجفی خمینی، محمدجواد، تفسير آسان، ج ‏8، ص 319.

[5] سيد بن قطب بن ابراهيم شاذلي‏، فى ظلال القرآن‏، ناشر دارالشروق‏، بيروت- قاهره ، 1412 ق‏، چاپ هفدهم، ج ‏4، ص 2087.

[6] همان.