Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امام علی (علیه السلام)

زندگی نامۀ مختصری از حضرت علی (ع)

حضرت علی (ع) نخستين فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد.

آن حضرت ده سال پیش از بعثت در خانه کعبه متولد شد و در شش سالگی در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. نخستین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد و همیشه ملازم پیغمبر اکرم (ص) بود. آن حضرت یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد.

علی (ع) در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که آن حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر (ص) را نکرد. پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) بارها وی را به عنوان جانشین و وصی خود به مردم معرفی فرمود.

علی (ع) ۳۳ سال داشت که پیامبر اکرم (ص) رحلت کرد و مردم بعد از ۲۵ سال خانه نشینی و پس از کشته شدن خلیفه سوم با آن حضرت به عنوان خلیفه بیعت نمودند.

آن حضرت در خلافت خود که تقریبا ۴ سال و ۹ ماه طول کشید سیرت پیامبر اکرم (ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده و به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سودجویان تمام می شد و از این رود عده ای از صحابه مخالفت کرده و سر به شورش برداشتند.

آن حضرت در این دوران با سه جنگ جمل، صفین و نهروان مواجه شد و در نهایت در  سحرگاه روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم ملعون که از خوارج بود ضربتی خورده و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.

 

ولادت حضرت علی (ع) در کعبه

ابن شاذان می گوید: ابراهیم بن علی به اسنادش از ابی عبدالله جعفر بن محمد از پدرانش نقل می کند که فرمودند: عباس بن عبد المطلب و یزید بن قعنب بین گروهی از بنی هاشم و عبد العزّی در کنار خانۀ خدا نشسته بودند، در این هنگام فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین که در ماه نهم حاملگی بود و زمان وضع حملش فرارسیده بود وارد شد و گوشۀ پرده خانه را گرفت و بالا انداخت و عرض کرد: خداوندا من به تو و به چیزی که فرستاده ات آورده و به همۀ پیامبران و همۀ کتاب هایی که فرستادی و به سخنان جدّم ابراهیم که خانۀ عتیق را بنا نهاد، ایمان دارم، پس به حق این خانه و کسی که آن را بنا نهاد و به حق این فرزندی که در شکم دارم که با من حرف می زند و با صحبت هایش همدم شدم و من ایمان دارم که او یکی از نشانه ها و حجت های تو است، از تو می خواهم که این زایمان را بر من آسان گردانی.

عباس بن عبد المطلب و یزید بن قعنب گفتند: زمانی که فاطمه این گونه سخن گفت و دعا نمود خانه را دیدیم که از پشت باز شد و فاطمه به درون رفت و از چشم ما ناپدید شد دوباره آن جا به هم آمد و بسته شد، ما خواستیم که در را باز کنیم که برخی از زنان وارد شوند نتوانستیم دانستیم که این امر خداوند است. فاطمه سه روز در آن جا ماند و اهل مکه و زنانشان همه از این سخن می گفتند بعد از سه روز خانه از همان محل که وارد شده بود دوباره باز شد و فاطمه در حالی که علی را در بغل داشت خارج شد. [1]

عده ای برای این که از منزلت ولادت امام علی (ع) در خانۀ کعبه بکاهند گفتند: این از مختصّات و ویژگی های امام (ع) نبوده است، بلکه دیگران؛ مثل حکیم بن حزام بن خویلد نیز در این امر با او (ع) شریک هستند به نحوی که مادرش وارد کعبه شد و پسرش در داخل آن به دنیا آمد.[2]

بدیهی است این قضیه –اگر هم درست باشد- به هیچ وجه از کرامت شمرده نمی شود؛ زیرا با توجه به منابعی که از کیفیت تولد حضرت علی (ع) به ما خبر می دهند فرق بین این حادثه بر فرض صحت و ولادت حضرت در کعبه واضح است.

 

ازدواج های حضرت علی (ع)

اولین همسر امیر مومنان علی (ع) حضرت فاطمه (ع)بوده است. تا زمانی که ایشان در قید حیات بودند، امام علی با زن دیگری ازدواج نکرد. از وصیت های حضرت زهرا (ع) این بود که بعد از او با امامه دختر عاص که در حقیقت دختر زینب (خواهر حضرت زهرا(ع)) بود ازدواج کند تا به فرزندانش سخت نگذرد. [3] بنا بر این ازدواج با “امامه” اولین ازدواج حضرت علی (ع)  بعد از شهادت حضرت زهرا(ع) بوده و سایر ازدواج های آن حضرت بعد از آن اتفاق افتاده است.

سید محسن امین در باره همسران علی (ع) آورده است: نخستین همسر آن حضرت، فاطمه زهرا (ع) دخت گرامی پیامبر خدا بوده است. علی (ع) تا زمانی که فاطمه در قید حیات به سر می‏برد همسر  دیگری اختیار نکردند. پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، آن حضرت با امامه دختر ابو العاص بن ربیع بن عبد العزی بن عبد شمس که فرزند زینب دختر پیغمبر بود ازدواج کرد. ام البنین دختر حزام بن دارم کلابیه، زن دیگری بود که علی (ع) او را به عقد خود درآورد. پس از ام البنین، آن حضرت با لیلی دختر مسعود بن خالد النهشلیة تمیمه دارمیه ازدواج کرد و پس از وی با اسماء بنت عمیس خثعمی پیمان زناشویی بست. اسماء تا قبل از شهادت جعفر بن ابی طالب، همسر وی بود و پس از شهادت جعفر، ابوبکر او را به ازدواج خود درآورد و چون ابوبکر از دنیا رفت، علی )ع) او را به همسری خویش گرفت. یکی دیگر از همسران امیر المؤمنین (ع) ام حبیب دختر ربیعه تغلبیه موسوم به صهبا بوده است. این زن از قبیله «سبی» بود که خالد بن ولید در عین التمر بر آنها حمله برده و ایشان را به اسیری گرفته بود. خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمه حنفی و یا به قولی دیگر خولة دختر ایاس از دیگر زنان آن حضرت بوده است. هم چنین علی (ع) با ام سعد یا ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی و نیز مخبأة دختر امری القیس بن عدی کلبی پیمان زناشویی بست.[4]

 

فرزندان امام علی (ع)

با توجه به این که حضرت علی (ع) بعد از شهادت حضرت زهرا (س) همسران دیگری اختیار کرده اند و از آنان نیز صاحب فرزند شده اند، شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد فرزندان آن حضرت را هفده تن (دختر و پسر) دانسته و گفته است: عده‏ای از علمای شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینی که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد. بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بوده‏اند.

مسعودی در مروج الذهب، شمار اولاد امام علی (ع) را به بیست و پنج تن رسانده است.

فرزندان ایشان بنابر آن چه که ابن سعد در طبقات[5] و بلاذری در انساب الاشراف[6] آورده است عبارتند از:

1 ـ فرزندانی که مادرشان حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) است که شامل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و محسن و زینب کبری و ام کلثوم کبری است. محسن در جریان حمله به خانۀ حضرت زهرا (س) سقط شد.

ابن اثیر گوید: محسن در کودکی وفات یافته است.

زینب به عقد عبدالله بن جعفر بن ابی‏طالب درآمد و ام کلثوم زوجۀ عمر بن خطاب شد.[7]

2ـ محمد بن علی معروف به محمد بن حنفیه که مادرش خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمه بوده است.

3ـ فرزندانی که مادرشان لیلی دختر مسعود بوده است که یکی عبید الله بن علی است که توسط مختار (فرزند ابو عبید) در منطقه‏ای در ناحیه دشت میشان خوزستان به نام مذار کشته شد. و ابو بکر بن علی که در کربلا به شهادت رسید. این دو اولادی نداشتند.

4ـ فرزندانی که مادرشان ام البنین بوده است، که عباس و عثمان و جعفر و عبد الله (چهار برادر ) بودند و در کربلا شهید شدند. (از عباس(ع) دو فرزند به نام های عبیدالله و فضل متولد شد که نسل حضرت عباس از عبید الله باقی ‏ماند(.

5ـ فرزندی که مادرش کنیز بوده است و محمد اصغر نام داشت و در کربلا به شهادت رسید.

6ـ فرزندانی که مادرشان اسماء بنت عمیس است. که یحیی و عون نام دارند.

7ـ فرزندانی که مادرشان صهباء بوده است که عمر اکبر و رقیه نام دارند. (یک برادر و یک خواهر)

8ـ فرزندی که مادرش امامه دختر ابوالعاص است. (مادر امامه زینب دختر رسول خدا است) و محمد اوسط نام دارد.

9ـ فرزندانی که مادرشان ام سعید دختر عروة بن مسعود است و ام الحسین و رملة کبری نام دارند. (دو خواهر)

10 ـ دختری به نام ام یعلی که مادرش محیاة دختر امرء القیس[8] بوده است، که در خردسالی از دنیا رفت.

11ـ فرزندان (دختران) امام علی (ع) که از کنیزان آن حضرت متولد شدند و عبارتند از: ام‏هانی و میمونه و زینب صغری و رملة صغری و ام کلثوم صغری و فاطمه و امامه و خدیجه و ام الکرام و ام اسلم و ام جعفر و جمانه و نفیسه.

 

ابعاد شخصیت امام علی (ع)

شناخت و معرفی همۀ ابعاد وجودی شخصیت عظیم و انسان والایی؛ مانند حضرت علی (ع) برای انسان­های معمولی بسی دشوار تر از آن است که بشود بیان کرد. حداقل این که بیان ویژگی­ها و نشان دادن چهرۀ والای علی (ع) در این چند سطر مقدور نیست. بنابراین، در این سطور، به بیان اعترافات و نظریات برخی از دانشمندان و نویسندگان دنیا و برخی از ویژگی­ها و صفات برجستۀ امام علی (ع) بسنده می­کنیم.

امام علی (ع) علاوه بر این که دوست و خویشاوند، یاور و همراه پیامبر اسلام (ص)، چه در زمان قبل از رسالت آن حضرت و چه در طول 23 سال پیامبری آن بزرگوار بود و در تمام صحنه های مختلف دفاع از اسلام حضوری فعال داشت، خود نیز اصالتاً دارای شخصیت و ویژگی­های برجسته و ممتازی بود که به جز پیامبر اسلام (ص) هیچ انسانی به آن مرتبه و درجه از کمالات روحی و معنوی دست نیافته است.[9]

در نتیجۀ تحقیقات و بررسی های همه جانبه­ای که از آغاز ظهور اسلام تاکنون دربارۀ شخصیت علی بن ابی طالب (ع)، چه از طرف معاصران آن حضرت و چه از طرف صاحب نظران مسلمان و غیر مسلمان صورت گرفته، این حقیقت پذیرفته شده است که شخصیت علی (ع) (منهای نبوت) در ردیف پیامبرانی اولوالعزمی؛ مانند حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) قرار دارد.

علی (ع) انسانی است که تمام متفکران و شخصیت های دنیا، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آورده و وی را ستوده اند. شبلی شمیّل، از متفکران لائیک عرب دربارۀ امام علی (ع) می گوید: پیشوا، علی ابن ابی طالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب، نه در گذشته و نه امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است.[10]

جبران خلیل جبران، یکی از بزرگ ترین نویسندگان و متفکران مسیحی عرب، می گوید: من معتقدم که فرزند ابی طالب، نخستین عرب بود که با روح کلی رابطه برقرار نمود. او نخستین شخصیت از عرب بود که لبانش نغمۀ روح کلی را در گوش مردمی طنین انداز نمود که پیش از او نشنیده بودند…، او از این دنیا رخت بربست، در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانیده بود، او چشم از این دنیا پوشید؛ مانند پیامبرانی که در جوامعی مبعوث می­شدند که گنجایش پیامبران را نداشتند و بر مردمی وارد می شدند که شایستۀ آن پیامبران نبودند و در زمانی ظهور می کردند که زمان آنان نبود.[11]

پطروشفسکی، محقق مارکسیست و مشهور روس نیز دربارۀ ابعاد وجودی و شخصیتی امام علی (ع) می نویسد: علی (ع) تا سر حد شور و عشق پایبند دین بود، صادق و راست گو و در امور اخلاقی بسیار خرده گیر و از مال جویی و مال پرستی به دور بود. بی شک او، هم مردی سلحشور و هم شاعر به شمار می آمد و تمام صفات لازمۀ اولیاء الله در وجودش جمع بود.[12]

استاد شهید مطهری دربارۀ شخصیت امام علی (ع) می گوید:

علی (ع) پیش از آن که امام عادل برای دیگران باشد و دربارۀ دیگران به عدل رفتار کند، خود شخصاً ]انسانی[ متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دوررس داشت و هم عواطفی دقیق و سرشار، کمال جسم و کمال روح را توأم داشت، شب، هنگام عبادت از ما سوی الله می برید و روز در متن اجتماع فعالیت می کرد…، هم عارف و حکیم بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده. بالاخره به تمام معنا یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.[13]

علی (ع) به واسطۀ استعداد ذاتی و توفیقات الاهی و با مراقبت و سعی و تلاش رسول خدا (ص) تمام علوم را فرا گرفته و به تعبیر ابن ابی الحدید، سرچشمۀ تمام علوم و معارف بود و علم علمای رشته های مختلف سرانجام به حضرت امیر (ع) منتهی می شود. ابن عباس می گوید: رسول خدا فرمود: “وقتی برای مناجات پروردگار حاضر شدم، با من سخن گفت و مناجات نمود، هر چه از خدا یاد گرفتم به علی (ع) یاد دادم، پس علی (ع) بابِ علم من است”.[14] بنابراین، امام علی (ع) حتی علوم نبوت را نیز از پیامبر (ص) فرا گرفت و گنجینۀ علوم بود.

یکی از بزرگ ترین امتیازات و صفات آن حضرت، “عصمت” بود. معصوم بودن از هر گونه گناه و خطا و اشتباه از ویژگی های آن حضرت بود که در سایۀ آن همه تلاش و کوشش و مجاهدت و مبارزه با نفس و هواهای نفسانی و با عنایت پروردگار به دست آورد. سر آمد این اوصاف و ویژگی ها، مقام امامت آن حضرت است که به یمن داشتن آن شخصیت استثنایی و آن همه امتیازات و کمالات، سرانجام به مقام امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) رسید. اینها شمه ای از فضایل و ویژگی های شخصیتی امام علی (ع) است که توسط دانشمندان و متفکران، آن هم به اندازۀ شناخت خویش، نسبت به آن حضرت بیان شده است.

علی (ع) دارای تمام کمالات و صفات انسانی و اخلاقی در حدی اعلای آن بود؛ شجاعت، زهد، ایثار، حلم و گذشت، سخاوت و بخشندگی و آنچه که در مکتب حیات بخش اسلام جزو ارزش های انسانی و اسلامی است، در وجود آن حضرت جمع بود. امتیازات و کمالات حضرت علی (ع) بیشتر معلول تربیت پیغمبر اکرم (ص) است، چنان که خود در خطبۀ قاصعه موقعیت خود با پیغمبر را ذکر می کند.[15] البته این ویژگی ها و کمالات، معلول امتیازاتی است که خود حضرت داشته و در وجود آن حضرت بود، در عین حال، از ابتدا با پیامبر اکرم (ص) بوده، در خانۀ وحی و رسالت بزرگ شده و پرروش یافتۀ دامان پیامبر (ص) است.

 

غضنفر، لقب حضرت علی (ع)

غضنفر به معنای غلظت، ضخامت و درشتی است. شیر را به دلیل هیکل درشت و شجاعتش غضنفر می گویند و مجازاً به انسان هایی که شجاع و دارای بدن و جثه ای قوی و نیرومند باشند، غضنفر گفته می شود.[16]

القاب متعدد برای یک فرد و یا یک موجود، نشانگر اهمیت و ارزش خاص و بیانگر زوایای وجودی و شخصیتی او است. یکی از شخصیت هایی که دارای لقب هایی متعدد است، امام علی (ع) است. این القاب به خاطر وجود با عظمت و  صفات فراوانشان به آن حضرت نسبت داده شده است.

از جمله توصیفاتی که برای آن حضرت بیان شده است، غضنفر است که این لقب هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی با آن حضرت کاملا سازگار است. از نظر روحی کاملا مشخص است که آن حضرت بسیار شجاع و قدرتمند و نترس بودند و هرگز به دشمنان پشت نکرده بوده اند. در عرف معمولاً شیر را موجودی شجاع می دانند و انسان شجاع را هم شیر می خوانند. از این نظر، غضنفر که از نام شیر عاریت گرفته شده، برای حضرت علی (ع) لقب مناسبی است، همان طوری که یکی از لقب های دیگر حضرت اسدالله است که آن هم به همین مناسبت است.

اما از نظر جسمی هم در تاریخ بیان شده است که آن حضرت دارای بدنی قوی و هیکلی درشت بوده است، که از این جهت هم وجه تسمیۀ خوبی بوده و اسم با مسما مناسبت دارد.

ولی نکتۀ قابل توجه این است که تا آن جایی که ما تحقیق کردیم در میان روایات معصومین(ع) کلمۀ غضنفر در میان القاب آن حضرت ذکر نشده است.

البته در تاریخ آمده است که وقتی اشعار حسان بن ثابت انصاری دربارۀ کشته شدن عمروبن عبدود به قبیلۀ بنی عامر رسید، جوانی از آنان در جواب گفت: شما مردم مدینه نباید کشتن عمرو را به خود نسبت دهید و آن را هنر خودتان بدانید؛ زیرا او را شیری کشته است.

فلم تقتلوا عمرو بباسکم

ولکنه الکفوء الهزبر الغضنفر[17]

در مناقب ابن شهرآشوب از ابن طوطی چند بیت شعر دربارۀ لیلة المبیت و فضیلت و شجاعت حضرت علی (ع) نقل کرده و در آن از لقب لیث غضنفر برای آن حضرت استفاده کرده است:

فصال علی بالحسام علیهم   کما صال فی العریس لیث غضنفر

فولوا سراعا نافرین کأنما    هم حمر من قسور الغالب تنفر[18]

به این مضمون که وقتی علی (ع) در آن شب به جای پیامبر (ص) خوابید و مشرکان خانه را محاصره کرده بودند علی (ع) با شمشیر به آنها حمله کرده، همان طوری که شیری شجاع بپرد و آنها به سرعت از او فرار کردند همان گونه که گورخران از شیر فرار می کنند.

در نهایت می توان نتیجه گرفت که “غضنفر” همچون “ابوتراب”، “ابو الحسن” و … در شمار نام های شناخته شده امیرالمؤمنین (ع) نیست و به همین دلیل نمی توان با جست و جوی این کلمه در نرم افزارها و پایگاه های اسلامی پاسخ های فراوانی را مشاهده کنیم ولی با این وجود، باید به این نکته اشاره کرد که شاعران و سخنورانی چه در زمان حیات و چه بعد از شهادت مولای متقیان، حضرتش را با این عبارت توصیف کرده و بدین وسیله، ایشان را به شیر شجاعی تشبیه کرده اند.

 

ذوالفقار برای حضرت علی (ع)

“ذو الفقار”به فتح فا و کسر آن، اسم شمشیر رسول الله است.‏[19] در وجه تسمیه این شمشیر گفته‏اند: پشت آن خارهای پست و بلندی مانند ستون فقرات آدمی داشته است.[20]

ماجرای ذوالفقار، از یکی از جنگ های صدر اسلام نشأت می گیرد. جنگ احد یکی از سخت ترین جنگ های صدر اسلام است. در اين جنگ خطرناك، آن كه بيش از همه فداكارى مى‏كرد و هر حمله‏اى كه از جانب دشمن به پيغمبر مى‏شد دفع مى‏نمود، على ابن ابى طالب (ع) بود.

على (ع) با كمال رشادت مى‏جنگيد، تا اين كه شمشيرش شكست، پيغمبر (ص) شمشير خود را كه موسوم به “ذو الفقار” بود، به امام على (ع) داد. سرانجام پيغمبر (ص) در جايى سنگر گرفت، و امام على (ع) هم چنان از او دفاع مى‏كرد، تا آن كه طبق نقل بعضى از مورخان بيش از شصت زخم به سر، صورت و بدن او وارد آمد، و در همين موقع بود كه پيك وحى به پيامبر عرضه داشت: اى محمد! معناى مواسات همين است، پيغمبر فرمود: “على (ع) از من است و من از او هستم” و جبرئيل افزود: و من هم از هر دو تاى شما.[21]

ظاهراً ذوالفقار جزء وسایل مخصوصی است که از پیامبر به دیگر امامان -به ترتیب- به ارث رسیده است، که اگر چنین باشد، امروز این شمشیر پر برکت، در دست امام عصر (عج) است. این مطلب از برخی روایات استفاده می شود.

امام صادق (ع) در حدیثی می فرماید: “چون زمان قبض روح پیامبر رسید، علم و سلاح اش را به علی (ع) داد. در حدیث دیگر، امام صادق (ع) می فرماید: “نزد من، انگشتر و زره و شمشیر و پرچم رسول خدا است”.[22] امام رضا (ع) دربارۀ ذوالفقار می فرماید:” ذوالفقار اکنون پیش من است”.[23] در روایتی دیگر ازامام صادق (ع) نقل شده است: « و شمشیر آن حضرت هنگام ظهور، همان شمشیر پیامبر «ذوالفقار» است».[24]

بنابراین، همان گونه که از روایات استفاده می شود، ذوالفقار جزء وسایل مخصوصی است که از پیامبر به دیگر امامان -به ترتیب – به ارث رسیده است، و اکنون این شمشیر پر برکت، در دست امام عصر (عج) است.

 

خارج کردن تیر از پای حضرت علی (ع)

از ویژگی‏های مهم علی بن ابی طالب (ع)، عشق به عبادت آن حضرت بود تا جایی که ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می‏نویسد: “حضرت علی (ع) در عبادت، عابدترین مردم بود؛ نماز و روزه‏اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از او آموختند”.[25]

آن حضرت چنان خاشعانه به عبادت می‏پرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند که برای خارج کردن تیری که در جنگ صفین به پای حضرت اصابت کرده بود و نمی‏توانستند آن را از پایش در آورند، در نماز در حال سجده از پای او خارج کردند. و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تیر گردیدند. و قسم یاد کردند که اصلاً خارج کردن تیر را احساس نکردند؛[26] زیرا نماز که عمود دین است، ستون خیمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب (ع) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است.[27]

اما آیا این داستان با داستان انگشتر دادن حضرت به سائل در حال نماز منافات ندارد، در پاسخ باید گفت: حالات پيامبران، امامان و اوليای خداوند در نماز هميشه به يك حال و به يك منوال نيست. گاهی با حفظ حضور قلب، به عالم كثرت و مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آنها غافل نيستند و اگر مسئله ای پيش آيد، در صورت لزوم واكنش نشان می دهند و گاهی هم غرق در عالم ملكوت می شوند و به جز ذات پاك كبريايی، چيزی نمی بينند و به آنچه در اطرافشان رخ می دهد، هيچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند انگار كه دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعاليت خويش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی كنند. بيرون كشيدن تير از پای امام علی (ع) در هنگام نماز در حال سجده از اين قبيل است.[28]

بنابر این این قضیه، نه تنها موجب آسیب رساندن به مقام و شأن حضرت امام علی (ع) نیست بلکه موجب تکریم و تعظیم نسبت به آن حضرت خواهد شد؛ زیرا همان طور که زنان مصر از دیدن جمال حضرت یوسف (ع)، دیگر خود را ندیدند و در اختیار خود نبودند و به جای ترنج انگشتان خود را بریدند، حضرت علی (ع) هم، چون فقط زیبای مطلق را می بیند و تمام اعضای بدن در اختیار خدای متعال و معبود و معشوق حقیقی است، دیگر خود را نمی بیند و به مظاهر مادی توجهی ندارد و پیکان تیر را از پای آن حضرت در سجده نماز بیرون آوردند و آن حضرت عنایتی نداشتند.

 

مصحف امام علی (ع)

مراد از مصحف امام علی (ع) قرآنی است که آن حضرت، پس از وفات رسول خدا(ص) به جمع آوری و تدوین آن همت گماشتند. این مصحف دارای ویژگی های خاصی بود كه در مصاحف دیگر وجود نداشت. ازجمله:

1-ترتیب دقیق آیات و سور، طبق نزول آن ها رعایت شده بود؛ یعنی در این مصحف مكی پیش از مدنی آمده و مراحل و سیر تاریخی نزول آیات روشن بود، بدین وسیله سیر تشریع و احكام، مخصوصاً مساله ناسخ و منسوخ در قرآن به خوبی به دست می آمد.

2- در این مصحف قرائت آیات، طبق قرائت پیامبر اكرم (ص) كه اصیل ترین قرائت بود، ثبت شده بود و هرگز برای اختلاف قرائت در آن راهی نبود بدین ترتیب راه برای فهم محتوا و به دست آوردن تفسیر صحیح آیه هموارتر بود و این امر اهمیت به سزایی داشت؛ زیرا چه بسا اختلاف قرائت موجب گم راهی مفسر می شود كه در آن مصحف هیچ گونه موجبات گم راهی وجود نداشت.

3- این مصحف مشتمل بر تنزیل و تأویل بود؛ یعنی موارد نزول و مناسبت هایی را كه موجب نزول آیات و سوره ها بود، در حاشیه مصحف توضیح داده می شد. این حواشی بهترین وسیله برای فهم معانی قرآن و رفع بسیاری از مبهمات بود و علاوه بر ذكر سبب نزول در حواشی، تأویلاتی نیز وجود داشت این تأویلات برداشت های كلی و جامع از موارد خاص آیات بود كه در فهم آیه ها بسیار مؤثر بود امیرمؤمنان (ع) خود می فرماید: برای آنان کتابی فراهم کردم که مشتمل بر تنزیل و تأویل بود.[29]

بدون تردید، طبق مدارک و منابع فریقین، اصل وجود چنین مصحفی ثابت است؛ بلکه حجم منابع اهل سنت و اخبار آنها در این زمینه از منابع شیعه بیشتر است.

گزارش این مصحف در منابع امامیه در کتاب سلیم بن قیس[30] الکافی[31]، از ابوجعفر کلینی (م.328هـ.ق)، کتاب التفسیر[32]، (معروف به تفسیر عیاشی) از محمدبن مسعود عیاشی (از دانشمندان قرن چهارم)، الاعتقادات[33] از ابوجعفر صدوق (م.386هـ.ق) ،مناقب آل ابی‌طالب[34] از ابن شهر آشوب مازندرانی (م.588هـ.ق) آمده است. ابن شهرآشوب به چند طریق از اهل سنت و با ذکر چند منبع به این مطلب پرداخته است.[35] تقریباً مضمون گزارش این افراد از اصل وجود این مصحف، یکسان و بدین صورت است: علی(ع) پس از وفات پیغمبر خدا(ص) در خانه نشست و به جمع قرآن همت گماشت.

از جمله منابعی که اهل سنت به ذکر این مصحف تا قرن هشتم پرداخته‌اند عبارت‌اند از:الطبقات الکبری[36] محمدبن سعد (م.230هـ.ق)، فضائل القرآن[37]،ابن ضریس (م.294هـ.ق)، کتاب المصاحف[38]، ابن ابی‌داود (م.316هـ.ق)، کتاب الفهرست[39]، از ابن‌ندیم که از احمدبن جعفر منادی معروف به ابن مُنادی خبر می‌دهد و المصاحف[40]، ابن‌أشته (م.360هـ.ق)، حلیه الاولیاء و طبقات الأصفیاء[41]،و الاربعین[42]، ابی‌نعیم الاصفهانی (م.430هـ.ق)، الإستیعاب فی معرفه الاصحاب[43]، ابن عبدالبِّر(م.463هـ.ق) که از دو طریق نقل کرده است، شواهد التنزیل،[44] حاکم حسکانی (از دانشمندان قرن پنجم) که با چند سند گوناگون گزارش این مصحف را آورده است، مفاتیح الاسرار و مصابیح الأنوار[45]، عبدالکریم شهرستانی (م.548هـ.ق) (وی در میان دانشمندان اهل سنت با تفصیل خبر این مصحف را آورده و از کیفیت تدوین، ارائۀ مصحف توسط امام به اصحاب در مسجد، عدم پذیرش آنان و احتجاج امام سخن گفته است.) المناقب[46]، خطیب خوارزم (م.568هـ.ق)، التسهیل فی علوم التنزیل[47]،

بنابراین، طبق مدارک فریقین، اصل وجود مصحف امام علی(ع) امری محرز است و جایی برای خدشه در مدارک آن نیست؛[48]،[49] برای آگاهی بیشتر به کتاب های:

1-مصحف علی (ع) و سه مصحف دیگر،نوشته دکتر جعفر نکو نام

2- پژوهشی در مصحف امام علی (ع) و سه مصحف دیگر، نوشته دکتر جعفر نکو نام،مراجعه فرمائید.

 

 


[1] جواد كاظم منشد، فضائل أمير المؤمنين (ع)، ص 161-162.

[2] ن. ک: الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ج 1، ص 106، باب حكيم.

[3] برگرفته از کتاب سیره و سخن فاطمه/ آیت الله کر یمی جهرمی.

[4] سایت حوزه.

[5] طبقات ابن سعد، ج 3، ص 13، ترجمه دکتر محمود مهدوی.

[6] انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 136.

[7] در این باره بین مورخین اختلاف است. نک: سؤال 2628 (سایت: 2752)، نمایه: ازدواج خلیفۀ دوم با ام کلثوم.

[8] امرء القیس در زمان عمر مسلمان شد، او سه دختر داشت که یکی از آنها به نام محیاة را به عقد علی (ع) در آورد.

[9] . نک: اردبیلی، سید عبدالغنی، تقریرات فلسفۀ امام خمینی، ج 3، ص 352.

[10] .  جرج جرداق، صوت العدالة الانسانیة، ص 19، (به نقل از ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، جعفری، محمد تقی، ج 1، ص 171).

[11] . عبد المقصود، عبدالفتاح، الامام علی (ع)، ج 1، مقدمه، (نقل از همان، ص 217).

[12] . پطروشفسکی، اسلام در ایران، ص 49 – 50 ، (همان، ص 168).

[13] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 16، ص17 – 18.

[14] . قندوزی، سلیمان، ینابیع المودة، ص 79.

[15] . نهج البلاغه، خ 192، “قد علمتم موضعی من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة …”؛  شما موقعیت مرا با پیامبر (ص) می دانید که من چقدر به پیامبر نزدیک بودم و … .پیامبر مرا در دامان خود گذاشت، در حالی که بچه بودم، مرا به سینه خود می چسباند، مثل فرزند خود با من رفتار می کرد و … .

[16] لسان العرب، ج 5، ص25؛ الصحاح فی اللغة، ج2، ص20؛ تهذیب اللغة، ج3، ص111.

[17] ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص297،ج 2، ص323، انتشارات علامه، قم، 1379ق.

[18] مناقب آل ابیطالب، ج1، ص394.

[19] مجمع البحرين، ج ‏3، ص443، انتشارات مرتضوی، تهران، 1357.

[20] شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ج 1، ص 160، مکتبة الداوری، قم.

[21] مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏3، ص 75، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374.

[22] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 26، ص 208، موسسة الوفاء، بیروت،1404.

[23] محدث نوری، مستدرك ‏الوسائل، ج 3، ص 309. موسسه آل البیت، قم، 1408.

[24] شیخ طوسی، الغیبة. ج 307، ح 2.

[25] . عبد الحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 27، دار احیاء الکتب العربیة.

[26] .حبیب الله، خویی، شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 152؛ جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی (ع)، ص 63و 64. مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، 1385؛ و کتب مذکور در پاورقی شماره1.

[27]. جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی (ع)، 62 – 64، با تغییر و تلخیص.

[28] . با استفاده از حیات عارفانه امام علی (ع)، ص62 – 64؛ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری ، قم: صدرا، چاپ چهارم، 1365، با استفاده از ص‏180 و 181 .

[29] بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمان، ج 1، ص 257. «و لقد جئتهم بالكتاب مشتملا علی التنزیل و التاویل»؛ برگرفته از: سایت اندیشه قم

[30]. سلیم بن قیس، پیشین، ص 581-582 و 660 و 665.

[31] . کلینی، ابوجعفر، الکافی، کتاب فضل القرآن، ج 2، ص 633، ح 29.

[32] . عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 307.

[33] . صدوق، ابوجعفر، الاعتقادات، ص 81.

[34] محمدبن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 50-51.

[35] همان، ج 2، ص 52.

[36] محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 328.

[37] . محمدبن ایوب بن ضریس، فضائل القرآن، تحقیق عروه بدیر، ص 36.

[38] سلیمان بن اشعث، کتاب المصاحف، تصحیح آتور جفری، ص 61.

[39] محمدبن اسحاق، کتاب الفهرست، ص 31-32.

[40] به نقل از: سیوطی، جلال الدین، الاتقان، ج 1، ص 58.

[41] اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 1، ص 67.

[42] به نقل از: ابن شهرآشوب، همان، ج 2، ص 50

[43] یوسف بن عبدالبر، الإستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق محمدعلی بجاوی، القسم الثالث، ص 974.

[44] حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق محمدباقر محمودی، ج 1، ص 36-38.

[45] شهرستانی، عبدالکریم، مفاتیح الاسرار و مصابیح الانوار، ج 1، ص 121.

[46] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، تحقیق محمدمالک محمودی، ص 94.

[47] علوم القرآن عند المفسرین، به نقل از: مرکز الثقافه و المعارف القرآنیه، ج 1، ص 351.

[48] برای توضیح بیشتر دربارۀ بررسی أسناد مصحف امام علی (ع) ر.ک: مجلۀ مقالات و بررسی‌ها (دانشکده الهیات دانشگاه تهران)، نگارنده، «بررسی و نقد أسناد مصحف امام علی (ع) در منابع فریقین»، دفتر 68، ص 23-45.

[49] آیا اصل وجود مصحف امام علی(ع) به وسیلۀ منابع فریقین قابل اثبات است؟