کپی شد
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
فهرست
شخصیت امام زمان(ع)
حضرت مهدی (عج) امام دوازهمین و آخرین امام شیعیان، یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام (یازدهمین امام شیعیان) است که علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشود.
تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، قدم به جهان هستی گذاشتند و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.[1]
ولادت امام زمان (عج)
ادله تاریخی و روائی ولادت و حیات حضرت مهدی (ع) زیاد است از جمله:
1.بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتاب هایشان متذکر شده اند که : مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری (ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد
2.امام عسکری (ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی (عج)از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش «حکیمه خاتون»فرمود: در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود. [2]
محمد بن علی بن حمزه می گوید از امام عسکری (ع) شنیدم: ولادت حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامه طلوع فجر است. [3]
امام عسکری (ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت ،و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد.
ابراهیم بن محمد می گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یابن رسول الله این کودک کیست؟ حضرت فرمود «این کودک من است. این جانشین من است ».[4]
امام حسن عسکری (ع) با وجود اوضاع خطرناک، باز هم برای هدایت مردم، فرزندش را به گروه کثیری از معتمدین نشان داد و تولدش را به جماعتی از ثقات خبر داد، ولی در عین حال سفارش می کرد که موضوع را از دشمنان مکتوم دارند.
بعد از بشارت های امام عسکری (ع) و نشان دادن فرزند بزرگوارشان مهدی، به خواص و افراد مورد اطمینان فرمودند که اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند.
افرادی همانند حکیمه خاتون، حسن بن حسین علوی، حسن بن منذر معاویه بن حکیم، علی بن بلال، احمدبن هلال، احمد بن اسحاق، علی بن ابراهیم مهزیار و دیگران کوشیدند و ولادت امام مهدی (عج)را به اطلاع شیعیان رساندند.
بعد از شهادت امام عسکری (ع) ، امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی (عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان بیان می شد.
اسحاق بن یعقوب می گوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت : مردِی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام (ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود: حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز1 آن مرد مبهوت و متعجب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد. آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت.[5]
علاوه این که عدۀ زیادی از علما و معتمدین که تردیدی در سخنانشان نیست به گونه های مختلف به محضر آن حضرت شرفیاب شدند. نتیجه این که با توجه به اخبار فراوان پیرامون ولادت حضرت بقیة الله و با توجه قرائن دیگر مانند ملاقات ها، هر شخص منصف و بی غرضی یقین و قطع به وجود مقدس امام عصر پیدا می کند.
برای اطلاع بیشتر به سؤال 1369 (سایت: 1397) نمایه دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان(عج) مراجعه کنید.
مادر امام زمان
مادرگرامی حضرت مهدی، امام زمان (عج) ملیکه دختر یشوعا دختر قیصر روم است که نام دیگر ایشان نرگس خاتون است.این زن با فضیلت به طرز معجزه آسایی در یکی از جنگ های قیصر روم با مسلمانان به اسارت مسلمانان در آمد و توسط امام علی النقی (ع) خریداری شد و به همسری امام حسن عسکری (ع) در آمد و حضرت مهدی عج از ایشان متولد گردد.
در کتاب غیبت شیخ طوسى آمده است: روزى كافور غلام امام على النقى (ع) نزد من آمد و مرا احضار كرد، چون خدمت حضرت رسیدم فرمود: اى بشر! تو از اولاد انصار هستى دوستى شما نسبت به ما اهل بیت پیوسته میان شما برقرار است، به طورى كه فرزندان شما آن را به ارث می برند و شما مورد وثوق ما می باشید. می خواهم تو را در مقام دوستى با ما فضیلتى دهم و این رازى كه با تو در میان می گذارم بر سایر شیعیان پیشى می گیرى. سپس نامۀ پاكیزهاى به خط و زبان رومى مرقوم فرمود و سر آن را با خاتم مبارك مهر نمود و كیسه زردى كه دویست و بیست اشرفى در آن بود بیرون آورد و فرمود: این را گرفته به بغداد می روى و صبح فلان روز در سر پل فرات حضور می یابى. چون كشتى حامل اسیران نزدیك شد، و اسیران را دیدى، مىبینى بیشتر مشتریان، فرستادگان اشراف بنى عباس و قلیلى از جوانان عرب می باشند. در این موقع مواظب شخصى بنام “عمر بن زید” برده فروش باش كه كنیزى را به اوصافى مخصوص كه از جمله دو لباس حریر پوشیده و خود را از معرض فروش و دسترس مشتریان حفظ می كند، به مشتریان عرضه می دارد.
در این وقت صداى ناله او را به زبان رومى از پس پرده رقیقى می شنوى كه بر اسارت و هتك احترام خود می نالد، یكى از مشتریان به عمر بن زید خواهد گفت عفّت این كنیز رغبت مرا به وى جلب نموده، او را به سیصد دینار به من بفروش! كنیزك به زبان عربى می گوید: اگر تو حضرت سلیمان و داراى حشمت او باشى من به تو رغبت ندارم بیهوده مال خود را تلف مكن! فروشنده می گوید: پس چاره چیست؟ من ناگزیرم تو را بفروشم. كنیزك می گوید: چرا شتاب می كنى؟ بگذار خریدارى پیدا شود كه قلب من به او و وفا و امانت وى آرام گیرد.
در این هنگام نزد فروشنده برو و بگو من حامل نامۀ لطیفى هستم كه یكى از اشراف به خط و زبان رومى نوشته و كرم و وفا و شرافت و امانت خود را در آن شرح داده است. نامه را به كنیزك نشان بده تا در بارۀ نویسندۀ آن بیاندیشد.
اگر به وى مایل گردید و تو نیز راضى شدى من به وكالت او، كنیزك را می خرم.
بشر بن سلیمان می گوید: آن چه امام على نقى (ع) فرموده بود امتثال نمودم.
چون نگاه كنیزك به نامه حضرت افتاد سخت گریست، سپس رو به عمر بن زید كرد و گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش و سوگند یاد نمود كه اگر از فروش او به صاحب وى امتناع كند خود را هلاك خواهد كرد، من در تعیین قیمت او با فروشنده گفتگوى بسیار كردم تا به همان مبلغ كه امام به من داده بود راضى شد.
من هم پول را به وى تسلیم نمودم و با كنیزك كه خندان و شادان بود به محلى كه در بغداد اجاره كرده بودم آمدیم. در آن حال با بی قرارى زیاد نامه امام را از جیب بیرون آورده می بوسید و روى دیدگان و مژگان خود می نهاد و بر بدن و صورت می كشید.
من گفتم: عجبا! نامهاى را می بوسى كه نویسندۀ آن را نمی شناسى! گفت: من ملیكه دختر یشوعا پسر قیصر روم هستم، مادرم از فرزندان حواریین است و نسبم به شمعون وصى حضرت عیسى (ع) می رسد، بگذار داستان عجیب خود را برایت نقل كنم. جد من قیصر می خواست مرا كه سیزده سال بیشتر نداشتم براى پسر برادرش تزویج كند سیصد نفر از رهبانان و قسیسین نصارى از دودمان حواریین عیسى بن مریم (ع) و هفتصد نفر از اعیان و اشراف و چهار هزار نفر از امراء و فرماندهان و سران لشكر و بزرگان مملكت را جمع نمود. آنگاه تختى آراسته به انواع جواهرات را روى چهل پایه نصب كرد. چون پسر برادرش را روى آن نشانید و صلیب ها را بیرون آورد و اسقف ها پیش روى او قرار گرفتند و سفرهاى انجیل ها را گشودند، ناگهان صلیب ها از بلندى به روى زمین فرو ریخت و پایههاى تخت در هم شكست.
پسر عمویم با حالت بی هوشى از بالاى تخت بر روى زمین افتاده و رنگ صورت اسقف ها دگرگون گشت و سخت لرزیدند.
بزرگ اسقف ها چون این را دید رو به جدم كرد و گفت: پادشاها! ما را از مشاهدۀ این اوضاع منحوس كه نشانۀ زوال دین مسیح و مذهب پادشاهى است، معاف بدار! جدم نیز اوضاع را به فال بد گرفت، با این حال به اسقف ها دستور داد تا پایههاى تخت را استوار كنند و صلیب ها را دوباره برافرازند و گفت: پسر بدبخت برادرم را بیاورید تا هر طور هست این دختر را به وى تزویج نمایم، باشد كه با این وصلت میمون، نحوست آن برطرف گردد. چون دستور او را عملى كردند، آن چه بار نخست روى داده بود تجدید شد. مردم پراكنده گشتند و جدم با حالت اندوه به حرم سرا رفت و پردهها بیفتاد.
شب هنگام در خواب دیدم مثل این كه حضرت عیسى و شمعون وصى او و گروهى از حواریین در قصر جدم قیصر اجتماع كردهاند و در جاى تخت منبرى كه نور از آن مىدرخشید قرار دارد.
چیزى نگذشت كه «محمد» (ص) پیغمبر خاتم و داماد و جانشین او و جمعى از فرزندان وى وارد قصر شدند، حضرت عیسى (ع) به استقبال شتافت و با محمد (ص) معانقه كرد و محمد (ص) فرمودند: یا روح اللَّه! من به خواستگارى دختر وصى شما شمعون، براى فرزندم آمدهام، و در این هنگام اشاره به امام حسن عسكرى (ع) نمود. حضرت عیسى نگاهى به شمعون كرده و گفت: شرافت به سوى تو روى آورده با این وصلت با میمنت موافقت كن. او هم گفت: موافقم. پس محمد (ص) بالاى منبر رفت و خطبهاى انشاء فرمود و مرا براى فرزندش تزویج كرد، و حضرت عیسى و فرزندان خود و حواریون را گواه گرفت. چون از خواب برخاستم از بیم جان خواب خود را براى پدر و جدم نقل نكردم، و همواره آن را پوشیده می داشتم. بعد از آن شب چنان قلبم از محبت امام حسن عسكرى (ع) موج می زد كه از خوردن و آشامیدن بازماندم و كم كم لاغر و رنجور گشتم و سخت بیمار شدم.
جدّم تمام پزشكان را احضار نمود و از مداواى من استفسار كرد، و چون مأیوس گردید گفت: نور دیده! هر خواهشى دارى بگو تا در انجام آن بكوشم؟ گفتم: پدر جان! اگر در به روى اسیران مسلمان بگشائى و آنها را از قید و بند و زندان آزاد گردانى امید است كه عیسى و مادرش مرا شفا دهند. پدرم تقاضاى مرا پذیرفت و من نیز به ظاهر اظهار بهبودى كردم و كمى غذا خوردم. پدرم از این واقعه خشنود گردید و سعى در رعایت حال اسیران مسلمان و احترام آنان نمود.
چهارده شب بعد از این ماجرا باز در خواب دیدم كه حضرت فاطمه (س) با مریم و حوریان بهشتى به عیادت من آمدهاند. حضرت مریم روى به من نمود و فرمود: این بانوى بانوان جهان و مادر شوهر تو است. من دامن مبارك او را گرفتم و گریه نمودم و از نیامدن امام حسن عسكرى (ع) به دیدنم، شكایت كردم. فرمود: او به عیادت تو نخواهد آمد؛ زیرا تو مشرك به خدا و پیرو مذهب نصارى هستى. این خواهر من مریم است كه از دین تو به خداوند پناه می برد.
اگر می خواهى خدا و عیسى و مریم از تو خشنود باشند و میل دارى فرزندم به دیدنت بیاید، به یگانگى خداوند و این كه محمد پدر من خاتم پیغمبران است گواهى بده. چون این كلمات را ادا نمودم، فاطمه (س) مرا در آغوش گرفت و بدین گونه حالم بهبود یافت. سپس فرمود: اكنون منتظر فرزندم حسن عسكرى باش كه او را نزد تو خواهم فرستاد. چون از خواب برخاستم، شوق زیادى براى ملاقات حضرت در خود حس كردم. شب بعد امام را در خواب دیدم و در حالى كه از گذشته شكوه می نمودم گفتم: اى محبوب من! من كه خود را در راه محبت تو تلف كردم! فرمود: نیامدن من علتى جز مذهب سابق تو نداشت و اكنون كه اسلام آوردهاى هر شب به دیدنت مىآیم تا موقعى كه فراق ما مبدل به وصال گردد. از آن شب تا كنون شبى نیست كه وجود نازنینش را به خواب نبینم.
بشر بن سلیمان می گوید: پرسیدم چگونه به میان اسیران افتادى؟ گفت در یكى از شب ها در عالم خواب امام حسن عسكرى (ع) فرمود: فلان روز جدت قیصر لشكرى به جنگ مسلمانان می فرستد تو هم به طور ناشناس در لباس خدمتكاران همراه عدهاى از كنیزان از فلان راه به آنها ملحق شو. سپس پیشقراولان اسلام مطلع شدند و ما را اسیر گرفتند و كار من بدین گونه كه دیدى انجام پذیرفت، ولى تا كنون به كسى نگفتهام نوه پادشاه روم هستم.
حتى پیر مردى كه من در تقسیم غنائم جنگ سهم او شده بودم نامم را پرسید، ولى من اظهارى نكردم و گفتم: نرجس! گفت: نام كنیزان؟ بشر می گوید: گفتم: عجب است كه تو رومى هستى و زبانت عربى است؟! گفت جدم در تربیت من جهدى بلیغ داشت. او زنى را كه چندین زبان می دانست معین كرده بود كه صبح و شام نزد من آمده زبان عربى به من بیاموزد و به همین جهت عربى را به خوبى آموختم.
بشر می گوید: چون او را به سامره خدمت امام على نقى (ع) آوردم حضرت از وى پرسید: عزت اسلام و ذلت نصارى و شرف خاندان پیغمبر را چگونه دیدى؟ گفت: در باره چیزى كه شما از من داناتر می باشید چه عرض كنم؟ فرمود: می خواهم ده هزار دینار یا مژده مسرت انگیزى به تو بدهم، كدام یك را انتخاب می كنى؟ عرض كرد: مژده فرزندى به من دهید! فرمود: تو را مژده به فرزندى می دهم كه شرق و غرب عالم را مالك شود، و جهان را از عدل و داد پر گرداند، از آن پس كه پر از ظلم و جور شده باشد.
عرض كرد: این فرزند از چه شوهرى خواهد بود؟ فرمود: از آن كس كه پیغمبر اسلام در فلان شب و فلان ماه و فلان سال رومى تو را براى او خواستگارى نمود. در آن شب عیسى بن مریم و وصىّ او تو را به كى تزویج كردند؟ گفت: به فرزند دلبند شما! فرمود او را می شناسى؟ عرض كرد: از شبى كه به دست حضرت فاطمه زهرا (ع) اسلام آوردم شبى نیست كه او به دیدن من نیامده باشد.
در این وقت امام دهم به «كافور» خادم فرمود: خواهرم حكیمه را بگو نزد من بیاید. چون آن بانوى محترم آمد فرمود: خواهر! این زن همان است كه گفته بودم. حكیمه خاتون آن بانو را مدتى در آغوش گرفت و از دیدارش شادمان گردید. آن گاه امام على نقى (ع) فرمود: خواهرم! او را به خانه خود ببر و فرایض دینى و اعمال مستحبه را به او بیاموز كه او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد (ص) است.[6]
عصمت مادر امام زمان
عصمت در لغت به معناى مصون و محفوظ بودن و در اصطلاح به معناى مصون و محفوظ بودن از خطا و لغزش و گناه است. اين مصونيت از خطا و گناه دو گونه فرض است. الف: مصونيت و معصوميت كلى، در تمامى ادوار عمر (از بدو تولد تا آخر) از تمامى سهو و نسيان و عصيان و خطا در فراگيرى و تعليم و اجرا ی دين الاهى. اين امر تنها در انبيا و ائمه (ع) تحقق يافته و بر تحقق آن در ديگران، (غير از فرشته)، دليلى نداريم.[7] اما عصمت نسبى، قابل شدت و ضعف و در افراد مختلف، متفاوت و متغيّر است. در امور دين چه بسا پس از تلاشها و رياضتها و تهجدهاى عديده تا حدودى فراهم و به واسطۀ همانها حفظ مىگردد، بدون اين كه تضمينى براى حفظ آن تا آخر عمر باشد. از اين رو عصمت نسبى را با توجه به شدت و ضعف آن مىتوان به سايرين هم نسبت داد. از اين حالت در افراد عادى با عنوان “ملكۀ عدالت” ياد مىشود؛ يعنى شخص به گونهاى است كه لغزش عمدى و كبيره از او ديده نمىشود.
شيعه براى هيچ كس جز انبيا (ع) و اهل بيت عصمت و طهارت (حضرت زهرا و 12 امام) عصمت كليه را قايل نیست. در عين اين كه كمال احترام را براى امام زادگان و وابستگان به آن بزرگواران و نيز علمای وارسته و فاضل قايل است و هيچ نسبت گناه يا كار ناپسندى را نسبت به آنان روا نمىدارد.
پس نفى عصمت كليه از سايرين، به معناى نسبت گناه يا تهمت به ايشان نیست.
در مورد مادران ائمه (ع) و خواهران و ساير برادران ايشان نيز چنين است؛ يعنى عصمت به آن معناى عالى، به آنها نسبت داده نمىشود، چنان چه نسبت دادن عصيان و طغيان نيز به ايشان مطرود است. در مورد مادران ائمه (ع) از جمله مادر امام زمان (عج)، همين امر جريان دارد؛ زيرا بنا به نقل تواريخ، ايشان امهاى (کنیزی) بودند كه بنا به نقلى: “مليكه (صيقل) دختر يشوعا فرزند قيصر روم و مادرش از نوادگان شمعون بن حمون بن صفا، وصى عيسى (ع)بوده و به عنوان اسير، توسط امام هادى (ع) براى امام حسن عسكرى (ع) خريدارى گرديده است.” و بنا به نقلى ديگر: “كنيزكى در منزل حكيمه بنت على الهادى (ع) بوده كه توسط اين خواهر به برادرش بخشيده شده است.” و به هر حال بخشى از عمر خويش را مسلمان نبوده و پس از اسارت و ورود به بيت وحى مسلمان شده و تربيت اسلامى يافته و از ارجاس شرك تطهير گشته و شايستگى همسرى معصوم (ع) و باردارى و تولد معصومى دگر را يافتهاند. چنان چه سرنوشت برخى ديگر از مادران ائمه (ع) نيز چنين است.[8]
در عين حال شكى نيست كه مادر معصوم بودن، لياقت و شايستگى وافرى را طالب و خود امتيازى والاست. بلكه طهارت رحم مادران، يكى از امتيازات ائمه (ع) محسوب مىگردد. از اين رو در زيارت معصومين (ع) شهادت مىدهيم كه: “خداوند شما را با عنايت خود از اصلاب مطهر منتقل نمود و از ارحام مطهرات پديد آورد به گونهاى كه پليدىهاى جاهليت و فتنههاى خودپرستى شما را آلوده نكرد. شما پاك و منزهيد، منشأ شما (پدران و مادران شما) نيز پاك و منزه اند…”.[9] در زيارتنامۀ مخصوص به ايشان (ع) در سامرا نيز چنين آمده است:
سلام بر مادر امام و به وديعت گيرندۀ اسرار الاهى و حمل كنندۀ شريف ترين انسانها، سلام بر تو اى راست گوى مورد رضايت…، سلام بر تو اى پاكيزۀ پرهيزگار…، من شهادت مىدهم كه تو كفالت امام مهدى (عج) را به خوبى انجام داده و امانت را ادا نمودهاى…، پس خدا از تو خشنود باشد تو را راضى نمايد و بهشت را منزل و جايگاه تو نمايد، پس اين عطايا و اوليتها كه خدا به تو عنايت نموده، گواراى وجود باشد”.[10]
نتيجه اين كه مادر حضرت حجت (عج) به آن معنايى كه در 14 معصوم (ع) مصطلح است، معصوم نبوده، لكن، پس از ورود به خانۀ امام حسن عسكرى (ع) از عصمت نسبى برخوردار گشتهاند، تا قابليت حمل امام عصر (عج) و شيردهى و كفالت او را از آنِ خود نموده و بر ساير زنان شرافت يافتهاند و براى ائمه (ع) و شيعيان از احترام و جايگاه ويژهاى برخوردارند.
منابع و مآخذ:
1. مصباح يزدى، محمد تقى، معارف قرآن (راه و راهنماشناسى)، ج 4 و 5، ص 212 – 147.
2. مصباح يزدى، محمد تقى، آموزش عقايد، ج 2 و 1، ص 260 – 232، درس 24 – 26.
3. قمى، شيخ عباس، مفاتيح الجنان.
4. قمى، شيخ عباس، منتهى الامال، ص 940، 1044 – 1050.
امام زمان و شباهت با پیامبران
در روایات اسلامی شباهت های امام زمان با برخی از پیامبران این گونه بیان شده است:
است:
اول. شباهت حضرت مهدی (عج) با پیامبران اولو العزم.
1. شباهت حضرت مهدی (ع) به حضرت محمد (ص).
از حضرت رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمودند: مهدی از فرزندان من است اسم او اسم من، کنیه اش کنیۀ من، و از نظر خلق (آفرینش) و خلق (اخلاق) شبیه ترین مردم به من است.
از این روایت استفاده می شود که حضرت مهدی (ع) شبیه ترین مردم از جهت قیافه و شکل ظاهری، اخلاق و کردار و رفتار به حضرت محمد (ص) است.[11]
۲. شباهت حضرت (عج) با حضرت ابراهیم (ع).
از امام صادق (ع) روایت شده است که رشد ابراهیم (ع ) مانند معمول بچه ها نبوده است او در یک روز به قدری رشد می کرد که دیگران در یک هفته رشد می کردند. قائم (ع) نیز بر اساس روایت حکیمه چنین بوده است.[12]
3. شباهت حضرت (عج) با حضرت موسی (ع).
امام زین العابدین (ع) در قسمتی از یک روایت می فرمایند: موسی (ع) از قومش دو غیبت داشت که یکی از دیگری طولانی تر بود، غیبت اوّل از مصر بود و غیبت دوم هنگامی که به سوی میقات پروردگارش رفت، قائم (ع) نیز دو غیبت داشته که یکی از دیگری طولانی تر است.[13]
۴. شباهت حضرت مهدی (ع) با حضرت عیسی (ع).
الف. امام باقر (ع) می فرمایند: اما شباهت آن حضرت به عیسی (ع) اختلاف مردم در مورد او است که عده ای می گویند هنوز به دنیا نیامده، گروهی می گویند فوت کرده و عدّۀ دیگری می گویند کشته شده و به دار آویخته شده است. در مورد حضرت قائم (ع) نیز چنین اختلافی وجود دارد.
ب. همچنان که عیسی (ع) فرزند بهترین زنان زمانش بود و در شکم مادر تکلم می کرد و در گهواره سخن می گفت و خداوند او را به آسمان برد و به اذن خداوند مرده را زنده می کرد، حضرت قائم (ع) نیز چنین است.
۵. شباهت حضرت حجت (ع) با حضرت نوح (ع).
الف. امام زین العابدین (ع) می فرمایند: در قائم (عج) سنتی از نوح (ع) است و آن طول عمر است.[14]
ب.نوح (ع) زمین را با سخن خود از کافران پاک کرد و گفت پروردگارا بر روی زمین، احدی از کافران بر جای مگذار،[15] قائم (عج) نیز زمین را از لوث وجود کافرین پاک می گرداند تا جایی که هیچ اثری از آنها باقی نماند.[16]
دوم. شباهت حضرت مهدی با دیگر پیامبران.
1. شباهت حضرت (ع) با حضرت آدم (ع).
همان گونه که خداوند آدم را خلیفه خود در زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت و در سورۀ بقره آیه ۳۰ چنین فرمود: “إنّي جاعل فی الارض خلیفة” همانا من در روی زمین برای خود جانشین قرار دادم، حضرت حجت (عج) را نیز وارث زمین و خلیفه خود در زمین قرار خواهد داد، چنان که از حضرت امام صادق (ع) روایت شده است که در تفسیر آیه ۵۵ سورۀ نور: “خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده که آنان را در زمین خلافت بخشد” فرمود: او قائم و اصحابش می باشند و او هنگام ظهور در مکه در حالی دست بر صورت می کشد می گوید” الحمد لله الذی صدقنا وعده و اورثنا الأرض” سپاس خداوندی را که به وعده اش در بارۀ ما عمل کرد و زمین را به میراث ما در آورد.
2. شباهت حضرت مهدی (عج) با حضرت هابیل (ع).
نزدیک ترین و خویشاوندترین افراد؛ یعنی برادرش قابیل، هابیل را کشت؛ نزدیک ترین و خویشاوندترین افراد، نیز قصد کشتن امام قائم (ع) را نمود و او عموی حضرت (عج) جعفر کذاب بود.[17]
3. شباهت حضرت مهدی (ع) با حضرت هود (ع) .
هم چنان که حضرت نوح، ظهور حضرت هود را بشارت داده بود و خداوند کافران را به وسیله او هلاک کرد،[18] قائم (ع) را نیز با تمام خصوصیات، پدران بزرگوارش مژده داده اند و غیبت و ظهورش را بیان فرموده اند و خداوند به وجود او جمعی از کافران را نابود می کند.[19]
4. شباهت حضرت مهدی (ع) با حضرت اسماعیل (ع).
خداوند تبارک و تعالی همان گونه که به ولادت اسماعیل (ع)بشارت داده است به ولادت قائم (ع) نیز بشارت داده است.[20] همان گونه که برای حضرت اسماعیل چشمه زمزم از زمین جوشید برای قائم (ع) نیز آب از سنگ سخت خواهد جوشید.[21]
5. شباهت حضرت حجت (ع) با حضرت یوسف (ع).
الف. ابوبصیر از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمودند: حضرت قائم (ع) شباهتی به حضرت یوسف دارد. راوی می گوید: عرض کردم آن چیست؟ فرمود: غیبت و در انتظار فرج بودن.
ب. امام باقر (ع) در قسمتی از روایت دیگری فرمود: همان گونه که امر حضرت یوسف از پدرش با وجود نزدیک بودن مسافت بین آن حضرت و پدر و خاندانش، پوشیده بود مهدی (عج) نیز با وجود نزدیکی به شیعیان، از آنان مخفی هستند.
ج. یوسف مدت طولانی غایب شد تا برادرانش بر او داخل شدند حضرت آنها را شناخت، اما آنها وی را نشناختند. امام مهدی (عج) نیز مدّتی است که غایب شده اند و در عین آن که در میان مردم راه می روند و آنان را می شناسند، امّا آنان او را نمی شناسند.
د. یوسف (ع) زیباترین اهل زمانش بود و از پیامبر اکرم (ص ) روایت شده که فرمودند: مهدی (ع) طاووس اهل بهشت است.
هـ. خداوند امر یوسف (ع) را در یک شب اصلاح فرمود که پادشاه مصر آن خواب را دید و از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: مهدی از ما اهل بیت است خداوند امر او را در یک شب اصلاح می کند.
5. شباهت حضرت امام زمان (ع) با حضرت خضر (ع).
خداوند تبارک و تعالی عمر حضرت خضر (ع) را طولانی نمود و این موضوع نزد شیعه و سنی، مورد قبول است، در مورد حضرت قائم (عج) نیز این گونه عمل کرده و عمرش را طولانی قرار داده است و همین طور از بعضی از روایات استفاده می شود که حکمت عمر طولانی حضرت خضر (ع) این است که دلیلی بر طول عمر قائم (ع) باشد.
6. شباهت حضرت (ع) با حضرت زکریا (ع).
حضرت زکریا در مصیبت حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) سه روز گریه کرد (چنان که در خبر احمد بن اسحاق آمده است[22]) قائم (ع) نیز تمام عمر و در همه زمانش[23] بر آن حضرت می گرید چنان که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است (لاندبنک صباحا و مساء و لابکین علیک بدل الدموع دما)شب و روز بر تو ندبه می کنم و به جای اشک بر تو خون می گریم.[24]
چهرۀ ظاهری امام زمان (عج)
چهره و شكل ظاهری امام زمان (ع) در روایات متعددی توصیف شده است ازجمله :
1.امام زمان (عج) بعد از شهادت پدرش هنگامی که برای نماز بر پیکر پاک پدر حاضر شدند، مردم او را مشاهده کردند در حالی که طفلی گندم گون بود و موهای فر داشت و بین دندان های جلوی او باز بود.[25]
2. سن آن حضرت زیاد و چهرهایشان جوان است به گونهای كه در نظر بیننده چهل ساله یا كمتر مینماید و از نشانههای ایشان آن است كه تا زمان وفات پیر نمیشود.[26]
3. شیخ طوسی از برخی کسانی که حضرت را در طول غیبت صغرا مشاهده کردند نقل می کند که آن حضرت جوانی زیبا رو، با بویی معطر و هیبتی عظیم بود.[27]
4. قد آن حضرت نه طولانی است و نه کوتاه، بلکه متوسط است. سر مبارکش گرد و پیشانی اش پهن است. بینی او کشیده و گونه های او صاف و بر گونۀ راستش خالی است.[28]
لازم است در مورد سن و چهرۀ ظاهری حضرت، نکاتی چند را متذکر شویم:
1. میدانیم كه سن حضرت بیش از هزار سال است و روایاتی كه سن ایشان را بین 30 تا 40 سال بیان كرده منظور این است كه در زمان ظهور چهره و سیمای نورانی حضرت در این سن است و اختلاف سن در این موضوع موجب تضاد نمی شود؛ زیرا این اعداد نشانگر سن انسان كامل و جوان است.
از حضرت امام رضا (ع) نقل شده که فرمود: علامت او این است که او از حیث سن پیر است، ولی در ظاهر جوان نشان داده می شود، به حدی که هر گاه کسی به او نظر می افکند گمان می کند که او سی ساله یا کمتر است. از جمله علامات او آن است که به مرور ایام و شب ها پیر نمی شود تا آن که مرگ او را فرا رسد.[29]
2. البته داشتن عمر طولانی سابقه دارد و اختصاص به حضرت مهدی ندارد. افرادی مثل نوح (950 سال قبل از طوفان) در قرآن آمده و یا حضرت خضر نبی که هزاران سال عمر کرده و هنوز زنده است و یا لقمان ابن عاد (3500 سال) و لقمان حکیم (4000 سال) یا زنده بودن حضرت عیسی (ع) از معمرین شمرده شده اند. توجیه علمی آن، این است که پیری و مرگ در اثر عوامل فرسایشی است، اگر آن عوامل نباشد شخص جوان میماند.[30]
محل زندگى امام زمان (عج)
در باره مكان زندگى امام زمان (عج) روايات متعددی داريم كه می توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
1. رواياتی که محل خاصى براى سكونت آن حضرت مشخص نمىكنند و جايگاه آن حضرت را در بيابانها و كوهها معرفى مىكنند. مانند روايت ابن مهزيار كه شيخ طوسى در كتاب غيبت خود آورده است.[31]
2. رواياتی که محل خاصى را براى سكونت آن حضرت مشخص کرده اند مانند روایاتى كه مدينه و پيرامون آن و يا كوه “رضوى” (در اطراف مدينه) را محل زندگی آن حضرت معرفی کرده است.[32]
یا روایاتی که مكه و “ذى طوى” (در اطراف مکه) را محل زندگی آن حضرت معرفی کرده است.[33]
3. اخبارى كه از جايگاه خاصى نام نمىبرند. فقط بيان مىدارند كه آن حضرت با مردم حشر و نشر دارد و به گونهى ناشناس زندگى مىكند.[34]
با دقت دراین روایات روشن می شود كه بين آنها هيچ گونه تضاد و ناسازگارى وجود ندارد، زيرا اصل اوّلى بر اين است كه زندگى آن حضرت به شيوه عادى و معمولى باشد. به گونهاى كه موجب حساسيت نشود و اين نوع زندگى براى خود آن حضرت هم آسانتر است. البته اين منافات ندارد كه حضرت در بيشتر وقتها در مدينه يا مكه باشد و گاهى به جهت ضرورت از مردم دورى گزيند و در كوهها و بيابانها بسر برد.[35]
جزیره خضراء و مثلث برمودا
علت این که عده ای “مثلث برمودا” را محل زندگی امام زمان (عج) پنداشته اند این است که آنان “مثلث برمودا” را همان “جزیره خضراء” دانسته اند و با این پیش فرض که “جزیره خضراء” محل زندگی امام زمان (ع) است گفته اند”مثلث برمودا” و ویژگی های خاص او ناشی از این است که امام زمان (عج) در این محل زندگی می کند.
در این باره باید گفت که موضوع «جزیره خضرا» به عنوان محل اقامت و زندگانی حضرت ولی عصر(ع) در عصر غیبت کبری، برگرفته از حکایتی است که از سوی علما و محققين مورد انكار واقع شده است و قابل پذيرش نمی باشد چرا كه مستند آن دارای ضعف و ابهام است، بنا براین اصل داستان جزیره خضراء مورد قبول نیست! و بر فرض که مورد قبول بعضی از افراد باشد تطبیق آن بر منطقه مثلث برمودا با آن ویژگی های عجیب هیچ دلیلی نداشته و قابل قبول نمی باشد. و امام زمان (ع) امام مهربان ذخیره خداوند برای نجات و هدایت بشریت است نه برای هلاکت و غرق کردن آنها، البته آن حضرت بعد از ظهور و قیام خود ریشه ستم را برکنده و جهان را پر از عدل و داد می کند.
برای آگاهی بیشتر به مقالات زیر مراجعه فرمائید:
1. ایا امام زمان(ع) در جزیره خضراء زندگی می کند؟
امام زمان (عج)، ازدواج و فرزند
زندگانى شخصى حضرت مهدى (عج) از جمله مسائلى است كه نمىتوان در آن به سادگى به علم و يقين رسيد، ولى مىتوان با بررسى روايات، احتمالى را به واقع نزديك تر دانست. در اين موضوع كه آيا امام زمان (عج) زن و فرزند دارد، سه احتمال وجود دارد:
الف- امام (عج) اساساً ازدواج نكرده است.
ب- ازدواج كرده است اما فرزند ندارد.
ج- آن جناب ازدواج كرده و فرزند هم دارد.
لازمهى پذيرش احتمال اوّل، اين است كه آن حضرت يكى از سنتهاى اسلامى را ترك گفته باشد و چنين امرى بعيد به نظر مىرسد.
البته گفته شده است كه مسئلۀ غيبت امام زمان اهم است و ازدواج مهم. مانعى ندارد كه به خاطر امر مهم تر، مسئلۀ مهم ترك شود، ولى اين گفتار مورد پذيرش نيست؛ چون ميان غيبت و ازدواج تزاحمى وجود ندارد و اين دو قابل جمع هستند.
اما در احتمال دوم؛ اگر چه اشكال احتمال اوّل وجود ندارد، اما اين سؤال بى پاسخ مىماند كه آيا همسر آن حضرت هم عمر طولانى دارد، يا آن جناب در هر زمان همسرهاى متعددى بر مىگزيند؟ دليلى در اين رابطه وجود ندارد كه موضوع را بر ما روشن كند، اما مىتوان گفت كه پذيرش ازدواج با همسرهاى متعدد، استبعادى ندارد. غيبت امام (عج) اقتضا ندارد كه آن حضرت يك همسر داشته باشد، تا همچون وی داراى عمر طولانى باشد؛ زيرا از بعضى روايات به دست مىآيد كه غيبت آن جناب غيبت عنوانى است نه شخصى.[36] لذا مىتواند با مردم به صورت ناشناس حشر و نشر داشته باشد و با آنها زندگى كند، اما كسى نداند كه ايشان امام زمان (عج) است.
اين سؤال در احتمال سوم هم مطرح مىگردد. علاوه بر اين كه بعضى اين احتمال را بعيد شمردهاند؛ زيرا اگر امام زمان (عج) فرزندانى داشته باشد، بالاخره آنها روزى به جست و جوى اصل خود مىپردازند و… و اين با فلسفه غيبت سازگارى ندارد.
در ميان روايات هم نمىتوان به دليل معتبرى دست يافت كه يكى از اين سه احتمال را تأیيد نمايد.
شيخ طوسى از امام صادق (ع) روايت كرده است كه: “لايطَّلعُ على موضِعه احدٌ من وُلْدِه و لا غيره”.[37] اما همين سخن را نعمانى به گونهى ديگر نقل كرده است: “لايطلع على موضعه احدٌ من ولى و غيره”،[38] از اين رو با وجود اين اختلاف، استناد به نقل شيخ، اطمينان بخش نيست، بلكه از جهاتى همانند علو سند و لفظ حديث، روايت نعمانى معتبرتر به نظر مىرسد؛ مثلاً از يك سو در حديث شيخ طوسى، ضمير مفرد به جاى جمع آمده است. (به جاى اين كه گفته شود فرزندان او و ديگران، آمده كه فرزندان او و ديگرى) مگر اين كه يكى از اين سه احتمال را بپذيريم:
أ- آوردن ضمير “ه” در “ولده” از اشتباهات نسّاخ بوده است.
ب- روايت خواسته است اشاره كند كه امام يك فرزند دارد.
ج- مراد از لفظ “ولد” اسم جنس است.
لذا عدهاى گفتهاند كه روايت شيخ طوسى در مقام بيان، مبالغه در خفا است، نه اين كه آن حضرت فرزندى دارد، بلكه در صدد بيان اين نكته است كه بر فرض اگر آن حضرت فرزندى مىداشت، از جايگاه و سرّ او، آن فرزندان هم آگاه نبودند.[39] از سوى ديگر اگر از اشكال سندى بعضى از متون كه در اين باب وجود دارد، صرف نظر كنيم، صراحتى در آنها مشاهده نمىشود و قابل حمل بر عصر ظهور مىباشند؛ مثلاً ابن طاووس از امام رضا (ع) نقل كرده است: “اللهم اعطه فى نفسه و اهله و ولده و ذريته”.[40] از امام صادق (ع) هم روايت شده كه “كانى ارى نزول القائم فى مسجد السهلة باهله و عياله”.[41]
عدهاى با تمسك به داستان جزيره خضرا گفتهاند كه امام (عج) فرزندانى دارد كه بر آن جزيره با نظارت آن امام ، حكومت مىكنند و… . اما بايد گفت كه اين داستان، افسانهاى بيش نيست.[42] و بيشتر به داستان تخيلى شبيه است تا داستان واقعى.
علامۀ مجلسى (ره) در اين باب مىفرمايد: چون اين داستان را در كتابهاى معتبر نيافتم، آن را در فصلى جداگانه آوردهام.[43] شيخ آقا بزرگ تهرانى آن را يك داستان تخيلى شمرده است.[44]
نتيجه: گرچه داشتن همسر و فرزند محتمل است، اما در اين باب نمىتوان به روايت معتبرى استناد كرد.[45] از سوى ديگر دليل محكم و معتبرى هم بر ترك سنت الاهى ازدواج از طرف امام زمان (عج) وجود ندارد.
خوراك و پوشاك امام زمان (عج)
حضرت همچون ديگران زندگى مىكند و از زندگى معمولى و عادى برخوردار است و آن چه در روايات به چشم مىخورد اين است كه آن حضرت از غذا و لباس به حداقل اكتفا فرموده است.
نعمانى در كتاب غيبت خود از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) دربارۀ حضرت قائم روايت مىكند كه “ما لباسه الا الغليظ و ما طعامه الاّ الجشب”،[46] “قسم به خدا لباس او جز درشت و خشن و غذايش چيزى جز جوى سفت نيست” و در روايت دیگر نیز از امام حسين (ع) آمده است كه لباس آن حضرت زبر و خشن و طعام او از جو است.[47]
اعتقاد به وجود امام زمان (عج)، و نواب آن حضرت
بحث وجود مبارک امام زمان(عج) یکی از مباحث امامت خاصه است که بعد از اثبات لزوم امام و پیشوای معصوم (برای جامعۀ بشریت در همه زمان ها) توسط دليل عقل، مطرح می شود. از جمله دلائل عقلی برهان لطف در لزوم امامت است که طبق آن امکان ندارد خداوند انسان ها را در زمانی بدون امام و رهبر معصوم رها کند. سپس با شواهد تاریخی مطمئن و شهادت افراد موثقی مانند نواب اربعه وجود حضرت اثبات می شود.
اما این که چه طیفی از مردم وجود امام زمان (عج) و چه طیفی از مردم وجود نواب اربعه و رابطه آنها را با حضرت، پذیرفتند و می پذیرند؟، باید گفت که، برای آشنایی با مؤمنین و معتقدین به آن حضرت و نائبان خاص آن حضرت کافی است به منابع روایی مراجعه شود تا معلوم گردد چگونه بزرگانی که از افراد با هوش و محقق و روشنی بودند، به وجود امام زمان(عج) اعتراف کرده اند .
برای نمونه به ذکر چند مورد اکتفا می کنیم:
الف: اعتقاد دانشمندان و فقها و علما به ضرورت و وجود حضرت مهدی (عج) و اعتقاد به نائبان آن حضرت:
1-شیخ صدوق که پیشوای محدثان شیعه است و در کتاب “کمال الدین” روایات زیادی را در زمینۀ وجود آن حضرت جمع آوری نموده است از محمد بن عثمان که از مردان نامی و دانشمندان و یکی از نواب اربعه است نقل می کند که وقتی فرزند امام عسکری(ع) به دنیا آمد حضرت پولی به من داد و فرمود: برو و برای فرزندم گوسفندی بخر و عقیقه کن. [48]
2- فضل ابن شاذان نیشابوری دانشمند بزرگ در کتاب “الغیبة” به وجود امام زمان(عج) اقرار می کند و می گوید: امام عسکری(ع) فرمودند: حجت خدا و جانشین من در نیمه شعبان سال 255 تولد یافت.[49]
3- حکیمه دختر امام محمد تقی(ع) و عمه امام عسکری (ع) از بانوان دانشمند اهل بیت بوده است که طبق نوشته شیخ صدوق در “کمال الدین” و شیخ مفید در کتاب “الاختصاص” به وجود امام زمان (عج) اقرار کرده و می گوید من شاهد ولادتش بودم و به او ایمان دارم.[50]
4-ابوسهل نوبختی یکی از دانشمندان بزرگ شیعه در زمان خود است و چنان که شیخ صدوق در “کمال الدین” می نویسد وی از امام عسکری(ع) نقل می کند که امام زمان(عج) متولد شده است. [51]
5-مؤلفین کتب اربعه از دانشمندان بزرگ زمان خود افرادی هستند که به وجود امام زمان(عج) اعتقاد کامل داشته اند از جمله کلینی در کتاب شریف “الکافی” بابی را در مولود حضرت بیان می کند و نیز بابی را در مورد غیبت دارد.[52]
هم چنین علامه مجلسی که در زمان خود استوانۀ علم و دانش بود، در “بحارالانوار” روایات زیادی را در این باره نقل می کند و به نقل از کتاب “جنة المأوی” حاج میرزا حسین نوری حکایات زیادی را از فقها و بزرگانی مانند سید ابن طاووس، علامه حلی، شیخ ابراهیم کفعمی و.. که به خدمت حضرت رسیده اند و به وجود حضرت اقرار کرده اند، نقل کرده است.[53]
همه این شواهد از دید افراد واقع بین دلیل بر آن است که این اعتقاد و ایمان به وجود حضرت مهدی در ابتدای دوران غیبت کبری مختص به دانشمندان و بزرگان علم و معرفت بوده است؛ زیرا در جو سیاسی و شرایط سختی که دشمنان اهل بیت مخصوصاً دستگاه حکومت ظالمانه وقت به وجود آورده بود تا جامعه را از وجود امام دوازدهم شیعیان محروم نمایند تحمل سختی های اعتقاد به آن حضرت تنها با تکیه بر پشتوانه علم و اعتقاد ممکن بود و عوام و افراد بی سواد جامعه، انگیزه و قدرت داشتن و حفظ چنین اعتقادی را نداشتند و غالبا دنباله رو حکومت ها و قدرت های زمان خود بودند.
ب: وجود نواب اربعه از نظربزرگان و علما و فقها
اما درباره این که آیا بزرگان و دانشمندان و افراد محقق و تیز بین هم به وجود نواب اربعه و اقرار به حقانیت آنها و رابطه آنها با حضرت ایمان داشته اند یا نه؟ باید گفت با بررسی روایاتی که در توثیق و تأیید این بزرگان از ناحیۀ امام عسکری(ع) و امام زمان (عج) صادر شده این نکته روشن می شود که اولین کسانی که به نواب اربعه امام زمان یقین و اعتقاد داشتند بهترین های عالم در همه جنبه ها یعنی امام معصوم بوده است. روایات در باره نواب اربعه زیاد است و برای نمونه تنها به چند روایت اشاره می شود:
1- امام هادی(ع) در پاسخ به این سؤال احمد بن اسحاق قمی که پرسید به هنگام عدم دسترسی به آن حضرت ، به چه کسی مراجعه کند؟ فرمود: عمری (عثمان بن سعید عمری که از نواب اربعه می باشد ) مورد اعتماد من است آنچه به شما می گوید از جانب من می گوید پس به حرف او گوش دهید و از او اطاعت کنید زیرا او امین و مورد اعتماد است.
2-.امام عسکری (ع) دربارۀ وی می فرماید: وی ثقه و امین است، او مورد اطمینان گذشتگان است، و نیز مورد اطمینان من در حال زنده بودنم و مردنم است هرچه او بگوید من گفته ام.
همچنین امام عسکری (ع)، حضرت مهدی (ع) را به چهل نفر نشان داد، آنگاه فرمود بعد از این دیگر او را نمی بینید، پس به عثمان بن سعید که از نواب اربعه است روی بیاورید، در هر چه او می گوید، از او اطاعت کنید
3-امام عسکری (ع) در بارۀ محمد بن عثمان فرمود: همانا فرزند عثمان، محمد وکیل پسرم مهدی است.
در توقیع امام مهدی(عج) خطاب به اسحاق بن یعقوب نیز درباره محمد بن عثمان و پدرش چنین آمده: “محمد بن عثمان العمری (که خدا از او و از پدرش راضی باشد)، مورد اعتماد من است و نامه او نامه من است[54]
بعد از امام معصوم(ع) این بزرگان و علما و دانشمندان بودند که به صدق و راستگویی نواب امام زمان (عج) و نیابت آنان اعتقاد پیدا کردند و افراد عامی همواره دنباله رو قدرت حاکم بر جامعه اسلامی بوده اند و در ابتدای غیبت کبری که قدرت در دست مخالفان ائمه (ع) بود هیچ اعتقادی به امام زمان و نائبان او نداشتند.
در بارۀ اعتماد بزرگان علم و دانش به آنها، روایات زیادی در کتاب های معتبر موجود است که ما برای اختصار به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:
نائب اول یعنی عثمان بن سعید هم خود از دانشمندان بوده و هم بزرگانی مانند عبدلله ابن جعفر حمیری و احمد ابن اسحاق به او ایمان داشته اند. احمد ابن اسحاق می گوید از امام عسکری(ع) در باره عثمان بن سعید پرسیدم حضرت فرمودند :هر چه او و پسرش محمد بن عثمان از طرف من بگویند از من است. ابو سهل نوبختی دانشمند و فیلسوف شیعی هم به آنها اعتقاد داشته است . و در باره آنها می گوید آنها نزد دوست و دشمن از افراد دیگر داناتر بوده اند.[55]
شیخ طوسی در کتاب هایی که در علم رجال تألیف کرده است از آنها به بزرگی یاد کرده و به نیابت آنها اقرار داشته است. [56]
شیخ صدوق در کتاب “کمال الدین” توقیعاتی را از ناحیه حضرت در مورد آنها نقل می کند و از آنها به بزرگی یاد می کند و به نیابت آنها معتقد است.[57]
علامه حلی در باره عثمان بن سعید که از نواب اربعه است می گوید :”او و پدرش هر دو از نواب خاص حضرت بوده اند و نزد شیعه دارای منزلت بسیار می باشند و از آنها به بزرگی و وثاقت یاد می کند و به وکالت آنها اقرار می کند.[58]
بنا براین با توجه به دلایل و شواهدی که بیان شد به خوبی روشن است که اعتقاد به وجود امام زمان(عج) و نیابت نواب اربعه در زمان غیبت مساله ای است که هم امامان معصوم(ع)که بهترین افراد بشر هستند به آن اعتقاد داشته اند و آن را بیان کرده و بشارت داده اند و هم بزرگان علما و فقها در عصر غیبت کبری که افرادی محقق و دانشمند و روشن و دقیق در همه مسائل بوده اند، این موضوع را پذیرفته اند.
ارتباط با امام زمان (عج)
در ارتباط ما با امام زمان (عج)، آن حضرت به عنوان یک طرف این رابطه، ما را به خوبی می شناسد، چنان که در روایات آمده است که آن حضرت همۀ شیعیان را دوست دارد و نسبت به احوال همۀ آنها آگاه است. در روایتی آمده است که امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید (ره) فرمود: “انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم”؛[59] یعنی ما نسبت به احوال شما بی تفاوت نیستیم و یاد شما را فراموش نمی کنیم. این شناخت و علاقه و محبت در بالاترین درجه است.
طرف دیگر این رابطه ما هستیم، مسلماً کسی که اصلاً امام زمان خود را نشناخته و یا به درستی او را نمی شناسد، اصولاً نمی تواند با او ارتباط داشته باشد.
جریان یک ارتباط از شناخت آغاز می شود و سپس باعث محبت قلبی شده و در نهایت به ارتباط حضوری و تنگاتنگ و صمیمانه می انجامد.
اگر کسی بتواند آن قدر ارتباط عمیق قلبی خود با حضرت را محکم کند که شایستگی حضور در پیشگاه قدس او را پیدا کند، قطعا امکان چنین حضوری برای او فراهم است. ما در احوال بسیاری از علما و بزرگان و افراد خود ساختۀ بی ادعا می خوانیم که به سر منزل مقصود و نهایت درجۀ یک ارتباط عاشقانه رسیده اند و حقیقتا به محضر آن حضرت مشرف شده اند، البته بعضی از آنها هنگام ملاقات حضرت را نشناخته اند و بعداً متوجه شده اند که شخص مورد ملاقات حضرت صاحب الامر (عج) بوده است. مثل ماجرای حاج علی بغدادی و حاج سید احمد رشتی که ماجرای ایشان در کتاب “مفاتیح الجنان” نقل شده و داستان های بسیار دیگر.[60] و [61]
ارتباط با امام زمان (عج) به دو صورت قابل تصور است. 1. حضوری، 2. قلبی. حال سؤال این است که آیا این دو نوع ارتباط امکان پذیر است؟ برای دریافت پاسخ مناسب هریک را مستقلا بررسی می نماییم:
1. ارتباط حضوری؛ یعنی این که شخص به محضر امام حضور فیزیکی پیدا کند. این قسم نیز به دو گونه قابل تصور است:
الف- امام را ببیند ولی نشناسد.
این قسم بنابر روایات برای همه امکان دارد و اتفاق می افتد. مرحوم صدوق از یکی از نواب خاص آن حضرت نقل می کند: امام زمان (عج) هر سال در موسم حج شرکت می کنند، او مردم را می بیند و می شناسد ولی مردم او را می بینند و نمی شناسند[62]. پس رؤیت حضرت نه تنها امکان دارد، بلکه اتفاق هم می افتد، ولی شاید نتوان چنین چیزی را ارتباط نامید و منظور سؤال کننده هم نباید چنین ارتباط و رؤیتی باشد.
ب- امام را ببیند و بشناسد.
در این که این نوع ارتباط حضوری؛ یعنی شخص در محضر امام باشد، امام را ببیند و بشناسد امکان دارد یا نه؟ در جواب باید گفت: بله امکان دارد چون مقتضی موجود است و مانع مفقود؛ یعنی دلیلی ندارد اگر شخصی به لحاظ آمادگی معنوی و دوری از گناه، قابلیت و شایستگی داشته باشد حضرت با او ملاقات نکند! پس این امکان وجود دارد، مگر این که مصلحتی در عدم ملاقات باشد. علاوه بر این داستان های زیادی از علما و بزرگان و اولیا الله نقل شده که ایشان خدمت حضرت شرفیاب شده اند. بعضی از آنها حضرت را در حین ملاقات می شناختند و برخی دیگر بعد از ملاقات متوجه شدند که در محضر امام زمان خود بودند، اما ارتباط فقط منحصر به ارتباط حضوری به شکل ملاقات نیست. گر چه این نوع ارتباط بسیار لذت بخش و مفید است، ولی به راحتی نصیب هر کسی نمی شود. آنچه مهم است ارتباط قلبی است و عمل به دستورات حضرت در عصر غیبت.
2. ارتباط قلبی؛ یعنی شخصی بدون این که در محضر امام حضور فیزیکی داشته باشد، قلب و روحش با امام ارتباط بر قرار کند، اعم از این که با زبانش با امام سخن بگوید و برای او دعا کند یا با قلبش سخن بگوید.
آیا چنین ارتباطی ممکن است و اگر ممکن است چه راه هایی برای برقراری بهتر این ارتباط هست؟
در پاسخ عرض می کنیم بله؛ چنین ارتباطی ممکن است. ائمه (ع) در هر حال، در هر زمان و در هر مکان که باشیم صدای ما را می شنود و از حال ما خبر دارند، ما در اذن دخول حرم ائمه اطهار (ع) می گوییم: “اشهد أنک تسمع کلامی و تشهد مقامی”؛[63] یعنی گواهی می دهم که تو کلام مرا می شنوی و شاهد موقعیت من هستی. روایات زیادی هست که دلالت بر این دارند که ائمه و پیامبر اکرم (ص) از حال ما خبر دارند. در ماجرای اویس قرنی می خوانیم که او علاقۀ زیادی به پیامبر داشت، اگر چه بسیار علاقه مند بود که آن حضرت را ببیند، ولی هیچ وقت موفق به دیدار محبوبش نشد و در عین حال پیامبر از او و از عشق او کاملاً با خبر بود. در روایتی فرمود : “رائحۀ بهشت از جانب قرن می وزد، ای اویس چقدر مشتاق توام. هر کس او را دید سلام مرا به او برساند. حضرت در ادامۀ حدیث می فرماید: او هرگز مرا نخواهد دید و بعد از من در رکاب علی (ع) در صفین به شهادت می رسد.[64]
پس حجت خدا شاهد بر احوال ماست و از آنچه در دل داریم، بر زبان جاری کنیم یا نکنیم، با خبر است. پس ما به راحتی در هر حال می توانیم با امام خود سخن بگوییم و با او ارتباط داشته باشد.
بنابراین، ارتباط با امام زمان (عج) ممکن است. با خواستن و سعی و تلاش هم می توان هم ارتباط قلبی خود را با آن عزیز تقویت کرد و هم با نهایت کوشش و بندگی و دوری از گناهان به حضور حضرت شرفیاب شد. حتی می توان به جایی رسید که خود حضرت به دیدار انسان بیاید. البته باید به این نکته توجه کرد که اگر کسی این اعمال را انجام داد و باز هم موفق به دیدار نشد، نباید ناامید گردد. باید در کسب آمادگی و شایستگی بیشتر تلاش کند. البته نباید از این مطلب غفلت ورزید که چه بسا انسانی شایستگی لازم را پیدا کند، اما رسیدن به محضر امام به دلایلی به مصلحت او نباشد. 3
دیدار امام زمان (عج)
اصل رؤیت و ملاقات با امام زمان در عصر غیبت امکان پذیر است. بسیاری از بزرگان که در عدالت آنان شکی نیست و می توان بر سخن آنان اعتماد کرد، جریان ملاقات یا دیدار خود با امام زمان (ع) را نقل کرده اند. حتی کتاب هایی درباره این دیدارها نگاشته اند و در آنها نام کسانی را که توفیق این زیارت را یافته اند ذکر کرده اند. این دیدارها هم در دوران غیبت صغرا و هم در عصر غیبت کبرا رخ داده است[65].
در طول غیبت صغرا که حدود 70 سال به طول انجامید، حضرت ولی عصر (عج) به وسیله نایبان خاص که خود تعیین کرده بودند، با مردم ارتباط داشتند. این نواب چهار گانه هر کدام یکی پس از دیگری، مدتی نیابت امام را عهده دار بودند. در طول این غیبت کوتاه مدت، هم این نایبان با امام ملاقات داشتند و هم گاه غیر این نواب نیز توفیق زیارت آن ماه تابان را می یافتند.
نائب خاص دوم، محمد بن عثمان عمری بود که بعد از پدر خود عثمان بن سعید به دستور امام عصر منصب نیابت را بر عهده گرفت و حدود 40 سال این سفارت را دارا بود.
از خود محمد بن عثمان روایت شده است که در جواب پرسش عبد الله بن جعفر حمیری که از وی پرسیده بود: آیا امام زمان را ملاقات کردهای؟ پاسخ داد: آخرین باری که حضرت را مشاهده کردم در بیت الله الحرام بود، در حالی که حضرت دعا می کرد و می گفت: “بار پروردگارا آن چه را به من وعده داده ای محقق ساز”.[66]
هم چنین محمد بن عثمان گفته است امام را در حالی دیدم که پرده کعبه را در مستجار گرفته و می گفت: “پروردگارا از دشمنانت انتقام بگیر”.[67]
از محمد بن عثمان نقل شده است که می گفت: سوگند به خدا که امام عصر (عج) هر سال در موسم حج حضور می یابند. او مردم را می بیند و آنها را می شناسد. مردم نیز او را می بینند، ولی نمی شناسند.[68]
شواهدی که این سخن محمد بن عثمان را تأیید می کنند:
1. امام صادق (ع) می فرماید: “مردم امام خود را از دست می دهند او در موسم حج حضور می یابد و مردم را می بیند، ولی مردم او را نمی بینند”.[69]
2.در سیره عملی ائمه (ع) شاهد هستیم که خود این بزرگان می کوشیدند حج را ترک نکنند؛ به گونه ای که درباره امام حسن مجتبی (ع) گفته اند که حضرت بیش از بیست بار با پای پیاده در حج حضور یافتند.
در کتاب های فقهی نیز، فقها بابی را برای استحباب حج در هر سال و مداومت بر آن اختصاص داده اند.[70]
بعید است که حضرت امام عصر از این فضیلت محروم شوند و سفارشی را که اجداد بزرگوارشان کردهاند، به کار نبندند. از این رو می توان گفت یکی از جاهایی که حضرت در آن جا زیاد حضور می یابند، حرم خدا است؛ به ویژه در ایام حج.
3. از روایات استفاده می شود که حضرت ولی عصر (عج) به دور از مردم و اجتماع نیستند، بلکه حضرت با مردم و در میان آنها هستند و در اجتماعات شرکت می کنند، ولی مردم او را نمی شناسند. یکی از اجتماعات مهم در اسلام در ایام حج تشکیل می شود که به احتمال قوی حضرت در این محفل عظیم معنوی حضور دارند.
آثار اعتقاد به امامی زنده
تبیین این مسئله در گرو تبيين فلسفه غيبت و مقوله انتظار و همچنین روشن شدن بركات وجود حضرت مهدى (عج) در دوران غيبت است. اما علت غيبت، سرّى است از اسرار و ما را بدان راهى نيست.[71] ولى به كمك روايات و عقل به بعضى از حكمتهاى آن مىتوان دست يافت. اين حكمتها را مىتوان در دو بخش طرح كرد:
1. آنچه كه به حضرت مهدى (عج) مربوط مىشود.
2. آنچه كه مربوط به امور ديگر است.
اما بخش اوّل:
الف- در روايات آمده است كه حضرت غايب شده است تا بيعت احدى در گردن آن حضرت نباشد.[72]
ب- گاهى نجات از خطر قتل به عنوان فلسفه غيبت آن حضرت شمرده شده است.[73]
ج. بناست آن حضرت دنيا را متحول ساخته و دست به اصلاح همه جانبه بزند و تمدنى كه بر اساس زور و زر و تزوير است، از ريشه بر كند و بر اساس ارزشهاى الاهى تمدنى نو بنيان نهد، اين امكان ندارد، مگر این که مردم جهان تجربه حکومت ها و تمدن های مختلف را دیده باشند و ناکامی آنها را در تحقق آرمان های بشریت به چشم مشاهده کرده باشند تا انتظار جهانی برای تشکیل حکومت حضرت تحقق پیدا کند و زمینه پذیرش آن فراهم آید.
بخش دوم:
الف- امتحان بندگان از جمله مسائلى است كه در روايات به عنوان فلسفۀ غيبت، بيان گرديده است.
امام موسى بن جعفر (ع) فرمود: “هنگامی كه پنجمين فرزند امام هفتم غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را از دين خارج كند. اى پسر من! براى صاحب الامر ناچار غيبتى خواهد بود، به طوری كه گروهى از مؤمنان از عقيده بر مىگردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگانش را امتحان مىكند”.[74]
ب- انتظار فرج عاملى در جهت خودسازى است.
انتظار، مقولهاى است كه در پرتو غيبت معنا پيدا مىكند. تا غيبتى نباشد انتظارى محقق نمىشود. انتظار حكومت حق در واقع از دو عنصر نفى و اثبات تركيب يافته است. بی گانگى با وضع موجود و عشق و علاقه به وضع بهتر. اگر اين دو جنبه، در روح انسان به صورت ريشهاى رسوخ كند، سرچشمۀ دو اثر خواهند بود كه عبارت اند از: ترك هرگونه همكارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد از يك سو، و جلب آمادگىهاى جسمى و روحى براى شكل گرفتن آن حكومت واحد جهانى از سوى ديگر. اين دو، عامل تحرك و آگاهى و بيدارى انسان است. از اين رو است كه انتظار فرج “عبادت” قلمداد شده است،[75] و منتظران همانند كسانىاند كه در خيمه حضرت مهدى (عج) يا زير پرچم او هستند.[76]
انتظار انقلابى كه در آن گناهكاران و ستمگران و… جايى ندارند، مستلزم آن است كه منتظر خود را به گونهاى بسازد كه از اين دسته نباشد.
اگر اين مسئله، ضميمه شود به رواياتى كه بيان مىدارند؛ امام زمان (عج) در دوران غيبت به طور مداوم مراقب حال پيروان خويش است و همه هفته بر اعمال آنها نظر مىافكند،[77] مىتوان به دست آورد كه اثر تربيتى اعتقاد به امام زنده، بيش از اعتقاد به امامى است كه در آينده متولد مىشود و حكومت واحد جهانى را تشكيل مىدهد.
ج- انتظار علاوه بر اين كه موجب خودسازى فردى است، عامل خودسازى اجتماعى هم مىباشد؛ زیرا برنامهاى كه انتظار آن را مىكشيم، فردى نيست، لذا منتظر واقعى، در اصلاح ديگران هم مىكوشد.
د- منتظران واقعى نه تنها با گسترش فساد مأيوس نمىشوند، بلكه وصول به هدف را در برابر خويش مىبينند، لذا در فساد حل نمىشود.[78]
گر چه عدم يأس و مستهلك نشدن در فساد با فرض تولد امام زمان (عج) در زمان مقرر ظهور، هم قابل تصور است، اما بديهى است كه با فرض زنده بودن ايشان و… اين دو اثر هم گستردهتر است و هم با دوامتر.
ظهور امام زمان همان قیام او است
در روایات معتبر علائمی برای ظهور امام زمان (عج) بیان شده است.که با پدیدارشدن حتمی آن علائم آن حضرت ظهور کرده و قیام خود را به جهانیان اعلام می دارند. و به عبات دیگر می توان گفت منظور از ظهور همان قیام آن حضرت می باشد. چرا که ظهور و حضور امام زمان (عج) به منظور قیام در مقابل ظلم و ستم و اجرای دستورات اسلام ازجمله عدالت است. بنابراین علائم ظهور امام زمان (عج) همان علائم قیام آن حضرت می باشند.
برای اطلاع از علائم ظهور و قیام مراجعه شود به:
1. نمایه: گسترش ظلم و ظهور امام زمان (عج)، سؤال شماره 1373 (سایت: 1401).
2. نمایه: علایم ظهور امام زمان (عج)، سؤال شماره 219 (سایت: 2032).
3. نمایه: ويژگي هاى جامعهى بعد از ظهور حضرت مهدى (عج)، سؤال شماره 127 (سایت: 1373).
علت ظهور نکردن امام زمان(عج)
غیبت امام زمان(عج) دارای حکمت هایی است که برخی از آنها برای ما بیان شده و برخی نامشخص و نامعلوم است. برخی از امور را می توان از حکمت های غیبت بر شمرد، 1. امتحان و آزمایش بندگان خدا[79]، 2. محفوظ ماندن از بیعت با ستمکاران[80]، 3. حفظ اولاد مؤمن افراد کافر. روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: خدا در صلب کافران و منافقان نطفه افراد با ایمانی را به ودیعه نهاده است به همین جهت بود که علی (ع) از کشتن پدران کافر خودداری نمود تا اولاد مؤمن از آنان به وجود آید و بعد از آن به هر یک از آنان دست می یافت به قتلش مبادرت می کرد. همچنین قائم (عج) ما اهل بیت ظاهر نمی شود تا اینکه امانت های الهی از صلب کافران خارج شوند بعد از آن ظاهر می شود و کفار را به قتل می رساند.[81]
ولی همه علل غیبت آن حضرت برای ما شناخته شده نیست؛ چنانکه بعضى از روايات بيانگر اين نكتهاند كه امامان معصوم از علت اصلى غيبت آگاهند، اما مأمور به بيان آن نيستند؛ لذا سر بسته و به طور اجمال حكمتهايى از آن را بيان كردهاند؛ دليل اين ادّعا روايت عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق( عليهالسلام ) است كه امام به وى فرمود:
براى صاحب امر غيبتى است كه چارهاى از آن نيست. هر مبطلى در آن شك مىكند. به او گفتم: فدايتان شوم، (غيبت) براى چيست؟ فرمود: براى امرى كه اجازه ی كشف آن را براى شما نداريم. گفتم: حكمت غيبت او چيست؟ فرمود: حكمت غيبت او همان حكمت غيبت حجتهاى خداوند قبل از او است. حكمت آن كشف نمىشود مگر بعد از ظهور او. همان طور كه حكمت سوراخ كردن كشتى و كشتن پسر و برپايى ديوار توسط حضرت خضر( ع (براى حضرت موسى( ع ) كشف نشد مگر هنگام جدايى آنها.[82]
عوامل ظهور امام زمان (عج)
هر چند عامل اصلی ظهور امام زمان (عج) “ارادۀ الاهی” است، ولی آنچه که انسان ها به عنوان زمینه سازی ظهور می توانند انجام دهند، ایجاد آمادگی در خودشان است؛ چون هر انقلاب و نهضتی كه برای هدف معینی به وجود می آید، در صورتی پبروز است كه زمینه های آن از هر جهت فراهم باشد، در غیر این صورت انقلاب با شكست روبرو خواهد شد.
قیام امام زمان (عج) از این قاعده مستثنی نیست و در صورتی می تواند پیروز شود كه شرایط آن فراهم گردد.[83]
پس آمادگی مردم از علل و عوامل مهم ظهور است؛ یعنی عموم مردم خواستار آن حضرت باشند و افكار عمومی برای تأیید و پشتیبانی ایشان مهیا باشد. به عبارت دیگر باید عوامل اختیاری و قابل تغییر غیبت آن حضرت را بر طرف نمود.
توضیح این که بر اساس آنچه در روایات، در بارۀ عوامل غیبت آمده، برخی از آنها در اختیار ما نیست و قابل تغییر نمی باشد مانند:
1. بیعت کسی بر عهدۀ آن حضرت نباشد.[84]
2. محافظت ایشان از خطر کشته شدن.[85]
3. آزمایش الاهی.[86]
4. علل ناشناخته؛ چنان که بعضى از روایات بیانگر این نكتهاند كه امامان معصوم از علت اصلى غیبت آگاه اند، اما مأمور به بیان آن نیستند. لذا سر بسته و به طور اجمال حكمتهایى از آن را بیان كردهاند. دلیل این ادّعا روایت عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق (ع) است كه امام به وى فرمود: براى صاحب امر غیبتى است كه چارهاى از آن نیست. هر مبطلى در آن شك مىكند. به او گفتم: فدایتان شوم، (غیبت) براى چیست؟ فرمود: براى امرى كه اجازۀ كشف آن را براى شما نداریم. گفتم: حكمت غیبت او چیست؟ فرمود: حكمت غیبت او همان حكمت غیبت حجتهاى خداوند قبل از اوست. حكمت آن كشف نمىشود، مگر بعد از ظهور او. همان طور كه حكمت سوراخ كردن كشتى و كشتن پسر و برپایى دیوار توسط حضرت خضر براى حضرت موسى (ع) كشف نشد، مگر هنگام جدایى آنها.[87]
روشن است که این عوامل در اختیار انسان ها نیست تا بتوانند تغییر دهند.
اما برخی دیگر از عوامل غیبت قابل تغییر است. چنان که در برخى از توقیعات شریفه به این مسئله اشاره شده است كه بىوفایى مردم و گناهان آنان زمینه ساز غیبت حضرت حجت شده است.
“اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلى در وفاى به عهدى كه بر ایشان است عنایت مىفرمود مباركى دیدار ما براى ایشان به تأخیر نمىافتاد و در سعادت مشاهده ما با معرفتى شایسته و درست شتاب مىشد. چیزى ما را از ایشان محبوس نكرده است، مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندى است كه از آنها به ما مىرسد”.[88]
مضمون این توقیع آن است كه بىوفایى شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آن حضرت موجب طولانىتر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است. پس همدلى شیعیان در وفاى به عهد [آن حضرت] مىتواند عاملى براى تعجیل در ظهور باشد.[89]
علاوه بر این مطالب باید توجه داشت که مردم در عصر غیبت، افزون بر تكالیف عمومى، در خصوص مسئلۀ غیبت وظایفى بر دوش دارند که با انجام آنها ضمن وصول به اجر و ثواب، گامهایى نیز در زمینۀ ظهور برخواهند داشت که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف- صبر:
در روایتى امام رضا (ع) مىفرماید: چه قدر نیكو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدى این سخن خداوند را كه: “فارتقبوا اِنّى معكم رقیب”. و این سخن او كه: فانتظروا اِنّى معكم من المنتظرین. منتظر باشید من هم با شما در انتظارم. همانا فرج پس از ناامیدى مىآید و كسانى كه قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند. [90]
تعبیر “علیكم بالصبر” صراحت دارد، در این كه وظیفۀ شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است. البته روشن که صبر به معنای استقامت داشتن در اعتقاد و عمل و طی نمودن خط و مکتب آن حضرت است.
ب- انتظار:
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبى معلوم مىشود، ولى دربارۀ انتظار باید گفت: پیامبر و ائمۀ اطهار با تأكید بسیار بر این امر پاى فشردهاند. در روایتى از پیامبر (ص) مىخوانیم كه فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.[91]
على) ع) در پاسخ كسى كه از وى پرسید: كدام عمل نزد خداوند محبوبتر است؟ فرمود: انتظار فرج.[92]
امام صادق (ع) مىفرماید: نزدیكترین حالت بنده به خداوند و راضىترین چیز نزد او این است كه هرگاه حجت خدا از آنها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آنها پوشیده شود و مكانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند[93].
روشن و بدیهی است كه انتظار بر دو قسم است: انتظار تكوینى و انتظار تشریعى.
در انتظار تكوینى، منتظر بودن بیشتر به شكل منفى و همراه با سستى صورت مىگیرد، اما انتظار تشریعى، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، كلام امام سجّاد) ع) است كه مىفرماید: منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آنها عقل و فهم و شناختى عطا فرموده است كه غیبت در نزد آنان به منزلۀ مشاهده گردیده است. آنان را در آن زمان به منزلۀ مجاهدان با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) قرار داده است. آنان حقیقتا خالصند و شیعیان راستین و دعوت كنندگان به دین خدا در پنهان و آشكارند.[94]
منتظر واقعى در بعد علمى، آن چنان معرفتى دارد كه غیبت براى او همانند مشاهده است؛ یعنى در شناخت امام زمان خود، شك و تردید ندارد و در بعد عملى آشكارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفى دست بر دست مىگذارد و به بهانه این كه كارى از ما ساخته نیست و كارى براى زمینه سازى ظهور نمىكند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود مىافزاید، خود را آمادۀ ظهور مىنماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر كند.
چكیدۀ سخن آن كه در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.
ج- دعا:
در برخى روایات عمدهترین وظیفۀ عصر غیبت را دعا دانستهاند. از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب كه به وسیلۀ محمد بن عثمان دریافت شده است، فرمود: برای تعجیل در فرج زیاد دعا کنید… .[95]
د- انقطاع:
در روایتى از امام صادق (ع) مىخوانیم كه فرمود: “همانا این امر (ظهور مهدى) نمىآید شما را مگر پس از ناامیدى”.[96]
در روایت دیگرى امام رضا (ع) مىفرماید: “همانا فرج پس از ناامیدى مىآید و كسانى كه پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند”[97].
این بدان معناست كه تا انسان چشم امید به قدرتهاى غیرالاهى داشته باشد، عطش عدالت مهدوى در او وجود ندارد و آن گونه كه بایسته و شایسته است، مهدىجو و مهدىخواه نخواهد بود.
شاید به همین جهت یكی از نشانههای آغاز انقلاب امام زمان، فراگیری ظلم و جور در جهان بیان شده است. این مطلب را از دو راه میتوان ثابت كرد:
1. پبامبر گرامی فراگیری ظلم و جور را، نشانۀ آغاز انقلاب دانسته و در حدیثی كه محدثان اسلامی نقل كردهاند، فرموده است: زمین را پر از قسط و عدل میكند، چنان كه از ظلم و جور پرگردد.[98]
2. فشار و اختناق هرگاه از حدّ بگذرد، مایۀ انفجار میگردد. انفجارهای اجتماعی، مانند انفجارهای مكانیكی است كه در درجۀ معینی از فشار، انفجار رخ میدهد. در حقیقت گسترش فساد به وسیلۀ ضحاكان زمان، انقلاب را نزدیك تر میكند، در نتیجه بذرهای انقلاب را آبیاری مینماید، تا لحظهای كه بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذیرد. البته باید توجه داشت که صرف گسترش فساد كافی نیست، بلكه رشد آگاهی هم در این زمینه لازم است.
مقصود از بالا رفتن سطح آگاهی، این است كه انسانها، به موقعیت و ارج وجود خود پیببرند و تحمل ظلم و فساد را زندگی ننگین و مرگباری تلقی كنند كه شایستۀ مقام انسان نیست. آن گاه با ارزیابی شرایط و امكانات خود و ستم قدرتهای طاغوتی، بذر انقلاب را در سرزمین مستعد و آماده بپاشند و از راه های گوناگون، در آبیاری آن بكوشند. ناگفته پیداست، تا زمانی كه در تودهها چنین آگاهی پدید نیاید و انسان ها بر ارزش خود واقف نگردند و امكانات خود و طرف را درست نسنجند، انقلاب كوری رخ میدهد كه نمیتواند، مصالح مردم را تضمین كند.
به عبارت روشنتر، برای تحقق یك انقلاب، تنها گسترش فساد و یا وجود یك رهبر لایق كافی نیست، بلكه علاوه بر این، آمادگی روحی و فكری لازم است كه مردم در موقع مناسب بهای انقلاب را كه همان ایثارگری و شهادت در راه هدف است، بپردازند. در غیر این صورت، سستی، تنبلی و اكتفا به وضع موجود، در روح جامعه لانه میگزیند، و اندیشۀ انقلاب به ذهن آنان راه پیدا نمیكند و با تمسك به منطق “موسی به دین خود، عیسی به دین خود”، و یا “هر كس باید گلیم خود را از آب بیرون ببرد”، “من چه كار به كار دیگران دارم” و امثال این جملات، وضع موجود را كه توأم با یك نوع راحتطلبی است، بر قیام و انقلاب و تحمّل زندان و شكنجه و قتل و اعدام ترجیح میدهد.[99]
علاوه این که برای تحقق قیام حضرت مهدی (عج)، یك ارتش مهیا و نیروی ضربتی كارآمد لازم است كه پشت سر امام (عج) ایستاده و گوش به فرمان وی باشد. از این جهت باید در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعیض، افراد فداكاری پرورش یابند، تا پیامآور بهار عدالت باشند. این گروه باید به نیروی ایمان و تقوا مجهز گردند، و جانباز و فداكار باشند.
به طور خلاصه، گسترش فساد و ظلم، اگر منجر به “انظلام”؛ -یعنی پذیرش ظلم و ستم- بشود، هیچگاه زمینۀ قیام علیه آن نخواهد شد. بلكه تنها در صورتی مفید است كه مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت و نیكی باشد. بدیهی است كه این مقدمه نیز هیچ گاه عملی نخواهد شد، مگر زمانی كه مردم، بدی ظلم را بدانند و در برابر آن، مظاهر صلاح و تقوای فردی و اجتماعی را نیز بشناسند و تنها راه این شناخت، دعوت مردم به سمت صلاح و تقواست.
احادیث فراوانی داریم كه گروهی در زمان های مختلف با حركت های اصلاح گرانه در جوامع بشری، زمینه ساز ظهور حجت خواهند بود. این احادیث در برخی از كتاب ها گرد آمده است.[100]
در این جا به یكی از این احادیث اشاره می کنیم: صاحب كشف الغمة از پیامبر (ص) نقل می كنند كه فرمود: “مردمی از مشرق خروج می كنند و برای حضرت مهدی زمینه سازی می كنند”.[101]
هـ- تقوا و دوری از گناه:
در احادیثی كه پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع)، وظایف منتظران را معین كردهاند، همه جا سخن از تقوا، ورع، عفاف، صلاح، سداد، دوری از گناه و قرب به خداست. به عنوان نمونه، امام صادق (ع) فرمود: “هر كس خشنود میشود كه از اصحاب قائم (ع) باشد، پس باید منتظر باشد و به ورع و اخلاق نیكو عمل كند، در حالی كه منتظر است. اگر چنین شخصی، پیش از ظهور حضرتش بمیرد، اجر او مانند كسی است كه زمان ظهور آن حضرت را درك كرده است. پس (در جهت نیكیها) بكوشید و منتظر باشید. (این انتظار) گوارا باد بر شما ای گروه رحمت شده”.[102]
علمای گذشتۀ ما، دربارۀ وظایف و تكالیف منتظران در زمان غیبت، كتاب هایی مستقل نوشته یا فصولی از كتاب های خود را اختصاص دادهاند، مانند کتاب “نجم الثاقب” تألیف مرحوم حاج میرزا حسین نوری (متوفی 1327)، دو کتاب “مكیال المكارم” و “وظیفه مردم در زمان غیبت امام زمان (ع)” تالیف مرحوم میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی (متوفی 1348). در این كتاب ها و مشابه آنها تنها بر اساس روایات ائمه (ع) به عوامل ظهور و وظایف منتظران اشاره شده است، البته از نظر عقلایى نیز مىتوان گفت: تشكیل حكومت جهانى با آن عظمت و شكوه، به صورت دفعى هر چند محال نیست، اما دلیل عقلى یا نقلى معتبر بر چنین وقوعى نداریم. هر چند ممكن است خود ظهور به دلیل عدم توقیت (بیان نشدن وقت)، به طور “دفعی” و ناگهانى صورت گیرد، اما قطعا نمىتوان گفت بدون هیچ زمینهاى انجام مىشود.
شهید مطهرى مىنویسد: بعضى از علماى شیعه كه به برخى از دولتهاى شیعى معاصر خود حسن ظن داشتهاند، احتمال دادهاند كه دولت حقّى كه تا قیام مهدى موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.[103]
این سخن بیانگر آن است كه علماى شیعه به حكومت زمینهساز عقیده داشتهاند و این یك امر طبیعى است؛ چرا كه وقتى انسان منتظر مهمان عزیزى باشد، سعى مىكند فضا و مكان و استقبال كنندگان را در حد امكان، با مقام فرد منتظر كاملاً همانند كند. چگونه ممكن است فرد منتظر، در انتظار كسى باشد كه به دلیل اجراى عدالت، پیاده كردن احكام الاهى و جلوگیرى از فحشا، محكوم دادگاه او و طعمۀ شمشیر وى باشد؟
آیت اللّه مكارم شیرازى، دربارۀ آمادگىهاى لازم براى حكومت جهانى مىنویسد: براى این كه دنیا چنان حكومتى را پذیرا باشد، چند نوع آمادگى لازم است:
1. آمادگى فكرى و فرهنگى؛ یعنى سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند؛ مثلاً مسئلۀ “نژاد” یا “مناطق مختلف جغرافیایى” مسئلۀ قابل توجهى در زندگى بشر نیست و تفاوت رنگها و زبانها و سرزمینها نمىتواند بشر را از هم جدا سازد.
2. آمادگى اجتماعى؛ مردم جهان باید از ظلم و ستم و حکومت های موجود خسته شوند، تلخى این زندگى مادى و یك بعدى را احساس كنند و حتى از این كه ادامۀ این راه یك بعدى ممكن است در آینده مشكلات كنونى را حل كند، مأیوس گردند.
3. آمادگىهاى تكنولوژى و ارتباطى؛ بر خلاف آنچه بعضى مىپندارند كه رسیدن به مرحلۀ تكامل اجتماعى و رسیدن به جهانى آكنده از صلح و عدالت، تنها با نابودى تكنولوژى جدید امكانپذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یك حكومت عادلانه جهانى نخواهد بود، بلكه شاید بدون آن وصول به چنین هدفى محال باشد. سپس مىافزاید معجزه، استثنایى است منطقى در نظام جارى طبیعت، براى اثبات حقانیت یك آیین آسمانى، نه براى ادارۀ همیشگى نظام جامعه.[104]
4. آمادگىهاى فردى؛ حكومت جهانى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانى است تا بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعى را به دوش بكشد.
این در درجۀ اوّل نیاز به بالا بردن سطح اندیشه، آگاهى، آمادگى روحى و فكرى براى پیاده كردن آن برنامۀ عظیم را دارد. منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى نمىتواند نقش تماشاچى داشته باشد.[105]
شرایط ظهور امام زمان(عج)
از آنجا که نهضت امام زمان(عج) یک انقلاب جهانی و همه جانبه است، برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد (توجه شود که قرار نیست حضرت بر مبنای اعجاز حکومت کند) می خواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و دینی را برطرف سازد و سرتاسر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند. یک چنین انقلاب عمیقی باید از درون دل های جهانیان سرچشمه بگیرد. بنابراین تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و برای پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد مهدی موعود (ع) ظاهر نخواهد شد.[106]
هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روایت کرده که فرمود: تا همه اصناف مردم به حکومت نرسند صاحب الامر قیام نمی کند برای اینکه وقتی حکومتش را تشکیل داد کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می رسیدیم با عدالت رفتار می کردیم.[107]
براى اين كه دنيا چنان حكومتى را پذيرا باشد، چند نوع آمادگى لازم است:
الف). آمادگى فكرى و فرهنگى: يعنى سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند مثلاً مسأله «نژاد» يا «مناطق مختلف جغرافيايى» مسأله قابل توجهى در زندگى بشر نيست و تقاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمىتواند بشر را از هم جدا سازد.
ب). آمادگى اجتماعى: مردم جهان بايد از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخى اين زندگى مادى و يك بعدى را احساس كنند و حتى از اين كه ادامه اين راه يك بعدى ممكن است در آينده مشكلات كنونى را حل كند، مأيوس گردند.
ج). آمادگىهاى تكنولوژى و ارتباطى: بر خلاف آن چه بعضى مىپندارند كه رسيدن به مرحله تكامل اجتماعى و رسيدن به جهانى آكنده از صلح و عدالت، تنها با نابودى تكنولوژى جديد امكانپذير است، وجود اين صنايع پيشرفته نه تنها مزاحم يك حكومت عادلانه جهانى نخواهد بود، بلكه شايد بدون آن، وصول به چنين هدفى محال باشد؛ چون معجزه، استثنايى است منطقى در نظام جارى طبيعت، براى اثبات حقانيت يك آيين آسمانى؛ نه براى اداره هميشگى نظام جامعه.[108]
د). آمادگىهاى فردى: حكومت جهانى قبل از هر چيز نيازمند عناصر آماده و با ارزش انسانى است تا بتواند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را به دوش بكشد.
پس براى پياده كردن آن برنامه عظيم در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى است. منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى نمىتواند نقش تماشاچى را داشته باشد.[109]
همچنین حضرت نیاز به 313 نفر اصحاب خاص دارد که دارای شرایط ویژه ای هستند. در روایتی امام جواد (ع) به عبدالعظیم حسنی فرمود: «… هنگامی که برای او این تعداد 313 نفر از اهل اخلاص جمع شد، خداوند امر او را ظاهر خواهد کرد».[110]
قیام های قبل از ظهور امام زمان (عج) در روایات
بعضی از افراد ادعا کرده اند که مطابق آنچه در بعضی از روایات وارد شده است که هر قیامی قبل از قیام حضرت مهدی (ع) از نظر اسلام و شیعه مردود است.
از جمله گفته اند در روایتی (درمقدمۀ صحیفۀ سجادیه از امام صادق (ع)) آمده است که در آن، هر خروجی را قبل از ظهور، مایۀ بلا و اندوه ائمه و شیعیان می داند.
در پاسخ باید بگوئیم : اگر این روایت را از لحاظ سند، غیر قابل خدشه بوده و صدور آن را از امام ششم (ع) مسلم بدانیم، نکاتی در متن همان حدیث خواهیم یافت که با دقت در آن، نمی توانیم هر حرکت انقلابی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) را زیر سؤال ببریم! در این راستا، به دو نکتۀ زیر توجه نمایید:
1. در این حدیث آمده است که امام صادق (ع)، بعد از شنیدن ماجرای قیام و شهادت یحیی بن زید، به شدت ناراحت شده و گریست! اگر ایشان، کاملا این حرکت را مردود و خودسرانه دانسته و آن را در خلاف جهت منافع شیعیان ارزیابی می نمودند، دلیل این همه ناراحتی و گریه برای شکست ایشان چه بوده است؟! البته ممکن است، پاسخی ارائه شود، مبنی بر این که ناراحتی ایشان، از بابت حس ترحمی نسبت به یحیی بود که از پسر عموهای ایشان به شمار آمده و به هیچ وجه، تأیید کننده حرکت انقلابی ایشان نبوده است، اما با فرض پذیرش چنین پاسخی، چه جوابی برای نکته بعدی خواهیم داشت؟
2. در این حدیث، به نقل از امام صادق (ع) بیان شده که “هیچ شخصی از ما اهل بیت؛ قبل از ظهور حضرت مهدی برای مقابله با ظلم و ستمی و یا برای احقاق حقی قیام ننموده و قیام نخواهد نمود، مگر این که دچار بلا و گرفتاری خواهد شد و قیام او، ما و شیعیانمان را بیشتر به زحمت خواهد انداخت”.[111]
اگر در متن عربی روایت دقت نمایید، علاوه بر عبارت “لا یخرج”، عبارت “ما خرج” را نیز خواهید یافت که با استناد به آن و با توجه به این که هیچ نشانی از استثنای قیام معصومان نیز در آن وجود ندارد، می توان تمام قیام های قبل از امام صادق (ع) را زیر سؤال برده و آنان را مردود شمرد!
در حالی که امام ششم (ع) در مورد جنگ های دوران حضرت امیر (ع) و قیام خونین و شهادت طلبانۀ امام حسین (ع) نیز نظر مثبتی نداشته و آنها را نیز در جهت خلاف منافع شیعیان تلقی می نمودند؟!
با این که روایت فوق، اطلاق داشته و طبیعتا دایرۀ شمول آن، فعالیت های اصلاح جویانۀ این دو امام بزرگوار را نیز در بر خواهد گرفت، اما صد در صد مطمئنیم که امام صادق (ع) چنین عقیده ای نداشته اند.
بر همین اساس، روایت صحیفه را نمی توانیم معیار دقیقی برای ارزیابی تمام انقلابات و عملکردهای اصلاح طلبانه قرار دهیم، بلکه ممکن است این روایت، در شرایط تقیه صادر شده باشد و یا این که در صدد بیان این نکته باشد که چنین حرکاتی به نتیجۀ نهایی نخواهند رسید و حکومت آرمانی، تنها بعد از ظهور حضرت مهدی (عج) ایجاد خواهد شد و قیام های قبل از آن؛ حتی اگر لازم و واجب نیز باشند؛ با دشواری هایی روبرو شده و به مشکلات ظاهری و دنیوی شیعیان خواهند افزود که البته نمی تواند توجیه گر سکوت کامل و دست نزدن به هیچ حرکت اصلاحی باشد.
باید توجه داشت که روایاتی از این دست در زمانی صادر شده اند که به دلیل خلافت سلسلۀ ستمکار اموی، هر گونه حرکتی بر ضد آنان، مورد استقبال عمومی قرار می گرفت، حتی حرکت هایی که سردمداران آنها نیز نیتی الاهی و خیرخواهانه نداشتند! به عنوان نمونه، باقیماندۀ خوارج نیز؛ با این که خود مسیری اشتباه را می پیمودند، بر علیه حاکمان اموی نیز دست به شورش بر می داشتند!
پیشوایان شیعه، برای روشنگری پیروان خود، با اشاره به این که هر تحولی، لزوما به معنای اصلاح نیست، آنان را از همراه شدن با چنین حرکاتی باز می داشتند و این بدان معنا نبود که تمام حرکات انقلابی و لو در سطح محدود را به صورت قاطع محکوم نمایند.
در روایت دیگری امام صادق (ع) می فرمایند: “اگر به حرکتی انقلابی برخورد نمودید، خودتان سزاوارترید که انتخاب مناسبی داشته باشید! اما باید دقت کنید که هدف نهایی این حرکتتان چیست و تنها به این بسنده ننمایید که قیام زید بن علی را مورد استنادتان قرار دهید؛ زیرا زید انسان دانشمند و راست گویی بوده و برای اهداف شخصی خود قیام ننمود! او تنها شما را به پیروی از امامان اهل بیت (ع) فراخوانده و اگر هم پیروز می شد، یقینا به این پیمان خویش عمل می نمود…”!
در ادامه، ایشان قیام مسلحانه را در آن شرایط، به صلاح ندانسته و مطالبی را در ارتباط با قیام نهایی حضرت مهدی (عج) ارائه می فرمایند.[112]
آنچه از تمام این روایات می توان به دست آورد، این است که تقدیر خداوند بر این قرار گرفته است که اصلاح کامل و بنیادین جامعۀ جهانی، تنها توسط امام زمان (عج) انجام پذیرد و ادعای آن توسط دیگران، تنها شعاری بوده که جامۀ عمل به خود نخواهد پوشاند، اما چنین تقدیری، مانع آن نیست که افراد با ایمان به وظیفۀ خود عمل نموده و در حد توان و امکان در راستای اصلاح جامعۀ خود بکوشند؛ زیرا در غیر این صورت، حتی قیام امام حسین (ع) نیز زیر سؤال حواهد رفت؛ چون قبل از ظهور منجی، انجام شده است! مطمئنا این حرکات اصلاحی محدود نیز تنها هنگامی مورد تأیید خواهد بود که توسط افرادی با ایمان قوی و در راستای اهداف الاهی انجام پذیرد.
امام خمینی (ره) در این رابطه فرمودند: “بله، البته آن پر كردن دنيا را از عدالت، آن را ما نمىتوانيم پر بكنيم. اگر مىتوانستيم، مىكرديم، اما چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است”.[113]
گسترش ظلم و ظهور امام زمان(عج)
در بعضی از روایات در باره قیام و ظهور امام زمان آمده است: “یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا”؛[114] زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و ستم شده است. آن چه از این روایت فهمیده می شود آن است که ظهور حضرت و فراگیر شدن عدالت، زمانی است که ظلم و جور در جهان شیوع پیدا کرده است؛ یعنی ممکن است بعد از این که سال های زیادی از شیوع ظلم در جهان گذشت حضرت ظهور کنند. به عبارت دیگر، این روایات بیان می کند که گسترش و توسعۀ عدالت و ریشه کن شدن ظلم و ستم فقط به وسیلۀ امام زمان (عج) انجام می گیرد و در صدد بیان علایم ظهور نیست و نمی خواهد بیان کند که هر گاه جهان پر از ظلم شد حضرت ظهور خواهد کرد.
باید توجه داشت که فراگیر شدن ظلم یک امر نسبی است؛ یعنی می توان گفت از زمان حضور بشر در زمین ظلم همراه همیشگی انسان ها بوده و همواره عده ای ظالم و عده ای مظلوم بودند. پس نمی توان ادعا کرد؛ تنها در این دوره ظلم فراگیر شده است و قبل و بعد از آن به این شدت نبوده و نیست.
همچنین فراگیر شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معنای علت تامه برای ظهور نیست، بلکه به نحو اقتضاست و علائم و علت های دیگری نیز در این امر دخالت دارند و باید همۀ علائم و علل تحقق یابند تا امام زمان (عج) ظهور کنند.[115]
بنابراین، به صرف وجود ظلم های بسیار در عالم نباید توقع قطعی داشت که حضرت به زودی ظهور خواهد کرد، هرچند با توجه به مطالبی که در روایات آمده است وظیفه داریم دائما چشم انتظار حضرت بوده و با فراهم کردن مقدمات ظهور، نزدیک تر شدن صبح ظهور را دعا کنیم.
امام زمان (عج) و تألیف کتاب و هدایت مردم
هم اکنون ما در دوره “غيبت كبري” به سر می بریم که دوران “نيابت عامه” است. به اين معنا كه در اين دوره راهنمايي شيعيان به عهدۀ فقیهان و علمای بزرگ شيعه است، كه دارای شرايط تعيين شده براي راهنمايی هستند و وظیفه و تکلیف مردم نیز اطاعت و پیروی از راهنمایی های آنان است. در پاسخ به این سؤال که آیا برای امام زمان (عج) مقدور نیست که از طریق نوشتن و فرستادن کتاب و نوشته مردم را هدایت کنند؟ باید گفت:
1- غیبت آن حضرت به فرمان الاهی و بر اساس مصلحت هایی است که در این امر وجود دارد؛ از جمله فلسفۀ غیبت، عدم آمادگی بشر بوده است، اگر بشر آمادگی برای پذیرش خود امام را نداشته باشد آیا آمادگی برای پذیرش کتاب امام را خواهد داشت، مشکل بشر، نبودن کتاب از ناحیۀ آن امام نیست، اگر بشریت آمادگی لازم را دارا بود همین مقدار از دستورات قرآن و اهل بیت، که فعلا در دست ماست، کافی بود.[116]
2- با توجه به مصلحتی که برای غیبت امام زمان (عج) وجود دارد و ویژگی های زمان غیبت و عدم دسترسی همگان به امام زمان (عج) و …، اگر بنا بود کتابی در چنین شرایطی از طرف حضرت در این زمان نوشته شود مدعیان داشتن چنین کتابی زیاد می شدند و مطالب خود را به آن حضرت نسبت می دادند و تشخیص حق از باطل بسیار مشکل می شد. همان گونه که امروزه مدعیان دروغین ارتباط و ملاقات با آن حضرت کم نیستند و باعث انحراف و سوء استفاده های بسیاری شده اند.
3- غيبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهری است و از نظر معنوی رابطه آن حضرت با مردم قطع نشده است. در حديثی از پيامبر (ص) دربارۀ دورۀ غيبت امام زمان (عج) آمده است: “ايشان مانند خورشيد پنهان شده در پس ابر است كه ديده نمی شود، اما مردم از وجود او بهره مند می شوند[117].” بنا براین آن حضرت همیشه ناظر اوضاع بوده و هر جا نیازی باشد از را ه هایی که خود صلاح می دانند به هدایت امور می پردازند. چنان که از آغاز زمان غیبت کبری تا کنون جریان کارها به همین شکل بوده و هیچ گاه آن حضرت مردم را به حال خود رها نکرده اند. و بدیهی است که پرداختن به هدایت انسان ها، منحصر در نوشتن کتاب نیست.
رضایت امام زمان (عج) از مردم
مؤمنان و شیعیان امام زمان (عج)، برای آنکه مبادا خاطر شریف آن عزیز را مکدر نمایند و یا محروم از عنایات ویژۀ حضرتش گردند، برای قرب بیشتر و جلب توجه خاص آن حضرت در راه تعالی و تکامل باید بیشتر تلاش کنند و مواظب باشند که نکند خدای ناکرده با اعمال و کردار ناپسند خویش خاطر آن حضرت را از خویش مکدر نمایند.
امام زمان (عج)، امام رئوف و مهربان و دلسوز همۀ انسان ها، بلکه همۀ موجودات است؛ زیرا امامان (ع) برنامه و اهدافشان همان برنامه و اهداف پیامبر گرامی اسلام است. قرآن مجید دربارۀ پیامبر (ص) می فرماید: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ”؛[118] یعنی آنچه شما را آزار می دهد بر او سخت و گران است و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
با توجه به مهربانی امام زمان (عج) او انتظار سخت و مشکلی از ما ندارد. تنها چیزی که موجبات رضایت قلب مهربان آن حضرت از ما را فراهم می سازد، انجام واجبات الاهی و ترک محرمات است. بنابراین، اگر کسی به دستورات خداوند عمل نماید و وظایفی را که خداوند بر او مقرر کرده است، به درستی انجام دهد، یقیناً امام زمان (عج) از او راضی خواهد بود. در این باره از امام صادق (ع) چنین نقل شده است:
أن رجلا قال للصادق (ع) يا ابن رسول الله فيم المروءة فقال: “أ لا يراك حيث نهاك و لا يفقدك من حيث أمرك”.[119]
شخصی از امام صادق (ع) سؤال کرد، مردانگی در چیست؟ امام (ع) فرمود: “نبیند خداوند ترا در معصیتی که از آن نهی کرده و ببیند در طاعتی که به آن امر کرده است.
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ: “لِبَعْضِ وُلْدِهِ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَعْصِيَةٍ نَهَاكَ عَنْهَا وَ إِيَّاكَ أَنْ يَفْقِدَكَ اللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ طَاعَةٍ أَمَرَكَ بِهَا وَ عَلَيْكَ بِالْجِدِّ وَ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ وَ إِيَّاكَ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِنُورِ إِيمَانِكَ وَ يَسْتَخِفُّ بِمُرُوءَتِكَ وَ إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ”.[120]
در سفارش موسی بن جعفر (ع) به برخی از فرزندانش آمده است: “ای فرزندم بپرهیز از این که خداوند ترا در معصیتی که از آن نهی کرده ببیند و برحذر باش از این که ترا در طاعتی که به آن امر کرده نبیند…”.
اما کسانی که وظایف و واجبات خود؛ مانند نماز، روزه، حجاب، خمس، زکات و … را انجام نمی دهند و از محرمات و کارهای حرام پرهیزی ندارند، یقیناً امام زمان (عج) از آنان راضی نخواهد بود، هرچند در اعمال مستحبی؛ مانند رفتن به زیارت و عزاداری امام حسین (ع) و رفتن به جمکران و … شرکت فعال داشته باشند.
بنابراین، آنچه را که به طور خلاصه در این مقال می توان گفت: این است که رضایت امام زمان (عج) در رضایت خداست و رضایت خدا در عمل به دستورات الاهی است که همان انجام واجبات و ترک محرمات باشد؛ زیرا که امام زمان (عج) خود مکلف به احکام و دستورات شرع مقدس اسلام و حافظ ارزش های دینی است..
برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع شود به نمایۀ: چگونه می شود محبوب خداوند واقع شد؟ سؤال ش 261.
بركات وجود ی امام زمان در دوران غيبت
همانگونه که وجود امام زمان و سایر امامان در زمان حضور و ظهور ایشان دارای برکات و فوائد بزرگی است .در زمان غیبت نیز وجود او منشأ برکات فروانی است از جمله:
1. اميدبخشى؛ اعتقاد به امام زندهاى كه هر لحظه اميد به ظهور آن است، همچون زنده بودن فرمانده در ميدان جنگ است كه موجب دلگرمى و اميد به پيروزى در سربازان است.
2. اثر تربيتى و خودسازى؛ توجه به نظارتى كه از طرف امام (عج) هر هفته نسبت به پيروانش اعمال مىگردد، مىتواند تأثير ويژهاى روى افراد بگذارد؛ زيرا از برخى آيات مانند “و قل اعلموا فسيرى اللَّه عملكم و رسوله و المؤمنون” بگو عمل كنيد، خداوند و فرستادۀ او و مؤمنان اعمال شما را مىبينند.[121] و روايات فراوانى كه در مورد ارايۀ اعمال نيكان و فاجران (و گنه كاران) در هر روز، يا هر دوشنبه، يا پنج شنبه به پيامبر گرامى اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) وجود دارد، ضرورت محاسبه و مراقبهى اعمال امرى كاملاً روشن و مسلم است.
مؤمنان منتظر، خود و اعمال خود را حاضر در محضر آن وجود شريف مىدانند و از خوف اين كه مبادا خاطر آن عزيز را مكدر نمايند و موجب ناراحتى و يا محروميت از عنايت ويژه ايشان شوند، مواظب اعمال و رفتار خویش بوده و براى قرب بيشتر و جلب توجه خاص آن حضرت، در راه تعالى و آمادگى بيشتر تلاش مىنمايند.[122]
3. پاسدارى آيين خدا؛ اميرمؤمنان، على (ع)، در كلامى نورانى و كوتاه، لزوم وجود رهبران الاهى در هر عصر و زمان را بيان فرموده: “آرى هيچ گاه زمين از قيام كننده با حجّت و دليل خالى نمىماند. خواه ظاهر و آشكار باشد، يا مخفى و پنهان. تا دلايل و اسناد روشن الاهى ضايع نگردد، و به فراموشى نگرايد”.[123]
با گذشت زمان و آميختن سليقهها و افكار شخصى به مسائل مذهبى و گرايشهاى مختلف به سوى برنامههاى ظاهر فريب مكتبهاى انحرافى و دراز شدن دست مفسده جويان به سوى مفاهيم آسمانى، اصالت پارهاى از اين قوانين از دست مىرود و دست خوش تغييرات زيان بخشى مىگردد.
بايد آيين اصيل حفظ گردد و جلوى تحريفات و تغييرات و خرافات گرفته شود و اين آيين براى نسلهاى آينده محفوظ بماند، آيا جز اين است كه بايد اين رشته به وسيله يك پيشواى معصوم ادامه يابد، خواه آشكار و مشهور باشد، يا پنهان و ناشناس (لئلا تبطل ححج اللَّه و بيناته)؟
سينه امام (ع) و روح بلندش، صندوق آسيب ناپذير حفظ اسناد آيين الاهى است كه همه اصالتهاى نخستين و ويژگىهاى آسمانى اين تعلميات را در خود نگاه دارى مىكند تا: “دلايل الاهى و نشانههاى روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشى نگرايد”.[124]
4. تربيت يك گروه ضربتى؛ امام زمان (عج) در زمان غيبت همچون خورشيد پشت ابر است.[125] از بركات امام زمان (عج) در زمان غيبت اين است كه گروهى مىتوانند از ابرها بالا رفته مستقيماً از شعاع آفتاب استفاده نمايند و در پرتو اين ارتباط، تدريجاً ساخته شوند.
5. نفوذ روحانى؛ (تربيت تكوينى از طريق ولايت تكوينى) امام زمان (عج) شخصيتى است بى همتا كه سبب مىگردد، دلهاى آماده، در هر جا كه باشند، تحت تأثير جذبه مخصوص اشعۀ نيرومند و پر دامنه شخصيتش، قرار گيرند و از اين طريق آن امام معصوم مىتواند به تربيت نفوس بپردازد، هر چند خود نفوس، چندان آگاه نباشد.
امام (عج) از نظر باطن بر اعمال مردم ولايت دارد و آنچه به باطن و حقيقت موضوع هدايت (دلها و اعمال مردم) مربوط است، بر امام (عج) مكشوف است. لذا اعمال نيك و بد در نزد او حاضر و راه سعادت و شقاوت تحت نظر او است. پس مقام امامت توأم با هدايت است و اين هدايت، به معناى ارايۀ طريق نيست، بلكه رساندن به مقصود مراد است؛ زیرا ارایۀ طریق، نمایاندن راه و خواندن مردم به سوی خدا، كار همه پيامبران و مؤمنان است.[126]
6. هدف آفرينش؛ جهان آفرينش همانند باغ با طراوتى است كه انسانها، درختان و بوتههاى اين باغ اند و آنها كه در مسير تكاملاند، درختان و شاخههاى پربار و منحرفين، علفهاى هرز اين باغ مىباشند. هدف از آبيارى چنين باغى آن است كه درختان ميوه سيراب گردند نه علفهاى هرز “ان الارض يرثها عبادى الصالحون”.[127] اگر روزى فرا برسد كه تمام درختان باغ خشك شوند و گروه صالحان از روى زمين برچيده گردند، دليلى بر آبيارى اين باغ و ادامۀ فيض وجود نخواهد داشت. و امام معصوم (ع) چون انسان كامل است، سمبل گروه صالحان است و هدف اصلى آفرينش و از اين جهت مورد خطاب قرار مىگيرد كه: “لولاك لما خلقت الافلاك”.[128] و يا بيان مىشود كه: “لو بقيت الارض بغير الامام لساخت”.[129] و يا “بيمنه رزق الورى و بوجوده تثبت الارض و السماء؛”[130] يعنى از بركت وجود حجت الاهى است كه مردم روزى مىبرند و به خاطر هستى اوست كه زمين و آسمان بر پاست.
7. واسطۀ فيض بودن؛ در عرفان گفته مىشود كه حق در مقام ظهورات ذاتى، وحدت قاهره و در ظهورات متكثره فعلى، تعينات خاصه را اظهار مىدارد، ولى آن وحدت، بدون كثرت و اين كثرت، بدون وحدت حقيقى است، لذا نياز به تجلى سومى بود كه بتواند مقام جمع و تفصيل را ارايه كند، برزخ بين عالم ربوبيت و عبوديت و جامع حق و خلق باشد. از سويى به عالم طبيعت مربوط باشد و از سويى دیگر به عالم واحديت؛ يعنى واسطهاى باشد بين اين دو عالم.
انسان كامل كه مصداق بارزش امام معصوم (ع) است، از اين دو نسبت برخوردار است و به خاطر همين واسطهى فيض به ما سوى (كثرات محضه)، مظهر ربوبيتِ حق شده است. و اگر گفته شده كه: “بهم يرزقون اللَّه عباده و بهم ينزل القطر من السماء و بهم تخرج بركات الارض”.[131] سخنى گزاف و مبالغه نيست. با توجه به همين مقام است كه امام باقر (ع) مىفرمايد: “نحن الاسماء الحسنى”؛[132] يعنى ما تمام و همهى اسمای حسناى الاهى مىباشيم.
از اين رو برپايى نظام آفرينش و اعطاى فيض به ما سوى اللَّه و هدايت و تربيت و خودسازى انسانها، و… فرع بر وجود امام زندهاى است كه از وجود او ما سوى اللَّه فيض ببرند و عطش خود را سيراب نمايند.
امام زمان (عج) و موعود ادیان
معرفی موعود آخرین دوران زندگی بشر امری است که از دیرباز ادیان و مکاتب مختلف به آن اهتمام ورزیده اند. و مشترکات زیادی در این زمینه دارند که به آنها اشاره می کنیم:
1. وعدۀ بشارت ظهور:
این مسئله جزو عقاید مسلم اسلام است اسلام، یهودیت، مسیحیت و زرتشتیان است.
در قرآن و روایات اسلامی (مخصوصاً در تشیع) به تفصیل در این مقوله بحث شده است.[133]
خداوند سبحان، در آیۀ “وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض…”،[134] وعدۀ ظهور را داده است. از امام محمد تقی (ع) روایت شده که فرمود: “قائم ما همان مهدی موعود است… به آن خدایی که محمد را به پیغمبری فرستاد و ما را به امامت مخصوص داشت سوگند که اگر از عمر دنیا یک روز بیش هم باقی نمانده باشد خدا آن روز را طولانی می گرداند، تا مهدی ظاهر شود و زمین را از عدل و داد پر کند، چنان که از ظلم و جور پر شده است.[135]
یهودیت
در آیین یهود نیز بارها بشارت ظهور ماشیح (mashiah) آمده است.[136] “در آن روز سرور بزرگ مکائیلی خواهد ایستاد و … از خوابندگان در خاک زمین (مردگان) بسیاری بیدار خواهند شد بعضی در جهت حیات ابدی و بعضی برای شرمساری و حقارت ابدی”.[137]
در این کلام به بحث رجعت در زمان ظهور مهدی (عج) که در عقاید اسلامی نیز مورد تأیید است اشاره شده است.
مسیحیت
پیروان دین مسیح (کاتولیک ها، ارتودکس ها، پروتستان ها) نیز در انتظار منجی موعودند. “و چون فرزند انسان در جلال خود جمع خواهد آمد، جمیع ملائکه مقدسه بر کرسی بزرگی خود قرار خواهد گرفت…”.[138]
“و من از پدر سؤال می کنم و تسلی دهنده ای دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه باشد؛ یعنی روح راستی که جهان نمی تواند او را ببیند…”.[139]
زرتشت
پیروان این آیین منتظر سه موعودند که هر یک به فاصلۀ هزار سال از یکدیگر ظهور خواهند کرد که همگی از فرزندان زرتشت خواهند بود که سومی (استوت ارته) آخرین موعود است.
“فر کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم؛ … در هنگامی که گیتی را نو سازد… در آن هنگام که مردگان اگر برخیزند و به زندگان بی مرگی روی کند…”.[140]
2. شخصیت والا و منتخب:
در تمام ادیان شخصیت منجی موعود در جایگاهی ممتاز واقع شده، اما اسلام در رأس این ادیان ویژگی های فوق العاده ای برای حضرت مهدی (ع) درنظر گرفته است.
از دیدگاه اسلام (به ویژه تشیع) منجی دوران آخر در اوج ویژگی های مثبت انسانی و برگزیدۀ ویژه خداست. عصمت، واسطۀ فیض الاهی، دریچۀ نزول مواهب و برکات خداوند، محور هستی و باعث آرامش نظام هستی از جمله شاخصه های برجسته ای است که اسلام به حضرت ولی عصر (عج) منسوب می دارد. در سایر ادیان نیز همواره از جلال و شکوه موعود به زیبایی یاد شده است که گوشه ای از آنها در خلال متون منقول در این یادداشت قابل برداشت است.
3. حکومت جهانی
بیشتر ادیان بزرگ حکومت منجی را حکومتی فراگیر و جهان گستر دانسته اند، به طوری که همگی ملل، ادیان و فرهنگ ها زیر لوای یک پرچم و با خوشی و رضایت مندی اجتماع خواهند کرد.
اسلام
“او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر تمام ادیان غالب گردد، اگرچه مشرکان خوش نداشته باشند”.[141]
از این آیه برداشت می شود با ظهور مهدی (عج) نور اسلام به سراسر دنیا تابیده و تمام افراد بشر یا سر تسلیم و فرمان برداری فرود می آورند، یا در زیر تیغ عدالت هلاک خواهند گشت و پرچم اسلام در همه جا برافراشته و عزت مند خواهد گشت.
یهود
در زبور داود (ع) آمده است: “ای خدا، شرع و احکام خود و ملک و احکام خود را به ملک زاده عطا فرما تا … از دریا تا دریا و از نهر تا نهر تا دورترین نقاط زمین سلطنت کند…”.[142]
مسیح
“… همۀ قبایل نزد وی جمع خواهند آمد…”.[143]
4. عدل و صلح جهانی
برقراری عدل و صلح جهانی و برچیده شدن سلطۀ ظلم و جور مبحثی است که غالباً هر جا که از منجی صحبت به میان آمده مورد تأکید بوده است.
اسلام
مبارک ترین بشارتی که به مؤمنان داده شده وعدۀ حکومت بر زمین، غلبه بر ظلم و جور و زندگی ایده آل و آرمانی بدور از ترس و وحشت و در اوج امنیت و رضایت است؛ “خداوند وعده داده آنان را خلیفۀ زمین گرداند… و دینی که برایشان پسندیده است استوار و نیرومند گرداند و ترسشان را به ایمنی تبدیل کند… تا تو را عبادت کرده و شرک نورزد”.[144]
یهود
“و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف … و ظالمان را زبون خواهد ساخت… در زمان او صالحان خواهند شکفت… و جمیع امت های زمین او را خوشحال خواهند خواند”.[145]
“… کیست که عدالت او را نزد پاهای وی می خواند… و او را بر پادشاهان مسلط می گرداند…”.[146]
در آیین هندو نیز آمده است: “چرخش روزگار به پادشاهی عادل در آخرالزمان می رسد که …”.[147]
5. صالحان و مظلومان وارثان زمین
این موضوع نیز در غالب ادیان مطرح شده است و امید همه به روزی است که جبهۀ به ظاهر قوی و قدرت مند ظلم در هم شکند و مظلومان و مستضعفان به قدرت برسند.
اسلام
“ما اراده کردیم که بر ضعفای زمین منت نهاده، پیشوا و وارث زمینشان گردانیم”.[148]
“ما بعد از آن که در تورات نوشته بودیم در زبور نوشتیم که بندگان شایستۀ ما وارث زمین می شوند”.[149]
یهود
زبور “… اما متوکلان به خدا وارث زمین خواهند شد… اما متواضعان وارث زمین شده از کثرت سلامتی متلذذ می شوند… صدیقان وارث شده ابداً در آن ساکن خواهند بود”.[150]
زرتشت
“… که به سوشیانت پیروزمند و به سایر دوستانش تعلق خواهد داشت… تباهکار نابود خواهد گردید و فریفتار رانده خواهد شد”.[151] سوشیانت همان منجی است.
وجوه افتراق
محدودیت در حجم پاسخ ما را برآن داشت تا تنها به دو نکته از اساسی ترین تفاوت ها بین مکاتب و ادیان نگاهی اجمالی داشته باشیم.
هویت منجی و القاب وی
نوع بشر در همۀ ادوار تاریخ به دنبال معبود و سرپرستی برای پناه و پرستش می گشته اما غالباً به بیراهه و انحراف رفته و به ذات احدیت شرک ورزیده است. بحث منجی موعود نیز چنان اهمیت و جایگاهی برای ایده آل های بشر دانسته که همواره منتظر پیروزی و ظفرمندی حق بوده، اما باز اغلب در مورد شناخت منجی موعود دچار اشتباه شده و در حیطۀ گنجایش ذهنی اش افرادی را نامبرده است. مثلاً اسلام ناب منجی موعود را حضرت مهدی (عج) می داند آخرین امام معصوم که هم اکنون زنده و از دیده ها پنهان است. در اسلام اسامی و القاب متعددی برای آن حضرت ذکر شده است، تا آن جا که تنها در یک کتاب به 182اسم اشاره شده است.[152]
نام غالب در آیین یهود “ماشیح” است. مسیحیان نیز منتظر ظهور حضرت مسیح اند و اغلب از القاب “شیلو، روح راستی، پسر خدا و پسر انسان” در کتب مقدس نامبرده شده است.[153]
زرتشت نام آخرین سوشیانس (منجی) خود را “استوت ارته” نامیده است. در آیین هندو “کالکی” نجات بخش موعود است و … .
2. جایگاه و توجه ادیان به موعود منتظر
متأسفانه مسئلۀ ظهور منجی اگرچه بسیار مهم و حیاتی است، اما در ادیان غیر اسلام توجه کافی بدان نشده و به اندازۀ کافی مورد بحث قرار نگرفت. پیروان این ادیان غالباً به همین اندک مباحث هم توجه نداشته و به کلی این بحث در حاشیه قرار داده اند و هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمی دانند. در این میان اسلام ناب، هم عظمت و جایگاه رفیع منحصر به فردی برای حضرت مهدی (عج) درنظر گرفته و هم برای منتظران ظهور مسئولیت های خطیر و سنگینی را در باب انتظار فرج درنظر گرفته است. از منظر اسلام همین بس که وجود مبارک حضرت مهدی (عج) شخصیتی است معصوم (عاری از هرگونه خطا و عصیان)،[154] واسطۀ فیض الاهی،[155] و دریچۀ رحمت حق، همچنین باعث وجود آرامش جهان که اگر لحظه ای زمین از وجودش خالی شود، زمین تمام اهلش را در خود فرو خواهد برد.[156]
جمع بندی
اگرچه در بیان شباهت ها بیان شد که تمام ادیان و مکاتب منتظر ظهور منجی اند، منتظر روزگاری سرشار از عدالت و مهر و دور از ظلم و جورند، اما چنانچه در تفاوت ها ذکر شد، غالباً پیروان این ادیان به بیراهه رفته و در مورد عظمت وجودی، هویت و شخصیت منجی موعود و همچنین وظایف خود در دوران غیبت و قبل از ظهور موعود دچار غفلت و گمراهی شده اند.
امید که با تمسک به قرآن کریم این چشمۀ زلال حقیقت و روشنایی بتوانیم هرچه بهتر در کسب معارف الاهی کوشا باشیم.
لطف امام زمان (عج) به غیر مسلمانان
در هر جا کسی یافت شود که نیاز مبرم به راهنمایی امام (ع) یا به نظر خاص او یا به حضور فیزیکی او داشته باشد، بنا به مصلحت به طریقی این امر صورت می گیرد، چرا که خداوند سبحان بشر را بیهوده خلق نکرده و این تجهیزات عقل و روان به عبث نیافریده و اگر انسان توسط راهنمایی به طور مناسب رهبری نشود گمراه می گردد و نقض غرض خواهد شد. خداوندی که همۀ حوادث و امور در قبضیۀ قدرت اوست، رهبران آسمانی را به توانایی کافی مجهز ساخت تا آنها بتوانند انسان های حیرت زده را در هر دین و آیینی که باشند در صورت احتیاج و آمادگی آنها، یاری کنند، امید دهند و به راه راست هدایت کنند.
آیات قرآن و روایات فراوان برای اثبات آنچه گذشت وجود دارد که مهم ترین آنها را بیان می کنیم:
1. در بیان هدفمند بودن خلقت انسان و لزوم هدایت او در قرآن کریم می خوانیم:
“جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم”.[157]
2. در بیان این که بحث هدایت و وجود هادیان شامل تمامی انسان هاست و مختص به قشر خاصی نشده است، خدای سبحان فرمود: “به راستی که تو بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایتگری است”.[158]
طبق این آیه از آنجا که هدایت انسان به صورت قانون کلی مطرح شده، همۀ اقوام و ملل از جمله یهودیان و گناهکاران را نیز شامل می شود و البته هدایت متضمن نظر عنایت و محبت نیز است: “بگو بدرستی که برای خداوند حجت های رساست”.[159]
طبق نص این آیه در امر هدایت، هیچ نوع اختصاصی به مکان، زمان و یا قوم خاصی مطرح نیست و مشخص می شود که خدای سبحان برای همه جا و همه کس راهنمایی رسا و کافی دارد.
3. در بیان نظر محبت آمیز رهبران آسمانی برای همۀ اهل زمین (یهود، هندو، لائیک و …)؛ امام باقر (ع) در جواب راوی که در مورد علت نیاز به پیامبر و امام می پرسد، این گونه پاسخ می دهد: “بدون آنها زمین پایدار نخواهد ماند و مرتفع شدن عذاب از اهل زمین به برکت وجود آنهاست” آن گاه به این آیۀ کریمه استناد فرمودند: “و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم”.[160] و بعد به سخن پیامبر گرامی اشاره فرمودند: “ستارگان مایۀ آرامش اهل آسمان و اهل بیت من موجب آرامش و امنیت اهل زمین اند. به واسطۀ آنها خداوند به بندگانش روزی و به اهل معصیت مهلت می دهد و در عذابشان تعجیل نمی کند”.[161]
4. در بیان اثبات قدرت امام (ع) بر جهان هستی و این که هر گونه دخل و تصرف برایشان مقدور است و در صورت لزوم امام (ع) به شیوه ای صلاح بداند حضور می یابند، امام حسین (ع) فرمود: “قسم به خدا که خداوند هیچ چیز نیافرید، مگر او را به اطاعت و فرمانبرداری از ما امر کرد”.[162]
امام باقر (ع) مراد از رحمت واسعه در آیۀ مبارکۀ: “و رحمتی وسعت کل شیء”،[163] را “علم امام” دانسته اند[164]، که به خوبی گویای حضور علمی و معنوی امام در همه جای هستی است.
همچنین در رابطه با تفسیر آیۀ شریفۀ: “و لله المثل الاعلی”[165] پانزده روایت معتبر و صحیح در دست است در آنها ائمۀ معصومین (ع) مظهر علم و قدرت خداوند سبحان معرفی شده اند.[166]
امام صادق (ع) نیز در جایی فرمودند: “چگونه ممکن است امام، حجت بر اهل مشرق و مغرب باشد و آنها را نبیند و بر آنها قدرت نداشته باشد”.[167]
راجع به قدرت و احاطۀ شخص حضرت ولی عصر (عج)، از مجموع آنچه بیان شد نظر مهر آمیز و هدایت گرانۀ امام زمان (عج) و لزوم حضور او در هر جا که نیاز و مصلحت حکیمانه باشد، اثبات می شود. نویسندۀ منتخب الاثر (حضرت آیت الله صافی) که اخبار و آثار فراوانی را در رابطه با حضرت مهدی (عج) بررسی کرده، هشت مورد از معجزات مهم که نشانگر تصرف ایشان در هستی است و قدرت و احاطۀ آن حضرت را نشان می دهد بیان کرده و در پایان می فرماید: حکایات فراوانی در بحار الانوار و کتب دیگر ذکر شده که به طور قطع از حد تواتر می گذرد و سندهای بسیاری از آنها در نهایت صحت است.[168]
همۀ اینها احاطه و نظارت کلی حضرت مهدی (عج) را بر همه (حتی کفار، یهودیان و …) اثبات می کند.
البته عنایات و نظر خاص هدایتی حضرت، مخصوص کسانی است که مهیای دریافت فیوضات و مساعدت ها باشند، چه در سرزمین اسلامی و چه در سرزمین کفر.
خلاصه این که همان گونه که پیامبر اسلام (ص) رسالتش جهانی بود، امامان (ع) به عنوان جانشین آن حضرت هم امام تمام مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان هستند، منتها آنها (غیر مسلمان) توفیق پیروی و بهره مندی از راهنمایی های آن بزرگواران را ندارند. اگر امام زمان (عج) به غیر مسلمان ها نظر می کند، این به معنای تأیید کارهای خلاف اخلاق و خلاف انسانی آنها نیست، چرا که آنان با داشتن چنین حجت های الاهی، با سوء اختیار خود مرتکب چنین اعمالی می شوند.
انحراف از اعتقاد به امام زمان (عج) و مهدویت
پایداری در مسیر مستقیم از تشخیص راه نجات و ورود به آن، مشکل تر و برای رسیدن به سعادت اهمیت بیشتری دارد. چه بسیار افرادی در طول تاریخ بوده اند که در مسیر هدایت قرار گرفته اند و به درجات بالایی نیز رسیدند، اما در مقابل آزمایش های سخت الاهی تاب نیاورده و خود را به ورطۀ هلاکت انداخته اند. مثال روشن این افراد عالمی (بلعم باعوراء) است که خداوند به او از علوم الاهی داده بود و حتی طبق روایات[169] مستجاب الدعوه شده بود، اما فتنه های دنیا او را فریفت و به جایی رسید که خداوند در قرآن او را به سگی تشبیه می کند که چه به او حمله کنی و چه او را رها کنی او به عوعو ادامه می دهد.[170]
این جریان در میان پیروان همه مکتب ها و ادیان کم و بیش به چشم می خورد. در میان یاران و اصحاب ائمه (ع) نیز چنین افرادی به چشم می خورند که در مقابل مشکلات و خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی تاب نیاورده و از نور هدایت اهل بیت خارج و به ظلمت گمراهی وارد شدند. به خصوص زمانی که ارتباط مستقیم با امام برای همگان امکان پذیر نبود. در زمان شهادت حضرت عسکری (ع) و آغاز غیبت حضرت ولی عصر (ع) و آغاز غیبت صغرا و مخفی کاری های امام عسکری (ع) (به دلیل فشار شدید دستگاه خلافت) باعث شد که بعضی افراد گمان کنند می توانند در این فضای گل آلود و تاریک به نفع خود بهره برداری نمایند.
شیخ طوسی[171] و طبرسی[172] تعدادی از افرادی که اطاعت از دستورات امام زمان (عج) و نواب صدیقشان را رها کرده و برای خود گروهی مجزا تشکیل دادند را نام برده اند.
شیخ طوسی اولین آنها را شخصی به نام شریعی معرفی کرده می گوید: او در ابتدا از اصحاب امام هادی (ع) و بعد از آن از اصحاب امام عسکری (ع) بوده است و در زمان غیبت اول کسی بوده که ادعای نیابت دروغین کرد و از طرف امام زمان نیز در لعن او توقیعی رسید و در نهایت خود به کفر گویی و الحاد رسید.[173]
در زمان نیابت عثمان بن سعید تنها از شریعی به عنوان مدعی دروغین یاد شده است. البته از اشخاص دیگری به عنوان مذمومین و منحرفان یاد شده؛ مثل احمد بن هلال عبرتائی که شیخ طوسی از محمد بن یعقوب نقل می کند توسط عمری نایب اول توقیعی در ذم و فجور او خارج شد.[174]
دیگر مدعی دروغین “محمد بن نصیر نمیری” است که شیخ طوسی در معرفی او گفته است: نمیری از اصحاب امام عسکری (ع) بوده است و بعد از وفات ایشان مدعی بابیت شد و خود را همراه امام زمان معرفی کرد. او نیز با کفریاتی که گفت مفتضح شد. سعد بن عبد الله می گوید: نمیری ادعای ربوبیت علی بن محمد (ع) را کرده بود و این که او از طرف آن حضرت مبعوث شده است و ازدواج با محارم و ازدواج مرد با مرد را حلال می دانست.[175]
شخص دیگر احمد بن هلال کرخی است که از اصحاب امام حسن عسکری (ع) بوده است. زمانی که شیعیان بر وکالت محمد بن عثمان اجماع کردند، احمد بن هلال او را به وکالت قبول نکرد و شیعیان از او دوری گزیدند و او را لعن کردند. بعد از مدتی نیز توقیعی توسط ابوالقاسم حسین بن روح در لعن او صادر شد.[176]
شخص دیگری که دچار انحراف گردید “ابو طاهر محمد بن علی بن بلال” است. طبق نقل ابو غالب الزراری، ابو طاهر در جلسه ای خصوصی اعتراف کرده بوده که در خانۀ محمد بن عثمان، نائب دوم، حضرت مهدی (عج) را دیده و آن حضرت به او فرمان داده اموالی از امام که در دست دارد را به محمد بن عثمان باز گرداند. اما هم چنان از اطاعت نائب دوم حضرت و تبعیت از امام سر باز می زده تا آن جا که شیعیان او را ترک و لعن کردند.[177]
شیخ طوسی عدۀ دیگری را معرفی می کند که در زمان نواب بعدی انحرف آنها اتفاق افتاده است. اسامی این افراد را مرحوم مجلسی نیز از کتاب احتجاج طبرسی روایت کرده است.[178]
با دقت در تاریخ تا حدی می توان علل و انگیزۀ انحراف این افراد را به دست آورد:
1. ضعف و سستی پایه های ایمان، با توجه به حوادث روزگار و مشکلات گوناگونی که در زندگی هر فرد اتفاق می افتد تنها افرادی قادرند تا آخر مسیر حق باقی بمانند که از درجه ایمان بالایی بر خوردار باشند، اما افراد سست ایمان، به ویژه اگر دارای مقام و موقعیتی باشند دیر یا زود دچار انحرافاتی خواهند شد.
2. تأثیر پذیری از اندیشه های غلو و غالیان، دکتر جاسم حسین، منحرفان زمان غیبت صغرا را از غلات می داند و به این مضمون می گوید: غیبت امام زمان باعث بسط تدریجی نقش سفیران شد. در عین حال برای مدعیان جانشینی امام به بهانۀ نمایندگی حقیقی، موقعیت فعالیت فراهم گردید. این مطلب عمدتا در طول غیبت صغرا از ناحیۀ غلات صورت گرفت… .[179] همچنین او مدعیان مقابل عثمان بن سعید را دارای روابط مشخص با منحرفان زمان امام هادی و امام عسکری (ع) می داند و بر این عقیده است که کسانی که در برابر عثمان بن سعید عمری ادعای وکالت امام زمان را داشته اند تحت تعلیم غلات زمان امام دهم و یازدهم بوده اند.[180] این مطالب نشان دهندۀ این است که عموما رفتار مدعیان از ابتدا با تعالیم ائمه متفاوت بوده است.
3. مال و دنیا طلبی یکی از مهم ترین اسباب انحراف انسان است. این انگیزه، افراد بسیاری را فریفته و به دروغ بستن به خدا و به اولیای او واداشته و از آن جا که اکثر مدعیان دروغین قبل از ادعای خود از اصحاب ائمه (ع) بودند و اموال بسیاری از مردم در دستشان بود، تا آنها به ائمه (ع) یا نواب خاص منتقل کنند، با ادعای نیابت امام زمان یا با انکار امام توانستند صاحب اموال بسیار شوند. به عنوان مثال شیخ طوسی نقل می کند ابو طاهر محمد بن علی بن هلال با ادعای نیابت از تحویل اموال بسیاری که به اسم امام (ع) در دست داشت خودداری کرد.[181]
4.حسادت و بدبینی هایی که در بین اصحاب ائمه (ع) به دلایل برتری مقام و منزلت بعضی از آنان به وجود می آمد، علت دیگری برای ادعاهای دروغین است. مدعیان با این ادعاهای دروغین سعی می کردند درجه تقرب خود به ائمه (ع) را به حد نواب خاص حضرت برسانند و منکر امتیازات و برتری های دیگران شوند. انحراف آنها از این ادعاها شروع می شد و به ادعاهای بالاتری چون نبوت و الوهیت نیز می رسید.
این بخشی از علل و انگیزه های انحراف است که در همۀ زمان ها وجود دارد. ما نیز هر لحظه در تیررس چنین خطرات بزرگی هستیم که باید به خدا پناه ببریم.
برای آگاهی بیشتر رجوع شود به:
نمایۀ: تاریخ و خاستگاه فکری بهائیت، سوال 182، (سایت: 1483).
نمایۀ: خاستگاه و نظریات بهائیت،سوال 1771(سایت: 1782).
محیی الدین و امام زمان (عج)
نام اصلی محیی الدین عربی، محمد بن علی بن محمد بن احمد بن عبدالله حاتم طایی معروف به محیي الدین، مکنی به ابن عربی و ملقب به شیخ اکبر (638 – 560 ق) است.
محیی الدین عربی از عرفای بزرگ اسلام و از پایه گذاران علوم عرفانی و عرفان نظری است. وی از پرکارترین نویسندگان جهان اسلام است. در بین معاریف اهل عرفان بی همتا و در گذشته تا کنون بی نظیر است. موضوع اصلی رسالات او عرفان، حالات، واردات و تجارب قلبی است، ولی در عین حال در علومی همچون حدیث، تفسیر، سیره، فقه، کیمیا، جفر، نجوم، حساب، جمل و شعر، دارای آثاری است و تاکنون بیش از 500 اثر از وی شناسایی شده است.[182]
شخصیت کثیر الابعاد ابن عربی و افکار عمیق وی، در طول قرن های متمادی، بسیاری از رجال علم و دین را به سوی خود کشانید.
شهید محراب آیت الله قاضی در پاورقی کتاب انیس الموحدین، می نویسد: علمای شیعه و سنی در حق وی سه قول بیان کردند: جمعی او را تکفیر کرده اند، مانند علامه تفتازانی، عده ای وی را از اکابر اولیا دانسته اند، بلکه او را از جمله عرفای کاملین و اعاظم مجتهدین به شمار آورده اند و جمعی دیگر به ولایت او قائل شده، ولی مطالعۀ کتاب های او را حرام دانسته اند.[183]
آیت الله جوادی آملی می نویسد: داوری های گوناگون پیرامون ابن عربی از زمان شهرتش تا کنون، از سوی صاحبان مذاهب و نحله ها، ابراز شده است. هر کس از ظن خود با وی مهر و قهر دارد… بعضی او را در بالاترین درجه حفظ و در حد عصمت می ستایند و برخی نیز او را در حد زنادقه می شناسند.[184]
علامه شهید مطهری می نویسد: محیي الدین عربی، اندلسی است و اندلس جزو سرزمین هایی است که اهالی آن نه تنها سنی بودند، بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویی از ناصبی گری در آنها بود و در میان علمای اهل تسنن، علمای ناصبی، اندلسی هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلی کم است. محیي الدین، اندلسی است، ولی روی آن ذوق عرفانی که دارد معتقد است، زمین هیچ گاه نمی تواند خالی از ولی و حجت باشد، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه و حضرت زهرا (س) را ذکر می کند تا می رسد به حضرت حجت و مدعی می شود که من در سال ششصد و چند حضرت را در فلان جا ملاقات کردم.[185]
علامه حسن زاده آملی می نویسد: ابن عربی در کتاب “الدر المکنون و السر المکتوم” می گوید: اسرار قرآن بعد از پیغمبر نزد امیرالمؤمنین بود و بعد یک یک ائمه را می شمارد تا می رسد به حضرت بقیة الله (عج).[186]
ابن عربی درکتاب “عنقاء مغرب فی ختم الاولیاء و شمس المغرب” در توصیف خصایص و شروط و کمالات خاتم الولایة به نقل امتیازاتی می پردازد که آنها را جز در شخص حضرت حجت (عج) و امام دوازدهم شیعیان نمی توان یافت، وی در آخر همان کتاب به تعیین صریح خاتم الاولیاء پرداخته، می گوید: بدون تردید امام مهدی منسوب به خاندان نبی اکرم (ص) است.[187]
ایشان در باب 366 فتوحات مکیّه که پیرامون معرفت یاران و وزرای حضرت مهدی در آخر الزمان است، این چنین می نویسد: خداوند را خلیفه ای است زنده موجود که ظاهر می گردد و ظهورش در زمانی اتفاق می افتد که دنیا پر از جور و ستم باشد و او دنیا را پر از عدل و قسط می فرماید. اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن را طولانی می گرداند تا آن خلیفه ولایت کند، او از عترت رسول الله (ص) و جدش حسین بن علی بن ابی طالب است.
یکی از آثار شیخ اکبر ابن عربی رساله ای است به نام “الوعاء المختوم علی السر المکتوم” که در شئون ختم ولایت مطلقه مهدی موعود (ع) و نحوه ظهور آن حضرت تألیف، شده است.[188]
نظر این عربی دربارۀ حضرت مهدی (عج) مانند شیعه است چنان که می گوید: همانا مهدی (عج) فرزند امام حسن عسکری (ع) است و در نیمۀ شعبان سال 255 ق متولد شده است. او باقی خواهد بود تا آن که عیسی بن مریم (ع) بدو بپیوندد.[189]
وی همچنین قائل به عصمت حضرت مهدی (عج) است و علمش را از طریق تنزیل الاهی می داند.[190]
گفتنی است که بسیاری از علمای بزرگ شیعه در آثار و تألیفات خویش، از محیي الدین عربی، مطالبی را به عنوان استشهاد نقل کرده اند، از آن جمله: علامه امینی در کتاب “الغدیر” تحت عنوان احادیث نبوی در فضایل امام علی (ع) در منابع اهل سنت؛ “حدیث انا المدینه العلم و علی بابها” را از کتاب “الدرالمکنون” ابن عربی نیز نقل کرده است[191]
تخریب مساجد در زمان ظهور امام عصر (عج)
از جمله اقداماتی که به امام زمان (عج) در هنگام ظهور آن حضرت نسبت داده شده است، و برخی روایات هم به آن اشاره دارد، تخریب برخی مساجد و اماکن متبرکه است.
ریشه این مسئله به روایاتی باز می گردد که پیرامون دوران ظهور سخن گفته و در برخی منابع روایی شیعه نقل شده است. البته این روایات از جهت متن و سند قابل دقت و بررسی هستند.
از جملۀ این روایات می توان به روایت ابو بصیر از امام صادق (ع) اشاره نمود. امام صادق می فرماید: قائم مسجد الحرام و مسجد الرسول را خراب می کند تا آنها را به وضعیت اصلی خود برگرداند و خانۀ کعبه را نیز به موضع خود بر می گرداند. و آن را بر اساس خود بنا می کند.[192]
روایت دیگر از ابو بصیر بدون انتساب به امام صادق (ع) نقل شده است که اشاره به تخریب مساجد چهارگانه کوفه و… دارد.[193]
در رابطه با سند این روایات باید گفت: در سند این دو روایت علی بن حمزه بطائنی قرار دارد که از سران واقفیه بوده و تضعیف شده است.
شیخ طوسی در کتاب الغیبة در رابطه با عدم اعتماد به روایات واقفیه پس از نقل حکایت هایی در مذمت آنان گفته است: … روایاتی که در مورد طعن بر راویان واقفی مذهب رسیده است، بیش از آن است که بتوان شمرد، و آنها در کتاب اصحاب موجود است و من بخشی از آنها را نقل می کنم.[194]
البته شاید بتوان گفت ضعف یک راوی در سلسله سند یک روایت دلیلی قطعی برای رد آن نباشد و چه بسا ضعف آن با روایات دیگر جبران شود. لذا در صورت پذیرش این دو روایت باید به چند نکته اشاره کرد:
الف: دین و مذهب همواره انسان ها را از سطحی نگری و تجمل گرایی زاید منع کرده است. در طول تاریخ اسلام به واسطۀ تسلط حکومت های نالایق که برداشت صحیحی از تعالیم اسلام نداشتند، مظاهر فرهنگ تمدن اسلامی به اشکال مختلف مورد تغییر قرار گرفت و ظاهر تجمل گرایی به مؤسسات دینی نیز سرایت نموده است. مساجدی که در صدر اسلام محل دعوت به دین و ارشاد و هدایت بود و حتی تصمیمات حکومتی مهم؛ نظیر امر به جهاد با مشرکان در آن جا تصمیم گیری می شد. و در واقع محل عروج انسان به شمار می رفت، در آخر زمان بعضی از این مساجد اهمیت خود را از دست داده و به جای تعلیم و ارشاد دینی در آنها، به گسترش کمی و تزیین آنها پرداخته می شود، در حالی که خالی از مؤمنان است؛ به همین دلیل است که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: زمانی بر امت من خواهد رسید …. که مساجدشان در ظاهر آباد است، در حالی که از هدایت تهی و ویران می باشد… .[195] امام زمان بر اساس رسالتی که دارد که همانا اصلاح دین و مبارزه با انحرافات دینی است به مقابله با این پدیده بر می خیزد و به پالایش مساجد از مظاهری که مورد رضایت دین نیست می پردازد، تا بار دیگر مساجد کانون توحید و خدا پرستی و عبادت و عروج انسان گردد.
ب: دیگر این که امور اصلاحی امام فراگیر است و شامل تمام حوزه های دین می شود. لذا وقتی سخن از خراب کردن مسجد به میان می آید از حیز انتفاع انداختن آن نیست، بلکه از روایات دیگر به همین مضمون استفاده می شود که حضرت در کیفیت بنای مساجد به شکلی که برای مردم مزاحمت ایجاده کرده، نظر دارد و برطرف کردن این اشکال نسبت به اماکن دینی از وظایف حکومت دینی است که امام در رأس آن قرار دارد. این امر نه تنها مذموم نیست، بلکه این پیام را برای انسان ها به همراه دارد که دین حتی در مقدس ترین مقوله ها ضامن حقوق آنها می باشد.
ابو بصير از امام صادق (ع) در حديثى طولانى روايت نموده كه حضرتش فرمود: هنگامى كه قائم ما قيام كرد چهار مسجد را در كوفه منهدم مىكند، هيچ مسجد مشرفى را نمىگذارد جز اين كه كنگره و اشراف آن را خراب مىكند و به حال ساده و بدون اشراف مىگذارد. شاهراهها را توسعه مي دهد. هر گوشهاى از خانهها كه واقع در راه عمومى است خراب می كند، و ناودان ها كه مشرف به راه مردم است برمي دارد.[196]
با توجه به روایت فوق روشن می شود که رعایت حقوق مردم که امروزه از آن به عنوان حقوق شهروندی یاد می کنیم، واجب و ضروری است و نباید به آن تعرض نمود، حتی با مستمسک قرار دادن امور دینی.
ج. در مورد تخریب مساجد چهارگانۀ کوفه که در برخی روایات آمده و در روایت فوق به آن اشاره شد، می توان گفت مراد از آن مساجدی باشد که زمان بنی امیه در کوفه ساخته شده اند. این مساجد توسط فرماندهان لشکر یزید و به شکرانه کشته شدن امام حسین (ع) در کوفه بنا شدند که بعدها به نام مساجد ملعونه شناخته شدند.[197]
نام این مساجد در گفتاری امام باقر (ع) آمده است که می فرماید: در کوفه مساجدی مبارک و مساجدی ملعون وجود دارد، اما مساجد مبارک … و اما مساجد ملعونه همانا مسجد اشعث بن قیس، مسجد جریر بن عبد الله بجلی، مسجد ثقیف و مسجد سماک است.[198]
همچنین حضرت علی (ع) از نماز گزاردن در پنج مسجد در کوفه نهی می نمود؛ مسجد اشعث بن قیس کندی، مسجد جریر بن عبدالله بجلی، مسجد سماک بن مخرمه، مسجد شبث بن ربعی و مسجد تیم.[199] چهار مسجد از این مساجد را امام باقر (ع) به مساجد ملعونه تعبیر نموده اند که ممکن است در زمان حضرت قائم وجود داشته باشند و توسط ایشان تخریب شوند.
د. حضرت مهدی (عج) نیز در برخورد با بدعت ها و انحرافات اعتقادی مانند پیامبر رفتار می نماید و به مانند سیره وی عمل می کند. پیامبر اکرم (ص ) در شرایطی که برخی از منافقان با بهره برداری از احساسات دینی مردم با ساختن مسجد ضرار سعی در ضربه زدن از درون به دین و ایجاد تفرقه میان مؤمنان بودند،[200] دستور تخریب مسجد ضرار را صادر نمود. از انتقاد شديد قرآن نسبت به مسجد ضرار و از شدت عملی که پیامبر اکرم (ص) از خود نشان داد و دستور ویران نمودن مسجد به خوبى روشن است كه قصد و هدف هر كارى تا چه اندازه در باره آن مؤثر است. رویارویی منافقان با دین با سوء استفاده از امور مقدس، منحصر به زمان خاصی نیست. لذا پس از دوران پیامبر اکرم (ص) و تاکنون شاهد فعالیت منافقان و فرقه های منحرف در قالب ایجاد اماکن مذهبی هستیم که به کانونی جهت تضعیف و تحریف دین تبدیل شده اند، که اساسا امام زمان نیز مانند پیامبر( ص) با این جریانات برخورد خواهد کرد و دستور تخریب پایگاه های آنان که حتی ممکن است در پوشش مسجد باشد را صادر خواهد نمود.
هـ . نکتۀ دیگری که می توان یادآور شد، این است که بسيارى از مساجد و مشاهد طبق هندسه اسلامى ساخته نشده است، بلكه به دلیل رقابت با كليساهاى مسيحى ساخته شده و كليساهاى مسيحى هم در رقابت با معابد بت پرستان ساخته شده است و چون بررسى عميقى به ميان آيد، برخى مساجد و مشاهد همان نقشه ساختمان هاى بت پرستان و تجديد هيكل ها و معابد بت پرستان روم و يونان است و با وضع عبادت عمومى و ساده اسلامى مناسبتى ندارد و اگر حكومت نافذ و اسلامى واقعى بر پا شود آن را خراب مىكند.[201]
و. همچنین در طول تاریخ مساجدی به دست حاکمان جائر و با اموالی غصبی و ناحق ساخته شده اند که این امر از نظر شرع مردود می باشد و قاعدتا امام زمان (ع) که حکومتی بر مدار قسط و عدل برپا می نماید، از این امر غافل نبوده و به برطرف نمودن این مشکل خواهد پرداخت.
ز. در مورد تخریب مسجد الحرام، کعبه، و مسجد النبی نیز روایات حاکی از ویران کردن آنها و از حیز انتفاع ساقط کردن نیست، بلکه آنچه در روایات بدان تصریح شده است، خراب کردن و بنای مجدد آنها است که این امر دلایل خاص خود را دارد. برای مثال خانۀ کعبه در طول دوره های مختلف تاکنون دچار دگرگونی شده است و بنا به روایتی پیامبر اکرم (ص) قصد اصلاح آن را داشت، لکن شرایط اجتماعی مانع از این امر بود.[202]
مسجد پیامبر نیز از این قاعده مستثنا نبوده و بنا به روایاتی در زمان هایی بدون رعایت اصول شرعی دچار تغییر و تحول در ساختمان آن گردیده است. براساس این روایات خلیفه دوم مسجد پیامبر (ص) را تخریب نمود و برآن افزود و در اثنای این توسعه دادن، خانۀ عباس عموی پیامبر را نیز ضمیمه آن نمود. همچنین مقام ابراهیم (ع) را از خانه خدا دور ساخت، در حالی که مقام نزدیک بیت بود.[203]
در هر صورت، پس از پیامبر بدعت هایی در دین به وجود آمد که دامنۀ آن به اماکن مقدس نیز سرایت کرد. لذا حضرت امیر (ع) می فرماید: والیان پیش از من امور بزرگی را که مخالف با نظر پیامبر است انجام دادند … پس چگونه است اگر فرمان دهم تا مقام ابراهیم را به جایی برگردانند که رسول خدا قرار داد … و خانۀ جعفر بن ابی طالب را از مسجد خارج سازم.[204]
بنابراین، در زمان حضور امام مهدی (ع) به واسطه بسط سلطه و قدرت حکومت و انقیاد جامعه از امام، انتظار می رود بسیاری از بدعت ها که در طول تاریخ در حوزه های مختلف دین ایجاد شده است، اصلاح شود و از آن جمله اصلاح برخی از مساجد و اماکن متبرک است که همان گونه که گفته شد دچار دگرگونی شده اند.[205]
بر اساس آنچه گفته شد، روشن می شود که تخریب مساجد و یا ویران کردن برخی مساجد و بازسازی آنها در عصر مهدی منتظر (عج) امری دور از انتظار و عجیب نخواهد بود. برخی از مساجد به دلیل عدم رعایت اصول شرعی بنا شده اند و نیز برخی از آنها تغییر ماهیت داده و پایگاهی برای مبارزه با دین شده اند که بر اساس روایات یاد شده تخریب می شوند. هم چنین برخی مساجد به دلایل تغییراتی که در طول زمان در حدود آن ایجاد شده، تخریب و بر اساس اولیه خود باسازی خواهند شد.
نقش زن در حكومت امام زمان (عج)
انقلاب جهانى مهدی موعود (عج)، تحول عظيمى را در جهان ايجاد خواهد نمود و كل عالم را در زير پرچم اسلام واقعى و تعاليم حيات بخش آن قرار خواهد داد كه در پى آن، جامعۀ زنان نيز از اين تحول عظيم مستثنا نبوده و به جايگاه واقعى خويش برگردانده خواهد شد.
در روايات در مورد جایگاه خطیر زنان در زمان ظهور آمده است:
امام باقر (ع) فرمود: “… مهدى (عج) قيام مىكند… و با او 313 مرد كه 50 زن با ايشان است، جمع مىشوند، بدون اين كه وعدۀ قبلى با هم نهاده باشند، مثل ابرهاى پراكنده به هم مىپيوندند و برخى در پى ديگرى مىآيند و اين است تفسير آيۀ (128 سوره بقره) كه خدا در آن مىفرمايد: “هر جا كه باشيد خدا همۀ شما را جمع مىكند؛ زيرا خدا بر هر كارى توانا است”. اينها بين ركن و مقام با مهدى (عج) بيعت مىكنند و مهدى (عج) با ايشان از مكه خروج مىنمايد”.[206]
در روایت دیگری امام باقر (ع) فرمودند: “… در زمان او حكمت و علم آن چنان گسترده مىشود كه زن در خانۀ خودش بر طبق كتاب خدا و سنت رسول اللَّه (ص) قضاوت مىنمايد”.[207]
انتخاب نام امام زمان (محمد مهدی) برای فرزندان
در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: “هیچ کس به جز کافر نام صاحب الامر را بر زبان نمیآورد”.[208]
در یکی از توقیعات حضرت صاحب الزمان (عج) چنین آمده است: “ملعون است، ملعون است کسی که نام مرا در محفلی بین مردم ببرد”.[209]
روایات دیگری در این زمینه در کتاب های شیعه وجود دارد به طوری که علامه مجلسی در بحارالانوار یک باب به همین موضوع اختصاص داده است.[210]
حال این نکته مهم است که بدانیم نام حضرت را که در روایات بر بیان نکردن آن تأکید بسیار شده است، چیست؟ در روایتی از پیامبر (ص) آمده است که “مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه اش کنیه من است”.[211] با توجه به این روایت میتوان فهمید که نام حضرت مهدی (عج)، محمد است و نباید ایشان را با این نام خواند.
با کمی دقت در مطالب بالا فهمیده می شود که نباید حضرت مهدی (عج) را با نام محمد بخوانیم؛ نه این که نام محمد را بر زبان نیاوریم و یا این که این نام را بر کودکان خود نگذاریم، بلکه منظور این است که هر گاه خواستید حضرت مهدی (عج) را بخوانید، از نام اصلیشان (محمد) استفاده نکنید.
نام بردن از امام عصر (عج) به چند گونه امکان دارد: 1.یاد کردن آن در کتابها؛ 2. یاد کردن آن به کنایه؛ مثلاً بگوید اسم او اسم رسول خدا است؛ 3. یاد کردن نام ایشان در مواقع ترس که ممکن است ضرر جانی برای امام (عج) یا آن فرد داشته باشد؛ مانند یاد کردن نام ایشان در دوران غیبت صغرا؛ 4. یاد کردن نام آن حضرت در حالتی که ترسی در کار نیست و تقیه لازم نیست؛ مانند دوران ما.
مورد اول و دوم به اتفاق علما اشکالی ندارد؛ زیرا علمای شیعه بالاجماع با این کار مخالفت نکردهاند.[212] مورد سوم نیز به اتفاق نظر علمای شیعه اشکال دارد و حرام است.[213] اما درباره مورد چهارم اختلاف نظر وجود دارد. برخی از علمای شیعه معتقدند که این کار اشکال دارد و برخی معتقدند که اشکالی ندارد؛ برای مثال علامه مجلسی معتقد است که کلاً یاد کردن امام زمان (عج) با نام محمد اشکال دارد؛ چه در دوران غیبت صغرا و چه در دوران غیبت کبرا.[214] در مقابل علی بن عیسی اربلی از فقهای بزرگ شیعه معتقد است که منع تلفظ به نام مهدی (عج) تنها از روی تقیه بوده است و اکنون دیگر این تقیه وجود ندارد و در نتیجه این منع هم برطرف شده است.[215]
بنابراین، میتوان این طور جمعبندی کرد: اولاً: چیزی که از آن در روایات منع شده است، این است که امام زمان را با نام محمد بخوانیم؛ نه این که نام محمد را به کلی به کار نبریم و حتی برای فرزندانمان نیز این اسم را انتخاب نکنیم. ثانیاً: بین علمای شیعه دربارۀ این که آیا در دوران کنونی که ترس و تقیهای در کار نیست، آیا باز هم یاد کردن امام زمان (عج) با نام محمد اشکال دارد یا نه، اختلاف است و برخی از فقهای بزرگ شیعه معتقدند در این دوران اشکالی ندارد و آنچه در روایات آمده مختص دوران غیبت صغرا است که شیعیان در حالت تقیه بودهاند.
دعا برای سلامتى امام زمان (ع)
دعا براى سلامتى امام عصر (عج) از جمله دستورات شرعى است كه حكمتهايى را در بردارد و اين حكمتها و لو اين كه تماماً براى ما ناشناخته باشند، از امور واقعى هستند، چنان چه اگر پزشك دارو تجويز مىكند بى علت و بى حكمت نيست. به هر حال ما طبق دستور عمل مىكنيم و مطمئنيم كه دعا براى سلامتى آن وجود مبارك بدون علت نیست. اما پيرامون حكمت دعا براى سلامتى امام زمان (عج) توجه شما را به نكات زیر جلب مىنماييم:
1. از عوامل سلامتى آن حضرت (عج) همين دعاها است. نه به اين معنا كه اگر ما دعا نكنيم حضرت سالم نمىماند، چون به هر حال حتماً كسان بسيارى هستند كه همواره براى آن حضرت دعا مىكنند، بلكه اصل دعاى افراد، به طور على البدل مؤثر است؛ مثل اين كه اگر عده خاصى مرتد شوند، دين از بين نمىرود چون به هر حال ” فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرين “؛[216] يعنى اگر به فرض نسبت به آن كفر ورزند، (آيين حق زمين نمىماند)؛ زيرا كسان ديگرى را نگاهبان آن مىسازيم كه نسبت به آن، كافر نيستند، ولى اين افتخار ما است كه ما از آن عدّه باشيم. و يا مثلاً بر طبق قانون عام بايد در مقابل امام حسين (ع) كسى باشد كه… اما اين كه آن كس شمر باشد به اختيار او است و اعمال او در اجراى اين قانون عام تأثير داشته است.
2. دعا براى سلامتى، شامل سلامت از بيمارىها و ناراحتىها، هرچند جزئى و كوچك، هم مىشود و آنچه قطعى است، اصل بقاى وجود آن حضرت است نه حتى آرامش و راحتى آن وجود عزيز، پس از اين جهت هم دعا مؤثر است و منافاتى با اراده ازلى خدا هم ندارد.
شیعه و دست بر سر گذاشتن هنگام شنیدن نام امام زمان (عج)
دلیل دست بر سر گذاشتن و برخاستن هنگام شنیدن نام امام زمان (عج) ، دو روایت زیر است:
1. در روايت معروف دعبل خزاعى شاعر اهل بيت (ع)، آمده است كه وقتى قصيده مشهوری را خدمت امام على بن موسى الرضا (ع) مى خواند، هنگامى كه به اين بيت رسيد:
خروج امام لامحالة خارج
يقوم على اسم اللّه و البركات
ظهور امام (عج) قطعی است که ظهورش با نام خداوند و همراه با خیر و برکات است.
امام رضا (ع) دست بر سر نهاد و به عنوان احترام برخاست و از خداوند متعال فرج حضرت ولى عصر (عج) را در خواست نمود.[217]
2. از امام صادق (ع) سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» لازم است برخیزیم؟ فرمود: براى آن حضرت غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقۀ آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبتآمیز مىکند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.[218]
شهادت امام زمان و دوران پس ار آن حضرت
قرآن می فرماید: “هر نفسی مرگ را می چشد”. [219]طبق این آیه که بیان کننده سنت الاهی در باره همۀ مخلوقات است، امام زمان (ع) نیز پس از برقراری عدالت جهانی و ایجاد حکومت جهانی از این دنیا می روند. اما آیا به مرگ طبیعی یا به شهادت؟ از دستهای روایات استفاده میشود كه آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا میرود. روایات زیر از آن جملهاند:
1. ام سلمه از پیامبر خدا (ص) چنین نقل میكند:
مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است … او در میان مردم به سنت پیامبرشان عمل میكند، پس هفت سال درنگ میكند و آن گاه از دنیا میرود و مسلمانان بر او نماز میگزارند.[220]
2. در روایتی كه در تفسیر آیه شریفه: “ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیهِم”[221]؛ پس از [چندی] دوباره شما را بر آنان چیره میكنیم، از امام صادق (ع) نقل شده چنین آمده است: [منظور] خروج [امام] حسین(ع) با هفتاد تن از یارانش [در زمان رجعت است] در حالی كه كلاهخودهای زرینی كه دو رو دارد بر سر دارند و اعلام كنندگانی به مردم می رسانند: این حسین است كه خارج شده است، تا آن جا كه مؤمنان هیچ شك و تردید درباره او نكنند و بدانند كه او دجّال و شیطان نیست، و او است حجّت قائم [به حق] در میان شما و چون معرفت به این كه آن حضرت همان حسین (ع) است در دلهای شیعیان استقرار یافت، حضرت حجّت را مرگ فرا میرسد و كسی كه آن جناب را غسل میدهد و كفن و حنوط میكند و به خاك میسپارد همان حسین [بن علی](ع) خواهد بود. جز وصی و امام هیچ كس متصدّی [كار كفن و دفن] وصی نمی شود.[222]
3. در روایت دیگری نیز امام صادق (ع) در پاسخ به این پرسش كه اولین كسی كه به دنیا رجعت خواهد كرد چه كسی است میفرماید: [امام] حسین (ع) در پی قائم (ع) خروج میكند … حسین (ع) به همراه آن گروه از یارانش كه با او به شهادت رسیدند، به پیش میآید در حالی كه هفتاد پیامبر او را همراهی میكنند، آن گونه كه به همراهی موسی بن عمران فرستاده شدند. قائم (ع) انگشتر خود را به او واگذار میكند. پس حسین (ع) نخستین كسی است كه عهدهدار غسل و كفن و حنوط آن حضرت میشود و ایشان را در قبر خود قرار میدهد.[223]
از دسته ای دیگری از روایات استفاده میشود كه آن حضرت به شهادت خواهند رسید:
1. از امام حسن مجتبی (ع) روایت شده است: “به خدا سوگند، پیامبر خدا با ما پیمان بسته است كه این امر [امامت] را دوازده تن امام از فرزندان علی و فاطمه به دست خواهند گرفت و هیچ كدام از ما نیست، مگر این كه مسموم یا كشته میشود”.[224]
2. امام صادق (ع) نیز در این باره میفرماید: “به خدا قسم هیچ یك از ما نیست، مگر این كه كشته شده و به شهادت میرسد.[225]
3. از امام رضا (ع) نیز مشابه همین تعبیر، روایت شده است.[226]
با توجه به این دو دسته روایات اظهار نظر صریح و قطعی در مورد چگونگی وفات اماممهدی (ع) مشكل به نظر میرسد.
اما با توجه به این که رابطه بین مرگ و شهادت عموم و خصوص مطلق است، یعنی مرگ اعم از مردن طبیعی و شهادت است و شهادت نیز نوعی از مرگ است نه خارج ار آن، از این رو می توان روایات دستۀ اول را حمل بر شهادت نمود و تعارض ظاهری را رفع نمود چون روایات دستۀ اول در مقام بیان اصل مرگ هستند نه کیفیت آن.
پس با فرض این که آن حضرت به شهادت برسند قاتل ایشان کیست؟ در كتاب إلزام الناصب به نقل از برخی از علما عبارتی نقل شده است كه قاتل آن حضرت این گونه معرفی شده است: “هنگامی كه هفتاد سال [حكومت حضرت] حجّت به پایان رسید، مرگ به سراغ او میآید. زنی از «بنی تمیم» به نام «سعیده» كه ریشی چون مردان دارد، از بالای پشت بام هاون سنگی به سوی آن حضرت كه در حال گذشتن از آن مسیر است پرتاب میكند و او را میكشد. پس از درگذشت آن حضرت. [امام] حسین (ع) عهدهدار به خاك سپاری او میشود. [227]
شهید سید محمد، محمد صادق، صدر نقدها و اشکالات متعددی بر این سخن وارد دانسته[228] ازجمله مینویسد: این متن اساساً قابلیت اثبات موضوع [شهادت حضرت] را ندارد؛ زیرا روایت نقل شده از یكی معصومان نیست، بلكه از بعضی از علما كه ما نمیدانیم كیست، نقل شده است. حتی اگر این متن ـ چنان كه از ظاهر آن برمیآید ـ اشاره به مضامین برخی روایات داشته باشد، تبدیل به روایت مرسلی میشود كه نه سند آن مشخص است و نه امامی كه از او روایت شده است. افزون بر این كه سند روایات یاد شده معمولاً ضعیف است و مضامین آنها دور از ذهن است به گونهای كه نمیتوان با آنها چیزی را ثابت كرد.[229]
پس از امام زمان (ع) و برقراری حکومت واحد جهانی به وسیله ایشان رجعت اتفاق خواهد افتاد. رجعت به این معنا است که پس از ظهور امام زمان (ع) برخی از جمله برخی از ائمه زنده می شوند. در روایات ما به رجعت برخی از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی و برخی از ائمه؛ مانند امام حسین (ع) و برخی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) ؛ مانند سلمان فارسی، مقداد، جابر بن عبد الله انصاری، مالک اشتر و مفضل تصریح شده است. اصل رجعت از عقاید شیعیان است که روایات زیادی درباره آن وارد شده است تا آن جا که برخی مانند علامه مجلسی قائل به تواتر[230] این روایات شده اند.[231]
. برگرفته از زندگی نامه امام مهدی(عج)[1]
[2] ينابيع المودة، ص 449 و 450
[3]همان، ص 397.
[4]دادگستر جهان،ص 107.
[5] . نمایه شماره 1369 (سایت: 1397)، جواب تفصیلی.
[6]علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص 6 – 10؛ همان، ج 13، ترجمه، دوانى، على، (مهدى موعود)، ص، 182- 198، دار الكتب الاسلاميه، تهران ، سال، 1378 ش، چاپ بيست و هشتم؛ فتال نيشابورى، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج 1، ص 252- 255، انتشارات رضى، قم؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 417 – 423، ناشر اسلاميه، تهران، 1395 ق.
[7] ر.ك: مصباح يزدى، معارف قرآن، ج 4 و 5 (راه و راهنماشناسى)، ص 212 – 147 و نيز آموزش عقايد، ج 2، ص 260 – 232، درس 26 – 24.
[8] قمى، شيخ عباس، منتهى الامال، ص 1050 – 1044 و ص 940 و… .
[9] قمى، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، زيارت ائمۀ بقيع (ع)، نيز ساير زيارات.
[10] همان، زيارت والدۀ حضرت قائم (عج).
[11] موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۲۰.
[12] مجلسی، محمد باقر، بحار ج ۵۱ ص و ج ۱۲ ص ۱۹، کنایه از این که رشد زیاد و غیر معمولی داشتند.
[13] موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ص ۲۸۹.
[14] طبرسى، امين الاسلام فضل بن حسن، اعلام الوری، ج ۱، ص ۳۲۲.
[15] نوح، ۲۶.
[16] موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ص ۲۵۳.
[17] برگرفته از سوره مبارکه مائده ایه ۲۷ ۲،برگرفته از روایتی از امام زین العابدین، شيخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۳۲۰ ۱۱.
[18] برگرفته از روایتی از امام صادق (ع) شيخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۵.
[19] موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ص ۲۵۸ و ۲۵۹.
[20] موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم، ص ۳۶۶.
[21] برگرفته از روایتی از امام باقر (ع) بحار الانوار ج ۵۲ ص ۳۵۱.
[22] طبرسى، ابو منصور احمد بن على، الاحتجاج ج ۲ ص ۲۶۸.
[23] کنایه از گریۀ زیاد است.
[24] موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم ج ۱ ص ۳۱۳.
[25] نک: موعود شناسی ص 437
[26]اكمال الدین، ج 2، ص 652.
[27] نک: موعود شناسی، ص 437 .
[28] همان.
[29]موعود شناسی، ص 555.
[30]ر.ك: عدالت گستر جهان، ابراهیم امینی.
[31] شيخ طوسى، غيبت، ص 266، به نقل از چشم به راه مهدى، ص 348.
[32] شيخ طوسى، غيبت، منشورات مكتبة بصيرتى، ص 102 و 103؛ بحارالانوار، ج 52، ص 153؛ اصول كافى، ج 1، ص 340.
[33] نعمانى، كتاب غيبت، ص 182، به نقل از، چشم به راه مهدى، ص 350.
[34] نعمانى، كتاب غيبت، ص 164. از اين روايت استفاده مىشود كه غيبت آن حضرت غيبت عنوانى مىباشد.
[35] ر.ك: چشم به راه مهدى، ص 351 – 347.
[36] مثلاً امام صادق (ع) مىفرمايد: “صاحب الزمان (عج) در ميان مردم رفت و آمد مىكند، در بازار قدم مىنهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مىنشيند، لكن او را نمىشناسند”، كتاب الغيبة، نعمانى، ص 164.
[37] شيخ طوسى، كتاب غيبت، ص 102.
[38] نعمانى، غيبت، ص 172؛ منتخب الاثر، ص 252، به نقل از، امامت و مهدويت، پاسخ به ده پرسش، زندگانى شخصى حضرت مهدى (عج)، ص 54؛ الاخبار الدخيلة، ج 1، ص 150؛ تاريخ الغيبة الكبرى، ص 69، به نقل از ،جزيرهى خضرا در ترازوى نقد، ص 218، سيد جعفر مرتضى عاملى.
[39] محمد، صدر، تاريخ الغيبة الكبرى، ج 2، ص 65، مكتبة الامام اميرالمؤمنين (ع) العامة، اصفهان.
[40] ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510، به نقل از جزيرهى خضرا در ترازوى نقد، ص 219.
[41] بحارالانوار، ج 52، ص 317.
[42] براى آگاهى بيشتر ر.ك: دراسة فى علامات الظهور و الجزيرة الخضرا، سيد جعفر مرتضى عاملى، ص 263 و يا ترجمهى اين كتاب، ص 225 – 217.
[43] بحارالانوار، ج 52، ص 159.
[44] الذرية الى تصانيف الشيعه، ج 5، ص 108؛ دارالاضواء، چاپ بيروت، طبقات اعلام الشيعة، قرن هشتم، 1145.
[45] مسعودى در اثبات الوصية، ص201، از امام رضا (ع) روايتى نقل كرده است كه اگر در روایات آمده است هيچ امامى از دنيا نمىرود تا فرزندش را ببيند، مربوط به قائم (ع) نمىشود. ر.ك: امامت و مهدويت، صافى گلپايگانى، پاسخ به ده پرسش، ص 56 – 53، چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجلۀ حوزه، ص 356 – 351، جزيره خضرا در ترازوى نقد، ص 221 – 217.
[46] منتخب الاثر، ص 378.
[47] همان، ص 619.
[48] -شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 108، چاپ دار الکتاب الاسلامیه قم سال 1395هـ ق.
[49] -دوانی، علی، موعودی که جهان در انتظار اوست، ص 187 چاپ اجلاسیه، تهران .
[50] -صدوق، کمال الدین، و اتمام النعمه ج 2، ص 108، چاپ دار الکتاب الاسلامیه قم سال 1395هـ ق.
[51] -صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه ، ج 2 ، ص 108.
[52] – کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 514، انتشارات دارالکتاب الاسلامیه.
[53] -علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 202 و ج 36 ، ص301 چاپ بیروت موسسه الوفاء 1404هـ ق.
[54] – استفاده از پاسخ 3593 سایت.
[55] – دوانی، علی، موعودی که جهان در انتظار اوست، ص 215.
[56] – طوسی، رجال، ج1، ص 401، چاپ جامعه مدرسین سال 1415هـ ق.
[57] – صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه، ج2، ص510.
[58] – علامه حلی، الرجال، ج 1، ص 149، پاپ دار الذخائر، قم سال 1411ه-ق.
[59] شیخ صدوق، احتجاج، ج 2، ص 497.
[60] بحارالانوار، ج 52، باب 18، کتاب الغیبة.
[61] منتهی الأمال، ج 2، باب 14، فصل 5.
[62] ان صاحب هذا الامر یحضر الموسم کل سنة یری الناس و یعرفهم و یرونه و لا یعرفونه .(من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 520، ذیل روایت 3115.)
[63] بحار الانوار، ج 97، ص 375، باب 5، حدیث 9.
[64] بحار الانوار، ج 42، ص 155، باب 124، حدیث 22.
[65] . برای آگاهی بیشتر نک: نمایه: ارتباط با امام زمان (عج)، سؤال 1029 (سایت: 1084).
[66]. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 441، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1395ق.
[67]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 13، ص 259، مؤسسة آل البیت، قم، 1409ق؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص520، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق.
[68]. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 441 ؛ طوسی، محمدبن حسن، الغیبة، ص 362، تحقیق عباداللّه الطهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 520.
[69]. طوسی، الغیبة، ص161؛ کمال الدین، ج 2، ص 346؛ وسائل الشیعة، ج 11، ص 135.
[70]. وسائل الشیعة، ج 11، ص 133.
[71] بحارالانوار، ج 52، ص 91.
[72] بحارالانوار، ج 51، ص 152.
[73] اثبات الهداية، ج 6ص 437، ر.ك: دادگستر جهان، ابراهيم امينى، ص 149 – 146.
[74] بحارالانوار، ج 51، ص 113.
[75] بحارالانوار، ج 52، ص 122.
[76] ر.ك: حكومت جهانى مهدى (عج)، مكارم شيرازى، ص 101 – 99.
[77] تفسير برهان، در ذيل آيه 105 توبه؛ القيادة فى الاسلام، رى شهرى، صص 85 – 84.
[78] ر.ك: حكومت جهانى مهدى (عج)، ص 113 – 101.
[79] بحار، ج 52، ص 113.
[80] بحار، ج 51، ص 152.
[81] اثبات الهداة، ج 7، ص 105.
[82] بحار، ج 52، ص 91.
[83] ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 294، زمینهسازى ظهور حضرت ولى عصر علیهالسلام، محمد فاكر میبدى.
[84] رك: صافى گلپایگانى، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص 334.
[85] رك: بحارالانوار، ج 52، ص 97.
[86] همان، ص 98.
[87] «ان لصاحب الامر غیبة لا بد منها، یرتاب فیها كل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداك؟ قال لامر لم یؤذن لنا فى كشفه لكم، قلت: فما وجه الحكمة فى غیبة؟ فقال: وجه الحكمة فى غیبة وجه الحكمة غیبات من تقدمه من حجج اللّه تعالى ذكره، ان وجه الحكمة فى ذلك لا ینكشف الا بعد ظهوره، كما لا ینكشف وجه الحكمة لمّا أتاه الخضر( علیهالسلام ) من خرق السفینة، و قتل الغلام و اقامة الجدار، لموسى (علیهالسلام) الا وقت افتراقها». رك: همان، ص 91، و 113.
[88]«و لو ان اشیاعنا وفقهم اللّه على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، على حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم». رك: همان، ج 53، ص 177، و الزام الناصب، ج 2، ص 467
[89] « لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». در سعادت دیدار ما شتاب مىشد
[90] «ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالى «فارتقبوا انى معكم رقیب» و قوله عزوجل: «فانتظروا انى معكم من المنتظرین، فعلیكم بالصبر، فانه انما یجیىء الفرج على الیأس و قد كان الذین من قبلكم اصبر منكم».
همان، ج 52، ص 129
[91] «افضل اعمال امتى انتظار الفرج». همان ، ص 122
[92] «اى الاعمال احب الى اللّه عزوجل؟» فقال: «انتظار الفرج». همان
[93] «اقرب ما یكون العبد الى اللّه عزوجل و ارضى ما یكون عنه اذا افتقدوا حجة اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمكانه… فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً». همان،ص95
[94] «المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان، لان اللّه تعالى ذكره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فى ذلك الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدى رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله بالسیف، اولئك المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاة الى دین اللّه سرا و جهرا » همان،ص 122
[95] «و اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلك فرجكم».الاحتجاج ج2 ص 471 .
[96] «ان هذا الامر لایأتیكم الا بعد ایاس…، رك: بحارالانوار، ج 52، ص 111.
[97] «فانه انما یجیىء الفرج على الیأس و قد كان الذین من قبلكم اصبر منكم». رك: بحارالانوار، ج 52، ص 129 و 110.
[98] «یملا الارض قسطاً و عدلا كما مُلئت ظُلما وجورا». الاحتجاج، ج1، ص 69.
[99] باید توجه نمود كه مدتهاست كه فساد، جهان را فرا گرفته است. فساد ابر قدرتها در بسیاری از مناطق جهان –بویژه آفریقا و آسیا- به شدیدترین وضع رسیده است. از روزی كه غرب، اندیشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده، هر روز در نقاط مختلف جهان، بر مظالم خود افزوده و میلیونها نفر را در بند كشیده است. تنها بررسی وضع كشورهای استعمارزدة افریقا و جنوب آسیا سند روشن و گویایی بر این مطلب است.
[100]برای اطلاعات بیشتر ر.ك: كامل سلیمان، روزگار رهای. ؛ ترجمه علی اكبر مهدی پور، ج 2، ص 1034 الی 1062.
[101]كشف الغمة فی معرفة الائمه، ج 3، ص 267 معجم احادیث الامام المهدی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411 ق، ج 1، ص 387ی،
[102]«من سره ان یكون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات وقام القائم بعده، كان له من الأجر مثل أجر من أدركه. فجدوا وانتظروا هنیئاً لكم ایتها العصابة المرحومة». بحارالانوار، 52/140، به نقل از غیبت نعمانی.
[103] ر.ك: مطهرى، مرتضى، قیام و انقلاب مهدى، ص 68.
[104] مكارم شیرازى، ناصر، حكومت جهانى مهدى علیهالسلام ص 80 تا 83.
[105] همان،ص 100
[106] آیت الله امینی، دادگستر جهان، ص 241.
[107] بحار، ج 52، ص 244.
[108] آیت الله مكارم شيرازى، حكومت جهانى مهدى عليهالسلام، ص 80 تا 83.
[109] قسمت های ی که به زمینه سبز در آمده از سؤال 1064اخذ شده است
[110] کمال الدین، ج 2، ص 377 و 378.
[111] صحیفه سجادیه، ص 20، دفتر نشر الهادی، قم، 1376 ش.
[112] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 15، ص 51-50، ح 19964.
[113] صحیفه امام، ج 21، ص 17-16، در این زمینه می توانید بیانات ایشان را در ج 3، ص 340 – 339 نیز مطالعه فرمایید.
[114] این عبارت در بسیاری از روایات وجود دارد مثل روایات کافی، ج 1، ص 338؛ و ج 1 ، ص526.
[115] برای ااطلاع بیشتر به پاسخ سؤال 535 با نمایه (علایم ظهور امام زمان) مراجعه کنید.
[116] زیرا اسلام آخرین و کامل ترین دین و پیامبر اکرم(ص)، خاتم پیامبران است آن چه که لازم بوده بیان شود تا زمان رحلت آن حضرت از طریق وحی در قرآن مجید جمع آوری شده است و نیز هر آن چه لازم بوده در تبیین و تفسیر آیات و روشن ساختن معانی بلند بیان شود تا زمان غيبت كبری امام زمان (عج) توسط پیامبر (ص) و ائمه (ع) از طریق روایات معصومان بیان شده است و در مسائل جدیدی که پیش می آید نیز حضرت مهدی (عج) تکلیف مردم را بیان کرده و فرموده اند:”در مورد رويدادهای زمان بايد به راويان حديث ما رجوع كنيد كه آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان مي باشم؛ اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الی رواة حديثنا ، فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم ” وسائلالشيعة، ج 27، ص 140، 33424. در این دوران به لحاظ اين كه همۀ موارد احكام فقهی را نمی شود مستقيماً از قرآن و سنت گرفت، اصول فقهی خاصی مقرر شده است، كه فقيه جامع الشرايط با توجه به اصول القاء شده از طرف امامان شيعه (ع) با تحليل و استدلال های عقلی در چارچوب قرآن و سنت پيامبر اكرم(ص) احكام شرعی را به دست می آورند. بنابراین تکلیف همگان روشن است.
[117] بحارالأنوار، ج 52، ص 92 – 8 ك، [إكمال الدين] غَيْرُ وَاحِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِعَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِيَّ ص هَلْ يَنْتَفِعُ الشِّيعَةُ بِالْقَائِمِ ع فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ ص إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ.
[118] التوبة، 128.
[119] فقه الرضا، ص 358.
[120]من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 409.
[121] توبه، 106.
[122] ر.ك: تفاسير قرآن كريم، ذيل آيهى 106 سورهى توبه؛ الميزان، ج 9، ص 385؛ تفسير برهان، ج 2، ص 158؛ اصول كافى، ج 1، ص 220 – 219.
[123] اللهم بلى لاتخلوا الارض من قائم للّله بحجة اما ظاهراً مشهوراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل حجج اللَّه و بيناته”، نهج البلاغه، قصار الحكم، ص 147؛ ميزان الحكمة، ج 1، ص 167. (ر.ك: اصول كافى، ج 1، ص 180 – 178.)
[124] از خطبه 146 نهج البلاغه، استفاده مىشود كه امام زمان (عج) براى دفاع از اسلام كوشش مىكند. ر.ك: مكارم شيرازى، ناصر، حكومت جهانى مهدى (عج)، ص 229 – 226.
[125] بحارالانوار، چاپ قديم، ج 13، ص 129.
[126] الميزان، ج 1، ص 276 – 275؛ شيعه در اسلام، ص 256، فصل ششم از معرفت امام. براى آگاهى بيشتر از تأثير ولايت تكوينى در هدايت انسانها، رجوع شود به كتاب: القيادة فى الاسلام، رى شهرى، ص 87 – 74. نويسنده با ذكر روايتى از كتاب الكافى، ج 1، ح 1، ص 194 مىگويد: خورشيد علاوه بر روشنايى ظاهرى در تكامل مادى به صورت تكوين مؤثر است و همينطور است خورشيد معنوى، زيرا اوست كه ارواح صاحب اهليّت را به صورت تكوينى به سمت كمال مطلق هدايت و رهبرى مىكند. القيادة فى الاسلام، ص 80.
[127] انبياء، 105.
[128] حكومت جهانى مهدى، ص 268 و 269.
[129] الكافى، ج 1، ص 179؛ ميزان الحكمة، ج 1، ص 168.
[130] حكومت جهانى مهدى، ص 268 و 269.
[131] بحارالانوار، ج 23، ص 19.
[132] نور الثقلين، ج 2، ص 103؛ اصول كافى، كتاب توحيد، باب نوادر، حديث 4.
[133] علامه مجلسی (رضوان الله تعالی) صد و سی آیه از قرآن را مربوط به حضرت مهدی (ع) دانسته و آنها را تفسیر روایی کرده اند و تنها بالغ بر سیصد روایت با مضمون «یملأ الارض عدلاً و قسطاً» آورده اند.
[134] «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند وعده داده که آنان را خلیفۀ زمین گرداند.
[135] بحارالانوار، ج 51، ص 156.
[136] در «گنجینه ای از تلمود» چندین آیه از شخصیت «ماشیح» بحث به میان آورده (آبراهام کهن، فریدون گرگانی، ص 354-352. به نقل از فصلنامه تخصصی انتظار موعود، شماره 15، فصل 6، سال 1384 هجری شمسی.
[137] کتاب مقدس، کتاب دانیال نبی، ترجمه فاضل خان همدانی، ص 1567، بند 3-1. به نقل از درسنامه مهدویت، خدا مرد سلیمیان، 1385، ص 24.
[138] همان، انجیل متی، باب 25، بند 33-31. کتاب مقدس، دارالسلطۀ لندن، 1914.
[139] انجیل یوحنا، 14: 17.
[140] ر.ک: یشتها 2: 349. به نقل از همان منبع، پاورقی 4، ص 160.
[141] صف، 9 و توبه، 33.
[142] به نقل از امید سبز، محمد علی فرزی خراسانی، ص 77.
[143] انجیل متی، باب 25، ص 60، بند 33-31.
[144] نور، 54.
[145] زبور داود (ع)، مزامیر 72: 18-2؛ 96: 13-10.
[146] کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب اشعیای نبی، ص 1031 و 1057. به نقل از همان منبع، پاورقی 4، ص 140.
[147] برگرفته از امید سبز، ص 76.
[148] قصص، 4.
[149] انبیاء، 150.
[150] کتاب مقدس، مزامیر داود، مزمور 37، بندهای 37-9.
[151] یشتها، ص 160.
[152] نجم الثاقب، ص 132-55.
[153] انجیل یوحنا، باب 41، آیه 26؛ 16: 13-7؛ 7: 2؛ 19: 8.
[154] معصوم بودن: سلیم بن قیس می گوید: از سلمان شنیدم که می گفت: گفتم یا رسول الله هر پیغمبری وصی داشته وصی شما کیست؟ فرمود: شهادت می دهم ای سلمان که علی بن ابی طالب وصی من است… و اوصیائم پسرم حسن و حسین و بقیه از فرزندان حسینند. آنها با قرآنند و قرآن با آنها است از هم جدا نمی شوند مانند این دو انگشت… هر کس از آنها اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است و هر کس اطاعت نکند خدا را اطاعت نکرده، همه شان هادی و مهدی اند، و نازل شدن این آیه دربارۀ من و دربارۀ برادرم و دخترم فاطمه و دربارۀ پسرم و اوصیاء یکی بعد از دیگری که فرزندان من و فرزندان برادرم می باشند (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً اتدرون ما الرجس یا سلمان قلت لا قال الشک لایشکون… مطهرون معصومون من کل سوء، آنها از هر ناپاکی پاکیزه و از هر بدی معصوم اند. سپس حضرت دست مبارک بر حسین (ع) زد و فرمود مهدی امتم … از فرزندان این است امام بن امام و عالم بن عالم و وصی بن وصی است… (کتاب سلیم بن قیس، ص 429).
[155] … بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه، ص 548. به وسیلۀ شما خداوند باب رحمت ها را می گشاید و به وسیله شما امر را به پایان می برد و به وسیلۀ شما باران را فرو می فرستد.
[156] لولا الحجة لساخت الارض باهلها، کافی، ج 1، ص 179.
[157] “و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون”، ذاریات ، 54.
[158] “انما انت منذر و لکل قوم هاد”، رعد، 8؛ المیزان، ج 11، ص 335 (بحث امامت به تفصیل در ج 1 ص 270، 282 در همین کتاب مطرح شده است.)
[159] “قل فلله الحجة البالغة”، انعام، 149.
[160] “و بر خداوند روا نیست که آنان (گناهکاران) را عذاب کند در حالی که تو در بین آن هایی”، انفال، 33.
[161] مجموع روایت در بحار الانوار، ج 23، ص 19.
[162] “و الله ما خلق الله شیئاً الا و قد امره بالطاعة لنا”، نمازی، علی، اثبات ولایت، ص 59.
[163] اعراف، 156.
[164] نمازی علی، اثبات ولایت، ص 67.
[165] نحل، 60
[166] نمازی علی، اثبات ولایت، ص 126 ـ 127.
[167] همان، 65.
[168] صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 401 – 411.
[169] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 1، ص 248، دار الکتاب، قم، 1367، چاپ چهارم.
[170] الاعراف، 176.
[171] شیخ طوسی، الغیبة، ص 397، موسسۀ معارف اسلامی، قم، 1411 ه.ق .
[172] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، ص 11، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ه.ق .
[173] شیخ طوسی، الغیبة، ص 397.
[174] همان، ص 353.
[175] همان، ص 398.
[176] همان، ص 399.
[177] همان، ص 400.
[178] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 380، موسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه.ق .
[179] جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم عج، ص 147، ترجمۀ آیت اللهی، محمد تقی، انتشارات امیر کبیر 1377، چاپ دوم.
[180] همان.
[181] شیخ طوسی، الغیبة، ص 400.
[182] ر.ک، محی الدین ابن عربی، 572 – 576.
[183] علامه مهدی نراقی، انیس الموحدین،پاورقی، ص 170.
[184] جوادی آملی، آوای توحید، ص83 84.
[185] مجموعه آثار شهید مطهری، ج 4، ص 944.
[186] محمد بدیعی، گفتگو با علامه حسن زاده، ص202.
[187] هدایة الامم (مقدمه)، ص 25.
[188] تفسیر فاتحة الکتاب، مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی.
[189] محی الدین ابن عربی، هدایة الامم(مقدمه) ، ص24.
[190] فتوحات مکیه، ج 6، ص 50 – 66.
[191] الغدیر، ج6، ص93.
[192] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 332، مؤسسة النشر الإسلامي، قم، 1407 ق.
[193] همان، ص 333.
[194] طوسی، ابو جعفر ،الغیبة، ص 43، مؤسسة المعارف الإسلامية قم ،چاپ اول ، 1411 ق.
[195] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 8، ص 307، دارالكتب الإسلامية، طهران، چاپ چهارم ، 1365ش.
[196] دوانی، علی، مهدى موعود، ترجمه، ج 13، بحار الانوار، متن، ص1121، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ بيست و هشتم، 1378 ش.
[197] الغارات، ج 2، ص 325.
[198] شيخ صدوق، الخصال، ج1، ص300، جامعه مدرسين، قم، چاپ اول ، 1362 ش.
[199] الخصال، ج1، ص302.
[200] توبه، 107.
[201] كافى، ترجمه كمرهاى، ج 3، ص 707 ، انتشارات اسوه، قم چاپ سوم، 1375 ش.
[202] حلی، یحیی بن حسن، العمدة، ص 317.
[203] بحارالأنوار، ج 31، ص 33، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، چاپ چهارم ، 1404 ق.
[204] کافی، ج 8، ص 58.
[205] بحارالأنوار، ج 34، ص 168.
[206] بحارالانوار، ج52، ص223، باب علامات ظهوره…، ح87.
[207] همان، باب سيره و اخلاقه، ص352، ح106.
[208] کورانی، علی، المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی، ص 890، ناشر شخصی، چاپ اول.
[209] همان.
[210] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 31 – 33، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1362.
[211] المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی، ص 176.
[212] تونهای، مجتبی، موعود نامه، ص 101، انتشارات مشهور، چاپ اول.
[213] همان، ص 102.
[214] بحار الانوار، ج 51، ص32.
[215] تونهای، مجتبی، موعود نامه، ص 102.
[216] انعام، 89.
[217] . امینی نجفی، عبدالحسین احمد، الغدير، ج 2، ص361، دارالکتب الاسلامیة، تهران؛ قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، باب چهاردهم، فصل ششم، ص1127، چاپخانه احمدی، چاپ نهم، 1377.
[218] . صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص 640، مؤسسة السیدة المعصومة، 1419 قمری.
[219]. آل عمران، 185.
[220]. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 51، ص 104، ح 39.
[221]. اسراء، 6.
[222]. كليني، الكافي، ج 8، ص 250، همچنين ر. ك: بحارالانوار، ج 53، ص 94، ح 103.
[223]. بحارالانوار، ج 53، ص 103، ح 130.
[224]. بحارالانوار، ج 27، ص 217، ح 19.
[225]. همان، ص 209، ح 7.
[226]. همان، ص 214، ح 16.
[227]. يزدی حائری، علی، الزام الناصب في إثبات الحجة الغائب، ج 2، ص 167.
[228]. صدر، سيد محمد محمد صادق، تاريخ ما بعد از ظهور، ص 881 – 883.
[229]. برگرفته ازماهنامه موعود شماره 83.
[230]. در علم حدیث روایات به سه قسم تقسیم می شود: الف. حدیث متواتر: روایتی که عده زیادی آن را روایت کرده اند به گونه ای که از گفتار آنها برای ما یقین حاصل می شود که این روایت از معصوم (ع) صادر شده است. ب. روایت مستفیض: از لحاظ اعتبار و ارزش به اندازه خبر متواتر نیست، ولی اعتبارش از خبر واحد بیشتر است. ج. خبر واحد: افراد کمی آن را روایت کرده اند و از لحاظ ارزش روایی پایین تر از دو قسم پیشین است.
[231]. بحارالانوار، ج 23، ص 359.