کپی شد
ابرهه
فهرست
چکیده مطالب
ابرهه یکی از فرمانده هان سپاه حبشه بود که قبل از ظهور اسلام با لشکریانش برای نابودی خانه خدا به راه افتاد، با این حال؛ قبل از رسیدن سپاهیان به مکه، به امر خدا پرندگانی از دریا ظاهر شده و آنان را سنگباران، سپس نابود کردند. در تاریخ، این سال عام الفیل نامیده شد، که ولادت با سعادت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد (ص) در همین سال واقع شد.
معرفی ابرهه
ابرهه پسر صباح[1] فردی حبشی است كه گفته می شود ابرهه لفظ حبشی ابراهیم یا ابراهام می باشد.[2] كنیه وی “أبویكسوم” می باشد،[3] و به علت جراحت بینی در جنگی كه با اریاط در یمن پیدا کرد به “اشرم”[4] نیز معروف شد.
ابرهه یكی از فرماندهان سپاه حبشه بود كه با توجه به تاریخ های مختلفی كه در منابع آمده حدود 40 سال یا …، پیش از ظهور اسلام، طی لشكر كشی سپاه حبشه، به یمن آمد. درباره انگیزه این لشكر كشی آمده است كه پس از واقعه اخدود كه طی آن ذونواس، پادشاه یهودی حمیر و یمن، مسیحیان نجران را در گودالی از آتش كه شرح آن در سوره بروج[5] آمده است سوزاند، یكی از مسیحیان كه موفق به فرار شده بود نزد امپراطور روم رفته، درخواست كمک نمود، امپراطور نیز وی را به نزد نجاشی، پادشاه حبشه كه بر دین مسیح بود فرستاد، نجاشی سپاهی به فرماندهی “اریاط” كه ابرهه نیز در شمار آنان بود به سمت یمن گسیل داشت، پس از شكست و غرق شدن لشكر ذونواس در دریا، سپاهیان حبشه بر این منطقه تسلط یافته و فرمانروایی مطلق این منطقه را به دست گرفتند.[6] [7]
حكومت ابرهه بر یمن
پس از تسلط حبشیان بر یمن، به ترتیب اریاط، سپس ابرهه و پس از آن پسران وی یكسوم و مسروق، بر آن کشور حكومت راندند.[8]
درباره چگونگی به حكومت رسیدن ابرهه آمده است كه پس از به حكومت رسیدن اریاط بر یمن، گروهی از سپاه حبشه از اریاط، به دلیل كشتن یهودیان، تصرف اموال آنها و دادن آن به افرادی خاص، به نزد ابرهه، كه از سرداران سپاه وی به شمار می رفت شكایت نمودند.[9] لذا سپاه حبشه به دو گروه طرفدار اریاط و ابرهه تقسیم شدند، در جنگی تن به تن ابتدا اریاط، ابرهه را زخمی نمود، بعد از آن غلام ابرهه به اریاط حمله نموده وی را كشت و بدین ترتیب حكومت یمن به دست ابرهه افتاد.
نجاشی كه از اقدام خودسرانه ابرهه در جنگ با اریاط ناراضی بود قسم یاد نمود كه به یمن رفته وی را تنبیه نماید، ابرهه با فرستادن نامه ای به نجاشی رضایت وی را كسب نموده و حكم پادشاهی یمن را دریافت نمود،[10] مضمون نامه بدین شرح می باشد:
«پادشاها! همانا أریاط یكى از بندگان تو بود و من نیز یكى از بندگان درگاه، ما هر دو در طرز اجراى فرامین و دستورات سلطان اختلاف نظر پیدا كردیم و هیچ كدام قصد مخالفت اوامر ملوكانه را نداشتیم، ولى چون من در اداره لشگر حبشه از او نیرومندتر و سیاستمدارتر بودم او را از میان برداشته و خود به جاى او اداره امور را به دست گرفتم و چون شنیدم پادشاه سوگند خورده كه خاک یمن را لگدكوب كرده و موى سر مرا بتراشد، من خود سرم را به تمامى تراشیدم و خاک یمن را نیز به درگاه فرستادم تا زیر پاهاى مبارک گذارده لگدكوب كنید و بدین ترتیب سوگند پادشاه درست درآید».[11]
مدت سلطنت وی بر یمن از چهل[12] تا بیست سال ذكر شده است،[13] ابرهه در يمن فشار سنگینی بر اهالی این منطقه اعمال می كرد و بسیاری از مخالفان خود را از هستی ساقط و بسیاری ديگر را دستگیر و به عنوان برده به فروش می رسانید و به سرزمین های حبشه، شمال افریقا و امپراتوری روم منتقل می كرد.
تصمیم ابرهه برای یورش به مکه
ابرهه در )صنعا( پایتخت یمن كلیسای مجلل و زیبایی ساخت و نام آن را “قلیس” گذاشت و طی دستورالعملی، به تمامی عرب ها و ساكنان جزیرة العرب فرمان داد كه برای زیارت و عبادت خداوند متعال به این كلیسا رفته و از بت خانه ها و دیگر اماكن مذهبی، از جمله كعبه (خانه خدا) دست بردارند. در غیر این صورت با مجازات سنگینی روبرو خواهند شد. اهالی یمن از ترس جنایت كاری های وی، به فرمانش گردن نهادند ولیكن سایر عرب های جزیرة العرب، به آن اعتنایی نكرده و به عبادت گاه های خویش اهمیت می دادند. مردی از طایفه (بنی فقیم) و یا (بنی مالک) جهت بی اعتبار كردن كلیسای قلیس، از سوی برخی از عرب های متعصب، ماموریت یافت كه به صنعا رفته و با نجس كردن محیط این كلیسا، بر آن بی حرمتی نماید و از اعتبارش در نزد مردم بكاهد. ابرهه، كه برای خون ریزی و انتقام جویی به دنبال بهانه می گشت، سوژه مهمی یافت و با این رفتار تحقیر آمیز عرب ها، خشمگین شد و در صدد انتقام بر آمد.[14]
یورش ابرهه به مکه
بعد از این، ابرهه تصمیم گرفت به مکه حمله کند. از این جهت لشكری را آراست و به قصد تخریب خانه خدا (كعبه معظمه) راهی مكه شد و در سر راه خویش به قتل و غارت پرداخت و وحشت عظیمی در آن ناحیه پدید آورد، و همین كه وارد اراضی اهالی مكه گردید، چهار پایان آنان، اعم از شتر، اسب و گوسفند را غارت كرد. از جمله دویست شتر، متعلّق به عبدالمطلّب را به تاراج برد. وی، به اهالی مكه پیام فرستاد كه قصد نابودی كعبه را دارد، اگر مردم مكه به دفاع برخیزند، تمامی آنان را قتل عام و زنان و فرزندانشان را به اسیری خواهد گرفت. مردم مكه، به گفت و گو و مشورت پرداختند و در آغاز تصمیم به دفاع گرفتند، ولی با استدلال ها و مصلحت اندیشی های عبدالمطلب، از این تصمیم منصرف شده و به توصیه وی، به كوه ها و درّه های اطراف مكه پناهنده شده و خود را از رویارویی با سپاهیان حبشی دور نگه داشتند. عبدالمطلب، بزرگ قریش و جدّ پیامبر خدا (ص) كه با این تدبیر و دور اندیشی، خدمتی بزرگ به مكه و مكیان كرد، معتقد بود كه صاحب خانه، از خانه خویش دفاع و پاسداری خواهد كرد و بینی متجاوزان و سركشان را به خاک خواهد مالید. با این حال، عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان قریش به نزد ابرهه رفت و او را از تخریب خانه خدا بازداشت و از او خواست كه به دیار خود برگردد و اموالی كه از مردم غارت كرده است، به آنان برگرداند. ولی ابرهه، به هیچ وجه راضی به بازگشت بدون دستیابی به مقصودش نبود و اصرار بر تخریب خانه خدا داشت. عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه، به مسجدالحرام برگشت و در كنار خانه خدا به نماز و مناجات پرداخت و سپس حلقه در خانه خدا را گرفت و با سرودن شعری حماسی از خدای منان درخواست كرد كه شرّ ابرهه را به خودش برگرداند و نگذارد آن نابكار، آسیبی به كعبه وارد سازد. ابرهه، پس از آن كه از عدم مقاومت مردم اطمینان حاصل كرد، دستور پیش روی و تخریب خانه خدا را صادر كرد و در اندک مدتی، هزاران نفر از سپاهیان فیل سوار حبشی به سوی خانه خدا به راه افتادند و با سر و صدای خویش و نعره اسبان و نفیر شتران و فیل های خود وضعیت عجیبی پدید آوردند.[15]
شکست ابرهه و سپاهیانش
هنوز سپاه ابرهه به کعبه نزدیک نشده بودند، که یک باره مشاهده کردند فوجی پرنده از سمت دریا پدیدار شده و بر بالای سرشان به پرواز درآمدند و آنان را از آسمان سنگ باران کردند. هر پرنده ای بر منقار و پاهای خود، چند عدد سنگریزه حمل کرده و هر یک از آن ها را بر سر یکی از سپاهیان ابرهه می انداخت و او را از هستی ساقط می کرد. سپاهیان ابرهه، مات و مبهوت شده و به یک دیگر پناهنده و سپس پراکنده می شدند و هر کدام به جانبی پناه می آوردند، ولی نمی توانستند از حملات بی امان پرندگان سنگ انداز رهایی یابند. در اندک مدتی، سپاهیان ابرهه متلاشی گردید و تعداد زیادی از آنان به هلاکت رسیدند و عده ای اندک موفق به فرار شده و به سوی یمن عقب نشینی کردند. ابرهه نیز از جمله فراریان بود که با بدن زخمی و خون آلود، به سوی یمن برگشت و در آن جا حالش وخیم تر شد و قلبش در سینه اش بشکافت و با سرافکندگی تمام به هلاکت رسید. بدین گونه صاحب کعبه از خانه خود محافظت کرد و گردنکشان و جباران را درس فراموش نشدنی آموخت و معجزه ای بزرگ را آشکار ساخت، تا دلیلی بر وحدانیت آفریننده جهان باشد.[16]
حمله ابرهه به مکه مبدأ تاریخ
یورش ابرهه به مکه، به عنوان مبدأ محاسبه تاریخ تولد پیامبر (ص) در منابع اسلامی اهمیتی دو چندان یافت، به طوری که تاریخ رویدادهای پیش از اسلام مکه و رخدادهای مهم زندگی پیامبر (ص) بر مبنای همین سال محاسبه می گشت.
این واقعه، چون اهمیت به سزایی در نزد عرب ها داشت، آن را مبدأ تاریخ خود قرار داده و آن سال را «عام الفیل» نامیدند. در آن هنگام، حضرت محمد (ص) در رحم مادرش حضرت آمنه (س) بود و پس از دو ماه و هفده روز بعد، دیده به جهان گشود و بدین جهت، سال تولد آن حضرت را، نخستین سال عام الفیل بر شمرده اند.
اگر چه تاریخ حمله ابرهه و تولد حضرت محمد (ص) اغلب به یکسال؛ یعنی سال 570 میلادی نسبت داده می شود، اما مفسران هیچ اتفاق نظری در این خصوص ندارند. قرطبی[17] از جمله کسانی است که در کتاب خود هم به معرفی منابعی که سال فیل را با سال تولد محمد (ص) یکی می دانند و هم منابعی که سال فیل را 23 یا 40 سال قبل تر می دانند می پردازد. محققان غربی نیز مدت ها است که دقت و اعتبار تاریخی وقایع نگاری های یاد شده را زیر سؤال برده اند. پژوهشگران نسل های قبل همچون: «نولدکه، اچ لامنس و بلاشر» به ناسازگاری های میان منابع عربی اولیه و تناقضات آن ها با شواهد حاصل از روایات غیر اسلامی اشاره کرده اند. نوشته های جدیدتر از قبیل آثار «کانرد» و «روبین»، اهمیت نمادین و مکان شناختی این تاریخ ها و دوره بندی زندگانی پیامبر (ص) در زندگی نامه های سنتی را بررسی کرده اند.[18]
داستان ابرهه در قرآن
خداوند متعال در قرآن کریم به ماجرای ابرهه و فیل سواران حبشه، اشاره کرد و سوره ویژه ای با نام «الفیل» نازل فرمود. قرآن در ابتدای سوره چنین می فرماید: «آيا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل چه کرد»؟[19]
آنها با آن همه لشگر و قدرت آمده بودند تا خانه خدا را ويران سازند، و خداوند با لشگرى به ظاهر بسيار کوچک و ناچيز، آنها را درهم کوبيد، فيل ها را با پرنده هاى کوچک، و سلاح هاى پيشرفته آن روز را با سنگريزه (سجيل) از کار انداخت، تا ضعف و ناتوانى اين انسان مغرور و خيره سر را در برابر قدرت الهى ظاهر و آشکار سازد.
تعبير به (الم تر؛ آيا نديدى؟) با اين که اين حادثه زمانى رخ داد که پيامبر (ص) ديده به جهان نگشوده بود، و يا مقارن تولد آن حضرت بود، به خاطر آن است که حادثه مزبور بسيار نزديک به عصر پيغمبر اکرم (ص) بود و به علاوه به قدرى مشهور و معروف و متواتر بود که گويى پيغمبر (ص) با چشم مبارکش آن را مشاهده کرده بود، و جمعى از معاصران پيامبر مسلماً آن را با چشم خود ديده بودند.
تعبير به «اصحاب الفيل» به خاطر همان چند فيلى است که آنها با خود از يمن آورده بودند، تا مخالفان را مرعوب ساخته و شترها و اسب ها از مشاهده آن رم کنند و در ميدان جنگ نمانند.[20]
سپس قرآن مى افزايد: «آيا خداوند نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد»؟[21]
آنها قصد داشتند خانه کعبه را خراب کنند، به اين اميد که به کليساى يمن مرکزيت بخشند، و تمام قبائل عرب را متوجه آن جا سازند، اما آنها نه تنها به مقصد خود نرسيدند، بلکه اين ماجرا که آوازه اش در تمام جزيرة العرب پيچيد بر عظمت مکه و خانه کعبه افزود، و دل هاى مشتاقان را بيش از پيش متوجه آن ساخت و به آن ديار امنيت بيشترى بخشيد. و منظور از «ضلالت» که همان گمراه ساختن است اين است که آنها هرگز به هدف خود نرسيدند.
سپس بر شرح اين ماجرا پرداخته، مى فرمايد: «خداوند پرندگانى را گروه گروه بر سر آنها فرستاد».[22]
صاحب تفسیر نمونه معتقد است که «ابابيل» بر خلاف آنچه در زبان ها مشهور است نام آن پرنده نبود، بلکه معناى وصفى دارد، بعضى آن را به معناى (جماعات متفرقه) دانسته اند، به اين معنى که پرندگان مزبور «گروه، گروه» از هر طرف به سوى لشکر فيل آمدند. اين کلمه معناى جمعى دارد که بعضى مفرد آن را «ابابله» به معناى گروهى از پرندگان يا اسب ها و شتران دانسته اند، و بعضى مى گويند جمعى است که مفرد از جنس خود ندارد.
به هر حال «طير» در اين جا معناى جمعى دارد و اين دو واژه (طير) و (ابابيل) مجموعا به معناى پرندگان گروه گروه است، نه اين که ابابيل نام آن پرندگان باشد.
در اين که اين پرنده چه پرنده اى بوده است؟ مشهور اين است پرندگانى شبيه به پرستو و چلچله بودند که از طريق درياى احمر برخاستند و به سراغ لشگر فيل آمدند.[23]
داستان ابرهه در متون تفسیری و تاریخی
نام ابرهه معمولاً در تفسیر سوره فیل ذکر می شود که بیان مجازات «اصحاب فیل» توسط خداوند است. بنابراین اگر چه نام وی در قرآن به صراحت عنوان نشده، اما بارها در تفاسیر قرآن به کار رفته است. شواهد کتیبه ای، نوشته های پروکوپیوس (تاریخ نگار نظامیِ؛ بیزانس) و نیز منابع کلیسایی، گواه تاریخی مستقلی بر وجود این شخصیت هستند، اما ارتباط او با سوره مذکور، محدود به منابع اسلامی، به ویژه متون تاریخی و تفسیری است.
روایت قابل قبول اسلامی را در مورد ابرهه در صفحات ابتدایی سیره ابن اسحاق ـ که مشهورترین زندگی نامه پیامبر (ص) است ـ می توان یافت. این روایت در بسیاری از تفسیرهایی که بعد از این کتاب نوشته شده، تکرار یا خلاصه گشته است.[24]
داستان سوره فیل، خود بخشی از یک روایت مفصل تر تاریخ یمن، مربوط به چند نسل پیش از تولد محمد (ص) است. قدیمی ترین قسمت این روایت، به طور روشن، در قالب اعلام نبوت رسولی بیان می گردد که حق و عدالت را به میان اهل دین و تقوا خواهد آورد.[25]
[1]. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج 3، ص53، کلمه «ابرهه».
[2]. مركز دایرة المعارف اسلامی، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل “ابرهه”، ج 4، ص563.
[3]. العبر تاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج1، ص 66.
[4]. ابن هشام، زندگانى محمد (ص)، ترجمه رسولی، سید هاشم، ج 1، ص31.
[5]. بروج، 4-10.
[6]. ابن هشام، زندگانى محمد (ص)، ترجمه رسولی، سید هاشم، ج 1، ص 30-28.
[7]. با استفاده از سایت پژوهشکده باقر العلوم.
[8]. مركز دایرة المعارف اسلامی، دایرة المعارف اسلامی، ج 4، ص 568، مدخل «ابرهه».
[9]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، اخبارالطوال، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، ج 8، ص90.
[10]. ابن هشام، زندگانی محمد (ص)، ج 1، ص 31.
[11]. همان، ص 32.
[12]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، اخبارالطوال، ج 9، ص 91.
[13]. مركز دایرة المعارف اسلامی، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «ابرهه»، ج 4، ص 568.
[14]. با استفاده از نرم افزار دایرة المعارف چهارده معصوم (ع).
[15]. نک: مجلسی، بحارالانوار، ج 65، ص 230؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 64؛ (با استفاده از نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهم السلام).
[16]. نک: مجلسی، بحارالانوار، ج 65، ص 230؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 64؛ (با استفاده از نرمافزار دایرةالمعارف چهارده معصوم علیهمالسلام).
[17]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 20 ، ص 194.
[18]. با استفاده از سایت حوزه نت.
[19]. فیل، 1، «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحابِ الْفِيلِ».
[20]. واژۀ «فيل» گرچه در اين جا مفرد است، ولى معناى جنس و جمع دارد.
[21]. فیل، 2، «أَ لَمْ يَجْعَلْ کيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ».
[22]. فیل، 3، «وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ».
[23]. ر ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 27، ص 336.
[24]. طبری، احمد، جامع الاحکام القرآن تفسیر ، ج 30 ،303 ـ 299؛ طوسی، تبیان، ج 10 و11، ص 409.
[25]. جِین دَمِن مک اُولیف، مسیحیان در قرآن، ص 38.