Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

احکام در قرآن

صلاة در قرآن

اگرچه در قرآن کریم کلمۀ “صلاة” به معنای دعا هم استعمال شده است،[1] ولی در آیاتی؛ مانند آیۀ 114 سورۀ هود که می فرماید: “وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْل‏” به معنای اصطلاحی آن یعنی نماز آمده است. البته نماز نیز شامل دعا و تسبیح است.

اوقات نماز در قرآن

آیاتی که دربارۀ اوقات نمازهای واجب روزانه است، در چند سوره قرآن وارد شده و به چند دسته تقسیم می شوند. در آیۀ 238 سورۀ بقره،[2] تنها اشاره به وقت یک نماز دارد؛ نماز وسطى که در این آیه آمده است، طبق تفسير صحيح، همان نماز ظهر است‏.[3] گاهى اشاره به وقت سه نماز از نمازهاى پنج گانه كرده؛ مانند آیۀ 114 سورۀ هود که می فرماید: “وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْل‏”، كه “طرف النهار” اشاره به نماز صبح و مغرب و “زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ” اشاره به نماز عشا است.[4] گاهى اوقات هر پنج نماز را اجمالا بيان مى‏كند که آیۀ 78 سورۀ اسراء آن را بیان می کند. در این آیه می فرماید: “نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب [نيمه شب‏] برپا دار و همچنين قرآن فجر [نماز صبح‏] را چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است‏”.

قرآن و تعداد رکعات نماز

قرآن کتابی است که بر طبق اقتضای ساختار خود، معارف (احکام، عقاید و تاریخ و…) را به گونۀ اختصار و کلی بیان کرده و تفصیل و تفسیر آن را بر عهدۀ پیامبر اکرم (ص) نهاده است. پیامبر اکرم (ص) نیز با دستور الاهی این مقام را پس از خود به ائمۀ معصومین (ع) از اهل بیت واگذار کردند؛ زیرا از نظر قرآن پیامبر (ص) دارای چهار منصب الاهی است:

1. منصب تلقی وحی و دریافت پیام الاهی که در آیات فراوانی[5] به آن اشاره شد.

2. منصب ابلاغ وحی و ابلاغ پیام الاهی.[6]

3. منصب تبیین وحی و تفسیر پیام الاهی.

پیامبر (ص) باید آیات قرآن کریم را برای مردم تفسیر کند تا مردم بتوانند مراد خدا را در آیات قرآن بفهمند. قرآن کریم در مورد منصب تبیین وحی می فرماید: “ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آن چه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند”.[7]

4. منصب اجرای قرآن و پیاده کردن احکام و دستورات الاهی. با وفات پیغمبر (ص) دو منصب از مناصب چهارگانه پیامبر (ص) یعنی “تلقی و ابلاغ وحی” نیز از میان جامعه رخت بر بسته است، ولی دو منصب دیگر پیامبر “تبیین وحی” و “اجرای احکام الاهی” باقی است. براساس حدیث ثقلین که مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است[8] و روایات متعدد دیگر این دو منصب برای ائمه (ع) ثابت است.[9]

منصور بن حازم می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم من با مردمی مناظره کرده و به وی گفتم پیغمبر (ص) حجت خدا بوده و از دنیا رفته است، حجت بعد از پیغمبر (ص) کیست؟ گفتند قرآن حجت بعد از پیغمبر (ص) است، وقتی به قرآن نگاه کردم دیدم قرآن به گونه ای نازل شده که هر قومی اعم از زندیق، حروری و مرجئی می تواند به نفع مذهب خود از قرآن استدلال نماید، لذا فهمیدم که قرآن نیاز به قیّمی دارد که تمام تفاسیر آن را آگاه باشد و چون چنین شخصی را در بین مردم، غیر از علی بن ابی طالب (ع) نیافتم گواهی دادم که علی (ع) مفسر و قیّم قرآن بوده و بعد از حضرت نیز فرزندان حضرت به ترتیب حسن (ع) حسین (ع) علی بن الحسین (ع) و … مفسر و قیّم قرآن هستند.[10]

پس از این روایات به دست می آید که قرآن معارف را به طور مجمل و خلاصه بیان کرده و تفسیر و تبیین آن را بر عهدۀ معصومین (ع) نهاده است. در مورد نماز نیز قضیه به همین منوال است؛ چرا که قرآن کریم در موارد متعددی[11] از اصل وجوب نماز بحث کرده و نیز در مورد اوقات نمازهای پنج گانه بحث کرده است و می فرماید: نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب [نيمه شب‏] برپا دار و هم چنين قرآن فجر [نماز صبح‏] را چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است‏.[12]

در هر صورت اصل مسئلۀ نمازهای یومیه در قرآن بیان شده، اما تفصیل و جزئیات و بیان عدد رکعات آن بر عهدۀ قرآن ناطق که معصومین (ع) هستند، گذاشته شده است. پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) ائمه (ع) با عمل و گفتار خود تعداد رکعات نماز را بیان کردند. به عنوان نمونه یک روایت را در این جا نقل می کنیم:

مرحوم شیخ طوسی (ره) در کتاب تهذیب از فضیل بن یسار از امام صادق (ع) روایت می کند که حضرت فرموده اند: تعداد رکعات نماز واجب (یومیه) و نافلۀ آن 51 رکعت است که 17 رکعت آن، واجب و 34 رکعت مستحب است.[13].

ازدواج موقت در قرآن

1. اسلام به عنوان کامل ترین دین، ازدواج موقت را (به جهت مشکلاتی که ممکن است برخی افراد در انجام ازدواج دائم داشته باشند) تشریع و تجویز نموده است که می تواند به صورت یک مسکِّن موقت، مورد استفاده قرار گیرد. این یکی از نقاط مثبت و مترقی مکتب اسلام است که در کنار پاسخ گویی به غریزۀ جنسی به طور دائم، راه حل موقت و قانون مند آن را نیز ارائه نموده است.[14] قرآن در باره این ازدواج می فرماید: “اما زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد)، براى شما حلال است كه با اموال خود، آنان را اختيار كنيد در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا، خوددارى نماييد. و زنانى را كه متعه [ازدواج موقت‏] مى‏كنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد. و گناهى بر شما نيست در آن چه بعد از تعيين مهر، با يك ديگر توافق كرده‏ايد. (بعداً مى‏توانيد با توافق، آن را كم يا زياد كنيد.) خداوند، دانا و حكيم است”.[15]

آیه شریفه از آیات مدنی است که در سال های اولیه هجرت در مدینه بر پیامبر نازل شده است. در آن روزگار مسلمانان ازدواج موقت داشتند، ولی برخی از آنان مهریۀ را نمی پرداختند. پس آیه نازل شد که وقتی از آنان بهره گرفتید، مهریه شان را حتماً بپردازید.[16]

2. آیه شریفه تنها در مقام بیان جواز شرعی و حلیت و شرایط صحت این ازدواج است و از آن جا که این ازدواج در بین مردم پیش از اسلام بوده است. خداوند این ازدواج را هم چنان حلال معرفی می کند و با بیان شرایطی آن را تصحیح می کند. بنابراین، در این جا بحث از صحت چنین ازدواجی است، نه وجوب و استحباب آن. در چنین جایی نیازی به فعل امر نیست.[17]

3. گفتنی است؛ نکاح متعه از جمله ازدواج هایی است که در زمان جاهلیت و پیش از آمدن اسلام نیز مرسوم بوده است. اسلام بر بسیاری از رسم ها و مقررات جاهلیت خط بطلان کشید، ولی برخی از آنها را با گذاشتن ضوابط و مقرراتی اصلاح و تأیید کرد. نکاح متعه هم از رسم های اصلاح و ترمیم شده است و در همان زمان ها با همین لفظ متعه شناخته می شد و آیه هم طبق محاورات عرفی آن زمان نازل گردید. در کتاب “تاریخ الجاهلیه” درباره ازدواج موقت آمده است: ازدواج موقت در زمان جاهلیت چنین بود که عقد شخصی میان مرد و زن غیر باکره ای انجام می گرفت که به موجب آن تا زمان معینی در مقابل بهره از زن پول معینی پرداخت می شد و چنین ازدواجی با سرآمدن زمانش پایان می یافت.[18]

البته در برخی موارد مردان مهر یا اجرتی را که توافق کرده بودند نمی پرداختند. خداوند در این آیه این انحراف را  تذکر می دهد و می گوید اگر ازدواج موقت کردید، اجرت زن را حتماً پرداخت کنید.

دلالت آیۀ: “فما استمتعتم…” بر ازدواج موقت

مفهوم آیه:

واژه شناسان گفته‏اند مقصود از استمتاع، درآميختن و كسب لذت است، بنابراين معناى آیه اين است: هر گاه از زنان لذت برديد، مهرشان را بدهيد.

ابن عباس، سدى، ابن سعيد و گروهى از تابعان و اصحاب اماميه می گويند: منظور ازدواج موقت است.

اين مطلب واضح است؛ زيرا «استمتاع و تمتع» اگر چه در اصل به معناى انتفاع و كسب لذت است، ولى در عرف شرع، به چنين عقدى اختصاص دارد به خصوص هنگامى كه اضافه به «زنان» شود.

بنابراين معناى جمله اين است: «هر گاه آنها را به عقد متعه درآورديد، اجرتشان را بپردازيد».

از جماعتى از صحابه كه از جملۀ آنها، ابى بن كعب، عبد الله بن عباس و عبد الله بن مسعود هستند، نقل شده است كه ايشان: «فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمّى فآتوهن اجورهن» قرائت كرده‏اند؛ يعنى هر وقت «براى مدت معينى» بخواهيد از آنها تمتع بريد، اجرتشان را بدهيد و اين صراحت در ازدواج موقت دارد، از این رو می بینیم بزرگان “اصحاب” و “تابعين”؛  مانند ابن عباس دانشمند و مفسر معروف اسلام و ابى بن كعب و جابر بن عبد اللَّه و عمران حصين و سعيد بن جبير و مجاهد و قتاده و سدى و گروه زيادى از مفسران اهل تسنن و تمام مفسران اهل بيت (ع) همگى از آيه فوق، حكم ازدواج موقت را فهميده‏اند، تا آن جا كه فخر رازى با تمام شهرتى كه در موضوع اشكال‏تراشى در مسائل مربوط به شيعه دارد، بعد از بحث مشروحى در باره آيه مى‏گويد: ما بحث نداريم كه از آيه فوق حكم جواز متعه استفاده مى‏شود، بلكه ما مى‏گویيم حكم مزبور بعد از مدتى نسخ شده است.[19]

ولی در این جا پرسشی مطرح است که چرا در امر ازدواج موقت خداوند به پیغمبرش این دستور را نداد و در آن آیه از سوره نساء در حین بیان حکم استمتاع، از فعل امر استفاده نکرد؟ باید گفت: دلالت اوّلی امر بر وجوب است و کسی ادعا نکرده که متعه واجب است.[20]

بنابراین، آیه در صدد برشمردن زنانی بود که می شد با آنها ازدواج نمود و در مقام بیان این نبود که دستور دهد که مثلا کسی باید ازدواج کند، موقت یا دائم و اصولا ازدواج چه دائم و چه موقت آن به خودی خود امری مستحب است، نه واجب.[21] بنابراین دلیلی بر استفاده از فعل امر در این مسئله نبوده است. از طرفی احکام برای همه انسان ها است، نه پیامبر اکرم (ص). پس در آیه ای که در صدد بیان حکم الاهی است، حتی اگر خطاب به پیامبر هم باشد، باز عموم مردم را نیز شامل می شود نه خصوص ایشان را.

قرآن و حجاب اقلیت های مذهبی

حجاب اسلامى، جلوه‏اى است زيبا كه از عمق فطرت پاك انسانى و متن باورهاى دينى تجلى يافته و با خود، دنيايى از امنيت، آرامش روانى، عزت نفس، خودباورى و … را براى زن و مرد به ارمغان مى‏آورد.

اين حکم اسلامى كه با حكمت و تدبير الاهى بر زنان واجب گشته، حقيقتاً هديه اى الاهى براى جوامع انسانى و اسلامى محسوب مى‏شود.

گرايش روزافزون زنان به اين امر حكيمانۀ الاهى در غرب، پس از چشيدن طعم تلخ بى حجابى و بدحجابى، خود نشانگر و مبين آن جملۀ معروف است كه (حجاب مصونيت است نه محدوديت).

توجه به فوايد و آثار حجاب مى‏تواند ضرورت وجود آن را به عنوان هديه اى الاهى از يك سو و لزوم به كارگيرى آن در قالب قوانين و مقررات جوامع انسانى و اسلامى از سوى ديگر، براى هر اهل بينشى روشن تر سازد.

اين شبهه ممكن است در ذهن افراد بسيارى باشد كه حجاب براى مسلمانان چه ضرورتى دارد و الزام آن براى اقليت هاى مذهبى (مسيحيان و…) در کشورهای اسلامی و ايران طبق چه قاعده و حكمى است؟

در اين مقال ضمن بررسی برخی از فوايد و آثار حجاب، ضرورت حجاب برای اقلیت های مذهبی را پی می گیریم.

الف. ايجاد آرامش روانى در فرد: از جمله نتايج حجاب در بُعد فردى، عدم تهييج و تحريك جنسى است و در نقطۀ مقابل، فقدان حجاب و آزادى و معاشرت هاى بى قيد و بند ميان زن و مرد است كه هيجانات و تحريكات جنسى را فزونى مى‏بخشد، و غريزۀ جنسى را كه غريزه‏اى نيرومند و عميقاً سركش است، بيش از پيش سركش مى‏كند و چنان آتشى را ماند كه هر چه هيزم آن زيادتر شود، شعله ورتر مى‏گردد.

ب. استحكام بيشتر كانون خانواده: از ديگر فوايد مهم حجاب در بعد خانوادگى، اختصاص يافتن لذایذ جنسى به محيط خانواده و مسيرهاى مشروع آن است، اختصاص مذكور باعث پيوند و اتصال قوى تر زن و شوهر و در نتيجه استحكام بيشتر كانون خانواده و بالعكس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده به عنوان ركن ركين جامعه مى‏گردد.

يكى از نويسندگان، در خصوص تأثير برهنگى بر اضمحلال و از هم پاشيدگى درخت تنومند خانواده چنين مى‏نويسد: در جامعه‏اى كه برهنگى بر آن حاكم است، هر زن و مردى همواره در حال مقايسه است، مقايسۀ آنچه دارد با آنچه ندارد، و آنچه ريشۀ خانواده را مى‏سوزاند اين است كه اين مقايسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى‏زند.[22]

روشن است كه ميوۀ شوم اين گونه مقايسه ها در جوامعى كه از نعمت حجاب محروم اند رويش بيشترى داشته و آنچه امروز تحت عنوان فروپاشى نظام خانواده در غرب شاهديم از اين مقوله است. در نقطۀ مقابل جوامعى كه حجاب را به عنوان موهبتى الاهى پذيرفته و خويش را به رعايت آن ملزم دانسته‏اند، نه تنها اولين گام را در حفظ كانون گرم خانواده برداشته، بلكه آبرو و شرافت انسانى خويش را فراهم ساخته و از آزار و اذيت‏ها و نگاه‏هايى كه همچون تيرهايى مسموم به پيكرۀ فرد و اجتماع اثر مى‏كنند نيز محفوظ مانده‏اند.

ج. بستر سازی برای تعالی و رشد انسان: از دیدگاه ما حجاب مصونیت است نه محدودیت. در فضایی که حجاب رعایت می گردد، امکان بیشتری برای تعالی و رشد انسان فراهم می شود، لذا ما بی حجابی را حتی برای جوامع غربی، همچون سم مهلکی تلقی می کنیم و معتقدیم که هر مقدار برهنگی بیشتر باشد، انسان از رسیدن به مقصدی که برای آن خلق شده است، دورتر می شود.

این حکم همانند احکام دیگر اسلام به منظور آماده سازی بستری مناسب برای راهیابی انسان به کمالات مناسب، از طرف خداوند متعال طراحی گشته است. از این نقطه نظر زن به مثابۀ گلی تشبیه شده است که برای در امان ماندن از دست برد غارتگران باید خود را بپوشاند و به مردان بی گانه عرضه نکند.

زن همانند درّی گرانبها دانسته شده است که باید در صندوق حجاب از آن محافظت کرد، تا از گزند دزدان عرض و ناموس در امان بماند.

زن نباید با وضع غیر مناسب در مجامع عمومی یا در جمع نامحرم حاضر شود، تا جوان این مملکت با خاطری آسوده به تحصیل خود بپردازد و در تلاش به منظور دست یابی به مدارج بالای اخلاقی و انسانی کامیاب گردد.

البته حجاب آثار و فوايد بسيارى دارد كه در حوصلۀ اين مقال نيست.

این جا است که می توان گفت: حکم پوشش از نامحرم و حجاب، یک حکم اسلامی است که دلایل و فلسفۀ خاص خود را دارد و باید از طرف مسلمانان و غیر مسلمانانی که در جامعۀ اسلامی حضور می یابند، رعایت گردد.

با عنایت به این نکات است که خداوند در آيۀ 31 سورۀ نور فرموده است: “وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ يَغْضضنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَ يحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا  وَ لْيَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبهِنَّ  وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنى إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنى أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسائهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَت أَيْمَنُهُنَّ أَوِ التَّبِعِينَ غَيرِ أُولى الارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظهَرُوا عَلى عَوْرَتِ النِّساءِ  وَ لا يَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ  وَ تُوبُوا إِلى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ”؛ و به زنان با ايمان بگو كه چشمان خود را فرو بندند و عورت هاى خود را (تمام بدن، غير از صورت و دست‏ها) حفظ كنند و زيور و زينت خود و جاى آنها را آشكار نسازند…[23]

در آخر این آيه هر گونه عوامل تحريك ممنوع‏ شمرده شده و آمده است كه نبايد زنان به هنگام راه رفتن پاهاى خود را چنان به زمين كوبند تا صداى خلخال هايشان به گوش رسد! اين امر نشان مى‏دهد كه اسلام به اندازه اى در مسائل مربوط به عفت عمومى سختگير و موشكاف است كه حتى اجازۀ چنين كارى را نيز نمى‏دهد. البته به طريق اولى عوامل مختلفى را كه دامن به آتش شهوت جوانان مى‏زند؛ مانند نشر عكس هاى تحريك آميز و فيلم هاى اغوا كننده و رمان ها و داستان هاى جنسى را نخواهد داد. بدون شك محيط اسلامى بايد از اين گونه مسائل كه مشتريان را به مراكز فساد سوق مى‏دهد و پسران و دختران جوان را به آلودگى و فساد مى‏كشاند پاك و مبرا باشد.[24]

بدیهی است که تحقق واقعی این گونه احکام در پرتو رعایت حجاب در جامعۀ اسلامی توسط مسلمانان و غیر مسلمانان میسر است و معقول نیست که کسی بگوید عدم رعایت حجاب در جامعۀ اسلامی موجبات فساد جوانان و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواه ها و… را فراهم نمی کند.

مثل آن است که اقلیت های مذهبی نمی توانند در جامعه، شراب بنوشند، زیرا که اسلام آزادی های فردی را به خاطر منافع اجتماعی محدود می کند. از نظر ما ارتکاب گناه در جامعه و به صورت علنی، خود گناه دیگری محسوب می گردد؛ مثلا روزه خواری یک گناه است و تظاهر به روزه خواری در ملاء عام گناه دیگر؛ زیرا اثرات نامطلوبی بر جامعۀ اسلامی خواهد گذاشت. اساسا فلسفۀ امر به معروف و نهی از منکر همین است؛ یعنی به منظور صیانت جامعه از فساد، اسلام گفته است که بر هر مسلمان واجب است امر به معروف و نهی از منکر کند.

شما فرض کنید که در درون قایقی نشسته اید و عده ای هم در کنار شما هستند و شما هم شنا بلد نیستید. ناگهان در وسط دریا، کسی می خواهد قایق را سوراخ کند، یا کاری انجام دهد که مردم غرق شوند، در این حالت آیا شما خواهید گفت که او آزادی دارد که هر کاری را بکند، مزاحم او نشوید. یقینا شما به منظور جلوگیری از غرق شدن قایق و آسیب نرسیدن به سرنشینان آن، در جای خود نمی نشینید، مگر این که کاری از دست شما بر نیاید. آیا انتظار دارید که دیگران به کمک شما بیایند یا به کمک خرابکار؟ البته ممکن است شما در تلقی خود، جامعه را همانند کشتی در دریا ندانید که در این بستر انسان ها باید به ساحل نجات راه یابند، اما این مبانی خاص خودش را دارد که باید در فرصت دیگری بدان پرداخت.

قرآن در سورۀ آل عمران آیۀ 110 می فرماید: “شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شدید (چه این که) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید”. در این آیه امر به معروف و نهی از منکر را یک دستور عام بیان می کند و آن را یکی از ویژگی های امت اسلامی می شمرد.  در آیۀ 104 همان سوره می فرماید: “باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کند، و امر به معروف و نهی از منکر نماید و آنها رستگارانند”. این امر مهم را ویژۀ گروهی از امت اسلامی و به تعبیر دیگر ویژۀ حکومت و کارگزاران حکومت می داند.[25]

البته این بدان معنا نیست که این فریضۀ الاهی در امت های پیشین و اهل کتاب نبوده؛ زیرا خداوند در آیۀ 113 و 114 سورۀ آل عمران، ویژگی صالحان اهل کتاب را که به اسلام گرویدند در سه چیز خلاصه می کند: ایمان به مبدأ و معاد و سپس امر به معروف و نهی از منکر و در پایان پیشی گرفتن در انجام کارهای نیک… .[26]

پس حكومت اسلامى و حاكمان آن در برابر تعليم و تربيت جوانان و نوجوانان و عامۀ مردم مسئول اند و شرعاً و قانوناً مجاز نيستند اسباب و علل كم رنگ شدن دين و اخلاق جامعه را فراهم آورند و مى‏بايست در مسير حفظ سلامت روح و روان جامعه و تعالى اخلاق و كرامت هاى انسانى تلاش كنند.

علاوه بر اساس آیات قرآن و سنت پیامبر (ص) همان طوری که تأمین امنیت و … برای اقلیت های مذهبی، در قالب قرارداد اهل ذمه و انعقاد صلح با آنان از وظایف حکومت اسلامی است، رعایت حدود اسلامی در جامعۀ اسلامی هم از وظایف و تعهدات آنان است. لذا حاکم اسلامی حق ندارد در این قرارداد، تعهداتی را بپذیرد که با قوانین اسلامی مخالفت دارند.[27]

صاحب جواهر در این باره می فرماید: اقليت هاى مذهبى نمى‏توانند سنت هاى حاكم بر جامعۀ اسلامى را بشكنند و طبق قراردادشان با حكومت اسلامى نبايد به حدود و احكام اسلامى تجاوز كنند.[28]

البته این مطلب اختصاص به کشورهای اسلامی ندارد و در هر کشوری قوانین و خطوط قرمزی وجود دارد که همه و از جمله اقلیت ها ملزم به رعایت آن هستند.

هم چنین با نیم نگاهی به پیشینۀ حجاب می توان به این حقیقت دست یافت که “حجاب زنان از سنن قديمى تمدن هاى بشرى بوده است و در اديان الاهى به خصوص زرتشت، يهود و مسيحيت مسئلۀ حجاب و رعايت آن مطرح بوده است و در بعضى از اديان مثل يهود مسئلۀ حجاب سخت تر از حجابى است كه اسلام مى‏گويد”.[29] پس آنان اگر بخواهند به دستورات دینی خود هم عمل کنند، ملزم به رعایت حجاب در جامعه هستند.

در پایان لازم است متذکر گردیم که آنهایی که بر الزام پوشش اسلامی برای اقلیت های مذهبی خورده می گیرند، چگونه می توانند اعمال قوانین و مقررات سنگین و غیر منطقی کشورهای غربی را که شدیداً مغایر با شعار دموکراسی و آزادی اعتقادی است که پیوسته در بوق های تبلیغاتی شان ندا می دهند، بر علیه اقلیت های مذهبی خصوصاً مسلمانان نادیده بگیرید که از جمله مصادیق آن می توان به ممنوعیت حضور زنان مسلمان با پوشش اسلامی در اجتماعات قانونی اشاره نمود. در حالی که طبق تعاریف خودشان از آزادی، به هیچ وجه پوشش اسلامی به آزادی فردی و گروهی دیگران آسیبی نمی رساند.

منابع برای مطالعۀ بیشتر:

1. فلسفۀ حجاب، مرتضى مطهرى.

2. حجاب بيانگر شخصيت زن، مهدى اشتهاردى.

3. فرهنگ حجاب، جعفر شيخ الاسلامى.

4. پاسداران حجاب، محمد مهدى تاج لنگرودى.

حکم خود ارضایی در قرآن

استمنا (خود ارضایی) یعنی این که انسان با خودش کاری کند که از او منی بیرون بیاید، و این کار، از نظر اسلام حرام است و عامل این کار، مرتکب گناه شده است.[30]

در قرآن مجید به طور صریح به این مسئله (خود ارضایی) اشاره نشده است، ولی فقها حکم این مسئله را از آیه شریفه: ” فمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون”؛ پس كسانى كه غير از اين طريق (آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان[31]) را طلب كنند، تجاوزگرند.[32] و روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد استفاده کرده اند.

مجسمه سازی و نقاشی از نظر قرآن

قبل از طرح مسئله توجه به این نکته ضروری است که قرآن، در بیشتر موارد به ارائۀ دستورات و معیارهای کلی بسنده نموده و تبیین آن بر عهدۀ پیامبر (ص) و دیگر معصومان (ع) بوده و در همین راستا؛ به عنوان نمونه اصل وجوب نماز را در قرآن می توان یافت، اما تعداد رکعات آن را، تنها با سنت می توان به دست آورد. بر همین اساس، تأکید بر پاسخی که تنها مبتنی بر قرآن باشد را منطبق با اصول بررسی آموزه های دینی، ارزیابی ننموده؛ از این رو علاوه بر قرآن با کمک رهنمود های پیامبر (ص) و معصومان (ع) این موضوع را بررسی می نماییم:

در این زمینه، قبل از هر چیز باید به کاربردهای مختلفی که از صنعت مجسمه سازی می توان در نظر گرفت، اشاره نموده و همزمان، به موضع گیری اسلام در این موارد توجه نماییم و سپس نتیجۀ نهایی را از مباحث مطروحه، به دست آوریم. در این ارتباط، مجسمه سازی را از دیدگاه ارزشی، به سه محور کلی تقسیم می نماییم:

1. مجسمه سازی در جهت منفی: به این معنا که هدف از مجسمه سازی، اموری باشد که به هیچ وجه، مورد تأیید دین اسلام و سایر مکاتب الاهی نیست که به عنوان نمونه، می توانیم به موارد ذیل اشاره نماییم:

الف. این که شخص به ظاهر هنرمندی، مجسمه ای ساخته و آن را به عنوان خدا و یا شریک او معرفی نموده و مردم را به پرستش او دعوت نماید. خداوند مردمی که بر اثر جهالت خود، فریفتۀ چنین مکاتبی می شوند را سرزنش نموده و خطاب به آنان می فرماید: “آیا آن چه خود آن را تراشیده اید، می پرستید”؟![33] البته ممکن است، شخصی مانند سامری، در ساخت این مجسمه ها از تردستی هایی کمک گیرد که برای مردم عادی که بر اثر گناهان خود، از خداوند فاصله گرفته اند، غلط انداز بوده و آنان را گمراه نماید.[34] بدیهی است امروزه، صنعت مجسمه سازی را به منظور چنین هدفی، جز در میان قبایل دور افتاده نمی توان مشاهده نمود.

ب. در تاریخ، به افرادی برخورد می نماییم که از صنایع و هنرهای مختلفی؛ از جمله مجسمه سازی و سحر و تردستی و …، برای اثبات قدرتشان و همطراز دانستن خود با خدای یگانه، بهره می گرفتند که برخی از فراعنه مصر را می توان از این زمره به شمار آورد. آنان با ساختن اهرام و مجسمه هایی مانند ابوالهول و نیز به کار گرفتن ساحران و جادوگران، کار را به جایی رساندند که انسانی عادی؛ مانند فرعون زمان موسی؛ ادعای خدایی نمود![35] به عبارتی، آنان چنین ابراز می داشتند که اگر خداوند، خلق انسان و سایر موجودات را به عنوان نشانه ای از قدرت خود معرفی نموده، ما نیز می توانیم، همانند او، پیکره های بسیار زیبا و اعجاب انگیزی به وجود آوریم، پس تفاوتمان با خداوند چیست؟!

به نظر می رسد، گروهی از روایاتی که ممنوعیت مجسمه سازی، از آن استفاده شده، ناظر به مجسمه سازانی از این گروه باشد. به عنوان نمونه، زمانی که پیامبر (ص) می فرماید: “هر که مجسمه ای بسازد، در روز قیامت، خداوند از او می خواهد که در مجسمه اش، روح بدمد و او از این کار، ناتوان و عاجز خواهد ماند”،[36] و یا اگر روایت شده باشد که هر شخصی که مجسمه سازی می نماید، گویا با خداوند به مبارزه برخاسته است،[37] مخاطبشان، افرادی بوده اند که گویا خود را رقیب خداوند دانسته و تلاش می نمودند که با این گونه اعمال، خلقت خداوند را تحت الشعاع  هنرنمایی های خود قرار دهند!

خوشبختانه، اکنون با پیشرفت علم و شناخت برخی دقایق و ظرایف خلقت، بشر به حدی از دانش رسیده که حتی پیشرفته ترین پیکره های متحرک (روبات ها) را نیز با خلقت خداوند، همسان و هم طراز نداند، تا چه رسد به مجسمه های بی جان و بی حرکت. بنابراین، در زمان حاضر نمی توان صنعت مجسمه سازی را به عنوان تلاشی جهت رویارویی با خلقت خداوند ارزیابی نمود.

ج. هم چنین، می توان گروهی دیگر را تصور نمود که به این نتیجه رسیده اند که نمی توان از دو شیوۀ قبلی برای مبارزۀ با دینداری استفاده نمود، اما با برجسته سازی و تبلیغ گستردۀ اموری؛ مانند داستان سرایی، مجسمه سازی و …، قصد سرگرم نمودن مردم و جهت دادن به گرایش های آنان را داشته، تا بتوانند با از بین بردن فرصت ها، عملاً آنان را وادار نمایند تا از ارتباط با خداوند و تقویت بعد معنوی خود، دست برداشته و به اموری سرگرم شوند که حتی در صورت حرام نبودن، فایدۀ چندانی را نیز برای آنان در بر نخواهد داشت. در زمان پیامبر (ص) و هنگامی که عموم مردم، توجه خود را به قرآن و مفاهیم ارزشمند آن متمرکز نموده بودند، داستان سرایانی، قصۀ رستم و اسفندیار را برای مردم، با آب و تاب تعریف نموده و قصد داشتند اذهان مردم را از قرآن منحرف سازند. خداوند این رفتار آنان را با نزول آیه ای نکوهش نمود، به این بیان که: “از میان مردم، اشخاصی را می یابی که با گفتار بیهوده و بی  فایده، قصد گمراه نمودن مردم را از راه خدا دارند …”.[38]

د. و در نهایت، گاهی نیز مجسمه ای ساخته می شود تا نمادی از عقیده ای خرافی و یا موضوعی که حقیقتاً وجود نداشته است، باشد!

پیامبر (ص) بعد از فتح مکه، مجسمه ای از حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) را در خانۀ کعبه مشاهده نمودند که در دست هایشان کاسه هایی بود که مردم زمان جاهلیت، اعتقادی خرافی نسبت به آن داشتند! (نام این کاسه ها، ازلام بوده و در آیۀ 3 سورۀ مائده به آن اشاره شده است). ایشان بعد از مشاهدۀ چنین صحنه ای، با ناراحتی فرمودند: “خداوند، طراحان این مجسمه ها را به هلاکت برساند! قسم به خدا، آنان نیز می دانند که این دو پیامبر الاهی، هرگز به چنین کاری اقدام نکرده اند”[39]! شایان توجه است: پیامبر (ص)، قبل از این که به اصل مجسمه سازی و یا قرار دادن آن در خانۀ خدا، ایرادی وارد نمایند، لبۀ تیز اعتراض خود را متوجه آن موضوع انحرافی نمودند که طراحان مجسمه، قصد ترویج آن را داشته اند. مشابه چنین موردی را می توان امروزه نیز در طراحی مجسمه هایی که قصد اثبات وقایع تاریخی اثبات نشده ای مانند هولوکاست و … را دارند، مشاهده نمود.

بدیهی است که دین مقدس اسلام، هرگونه هنری را که در جهت مقاصد فوق و یا موارد مشابه آن باشد، به هیچ وجه، تأیید نخواهد نمود.

2. مجسمه­سازی در جهت مثبت:

با وجود این که بیشتر موارد مجسمه سازی در راستای اهداف غیر توحیدی بوده، اما مواردی را نیز می توان تصور نمود که این هنر، در خدمت اهداف دینی قرار گیرد که به دو مورد آن اشاره می نماییم:

الف. اگر این هنر با اجازه و دستور مستقیم خداوند بوده و وسیله ای برای مقابله با مشرکان قرار گیرد. همان گونه که می دانیم، در زمان عیسای مسیح (ع)، صنعت مجسمه سازی از رونق فراوانی برخوردار بوده و پیکره های زیبایی که توسط هنرمندان آن روزگار ساخته می شده، شگفتی مردم را به دنبال می آورد. این پیامبر الاهی، برای اثبات توحید و این که خداوند، منشأ تمام مخلوقات است، با استفاده از گل، پیکره هایی از پرندگان را می ساخته و سپس با اجازۀ خداوند در آنها می دمیده و این پرندگان به صورت موجوداتی زنده در آسمان به پرواز در می آمدند![40] و با زبان حال می گفت که اگر شما مجسمۀ بی جان می سازید، من آن را تبدیل به موجودی جاندار هم می نمایم، ولی این نشانه قدرت پروردگارم می باشد، نه آن که همانند دیگران بخواهم هنر خود را از خود دانسته و در برابر خلقت خداوند، عرض اندام نمایم! می دانیم که عیسی (ع) مجسمه ساز نبود، بلکه پیامبری بوده که با اجازۀ مستقیم خداوند، اقدام به چنین کاری نموده و نمی توان رفتار او را مجوزی برای مجسمه سازی به صورت کلی قرار دهیم، مگر آن که پیامبر یا امامی دیگر بخواهد با اجازه پروردگار، این معجزه را تکرار نماید و به گفته حافظ شیرازی:

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید                               دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می کرد

ب. هم چنین می توان نوعی از مجسمه سازی مثبت را در نظر گرفت که هدف آن، احترام به بزرگان دینی و ترویج آرمان های پذیرفته شدۀ الاهی باشد.

در نگاه اول، شاید به این نتیجه برسیم که نباید مجسمه سازی هایی با این هدف، هیچ عیب و ایرادی داشته باشد، اما متأسفانه، با مراجعه به تاریخ درمی یابیم که مجسمه هایی از این نوع نیز، هر چند در آغاز با اهداف مثبتی ساخته شده بودند، اما در نهایت به گونه ای با آنان برخورد شد که با اهداف اولیه، هیچ سازگاری نداشت و به تحلیل یکی از مفسران: “احترام فوق العاده به انبیا و نیکان گاهی سبب می شد که تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام قرار دهند و با گذشت زمان این تمثال ها جنبۀ استقلالی پیدا کرده و احترام نیز تبدیل به پرستش می شد”.[41]

چنین تحلیلی، برگرفته از روایات متعددی است که در این زمینه وارد شده است.[42] بر همین اساس است که بسیاری از دانشمندان، مجسمه سازی را، حتی با اهداف مثبت مجاز نمی دانند، مگر آن که همانند عیسای مسیح (ع)، دستور مستقیمی از جانب خداوند داشته باشند.

3. مجسمه سازی بدون هدف ارزشی: گاهی هنرها را بدون توجه به هیچ هدف ارزشی؛ چه مثبت و چه منفی رشد و گسترش می دهند. به عبارتی دیگر، هنر را برای هنر می خواهند و بس، همان گونه که در رشته های دیگر نیز می توان چنین موضوعی را تصور نمود. به عنوان نمونه، ورزش را می توان در اهداف مثبت و منفی به کار گرفت و گاهی نیز “ورزش برای ورزش” مورد توجه قرار می گیرد.

اصولاً، چون اسلام دینی ارزش گرا و هدفمند است، رفتار بی هدف را، اگر چه حرام هم نداند، تأیید و ترویج نمی نماید و ارزش افراد با ایمان را بسیار فراتر از آن می داند که عمر خود را با چنین رفتار بی هدفی ضایع نمایند. به دو روایت ذیل توجه فرمایید:

اول: امام صادق (ع) در پاسخ به فردی که نظر ایشان را در ارتباط با شکار تفریحی و … جویا می شود، می فرمایند که تنها افرادی که برای کسب معاش به شکار روی می آورند، مجاز به انجام چنین کاری بوده و دیگر افراد نباید خود را به این امور مشغول نمایند، چون جستجوی ثواب های اخروی، افراد با ایمان را از پرداختن به چنین کارهای بی فایده ای باز می دارد.[43]

دوم: شخصی به نام بکیر، نظر امام ششم (ع) را در مورد بازی شطرنج جویا می شود، امام در پاسخ می فرمایند که فرد با ایمان به اندازه ای کار (دنیوی و اخروی) دارد که به دنبال فعالیت های بیهوده نرود[44]!

با کمی دقت در این روایات، به این نکته می رسیم که ارزش زندگی افراد با ایمان، بیشتر از آن است که رفتار و کردارشان بی هدف باشد، اگر چه دلیل شرعی نیز بر حرمت آن کار وجود نداشته باشد!

بدیهی است قرآن نیز که شاخصۀ افراد مؤمن را “همیشه به یاد خدا بودن” می داند[45]، هرگونه رفتار بی هدفی که نتیجۀ طبیعی آن، دوری از یاد خدا است، را نمی پسندد.


[1] به عنوان نمونه در این آیه خداوند می فرماید: “وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ” که  کلمۀ “صلاتک” به معنای “دعا” آمده است. توبه، 103. نک: طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 1، ص 266، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375 ش.

[2] “حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی”.

[3] مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏12، ص223، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374.

[4] همان، ص 223.

[5] مثل بقره، 252؛  آل عمران 58 و 108 ؛ جاثیه 9؛ قصص، 3.

[6] نجم، 3 و 4.

[7] أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‏. نحل، 44.

[8] صحیح ترمذی، ج 5، ص 621.

[9] اصول کافی، ج1، ص 192، ح3.

[10] وسائل الشیعة، ج 18، باب  131، ص 1330.

[11] قرآن کریم در 82 آیه از مسئله نماز یاد می کند، مثل آیات 3، 43، 45، 83 بقره و بقره، 110، 125، 153، 177، 238، 277 و سوره های دیگر قرآن.

[12] اسراء، 78.

[13] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی (ره)، ج 2، کتاب الصلاة، باب اول، ح 2.

[14] برگرفته از سؤال 347 (سایت اسلام کوئیست: 353)، نمایه: مشکلات فراروی اجرای ازدواج موقت در جامعه.

[15] نساء، 24.

[16] ضمیری، محمد رضا، درسنامه فقه مقارن، پاسخ به شبهات فقهی، ص 285، چاپ اول، موسسه آموزشی و پژوهشی مذاهب اسلامی، قم، 1384.

[17] جهت اطلاع از وجوه دلالت این آیه بر ازدواج موقت و پاسخ به برخی شبهات ر.ک. به: درسنامه فقه مقارن، پاسخ به شبهات فقهی، محمد رضا ضمیری، ص 285، چاپ اول، موسسه آموزشی و پژوهشی مذاهب اسلامی، قم، 1384.

[18] فروخ، عمر، تاریخ الجاهلیة، ص 156، چاپ دوم.

[19] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج‏3، ص 336، دار الكتب الإسلامية،  تهران، چاپ 1374 ش، چاپ اول..

[20] لازم به ذکر است که بسیاری از احکام داریم که هیچ کس در واجب بودن آن شک ندارد، ولی با امر بیان نشده؛ مثل وجوب روزه که خداوند می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، روزه داشتن بر شما (کتب) مقرر شد، هم چنان كه بر كسانى كه پيش از شما بوده‏اند مقرر شده بود، تا پرهيزگار شويد.[20]  و وجوب حج که خداوند می فرماید: در آن جا است آيات روشن و مقام ابراهيم و هر كه بدان داخل شود ايمن است. براى خدا، حج آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند قرار داده شده است. ‏

[21] الفاضل اللنكراني، محمّد، تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة ، تحقيق و نش  ر، مركز فقه الأئمّة الأطهار (ع)،کتاب النكاح، ص 7.

[22] حداد عادل، غلامعلى، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 69 – 70.

[23] نور، 31.

[24] مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 14، ص 455.

[25] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 10، ص 254 و 256.

[26] همان، ص 257.

[27] برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: حقوق اقلیت ها، عمید زنجانی، عباسعلی

[28] نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، ج 21، كتاب جهاد، ص 269 – 268، انتشارات دارالكتاب اسلاميه.

[29] براى آگاهى بيشتر رجوع شود به: حجاب در اديان الهى، محمدی آشتیانی، علی؛ مسئلۀ حجاب، استاد مطهرى.

[30] مجمع الرسائل المحشی لصاحب جواهر، ج 1، ص 447، م 1411؛ مناسک محشی، شیخ مرتضی انصاری، ص 34؛ مناسک محشی، امام خمینی، ص 163، ص 334.

[31] مؤمنون، 6، “إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانهُُمْ فَإِنهَُّمْ غَيرُْ مَلُومِينَ”.

.[32] مؤمنون، 7.

[33] صافات، 95، “أ تعبدون ما تنحتون”.

[34] اعراف، 148؛ طه، 88؛ بقره، 93.

[35] نازعات، 24؛ زخرف، 51.

[36] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 17، ص 297، ح 22574، مؤسسة، آل البیت، قم، 1409، هـ ق.

[37] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 454، ح 3976، مؤسسة آل البیت، قم، 1408، هـ ق.

[38] طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 490،ذیل آیه 6 سوره لقمان،(و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل ….) انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم.

[39] ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 479.

[40] آل عمران، 49؛ مائده، 110.

[41] مكارم شيرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 367، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش.

[42] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 248، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404، هـ ق.

[43] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج 6، ص 523-522، ح 7441.

[44] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 76، ص 230، ح 2.

[45] آل عمران، 191.